محمد قائد نویسنده ایرانی در کتاب «دفترچه خاطرات و فراموشی» مینویسد: «یانوش کادار جانشین ایمره ناگی نخست وزیر مجارستان یک برنامه مهم داشت: بیرون بردن کشور از صفحه اول روزنامههای جهان! در بطن حرف «کادار» این نکته نهفته بود که صفحه اول روزنامه معمولا جای مشاهیری که به حکم حرفه خویش ناچارند حتی بدنامی را به گمنامی ترجیح دهند و ... یا جای سیاتمداران و قدرتهای بزرگ است که سرگرم مشکل درست کردن برای مردم دنیا هستند یا در تلاشند وانمود کنند مشغول حل چنین مشکلاتیاند. کشور کوچک و معمولی چون مجارستان اگر وارد صفحه اول روزنامهها شود یا باید خبر بحران سیاسی و اقتصاد و جنگ داخلی باشد یا برای وقوع بلایای طبیعی. بنابراین غیبت چنین کشور از صفحه اول علامتی است برای این معنی که خبر بدی از آن سو در راه نیست.»
اگر درباره ایران بگوییم؛ دقیقا کشوری شده که به خطا سیاست متضاد در کشوری همچون مجارستان را پیش میبرد؛ هر روز در این کشور خبری است و نام جمهوری اسلامی هر روز در صدر رسانههای جهان خودنمایی میکند؛ با توجه به اینکه نه اقتصاد ایران، نه قدرت و سیاست و ... ایران اهمیت جهانی دارد، طبیعی است که این حضور برای اخبار منفی است؛ اخباری نظیر اینکه در ایران سطل ماست روی سر دختران خالی کردهاند؛ دختران مدارس کشور مسموم شدهاند؛ یک دختر در گشت ارشاد به خاطر حجاب جان باخته است؛ رستورانها و اماکن عمومی به خاطر نداشتن روسری مشتریان پلمب شده است؛ به کسانی که روسری ندارند، کارت پرواز داده نمیشود و ... در آخرین اقدام هم جمعی از افرادی که برای سیزده بدر در طبیعت ماسوله مشغول تفریح و شادی بودند، مورد حمله قرار گرفتهاند و فیلمهایی که از آنجا منتشر شده، نشان میدهد برای متفرق کردن جمعیت گاز اشکآور شلیک شده است! بگذارید دوباره بخش آخر را مرور کنیم؛ برای مقابله با جمعیتی که مشغول شادی و تفریح بودند، گاز اشکآور شلیک شده است!
حکومتها میلیاردها دلار برای شادی خرج میکنند، در ایران اما ...
۱) این نمونه اخباری است که روزانه از ایران به جهان مخابره میشود. مورد آخر آنقدر عجیب است که باور آن هم دشوار است؛ چه اینکه حکومتها میلیاردها دلار خرج میکنند تا بتوانند برای مردمانشان شادی بیاورند و کاری کنند که خنده روی لب شهروندان بنشیند، در ایران اما ماجرا برعکس است؛ با مردمی که برای تفریح و گردش بیرون رفتهاند، به این دلیل برخورد میشود که چرا در ماه رمضان شاد بودهاند و تفریح کردهاند.
کافی است شبکههای اجتماعی را مرور کنید تا ببینید بازتاب این اقدام چه بوده است؛ حاصل آن یک جمله است: «حکومت با شادی مخالف است.» به به عبارت دیگر اقدام نسنجیده یک مامور حاضر در صحنه به کل حاکمیت یک کشور تعمیم داده میشود و ناظران اینگونه نتیجهگیری میکنند که حکومت با شادی مخالف است.
دینداری با گاز اشکآور
۲) در حقیقت صورت مسئله این است که جماعتی تصور کردهاند اقدام مردم غیردینی است و برای متمایل کردن آنها به دین باید از گاز اشکآور استفاده کرد! از هر منظر که ماجرا را تحلیل کنیم، هیچ منطقی در آن دیده نمیشود. این اقدام حتی با خود دیدگاه رسمی نیروی انتظامی کشور هم مغایرت دارد.
در اظهار نظر رسمی فراجا درباره برخورد با بیحجابی آمده است: «در این موقعیتِ حساس میبایست «با دقت و مراقبت» اقدام به فریضه امر به معروف و نهی از منکر کرد و نسبت به جامعه بیتفاوت نباشیم.»
آیا شلیک گاز اشکآور به معنای «دقت و مراقبت» است؟ چرا مامور پلیس توقع داشته مردمی که در جمع خانواده در منطقه مسافرخیز و خارج شهر ماسوله هستند، روزه باشند که حالا به خاطر روزهخواری با آنها برخورد شود؟ پرتاب گاز اشکآور برای مردم معترضان در خیابانهای اصلی شهر هم هزار اما و اگر دارد، چه رسد به اینکه در خارج شهر برای مردمی که در حال شادی هستند، استفاده شود!
چه آموزشی به ماموران داده شده که خروجی آن شلیک گاز اشکآور بوده است؟
۳) نمیتوان تصور کرد ماموری که در آن لحظه تصمیم گرفته گاز اشکآور شلیک شود، چه تحلیلی با خود کرده که نتیجه و خروجی آن در آوردن سلاح در جمع مردم عادی و ترساندن آنها و شلیک گاز اشکآور در میان شادی مردم بوده است؟ چه آموزشی به او داده شده که نتیجه آن چنین تصمیمی بوده است؟
آیا مردم با سختگیری به دین متمایل میشوند؟
۴) سوال مهم این است که آیا برخورد سختگیرانه و رفتارهایی نظیر کشاندن مردم به گشت ارشاد و جریمه و مجازات هوشمند و غیرهوشمند و شلیک گاز اشکآور باعث میشود که مردم به دینداری متمایل شوند و مثلا بفهمند مزایای دین چیست؟
احتمالا باید در خرد فردی که چنین تصوری دارد، شک کرد زیرا ناگفته مشخص است که پیامد شلیک گاز اشکآور به مردمی که در حال شادی هستند، چیست. نکته دردناک آنجاست که کسانی سیاستگذاری میکنند که چنین تصوری دارند، به همین دلیل است که مامور بدون نگرانی از پیامد اقدامش به جمع معمولیترین شهروندان در روزه سیزده بدر شلیک میکند زیرا اطمینان دارد نه تنها تنبیه نمیشود بلکه از او هم تقدیر میشود که از ساحت دین حفاظت کرده است!
تا پیش از سال ۸۸ نام کهریزک برای مردم ایران یادآور خانه سالمندانی بود که آنجا مستقر بود، اما از آن سال به بعد این نام به یک درد جمعی تبدیل شد که خاطره بازداشتگاه کهریزک را زنده میکرد. از این تغییر نمادها در تاریخ ایران زیاد به جا مانده است؛ یکی دیگر اینکه از حالا نام «ماسوله» هم به جای مکان تفریحی، خاطره گاز اشکآور را زنده میکند!
- 14
- 1