سه شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳
۱۴:۰۲ - ۲۸ بهمن ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۱۰۷۲۲۵
سیاست داخلی

سیدرضا اکرمی: معدل نظام، متوسط خوب است

سيدرضا اكرمی,اخبار سیاسی,خبرهای سیاسی,اخبار سیاسی ایران

بدون‌شك قريب به بيست سال سابقه نمايندگي مجلس اين تاثير و پختگي را براي بيشتر سياستمداران به دنبال دارد كه با فاصله گرفتن از فضاهاي ايده‌آليستي، نگاهي نقادانه و فارغ از جهت‌گيري‌هاي مرسوم سياسي در قبال شرايط حال حاضر كشور داشته باشند؛ رويكردي به نسبت واقع‌بينانه كه در كلمات و جملات سيدرضا اكرمي هويدا شده است. روحاني كم و بيش محافظه‌كاري كه البته در يك دهه گذشته هرازگاهي محافظه‌كاري كليشه‌اي مورد نظر را كنار گذاشته و البته تبعاتش را نيز به جان خريده است.

 

اكرمي كه در حال حاضر به عنوان رييس شوراي فرهنگي نهاد رياست‌جمهوري، رييس شوراي فرهنگي وزارت كشور و همچنين مشاور عالي شخص وزير كشور در امور روحانيت مشغول به فعاليت است، تلاش مي‌كند با دركي درست به مسائل روز بپردازد. به عنوان يك روحاني، حوزه علميه و روحانيت را جداي از باقي نهادها و ساختارهاي كشور نمي‌بيند و نسخه‌اي يكسان و ناظر به واقعيت امروز جامعه را براي حل و فصل كمبودها تجويز مي‌كند.

 

از طرفي دولتي‌بودنش را فراموش نمي‌كند و از سوي ديگر اجازه نمي‌دهد عناوين و موقعيت‌هاي اينچنيني او را در گيرو‌دار لفاظي‌ها و مصلحت‌انديشي‌ها گرفتار كند. تصويري كه اكرمي از انقلاب اسلامي و مسير طي شده در ٣٩ گذشته ارايه مي‌دهد واقعيتي قابل لمس است و همچنين راهكارهاي او براي اصلاح هرچه بيشتر امور از نقطه‌اي بسيار واقعي شروع مي‌شود؛ از خويشتن خويش.

 

آنچه به نظر مي‌رسد كمتر براي نسل جديد و نسل‌هايي كه انقلاب را به چشم نديده‌اند روايت شده، تصويرهاي ماقبل روزهاي به سرانجام رسيدن انقلاب است. قبل‌تر از اين تصاوير نهايي با چه فراز و فرودهايي مواجهيم؟ از طرفي منهاي جشن و شادماني‌هايي كه در ابتداي انقلاب مي‌بينيم به نظر مي‌رسد زمانه آبستن حوادثي غير از شادي و شادماني است.

همين‌طور است. از ٢٢ بهمن سال ٥٧ تا به امروز ٣٩ سال مي‌گذرد. قطعا كاري را كه در آن زمان انجام شد، بايد بگوييم يك معجزه تاريخي بوده است. براي اينكه در سال ٥٧ اصلا دنيا تقسيم شده بود به شرق و غرب؛ امريكا غرب را و شوروي شرق را زير سلطه داشت و در انقلاب اسلامي همين تقسيم‌بندي زير سوال آمد و شعار داده شد نه شرقي و نه غربي. شعار داده شد استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي. من به نظرم مي‌آيد اين شعاري كه تا الان هم ادامه پيدا كرده و باز هم مي‌گوييم استقلال، هم منافع غرب را به سرپرستي امريكا زير سوال آورد و سيادت او را مخدوش كرد و هم شرق را در وضعيت مشابه قرار داد.

