به گزارش آنا از ScienceAlert، نتایج این تحقیق نشان میدهد که مغزهای خلاقتر قادر هستند این نواحی را هماهنگ با یکدیگر فعال کنند.
محققان از این سه ناحیه شناخت لازم دارند. این ناحیهها عبارتند از شبکه پیشفرض ( Default Mode)، که وظیفه تفکر خودآیند و رویاپردازی را عهده دار است، شبکه برجستگی که اطلاعات مهم را از محیط اطراف به دست میآورد و شبکه کنترل اجرایی که حاوی کارکردهای کنترل شناختی و ارزیابی است.
راجر بیتی، یکی از پژوهشگران این تحقیق، گفت: «اگر چه به نظر میرسد شبکه پیش فرض منبع اصلی خلاقیت باشد، اما مردم به شبکه برجستگی و شبکه کنترل اجرایی نیاز دارند تا به عنوان یک منتقد درونی، قضاوت کنند که برای انجام کارشان، کدام ایدهها مفید و موثر است».
او افزود: «این سه سیستم مختلف در بخشهای مختلف مغز قرار دارند، اما همه آنها یک بار به طور همزمان فعال میشوند. افرادی که توانایی بهتری در این سه ناحیه دارند، کنشهای خلاقانهتری از خود نشان میدهند».
هرچند خلاقیت یک ساختار پیچیده با مفاهیم مختلف است، اما محققان اغلب افرادی را خلاق مینامند که از نظر فکری انعطافپذیری داشته باشند یا توانایی تولید مداوم ایدههای جدید و سودمند را داشته باشند.
برای اندازهگیری خلاقیت و ارتباطات مغزی، محققان مغز حدود ۱۶۰ داوطلب را با استفاده از فناوری fMRI اسکن کردند. این فناوری با نظارت بر عملکرد مغز، جریان خون در مناطق مختلف مغز را نشان میدهد.
هنگام اسکن، از آنها خواسته شد تا فعالیتهایی انجام بدهند که «تفکر واگرا» خوانده میشود. در این فعالیت هر شخص باید برای استفاده از اشیای معمولی از جمله چاقو، فنجان، پیاله یا خشت پخته راههای خلاقانه ارائه میکرد.
پژوهشگران دانشگاه هاروارد میگوید: «فقط فکر کردن در مورد راههای جدید و غیرمعمول برای استفاده از این اشیاء نشانگر یک روش معتبر برای اندازهگیری تفکر خلاق است».
محققان دریافتند که تفکر واگرا همزمان سه شبکه مختلف مغز را فعال میکند. هرچه ارتباطات و هماهنگسازی این سه شبکه بیشتر باشد، کارایی تفکر واگرا نیز بهتر خواهد بود. به عبارت دیگر، هرچه ارتباط متقابل و همگامسازی مغز بیشتر باشد، به همان اندازه عملکرد آن در انجام کار خلاق بهتر خواهد بود.
بیتی گفت: «پژوهشگران حالا قصد دارند تا الگوهای مشابهی از فعالیت مغز را در مناطق خاص خلاقیت از جمله نوشتن یا موسیقی جستجو کنند. علاوه بر این، محققان میخواهند بدانند که آیا عملکرد مغز میتواند بهتر شود؛ مخصوصا که افراد در مهارت های خاصی تواناییهای بیشتری پیدا میکنند».
درباره این که آیا خلاقیت را میتوان آموخت، پاسخ روشنی وجود ندارد. آقای بیتی در این مورد میگوید: «ما هنوز نمیدانیم که آیا خلاقیت یا دیگر مهارتهای شناختی مهم مانند هوش را میتوان آموزش داد یا خیر. ممکن است که آموزش سنتی در هنر و علوم توانایی تفکر خلاق را بهبود بخشد، اما تحقیقات زیادی در این زمینه لازم است».
این پژوهشگر دانشگاه هاروارد درباره رابطه بین هوش و خلاقیت میگوید که این بستگی دارد که چگونه خلاقیت اندازهگیری میشود. به گفته او، بعضی مطالعاتی که کمیت ایدهها را به عنوان شاخص خلاقیت اندازهگیری میکنند، معمولا ارتباطات کمی بین ضریب هوش و خلاقیت را گزارش دادهاند. با این حال، مطالعاتی که کیفیت ایدهها را در یک کارکرد خلاق اندازهگیری میکنند، ارتباط بیشتری را با ضریب هوش و خلاقیت نشان میدهند.
- 17
- 5