پروفسور حسین باهر یکی از جامعه شناسان مطرح کشور معتقد است که انجام اقداماتی در این راستا شدنی بوده و منوط به آن است که کار در دست کاردان قرار گیرد تا بداند با انجام چه اقداماتی میتوان زمینههای شادی و خشنودی مردم را مهیا کرد. بیتردید زمانی که مناصب مهم در دست افرادی کاردان است، همگان امیدوار میشوند.
میتوان با انجام اقدامات کوچک، میزان رضایتمندی و خشنودی مردم را افزایش داد؟ اگر پاسخ شما مثبت است آن اقدامات چه میتوانند باشند؟
در ارتباط با پاسخ این سوال میخواهم به دو محور اشاره کنم. نخست محور عوامل اهدایی قضایاست که خود، خانواده، خلق و خدا را تشکیل میدهند و نیاز است تا سلامتی رفتاری با آنها رعایت شود تا مشکلاتی نظیر خوددرگیری، مشکلات خانوادگی، خلق درگیری و خدادرگیری برطرف شوند و محتوا محور دیگر ماست که عوامل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را در برمیگیرد. از نظر اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ما مشکلات متعددی داریم که در درجه اول باید رفع شده و در درجه بعدی نکات مثبت جایگزین آنها شوند. اگر مسئولان متوجه این امر باشند که کارها را باید به دست کاردانها سپرد، در آن صورت، افراد کاردان نیز میدانند که باید چه اقداماتی انجام شود. متاسفانه یکی از مشکلات جامعه این است که تنها درباره مسائل حرف زده میشود، اما هیچ اقدامی در جهت رفع آن صورت نمیگیرد. نظامی که در آن کارها به متخصصین شایسته سپرده میشود، شایستهسالاری نام دارد و در هر رشته و منطقهای کارها به بهترین افراد موجود سپرده میشوند. اینکه یک عده از ابتدای انقلاب در کارها و پستهای مختلف در حال گردش باشند و اگر موفق نبودند به سمت دیگر منصوب شوند، به نوعی ناکامی در مدیریت تصمیمگیری ما محسوب میشود.
مسئولان میتوانند چه اقداماتی انجام دهند که در راستای خشنودی بیشتر مردم باشد؟
دولت موجود دو کلمه را به عنوان شعار خود مطرح کرده که اگر معنا شود، کارگشاست. دو واژه امید و تدبیر این پیام را میرساند که باید از ناامیدیها فاصله گرفت و برای افزایش امید در جامعه تدبیر به خرج داد. اما بیتردید دزدیها، اختلاسها، بگیرببندها، خشونتها و مسائلی که موجب تلخ کامی میشوند، ناامیدی را افزایش میدهند. متاسفانه هر شب تلویزیون ما گزارشهایی از این موارد تهیه میکند. در صورتی که اگر هدف افزایش امید در جامعه باشد، باید این مسائل را تمام کنند و بدون شک این کاری شدنی است. امید پدیدهای مانند سایر پدیدههای اجتماعی است. یعنی زمانی که یک اقدام خوب انجام میشود، همه امیدوارند و وقتی کاری نامناسب صورت میگیرد، میزان امیدواری کاهش پیدا میکند.
بنابراین امید در جامعه وضعیتی ثابت یا تثبیت شده ندارد، بلکه مدام در حال نوسان است. مسائلی که امروز با آن مواجهایم، قبلا هم در کشور وجود داشته است و ما شاهد هرج و مرج اجتماعی بودیم. زمانی که مناصب مهم در دست افرادی کاردان است، همگان امیدوار میشوند. برای نمونه امروز که وزارت خارجه ما مدیری لایق دارد، مردم به اقدامات این وزارتخانه امیدوار هستند و حتی اگر در کوتاهمدت هم با تحریمهایی مواجه شدند، اما خیالشان آسوده است.