 

البته الان اتحاد جماهير شوروي وجود ندارد اما بالاخره ممكن است اين انديشه در گوشه و كنار باشد كه بگويند ما يا بايد به شرق متصل باشيم يا به غرب و اين وسط نمي‌شود بگوييد منهاي شرق و منهاي غرب و به استقلال برسيد.انقلاب اسلامي در سي و نهمين سال خودش را نشان داد كه بر اين شعار اهتمام و تاكيد دارد و همچنان روي آن ايستاده و صد البته هزينه‌اش را هم مي‌پردازد. در مقابل شعار استقلال و شعار نه شرقي و نه غربي، جنگ را بر ما تحميل كردند، تحريم را براي‌مان ايجاد كردند، ترور و توطئه به وجود آوردند و ما روزهاي سخت و سنگيني را تحمل كرده‌ايم اما هنوز مقتدرانه و عزتمندانه روي پاي خود ايستاده‌ايم.

 

مطلب دوم اينكه توجه داشته باشيم وقتي انقلاب به پيروزي رسيد جمعيت ايران حدود ٣٥ ميليون نفر بود و الان ٨٠ ميليون نفر است. انقلاب وقتي به پيروزي رسيد كه ماهواره و ديجيتال و تلگرام و امثال اينها وجود نداشت. الان فضاي مجازي دنيا را به خودش جلب كرده و به آثار زيانبار آن هم توجه ندارد و به هر حال از آن استقبال شده و شما بخواهي در اين فضا حرفت را به ملت ايران منطقه و دنيا بزني كار دشواري است. اما انقلاب اسلامي متكي به معنويت خدايي، معنويت مردمي است و خانواده شهدا است.

 

ما تا قبل از ٢٢ بهمن تعداد شهداي‌مان اندك بود اما بعد از پيروزي در اين ٣٩ سال بالاي ٢٠٠هزار شهيد داده‌ايم. قطعا اينها حافظ، باني و نگهدار اين انقلاب هستند در عين حال اينكه آسيب ديده‌ايم اما دستاورد‌هاي آنكه عزت، اقتدار، استقلال است را نيز در اختيار داريم. همه مي‌دانند در حوادث سوريه، عراق و لبنان ايران نقش اساسي داشته و توانسته تمام سياست‌هاي پليد غرب را خنثي كرده و به پيروزي برسد. ما بايد اينها را كنار هم بگذاريم. صد البته كه من منكر نمي‌شوم كه مديريت جامعه ما هم اشكالات دارد، اما مديريت كدام كشور در دنيا اشكال ندارد.

 

شما نگاه كنيد امريكايي كه ٢٠٠ سال از جمهوريتش مي‌گذرد و ترامپ چهل و پنجمين رييس‌جمهور آن است، چه مشكلاتي را براي مردم كشور خودش و چه مشكلاتي براي ما درست كرده است. اروپا و امثال اينها هم همين طور.ما هم اشكالاتي داريم منتها من راه‌حل براي همه مشكلات را اول قانون و بعد رهبري ولي فقيه كاركشته‌اي كه كاملا امتحان خودش را نشان داده مي‌دانم و اين دو معيار حلال بسياري از مشكلات ما است.

 

شما به‌طور خاص از سال ٤٩ به تهران آمديد و ديگر در مركز تحولات و اعتراضات حضور داشتيد. آنچه شايد جنسش امروز براي نسل جديد مشخص نيست اين است كه در آن مقطع به هر حال ترس از برخورد حكومت وجود داشته اما مردم ترس را كنار مي‌گذارند و به اعتراض عليه رژيم پهلوي مي‌پردازند؛ اين ترس چطور كنار مي‌رود؟

من تعبير ترس را به كار نمي‌برم. ما اين همه راهپيمايي در خيابان‌ها و شهرها داشتيم. يك بار كه نبود، بعد از وفات مرحوم آيت‌الله سيد مصطفي خميني راهپيمايي داشتيم، در قضيه ١٩ دي ماه كه به امام(ره) در روزنامه اطلاعات توهين شد راهپيمايي داشتيم، در چهله‌هاي بعدي، در تاسوعا، در عاشورا و در اربعين راهپيمايي داشتيم. اين راهپيمايي‌ها از روي ترس نبود. همه‌اش از روي ميل بوده است. ولي ممكن است شما اين را بگوييد كه ما در آن راهپيمايي‌ها يك سيماي گويا و شاخص از جمهوري اسلامي نداشتيم. مي‌دانستيم نظام شاهنشاهي فاسد و وابسته است اما جمهوري اسلامي با رفراندوم ٥٨ و راي ٩٨ درصدي مردم كه عملا هنوز وجود نداشته است.

