گفته مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا که «هیچ پایتخت اروپایی به قدس انتقال نمی یابد» یا «رییس جمهور آمریکا اختیارات زیادی دارد ولی اختیار بر هم زدن معاهده بین المللی برجام را ندارد» وقوع نوعی معجزه است مقابل چشمان ما. این ها همه از نتایج و معجزات رأی افتخارآمیز ما به روحانی و رأی مردم آمریکا به ترامپ است.
این روزها بازار انتقاد از روحانی داغ است، نه این که دولت کاملا بی عیب و نقص است و بسیاری از انتقادات وارد نیست، خیر چنین نیست. حداقل به عنوان یک پدر با مشکلات بغرنج آموزش و پرورش و نظام بهداشت و درمان به شدت آشنا هستم، حوزه های اجتماعی مهمی که گرفتار تفسیر موسع از قانون هستند. این که بنا براختلاف سلیقه ادامه همکاری در ارگان مطبوعاتی دولت از اینجانب سلب شد و این که سایت تخصصی حوزه دیپلماسی و انرژی هسته ای متعلق به بنده و دوستان همفکر و با استعدادم به علت مشکلات مالی تعطیل است؛ حکایت مثنوی هفتاد من کاغذ است؛ حکایات چنین درباره دیگران نیز بسیار است؛ اما مگر می شود به این بهانه ها یا حتی دلایل، معجزات روحانی را یا به واقع تاثیر رأی ملت به او را را ندید؟
در شرایطی به سر می بریم که آنتن صدا و سیما و رسانه های مخالف بر طبل ناامیدی و ندیدن می کوبند، حال و روز رسانه های همراه نیز به نوعی دیگر شده و برای مثال این روزها خیلی ها ذره بین به دست کارشناس بودجه شده اند یا از این انتصاب و آن حکم صادره ایراد می گیرند، طوری که می توان گفت دولت تقریبا رسانه همراه ندارد. در این میان حواس خیلی ها انگار نیست که ما با غنی سازی، آب سنگین ، باطری اتمی، تحقیق و توسعه و... بدون مذاکره درباره توان دفاعی، از ذیل بند ۷ منشور سازمان ملل بیرون آمده ایم و بندهایی که برای خفه کردن به گردن ملت بسته شده بود گسسته شده است.
حال عده ای که تا دیروز اصلا ذیل بند ۷ منشور بودن را قبول نداشته و طنابی بر راه تنفس ملت نمی دیدند، بانگ برآورده اند که چرا آب و نان برجام زیاد نیست و کم است؟ اگر برجام را خیانت خوانده اید چگونه از آن انتظار آب و نان بسیار دارید؟ حداقل جوانمرد باشید مثل همان کسانی باشید که از سال ۸۲ تابحال می گویند باید از NPT و آژانس اتمی و حتی شورای امنیت خارج شویم ؛ همان ها که خوشبختانه حرفشان که پرطنین است نزد ملت و مسئولین خریدار چندان نداشته و ندارد.
با تمام بدعهدی های آمریکا و تاثیر دیگر مشکلات موجود بین ایران و آمریکا دستاوردهای برجام در حوزه های مختلف قابل دسته بندی و ارایه است؛ در حوزه اقتصادی آزاد شدن فروش نفت فقط یک چشمه از دستاوردهاست، اما عمده دستاوردها را می توان در حوزه سیاسی دید؛ آنچه در این حوزه رخ داد نه به مثابه شگفتی که خود شگفتی و معجزه است. انزوای امروز آمریکا و تندروهای صهیونیست و رفقای منطقه ای شان در دنیا آیا جز در شرایط پسا برجام و قوی تر شدن ایران و اجماع شکنی بین المللی امکان وقوع داشت؟ آنها امروز طوری قافیه را در امور منطقه باخته و دست پایین دارند که به نظر بسیاری از کارشناسان چاره ای جز به راه انداختن یک جنگ واقعی در منطقه ندارند؛ اما از این کار هم باز مانده اند، چرا؟ آیا فقط به خاطر قدرت برجسته دفاعی ایران ؟ وقتی هدف از برپایی یک جنگ اهداف سیاسی و سرپوش گذاشتن بر دیگر ناکامی ها باشد، قدرت نظامی طرف مقابل اولین اولویت در نظر گرفته شده برای آغاز جنگ نیست، چرا که برای مثال هدف فتح دست نیافتنی تهران نیست، بلکه هدف آتش بازی است و فرافکنی. در چنین شرایطی دیپلماسی با فضاسازی و اجماع شکنی قدرت نظامی را دربازدارندگی بیشتر، یاری می دهد. چنانچه معروف است قدرت بدون دیپلماسی کور و دیپلماسی بدون قدرت ناتوان است. این ، دو بازو توانمند و همراه و همگام باید باشند تا بازدارنگی واقعی رخ بدهد، در این بین طبیعی است که در بیان و تبلیغ باید صف اول را به نیروی نظامی داد و آن را برجسته کرد، که شرط عقل و تدبیر همین است؛ اصلا نباید درباره توان دیپلماسی در بازدارندگی چیزی گفت و نوشت تا تعبیر به ضعف نشود، یعنی همین بخش که نوشتم را هم نباید نوشت، اما در شرایط فعلی مجبور می شویم، از بس که متاسفانه بی انصافی و پاشیدن بذر ناامیدی و بر سر یکی کوفتن و دیگری را ستودن رونق گرفته است. چنانچه روحانی هم مجبور شد یادآور شود پول موشک دفاعی را هم دولت پرداخت می کند.
اگر از زاویه آب و نان هم به برجام نگاه کنیم دستاوردهای آن بسیار است و مراودات تجاری و اقتصادی امروز یکی از بنیان های مقوم و ادامه برجام است. فهم بالایی نمی خواهد درک این که چرا روحانی به رییس شرکت توتال وقت ملاقات می دهد یا موارد مشابه دیگر.
از زاویه عزت و انقلابی گری اگر به صحنه نگاه کنیم نیز دشمنان و رقبای ایران امروز در شرایط آچمز به سر می برند. حال باید به صراحت به این سوال نزد خود پاسخ دهیم که در کانتکس جمهوری اسلامی رأی به کدام فرد و منش و روش، آب و نان و عزت بیشتری برای ایران به ارمغان می آورد؟ رأی به نگاه و روشی که اجماع بین المللی بیشتر و همه جانبه علیه ایران اسلامی به ارمغان می آورد؟ یا رأی به نگاه و روشی که در دنیا علیه ایران اجماع شکن بوده است؟ دیدگاهی که چاره ایجاد اشتغال را دستگیری و اخرج بی کاری می داند! و ترامپ وار دعوت به خروج از توافق و همکاری های بین المللی می کند؟ یا دیگر روش ها که منطق و بستر سازی و ایجاد شرایط مناسب را در نظر دارد؟
از یاد نبریم که برجام و اجماع شکنی قرار بوده گچ را از دست ایران باز کند، این که آمریکا به پای ایران طناب می اندازد و دیگران را می ترساند یا پیانو نوازی با دست از گچ بازی شده موضوعات دیگری هستند؛ با خلط مباحث فقط آب به آسیاب افراطی ها ریخته ایم.
برخی می گویند روحانی گردش به راست کرده است، مگر می شود با اوباما همان طور سخن گفت و عمل کرد که با ترامپ؟ فرض بر این که هر دو یکی باشند، در شیوه ها که یکی نیستند؛ پس کشتی بان با گم نکردن اصول باید دست به ابتکارات تازه و متناسب بزند، آیا چنین نیست؟ اگر روزی از فرصت دست کش مخملی اوباما با حواس جمع نسبت به دست چدنی درون آن استفاده شد؛ امروز از فرصت اختلاف بین متحدان دو سوی آتلانتیک بهره برده می شود. آرایش و سوگیری در داخل هم متاثر از این شرایط و فضاست . روحانی متناسب با این شرایط از جهانگیری تا واعظی را در دولت گرد آورده است، آیا بدنه اجتماعی باید دسته دسته شده و در هواداری از یکی بر دیگری بکوبد؟
معمولا انتظارات حداکثری نه تنها واقع بینانه نیست بلکه به ضد خود تبدیل می شوند، هوشیار باشیم و به رأی و راهی که انتخاب کردیم ببالیم.
انتقاد قطعا لازم است اما بهتر آن که انتقاد با واقع بینی و با در نظر داشت، ظرایف باشد.
جلال برزگر
- 10
- 6