دیروز، زنان و دختران ایرانی به استادیوم آزادی رفتند و از نزدیک به تماشای مسابقه تیم ملی کشورشان و بولیوی رفتند. هر چند همه بانوانی که دوست داشتند این مسابقه را از روی سکوهای آزادی ببینند نتوانستند وارد استادیوم شوند و فقط تعداد محدودی از نزدیکان اهالی فوتبال اجازه یافتند، اما این اتفاق یک گام به جلو بود و مقدمه ای برای رسیدن بانوان ایرانی به یک «حق» کاملاً بدیهی.
روی سخنم با آنانی است که حضور زنان در عرصه های اجتماعی و از جمله ورزشگاه ها را بر نمی تابند:
به دور و برتان نگاه کنید! آسمان سر جایش است و به زمین نیامده! فصل ها به هم نخورده اند، اسلام همچنان زنده و پاینده است، نظام پابرجاست، پرچم ایران برافراشته است، مردم به زندگی عادی شان مشغول اند، اختلاسی هم به خاطر این ماجرا رخ نداده است و ... .
می بینید که همه چیز سر جای خودش است و تنها از میزان «نارضایتی ناشی از تبعیض» اندکی کاسته شده است (هر چند که همه بانوان را راه نداده اند).
برای نظام جمهوری اسلامی ایران در آستانه ۴۰ سالگی و اقتدارش، بسیار نازیباست «مسأله» اش، ورود یا عدم ورود زنان به ورزشگاه باشد.
بد است که نه برای حفظ حقوق زنانی که نیمی از جامعه را تشکیل داده اند که از ترس تعلیق ورزش ایران توسط نهادهای جهانی ورزش، به زنان اجازه دهیم ساعاتی را در ورزشگاه به تماشای مسابقات بپردازند.
زشت است که زنان و دختران ایرانی را در انتخابات و راهپیمایی ها با هر سبک زندگی که دارند به رسمیت بشناسیم و در رسانه های رسمی و تلویزیون ارج نهیم و وقتی همان ها بخواهند چند ساعتی را به ورزشگاهی بروند و مسابقه ای ببینند، کلی مامور و بگیر و ببند راه بیندازیم که مبادا وارد شوند!
در شأن نظام و مردم ایران نیست که هر از گاهی خبری در رسانه های جهان منتشر شود که دختری را بازداشت کرده اند چون می خواست با گریم مردانه وارد استادیوم شود!
شرم آور است که در کشوری با هزاران مشکل داخلی و خارجی، هنوز بر سر و کله همدیگر بزنیم که زنان به استادیوم بروند یا نه؟
این موضوع را همین جا ختم به خیر کنیم و درهای وزرشگاه ها را که با پول همین مردان و زنان ساخته شده است را به روی زنان و مردان ایرانی باز کنیم، هر که خواست برود و هر که خواست نرود.
قطعاً دفعات بعد که بانوان به استادیوم بروند، باز هم آسمان به زمین نخواهد افتاد و زندگی ادامه خواهد داشت.
جعفر محمدی
- 22
- 7