آیا امروز شاهد آن سطح از امید مورد انتظار یک جامعهشناس یا پژوهشگر اجتماعی هستیم؟
امید در جامعه وضعیتی ثابت یا تثبیت شده ندارد، بلکه مدام در حال نوسان است. برای نمونه من به عنوان یک فرد وقتی پلهای بزرگ، خیابانهای عریض و طویل در شهر را میبینم به مدیریت شهری امیدوار میشوم، اما زمانی که قطع درختان، زبالههای انباشته یا تراکمفروشی شهرداری را میبینم، ناامید میشوم.
گاهی میبینیم که برخی مسائل جزئی بسیار پرسروصدا منعکس میشوند. این مسأله تا چهاندازه ناشی از فرهنگ عمومی و تا چه حد امری عادی است؟ چرا جامعه به این مرحله رسیده که برخی مسائل کم اهمیت برایش مهم جلوه داده میشود؟
متاسفانه قلم در مواردی در دست دشمن است، یعنی دشمن نه صرفا یک فرد خارجی، بلکه کسانی هستند که بدبین بوده و دربهدر به دنبال سوژه بدی میگردند تا آن را تبلیغ کنند. آیا تا به حال شده یک خبر خوب یا حتی یک مراسم عقد و عروسی را در اینستاگرام یا فضای مجازی پخش کنند؟ در رسانههای خارج از کشور نیز این کار نمیشود و در داخل هم شاید کمتر رسانهای وجود داشته باشد که تقریبا بدون جانبداری حرکت میکند مابقی همگی از یک سمت افراط و از سوی دیگر تفریط میکنند. خوشبختانه من وقتی در نهادهای مختلف دعوت میشوم، همیشه حرف از شادمانیها، همزیستیهای مسالمتآمیز، خیرخواهیها، مدرسه سازیها و... زده میشود و مردم روی پای خود ایستادند و برای گردش کار در جامعه روی کمک خود حساب باز میکنند.
با توجه به وضعیت اقتصادی، چه تحلیلی میتوان از میزان امیدی که مردم باید داشته باشند، داشت؟
نابسامانیهای اقتصادی روی معیشت تمام مردم بهجز عده قلیلی که یا در نهادهای پولساز بودند یا ارثیههای پدری کلانی به آنها رسیده، اثری سوء گذاشته است. البته افراد کمی هم که جزو اختلاسگرها و دزدان اموالعمومی هستند نیز شرایط نابسامان ندارند. بنابراین جز این دسته افراد، باقی مردم در شرایط خوبی بسر نمیبرند.
در رابطه با شادیهای لحظهای مردم و اقداماتی که به صورت لحظهای در جامعه انجام میشود، نقش این اقدامات را در ایجاد یک شادی پایدار و حس آینده بهتر تا چه اندازه موثر میدانید؟
اگر فرهنگ جامعه را بالا ببریم، دیگر نیازی به ایجاد برخی محدودیتها نیست. هیچکدام از اقداماتی که از سوی نیروهای انتظامی انجام میشود، نمیتوانند مفید باشد. من به عنوان فردی که ۳۵ سال قبل انقلاب و در سالهای بعد آن زندگی کردم، باید بگویم که در آن دوره هر کس آزاد بود، تا مادامی که به خودش و دیگران لطمهای نزند و باورمندی دینی اکثریت جامعه مستحکم بود.
البته باید حساب آن عده کمی را که از این کارها میکردند، جدا کرد. اما بعدها با سختگیریهای بیمورد و بگیروببندها نه تنها هیچکدام از مسائل حل نشد، بلکه نتیجهای عکس داد. بنابراین امروز ما باید جهانی اندیشیده و جهانی عمل کنیم و باید فرهنگ زیستن بهتر و استفاده مناسب از تکنولوژی در جامعه ایجاد شود و تا این اتفاق نیفتد، هیچ رفتار محدودکنندهای موثر نخواهد بود. از این رو، بعد از گذشت ۴۰ سال، ما باید خروجی رفتارها و اقدامات خود را ارزیابی کرده و ببینیم که اگر نتیجهای در خور نداشته است، راه خود را عوض کنیم.
- 11
- 6