 

هنوز كه ما قانون اساسي را تصويب نكرده بوديم، رياست‌جمهوري كه برگزار نكرده بوديم. هنوز مجلس شوراي اسلامي و مجلس خبرگان كه نداشتيم. اينها بعدا تشكيل شد كه الان به خبرگان پنجم، به دولت دوازدهم و به مجلس دهم رسيده‌ايم. اين را مي‌توانيم بگوييم اما اينكه بگوييم آن آرا و آن راهپيمايي‌ها از روي ترس بوده و الان فهميده‌اند كه مثلا اشكال يا اشتباه داريم نه. ممكن است جمعيت ٣٥ ميليوني سوال داشته باشند اما الان جمعيت ٨٠ ميليوني داريم و اطلاع‌رساني شكل ديگري به خود گرفته است و با آن زمان متفاوت است.

 

وقتي در كشورمان انقلاب به پيروزي رسيد ما ١٥٠ هزار دانشجو داشتيم ولي الان بالاي ٤ ميليون دانشجوي در حال تحصيل داريم. حتما شرايط متفاوت است. الان در جامعه ما وقتي كمبودها و نارسايي‌ها را مي‌بينند اين براي‌شان سوال مي‌شود كه آيا اين مشكلات طبيعي است يا تصنعي يا ساختگي است يا خدايي نكرده دست بيگانه از بيرون اين فشارها را بر ما تحميل مي‌كند. من معتقدم ما نبايد ديكته را نانوشته بخوانيم.

 

ديكته نوشته شده را در نظر بگيريم كه حتما هم غلط و اشكال دارد اما در آخر هم معدل را بگوييم. نه اينكه تك نمره‌اي نگاه كنيم. معدل را بگوييم و اگر اين معدل دو رقمي و مثلا ١٤، ١٥ يا ١٦ است بايد بگوييم خوب است. ولي اگر خداي ناكرده معدل ما يك رقمي است بايد بگوييم ما آسيب ديديم، ضرر كرديم و بايد تغيير كنيم.

 

شما نمره معدل را چند مي‌دانيد؟

معدل و وضعيت‌مان را الان و در سال ٩٦ متوسط خوب مي‌دانم. بالاخره من ٢٠ سال نماينده بودم. ٩ سال در سازمان عقيدتي، سياسي ارتش بودم و وضع جامعه و اجتماع را هم مي‌بينم. ما يك مقداري توقع‌مان بالاست. فرافكني مي‌كنيم. من مي‌گويم اشكال مال شماست؛ مال آن آقا يا آن خانم است. اما حاضر نيستم خودم را نقد كنم. يعني مني كه ٢٠ سال نماينده بودم هيچ نقشي نداشتم؟ الان كه از مجلس بيرون آمده‌ام حق دارم همه كاسه كوزه‌ها را سر ديگران بشكنم؟ پس وجدانا خودم را نقد كنم و خودم را معصوم ندانم. من خودم معصوم زاده‌ام، نوه امام حسينم اما امام حسين(ع) كه نيستم! بايد اشكالات را بپذيريم و در جامعه مان به شعار تنها بسنده نكنيم.

 

مثلا همين سال ٩٦ اقتصاد مقاومتي اقدام و عمل يا توليد و عمل نام‌گذاري شد. الان هم ماه دهم است. واقعا خودم را نقد كنم كه براي تحقق اين شعار رهبري چه كاري انجام داده‌ام. كدام مقاله را نوشته‌ام. كدام طرح را به عنوان پيشنهاد مطرح كرده‌ام و كدام گام را خودم برداشته‌ام. اگر بنا شد خودم را نقد كنم و اين كار را انجام دادم آن وقت مي‌توانم بيايم سراغ شما و ديگران. اما ما اشكال داريم. مدام مي‌گوييم دولت.

