افسردگی و تاثیرات آن بر عملکرد مغز انسان همواره مورد بحث، تحقیق و پژوهش، محققان و دانشمندان علوم روانشانسی و پزشکی بوده است،چرا که افسردگی یکی از شایع ترین اختلالات روان پزشکی است که درصد قابل توجهی از افراد در دوره ای از زندگی خود بدان مبتلا می شوند. بیمار افسرده در طول دوره ی بیماری کارایی خود را در تمام زمینه ها از دست می دهد و این امر مشکلات متعددی برای همسر او ایجاد می کند.
افسردگی و تاثیرات آن بر عملکرد مغز انسان و به عبارتی دیگر اختلال افسردگی اساسی یکی از شایعترین تشخیصهای روانپزشکی است که مشخصه آن خلق افسرده و با احساس غمگینی، اعتماد به نفس پایین و بیعلاقگی به هر نوع فعالیت و لذت روزمره مشخص میشود؛ چیزی که از آن به عنوان «سرماخوردگی روانی» یاد میشود.
افسردگی مجموعهای از حالات مختلف روحی و روانی است که از احساس خفیف ملال تا سکوت و دوری از فعالیت روزمره بروز میکند. افسردگی اساسی واژهای است که توسط انجمن روانپزشکی آمریکا جهت مجموعهای از علایم اختلال خلق برای DSM-III در سال ۱۹۸۰ به کار رفت و پس از آن عمومیت یافت.
بنابراین افسردگی اساسی منجر به از کارافتادگی قابل توجه فرد در قلمروهای زندگی فردی و اجتماعی و اشتغال میشود و عملکردهای روزمره فرد همچون خوردن و خوابیدن و سلامتی فرد را تحت تأثیر قرار میدهد.
مطالعات محققان نشان می دهد، افسردگی شدید سبب قطع ارتباط بخش های مختلف مغز و اختلال در شبکه احساسی مغز می شود چرا که افسردگی شدید شبکه احساسی مغز را مختل می کندبرای پردازش احساسات، بخش های مختلفی از مغز باید به طور همزمان فعالیت کنند.
مطالعات محققان دانشگاه ایلینویز در شیکاگو نشان می دهد، ارتباط بخش های مختلف موثر در پردازش احساسات در افرادی که به افسردگی حاد مبتلا هستند، قطع می شود. این مطالعه همچنین نشان می دهد افسردگی در اتصالات خاص مغز نقش تداخلی دارد.
مطالعات قبلی نشان داد که برخی بیماری های روانی، شبکه های مغزی را که به طور همزمان فعالیت می کنند، مختل می کند که تاثیر آن بیشتر در احساسات و حل مسائل بروز می کند. از طرفی برخی از مطالعات دیگر نشان می دهد که شبکه استراحت مغز (ناحیه ای که هنگام استراحت فعال می شود) در افراد مبتلا به افسردگی، بیش از اندازه فعال است و اتصالات مغزی بیشتری دارد.
این مطالعه لزوم راهکار های موثر و سریع درمان افسردگی را بیش از پیش آشکار می کند، از طرفی برای تجویز درمان های انحصاری بر مبنای الگوی مغزی بیمار، ارزشمند است که در این میان افسردگی حاد یکی از شایع ترین اختلالت روانی محسوب می شود که سالیانه حدود ۱۴٫۸ میلیون نفر را در آمریکا تحت تاثیر قرار می دهد.
مدتها پیش مشخص شده بود که ارتباطی میان کوچک شدن هیپوکامپ مغز و افسردگی وجود دارد، اما مطالعات قبلی نتوانسته بودند در این زمینه به نتیجهگیری قطعی برسند. اندازه کوچک نمونه مورد بررسی، انواع مختلف افسردگی و سطوح مختلف درمان و همچنین تفاوت در روشهای جمعآوری اطلاعات و تفسیر نتایج باعث شده بود که یافتهها در این زمینه با هم تناقض داشته باشد.
محققان یک موسسه مغز و تحقیقات ذهنی در آمریکا، اسکن مغز ۹۰۰۰ نفر را مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه رسیدند که افسردگیهای طولانی مدت باعث آسیب به مغز میشود.
کوچک شدن هیپوکامپ در بین آن دسته از افرادی که افسردگی آنها قبل از ۲۱ سالگی شروع شده و همچنین در افرادی که دورههای برگشت افسردگی را تجربه میکنند، گزارش شده است. در نتیجه این تداوم افسردگی است که مغز آسیب میبیند.
کوچک شدن هیپوکامپ در آن دسته از افرادی که فقط یک دوره افسردگی را تجربه کردهاند، مشاهده نمیشود. بنابراین این آسیب مغزی، عامل مستعدکننده افسردگی نیست، بلکه یکی از عواقب افسردگی است.
هیپوکامپ بخشی از سیستم لیمبیک مغز است که به عنوان مرکز احساسات شناخته میشود. این سیستم همچنین در بردارنده بادامه یا آمیگدال است که یکی دیگر از بخشهایی است که میتواند تحتتاثیر افسردگی قرار بگیرد.
هیپوکامپ در تشکیل حافظه جدید نقش مهمی بازی میکند. با این حال حافظه تنها به معنای به یاد آوردن پسورد نیست. بنابراین وضعیت حافظه شما صرفا حل کردن جدول سودوکو یا به خاطرآوردن پسورد نیست، بلکه تمام مفاهیم و انگارههایی است که ما از خودمان داریم.
بسیاری از آزمایشهایی که بر روی حیوانات انجام شده، نشان میدهد که وقتی هیپوکامپ کوچک میشود، تنها حافظه نیست که دستخوش تغییر میشود بلکه تمام رفتارهای مرتبط با آن نیز تغییر میکند. بنابراین کوچک شدن با از دست رفتن عملکرد افراد همراه است.
- 13
- 3