بسياري آن را كنشي غيرارادي مانند تنفس ميدانند. وقتي ميخواهيد كاري مهم (مثلا نوشتن يادداشت روزنامه) را انجام دهيد، حاضريد خودتان سنگ رابرداريد و جلوي پايتان بگذاريد؟ بله. وقتي دستتان را دراز ميكنيد و موبايلتان را برميداريد و شبكهاي اجتماعي را انتخاب ميكنيد. در همين حين عقربههاي ساعت سرعت ميگيرند و نيم ساعتي كه قرار بود وقتي براي بازدهي بالا باشد، غيب ميشود. پشيماني جاي آن ميلي مينشيند كه ١٥ ثانيه پيش شما را به چك كردن توييتر واميداشت. مدتي پس از موعد تحويل يادداشت، سردبير ساعت را به شما يادآور ميشود. اين روزها با عوامل حواسپرتي خو كردهايم؛ عادتي كه از روش كاري معتبرترين شركتهاي دنيا تغذيه ميكند. در تحقيقي كه محققان درباره دلايل كاهش بازدهي انجام دادهاند، برخي انگشت اتهام را به سوي ناتواني در تمركز در بيش از يك دقيقه چرخاندند. سيل تكنولوژي سالهاست ما را در خود غرق كرده است. شكي نيست كه روساي شركتهاي چند دهه گذشته صداي تقتق پسرك پستچي روي در يا تلق تلق ماشينهاي تلگراف را منفورترين وقفهها ميدانستند.
در آن روزگار تلفن روي ميز را سر خري در محل كار ميديدند تا اينكه موبايل وقفههاي مكرر را مهمان محل كار كرد. اما شبكه اينترنت، كارمندان را با سازوكار ديگري خو داده است؛ چرخه اخبار تمامنشدني، شبكههاي اجتماعي كه همهمه مكالمهها در آنها پيچيده، و آخرين اخباري كه ساختار الگوريتموارشان كاربر را ساعتها مشغول پايين و بالا كردن و به اشتراكگذاري ميكند. هر چه هياهوي اخبار بيشتر باشد، وقفه قدرتمندتر ميشود و در پي آن از ترس از دست دادن اطلاعات، كار را با خيال راحتتري رها ميكنيم. واضح است كه حواسپرتي بر بازده كاري تاثيرگذار است. در تازهترين مقالهاي كه دان نيكسون، كارمند بانك انگلستان، نوشته است به انبوهي از شواهد متقاعدكننده اشاره ميكند كه ميتواند رشد بازده كاري را متوقف كند.
اين موارد به زمينه تحقيق بستگي دارد مثلا كاربران گوشي هوشمند دو بار در دقيقه يا هر هفت دقيقه يك بار گوشي خود را چك ميكنند. انجام كار در حال چك كردن ايميل و تماسهاي تلفني، بهره هوشي (IQ) كارمند را حدود ده شماره پايين ميآورد كه البته اين ميزان به نسبت سكوت مداوم به هنگام كار ارزيابي ميشود. در واقع معادل نخوابيدن در طول يك شب و به اندازه دوبار مصرف ماريجوآنا فرد را ضعيف ميكند. پس از وقفه به وجود آمده حدود نيم ساعت زمان ميبرد تا تمركز فرد براي انجام مسووليت بطور كامل بازگردد. نيكسون ميگويد علاوه بر اينها وقفههاي متوالي، كارمندان را به عوامل حواسپرتي عادت ميدهد و عملا به آنها ياد ميدهد تمركزشان را از دست بدهند و به فكر سرگرميهاي انحرافي باشند. اين مطالب ميتواند كندي بازده كاري دنيا را توضيح دهد؟ در مقالهاي كه سال ٢٠٠٧ منتشر شد سينان آرال و اريك برينيولفسون از موسسه تكنولوژي ماساچوست و مارشال ون آلستين از دانشگاه بوستون استفاده شركتها از فناوري اطلاعات (IT) و تاثير آن بر كارايي و بازدهي كار را مورد تحليل قرار دادند. آنها الگوي U شكل وارونهاي به دست آوردند كه به چندمسووليتي بودن و كارايي كارمند مربوط بود.
در ابتدا با افزايش چندمسووليتي بودن كه حاصل استفاده فزاينده از فناوري اطلاعات بود ظاهرا ميزان كارايي كارمندان بيشتر شد. اما بعدتر روند افزايش مسووليتها، كارايي كارمندان را پايين آورد و ميزان خطاها را بالا برد. اينترنت يافتن اطلاعات را سادهتر و سريعتر از زمان جهان آرشيوهاي كاغذي كرده است. اواخر دهه ١٩٩٠ و اوايل دهه ٢٠٠٠ با گسترش و توسعه ايميل، پايگاههاي داده ديجيتال و اينترنت، كارايي شركتها قدرت گرفت. در آن زمان وزنه فوايد فناوري سنگينتر از هزينه حواسپرتي به نظر ميرسيد. هرچند از اواسط دهه ٢٠٠٠ رشد كارايي زمين خورده است اما شايد به اين دليل كه «حواسپرتي» از تيررس انتقادها عبور كرده است. اما اين كل ماجرا نيست. كارايي سرتاسر جهان صنعت با اين ايده كه حواسپرتي مهمترين دليل ضعف بهرهوري است، همخواني ندارد.
طي دهه گذشته رشد بازده كاري هم در كارخانهها و هم در ساختوساز مايوسكننده بوده است و مشكل را سخت ميتوان به گردن پشتميزنشينهايي انداخت كه در توييتر يا تلگرام پرسه ميزنند. بهرهوري ضعيف يكي از پيامدهاي جابهجايي كارمندان صنايع با ميزان رشد بالا در صنايع ايستا است. افزايش حداقلي حقوق منجر به كاهش نرخ استخدام نميشود چراكه در نتيجه افزايش حقوق، خروجي هر كارمند هم افزايش پيدا ميكند. بخشي از اين مساله به اين دليل است كه كارمندان سختكوشانه تلاش خواهند كرد و بخشي به اين دليل است كه شركتها، كه با هزينه جديدي روبرو شدهاند، تمركز بيشتري روي كارايي يك كارمند خواهند داشت.
چه وقفههاي مداوم مسوول پايين آمدن كارايي مغز باشند يا نباشند، رشد بازدهي كند شده است. نيكسون معتقد است كارمنداني كه دچار حواسپرتي ميشوند از حس همدردي كمتري برخوردارند؛ عارضهاي جدي در اقتصادي كه ارتباط انساني با مشتري به مثابه سلاحي در مقابل اتوماسيون (خودكارسازي) به شمار ميرود. حواسپرتي سطح شادي را كاهش ميدهد و ممكن است اين تاثير چندبرابر شود مخصوصا اگر كارمند وظايف كمتري را به انجام برساند و به رضايتمندي دلخواه نرسد؛ يا اگر منبع عامل حواسپرتي زنگ مضطربكننده موبايل باشد.
بهار سرلك
- 15
- 3