 

مثلا همين اقتصاد مقاومتي را رهبري براي عموم فرموده‌اند. نفرموده‌اند فقط دولت. دولت هم فقط نگفته‌اند قوه مجريه. اقتصاد مقاومتي اقدام و عمل براي همه بيان شده است. مثلا شما بخواهيد صحبت كنيد بايد بگوييد بخش خصوصي در اين مقوله چه كرده است. اتاق بازرگاني يا بخش تعاوني در اين مورد چه كرده است. همه را با هم در نظر بگيريم و به هر كدام هم به اندازه انصاف‌مان و اجازه قانون نمره بدهيم.

 

در سوال قبلي اصلا منظور اين نبود كه مردم مي‌ترسيدند؛ اتفاقا پرسيدم چطور ترس را كنار گذاشتند و نترسيدند. با اين حال با توجه به گفته‌هاي شما و اينكه آن موقع شما شاهد و ناظر بوديد مي‌خواهم بپرسم اميد به اصلاح آن ساختار چطور از بين رفت؟ چه شد كه مراجع قانوني كاركردشان را از دست دادند؟

بگذاريد ما از قبل ٥٧ مطلبي نگوييم كه بسياري از اتفاقاتي كه رخ مي‌داد تنها سوپاپ بود نه متن و حقيقت جامعه. و الا ما كه مي‌دانستيم مقاله رشيدي مطلق در چه شرايطي نوشته شده و امام راحلي كه پدر و مادر و خانواده‌اش معلوم بود يك مرتبه مورد آن توهين و اتهام قرار گرفت. اما برسيم به اين طرف و از سال ٥٧ به بعد. من معتقدم ما چهار وجود داريم. همه ما وجود ذهني، وجود زباني، وجود عملي و وجود عيني داريم و يك وجود قلمي داريم. براي مثال مثل يك جواني كه مي‌خواهد داماد يا عروس شود. اين در ذهنش خيلي چيزها وجود دارد و خيلي تصورات دارد اما وقتي قدم بر مي‌دارد براي خواستگاري، تازه مي‌بيند دنياي ديگري و تقاضاها و ايده‌هاي ديگري هم در كار است.

 

حالا توافق مي‌كنند و تمام مي‌شود؛ وارد عمل كه مي‌شود مي‌بيند نه! ديگر تنها خودش نيست. همسرش نيست.پدر و مادرها هستند، خانواده‌ها و همه هستند. اصلا وارد دنياي جديدي مي‌ش ود. من عرض كردم قبل از رفراندوم ٥٨ يك ايده‌هايي در ذهن ما بود. واقعا مدينه فاضله در ذهن‌مان داشتيم. يعني مي‌گفتيم زنداني نباشد.

 

سلاح فقط قلم. اما يك مرتبه متوجه شديم من كه آمدم شعاردادم طرف‌هاي مقابلم من را تحمل نمي‌كنند و مي‌خواهند من را از بين ببرند. من ديگر ناچارم در مقابل او محافظ خودم باشم و قطعا درگير شوم. يعني اين را قبول كنيم كه بعد از انقلاب تا حالا يك روز نه دشمن بيروني، نه وابستگان داخلي و نه حتي جاهلان كشور را راحت نگذاشتند. ما در روايات داريم پيامبر اكرم(ص) به اين مضمون مي‌فرمايند دو گروه پشت من را شكستند؛ يكي دانايي كه به قانون و اخلاق عمل نكرد و يكي ناداني كه دم از اخلاق مي‌زند اما تحمل شما را ندارد. شما را نمي‌پذيرد.

 

شما را با يك كلمه طرد مي‌كند و مي‌گويد تو كافر و فاسق و فاجري. به نظرم مي‌آيد قبل از پيروزي انقلاب يك تصوير زيبايي ازخودمان و جامعه داشتيم؛ اما بعد از پيروزي چون منافع استكبار به خطر افتاد و وابستگان ايده‌هاي ديگري داشتند و حتي همان دو درصدي كه به نظام راي آري ندادند، در يك فاز ديگري عمل و توطئه كردند و تحريم كردند و شعار بيگانه‌پسند دادند و امثال اين كارها كه باعث شد تقابل به وجود بيايد و ما برسيم به شرايطي كه در حال حاضر داريم.

 

الان هم نمي‌خواهم فقط روضه‌اش را بخوانم. مي‌خواهم بگويم الان هم بايد تلاش كنيم جامعه‌اي مقبول داشته باشيم. يعني ايده آل بماند براي ظهور امام زمان؛ اما براي داشتن جامعه مقبول و معقول كه در آن من به شما و شما به من احترام بگذاريم، من با انصاف و اخلاق با شما معامله كنم، با قانون با شما رفتار كنم تلاش كنيم و در اين راه بايد دو چيز را معيار قرار دهيم؛ قانون و رهبري.

 

گفتيد آن موقع يك مدينه فاضله‌اي در اذهان عمومي بود كه به تناسب اموري كه حادث شد در نهايت بسياري از امور شكل ديگري به خود گرفت. از اين جنس كاركردها و تصوراتي كه تغيير كرد چه موارد ديگري قابل اشاره است؟

به نظرم مي‌آيد كه بعد از پيروزي انقلاب به دليل گرفتاري‌هاي روزمره و مشكلات داخلي و خارجي نتوانستيم به بخش فرهنگي قصه، يعني آگاه‌سازي و افشاگري آن طوري كه مناسب است رسيدگي كنيم. الان يكي از اشكالات ما تحزب و تشكل است. مادامي كه ما تحزب و تشكل نداريم كه افراد بروند در يك جايي كه تابلو دارد و آن‌جا كلاس است و ابراز و اظهار مي‌شود، نقد و بالا و پايين مي‌شود و خلاصه‌اش به صورت شسته رفته بيرون مي‌آيد وضع همين است.يكي از عوامل گرفتاري‌هاي‌مان نداشتن تحزب و تشكل قانوني و عملي است. والا الان موافقت اصولي براي تحزب و تشكل خيلي داريم.

 

چرا اين اتفاق افتاد و احزاب به اين معنا شكل نگرفت؟

به دليل همان مشكلات روزمره. يك وقتي در دوران نمايندگي در استان سمنان من يك مديرعاملي داشتم. زمستان هم بود. به او گفتم آقاي دكتر به نظر شما بهداشت مهم‌تر است يا درمان؟ گفت ببين اكرمي! الان زمستان است و من آبريزش بيني دارم! اول بايد جلوي اين آبريزش من را بگيري و بعد بروي سراغ انتخاب اينكه بهداشت يا درمان.

 

بنابراين من عرض مي‌كنم به دليل مشكلاتي كه به وجود آوردند، به دليل مسائلي روزمره‌اي كه براي ما درست كردند، به دليل هشت سال جنگ تحميلي و اين تحريم‌ها و تداوم آنها، نگذاشتند كه شما فارغ البال بنشيني به مسائل اقتصادي، فرهنگي يا صنعتي و غيره برسي. نگذاشتند. ما خدا را شكر مي‌كنيم كه تا به حال همين قدر هم جلو آمده‌ايم. بايد خيلي افتخار كنيم و شكرگزار خدا باشيم. و الا همه كارشناسان مي‌گويند حوادثي كه در اين ٣٩ سال در ايران رخ داده در هر كشوري مشابه كشور ايران اتفاق مي‌افتاد الان ديگر اصلا نامي از انقلاب و اثري از شعار استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي نمانده نبود.

 

يكي از تفاوت‌هايي كه قبل و بعد از انقلاب خيلي بارز بود نقش و كاركرد روحانيت است كه قطعا شما خيلي خوب مي‌توانيد اين فضا را تحليل كنيد. هم در فاز حوزه‌هاي علميه و هم به لحاظ نقشي كه روحانيت به‌طور عام ايفا كرد. تفاوت‌ها و تشابهات در چيست؟ مثلا خيلي نگذشته از زماني كه آقاي صديقي گفتند براي فرهنگ‌سازي بايد بودجه حوزه‌هاي علميه افزايش پيدا كند؛ مي‌خواهم بپرسم اين بودجه‌ها مي‌آيد و دقيقا چه اتفاقي مي‌افتد؟ به عنوان يك شهروند ذهنيتي از اين ماجرا ندارم.

در رابطه با حوزه در كنار نظام و براي نظام دو حرف مبنايي وجود دارد. مرحوم استاد مطهري مي‌گويد حوزه شيعه از ابتدا بر اساس استقلال خودش كار را پيش برد. يعني دولتي نبوده و بودجه از دولت نمي‌گرفته است. مراجع، علما، مدرسان و باقي مي‌نشستند و مردم هم با سهم امامي كه به اينها مي‌دادند يا با موقوفاتي كه تعلق مي‌گرفت حوزه را اداره مي‌كردند.

 

الان هم همين حرف وجود دارد. با اينكه مي‌گويند نظام جمهوري اسلامي است، باز هم بايد استقلال حوزه حفظ شود و متكي به بودجه دولت نباشد. خب اگر حوزه مي‌خواهد با استقلال منهاي بودجه دولت ادامه دهد فرض بر اين است كه مردم به اندازه خودگرداني‌اش سهم امام به آن بدهند. در اين صورت مي‌تواند. اما اگر به آن اندازه هم نباشد خب نمي‌شود. شما مي‌دانيد ما سهم امام را اجباري نمي‌گيريم. هر كس مي‌دهد با ميل خودش مي‌دهد و به آنها مي‌گويند خدا بركت! اين يك حرف.

 

يك انديشه ديگر وجود دارد كه مي‌گويد وقتي جمهوري اسلامي يك مجموعه يكپارچه شد ما ديگر نبايد حوزه را جدا كنيم و براي آن شعار استقلال جداگانه بدهيم. من خودم در دوره هشتم مجلس در كميسيون فرهنگي بودم. آقاي نواب كه از خدمات حوزه آمده بود مي‌گفت دولت لااقل طلبه را به اندازه دانشجو بپذيرد و به او هزينه دانشجويي بدهد. البته عدد دانشگاه با عدد حوزه قابل مقايسه نيست. در حوزه همه را جمع كنيد ٥٠ هزار نفرند اما دانشگاه ميليوني است. دولت بايد بودجه دانشجويي به طلاب بدهد كه اينها بهتر بتوانند درس بخوانند و خدمات‌شان هم به نظام و مجموعه بيشتر شود. اين دو انديشه مطرح شده است.

 

مطلب ديگر اينكه همين گرفتاري‌هاي روزمره بالاخره ذهن همه را به خود مشغول مي‌كند. همين حادثه اخيري كه با شعار نه به گراني رخ داد نظام و مردم و حوزه را به خود مشغول كرد. خب بسياري در اين رابطه حرف حساب مي‌زنند.در مورد اين حرف حساب چه كسي بايد پاسخگو باشد؟ دولت به معناي قوه مجريه بايد جوابگو باشد يا دولت به معناي كليت نظام؟ خود مردم چه؟ ما الان به اين نتيجه رسيده‌ايم كه دولت كاسب و تاجر خوبي نيست. آن هم با توجه به اقتصادي كه به نفت وابسته است. نفتي كه در دنيا با آن سياسي برخورد مي‌شود.

 

مردم خودشان بايد آستين همت بالا بزنند. اين را بايد به مردم تفهيم كرد و آموزش داد كه قرآن مي‌گويد عليكم انفسكم؛ به خودتان متكي باشيد. به مردم بگوييد كس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من. يعني بخش خصوصي و دولتي و تعاوني همه و همه دست به دست هم بدهيم؛ البته از هركسي به اندازه وسع خودش انتظار مي‌رود تا مشكلات بر طرف شود. به نظرم بايد همين مساله را براي حوزه تبيين كنيم. من الان بيرون حوزه‌ام اما بايد بروم درون آن و طلاب را جمع كنم و بگويم آقايان فرافكني نكنيد. شما نگوييد تقصير ديگري است و او هم بگويد تقصير شماست.بياييد دست به دست هم بدهيم، تقسيم كار كنيم و بر اساس وسع و امكانات‌مان اقدام كنيم.

 

احساس مي‌كنم سمت و سوي سخنان شما در مورد حوزه بيشتر ناظر بر امور اقتصادي بود. به لحاظ علمي چطور؟ تاريخ را كه مي‌خوانيم متوجه مي‌شويم به لحاظ علمي، شرايط حوزه‌هاي مختلف علميه دوران اوج و فرود خودش را داشته است. شايد انتظار اين بود كه بعد از انقلاب رشد علمي هم با توجه به تغيير كاركرد روحانيت و شرايط جديدي كه براي آن تعريف شد ارتقا پيدا كند.

علم و دانش و حوزه و دانشگاه را با هم ببينيم. همه مي‌گويند ما در بعد كمي رشد كرده‌ايم. يعني باسوادهاي‌مان بيشتر شده‌اند و مقالات علمي و تدريسي و امثال اينها رشد پيدا كرده‌اند. الان دانشگاه اعم از آزاد، دولتي يا پيام‌نور و غيره همه كشور را گرفته است. حوزه هم همين طور است. حوزه‌اي كه در سال ٥٧ بوده با شرايط امروز و به خصوص از نظر كمي خيلي تفاوت كرده است. اما از نظر كيفي ما همچنان مشكل داريم. يقينا الان در مورد اساتيد دانشگاه هم شما مي‌توانيد همين حرف را بزنيد. يعني بررسي كنيد در مورد اساتيد حقوق ٥٧ به قبل و اساتيد حقوق ٥٧ به بعد. اساتيد علوم سياسي و امثال آن نيز به همين شكل. الان از نظر كمي خيلي اساتيد بيشتري داريم.

 

اما اينكه شما كاتوزياني در ميان‌شان پيدا كنيد كه واقعا مغز و سرآمد باشد پيدا نمي‌كنيد. يا حتي در حوزه فلسفه هم خيلي تفاوت دارد. در مورد حوزه هم همين است. اگر بگوييم مطهري، مفتح، بهشتي، اينها كه قبل از ٥٧ مسوول نبودند ولي بعد از ٥٧ ديگر مسووليت به دوش‌شان افتاد، گرفتار امور روزمره شدند و بنابراين نتوانستند آن باروري را كه بايد انجام شود براي شاگرد و دانشجو و طلبه اعمال كنند. حتي مراجع امروز ما هم همين شرايط را دارند.

 

مراجع امروز ما واقعا وقت زيادي‌شان صرف مسائل سياسي و اجتماعي جامعه مي‌شود. بايد ابراز كنند بايد اظهار كنند بايد اطلاع بدهند و غيره. يك مقداري از نظر كيفي افت داشته‌ايم اما از نظر كمي رشد كرده‌ايم و الان بايد بر اين مساله اهتمام بورزيم كه ان‌شاءالله نسبت به كيفي شدن امور حوزوي و امور دانشگاهي دستاوردهاي بيشتري داشته باشيم.

 

گفتيد ما در شرايط متوسط خوب قرار داريم. كمبودها كجاست؟ مصاديق و موارد جاهايي كه بيشتر بايد به آن مي‌پرداختيم و از موقعيت به قول شما تاريخي كه پيشامد كرد درست استفاده نشد چه هستند؟

براي اين موضوع چند نمونه مي‌شود گفت. به طور خاص تحزب و تشكل يكي از همين موارد است. واقعا نسبت به تحزب و تشكل بايد اهتمام بورزيم و الا همچنان انتخابات ما فصلي مي‌ماند. اگر تشكل باشد انسان معرفي مي‌شود، آموزش مي‌بيند، رشد مي‌كند و شايستگي و لياقت پيدا مي‌كند. نه اينكه مي‌گويند براي رياست‌جمهوري ثبت‌نام كنيد بعد فرضا ٦٠٠ نفر يا براي مجلس كه تعداد كل نمايندگانش ٢٩٠ نفر است ٦ هزار نفر يا بيشتر داوطلب شوند! در حالي كه طرف يك دوره قانون اساسي را نخوانده و امتحانش را هم نداده است.

 

ولو آنكه دكترا داشته باشد. اول ما تحزب و تشكل را درست كنيم. دوم اينكه دست از فرافكني ‌برداريم و دور يك ميز بنشينيم. امام راحل‌مان صدا و سيما را دانشگاه معرفي مي‌كرد. من مي‌گويم عين سال ٥٨ و ٥٩ در تلويزيون ميزگرد برگزار كنيم و افراد داراي عقايد مختلف و انديشه‌ها و ايده‌هاي مختلف دور آن بنشينند. آن وقت يك سوال مطرح شده و هر كدام به اين سوال پاسخ مي‌دهند؛ حالا در چنين شرايطي مردم مي‌فهمند كه پياده و كه سواره است.

 

چه كسي ايده‌آلي حرف مي‌زند و چه كسي كلا ذهنيتش منفي است. ما بايد صدا و سيما را برگردانيم به دانشگاه بودن؛ نه نمايشگاه و فروشگاه و بودن. مطلب سوم دانشگاه و حوزه است. هر دو بايد كلاس انديشه‌شناسي اجتماعي داشته باشند. ما در حوزه يك كتاب درسي داريم. اصول، عقايد، معاملات، فقه و امثال اينها است. يك كلاس هم لازم داريم كه براي اداره جامعه درس بدهد. در همين اقتصاد مقاومتي توليد و اشتغال، يكي از مسائل اساسي كنترل مصرف است. در نمك اضافه مصرف داريم، در سوخت داريم، در انرژي داريم، در دور ريز غذا هم داريم.

 

مي‌گويند ١٥ ميليون تن دورريز غذا داريم. حوزه بايد بنشيند روي اينها فكر كند. دانشگاه بايد براي اينها فكر كند. اينها را بايد از دوره دانش‌آموزي شروع كنيم. يعني از دوره دانش‌آموزي بايد سبك و رفتار فردي و اجتماعي را به من ياد دهند. الان به ما مي‌گويند در ژاپن يك خانمي كه مي‌خواهد ازدواج كند بايد يك ديپلم آموزش، يك ديپلم خانه‌داري و يك ديپلم همسرداري داشته باشد. نه اينكه دختر پياده از همه‌چيز و پسر پياده از همه‌چيز مي‌خواهد همسر شود درست نيست. ننشسته يك كتاب بخواند وظايف جديدش را بخواند. يك سوالي در زندگي علي و فاطمه (عليهماالسلام) وجود دارد. روز بعد از ازدواج‌شان، رسول اكرم دو ظرف شير آورد و هردو نوش جان كردند.

 

بعد از هر دو پرسيدند همسرت را چگونه يافتي. تمام كه شد فردا هردو گفتند يا رسول‌الله از اين به بعد وظيفه ما دو تا در اين زندگي زناشويي چيست؟ يعني واقعا ما بايد خودمان را مسوول بدانيم. هر كسي بايد خودش را مسوول بداند.مكلف و موظف بداند. در زندگي اجتماعي شعاع من چقدر است؟ شعاع شما چقدر است؟ كوپن‌مان چقدر است؟ ممكن است بهترين شعار را بدهيد؛ پزشك بهترين تشخيص را بدهد، اما دوايي كه نوشته در داروخانه نيست يا اگر هست من نمي‌توانم تهيه كنم. يك مرتبه آنفلوآنزاي مرغي مي‌آيد بيست درصد مرغ‌هاي تخم‌گذار از بين مي‌روند. بعد مي‌بينيد در مملكت همين موضوع مساله شد.

 

اين نشان مي‌دهد نبض امور دست ما نيست كه به مردم بگوييم كمتر يا حداقل درست‌تر مصرف كنيد. چه كار مي‌‌كنيم؟ بلافاصله مي‌رويم چندهزارتن تخم‌مرغ از تركيه و جاهاي ديگر مي‌آوريم و اين نشان مي‌دهد كنترل مصرف نداريم. تلويزيون بايد با صداقت و جديت براي مردم دانشگاه باشد. يعني بايد مملكت‌داري را جدي بگيريم. همه‌مان. چه رييس‌جمهور، چه وزير، چه وكيل، چه آخوند و چه مرد و چه زن! البته ممكن است عده‌اي هم بگويند شهر شلوغ شده و كار ديگري كنند كه آن از اساس بحث ديگري است.

 

محمد‌مهدي حسين‌نيا

 

 

 

etemadnewspaper.ir
  • 16
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه

مجلس

دولت

ویژه سرپوش