منازعه برجامی ایران و امریکا در حالی وارد مرحله جدیدی میشود که فقط یک سال از حضور ترامپ در کاخ سفید به عنوان رئیس جمهوری ساختار شکن با استراتژی بی نظمی می گذرد. ایران و امریکا هر چند در طول سالیان پس از انقلاب هیچ گاه روابط مسالمت آمیزی نداشتند اما در دوره گذشته پیشرفتهایی در این روابط شکل گرفت و منجر به شکل گیری برجام شد. حضور ترامپ اما این روند را باچالش روبرو کرد و استراتژی تغییر رفتار اوباما در مورد ایران دوباره به استراتژی تغییر رژیم تبدیل شد. سالهای باقی مانده از دولت ترامپ چه فضایی را برای برجام و روابط دو کشور ایجاد خواهد کرد. آیا مسئله اصلی دو کشور در حال حاضر ترامپ است یا مسائل بزرگتری وجود دارد که باید حل شود؟
در این باره خبرآنلاین با سید رسول موسوی، دیپلمات و سفیر پیشین ایران در فنلاند و کارشناس مسائل بین المللی گفت و گو کرده که در ادامه می خوانید:
نظرتان دربارۀ منازعه برجامی ایران و امریکا در حال حاضر چیست؟ ترامپ این بار هم تحریمهای ایران را تمدید کرد ولی با این تفاوت که چهار شرط گذاشت و تاکید کرد که اگر این شرطها محقق نشود، دیگر از تمدید خبری نیست... تحلیل تان دربارۀ شرطها چیست؟
قبل از اینکه به این سوال بپردازیم، یک مقدمهای را مطرح کنم. من فکر میکنم ما بحث آمریکا را خیلی تقلیل دادیم و رسیدیم به ترامپ و ترامپ شده است شاخص همه چیز، در حالی که اتفاقات دیگری در پشت این صحنه وجود دارد و واقعیت مطلب اینست که ترامپ جایی به نام آمریکا را نمایندگی میکند. آمریکا یک سازوکار، یک سیستم، یک مجموعهای از عوامل مختلف تاثیرگذار بر صحنه بینالمللی است. ولی در ایران به اشتباه همه چیز متمرکز شده است روی ترامپ که چه کاری را در مورد ایران انجام داد یا نداد. در حالی که باید پرسید مگر کنگره موضع خوبی در مقایسه با ترامپ دارد؟ مگر قوه قضاییه آمریکا یا دولتهای قبلی، کار بهتری از ترامپ میکردند؟ اوباما فقط یک ظاهر داشت، ولی نگاه کنید به کاری که کرد، تحریمهای فلجکننده را اوباما علیه کشور ما شکل داد و دنیا را علیه ما بسیج کرد. کاری که تقریبا اوباما علیه ما کرد، هیچ کدام از روسای جمهوری قبلی نکردند. پس کل آمریکا را نباید به شخصی بهنام ترامپ تقلیل داده و فکر کنیم کل مشکل ما ترامپ است. یا اینکه فقط به این فکر کنیم که ترامپ را چگونه مدیریت کنیم، به نظر میآید یک جایی به مشکل برمی خوریم. خود آمریکا به نظر من باید بیشتر باز شناسي شود.
دلیل این موضوع چیست؟
من فکر میکنم کشور ما، بهخصوص اندیشمندان ما دچار یک خلأ تئوریک در بحث آمریکا شدهاند. ما در دوران انقلاب با یک مفهومی بهنام امپریالیسم سروکار داشتیم. امپریالیسم را یک دولت و یا یک شخص نمیدانستیم، بلکه مجموعهای از عوامل مختلف، سازوکارها و شبکههای درهمتنیده اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، نظامی می دانستیم که همزمان علیه دیگر کشورها اقدام می کنند. بعد از یک مدتی در کشور ما امپریالیسم را ادبیات مارکسیستی دانستند و بحث استکبار را مطرح کردند، نظام سلطه و شاید هم به بهترین تعبیری که حضرت امام به کار برد، شیطان بزرگ.
وقتی با این پدیده برخورد میکردیم، یک راهبرد تئوریک به قضیه داشتیم. ما متوجه بودیم زمانی که با آمریکا طرف هستیم، همزمان با اقتصاد آمریکا، شبکه نظامی، فرهنگی و شبکههای جاسوسی آنها و سایر روندهایی که علیه ما کار میکنند، طرف هستیم. به نظر میآید هم اکنون این رویکرد تئوریک را ما جایی نمیبینیم. کار تئوریک، کار برخورد ما با آمریکا و آمریکا بهعنوان نمادی از نظام سلطه، نمادی از امپریالیسم و بهعنوان هویتی از شیطان بزرگ، همه این مفاهیم را حالا به هر دلیلی، سیاسی و غیرسیاسی کنار گذاشتیم، سطح کارمان رسیده به یک ترامپ و تصمیمات دفعی و لحظهای او و میگوییم چرا ترامپ دارد این کار را میکند. در حالی که اگر ترامپ هم انتخاب نمی شد معلوم نبود شرایط ایده آلی وجود داشته باشد.
قبل از اینکه اساسا معلوم شود که ترامپ رئیس جمهور خواهد شد یا نه، موقعی که اوباما رئیس جمهور بود و همه فکر میکردند خانم کلینتون ممکن است رئیس جمهور باشد، ۳۰ سناتور آمریکایی نامه نوشتند به رهبری جمهوری اسلامی ایران و گفتند شما این را با اوباما امضا نکنید، برای اینکه رئیس جمهور بعدی بیاید، میتواند این را با یک گردش امضا، تغییر دهد. حرف من اینیست که ما با یک خلأ تئوریک در برخورد با آمریکا، در برخورد با نماد امپریالیسم، متحد صهیونیسم مواجهیم، اینها در نوشتههای ما نیست، در تحلیلهای دانشگاهی ما نیست، در نوشتههای رسانهای ما نیست.
با این حال این تمدید می تواند پیام مثبتی باشد، اینطور نیست؟
ممکن است با تعلیق تحریمها توسط ترامپ فرض کنید مشکلات ما عقب میافتد، ولی سازوکاری که مسائل حل شود، نیست. ناگهان مسائل جدیدی را مطرح می کنند، مثلاً FATF، مصوبات بانک جهانی و یا مسائل مختلف در شورای امنیت. ظاهرا به هر جا میرویم، با مشکلاتی مواجهیم. الزاما فردا ترامپ هم نباشد، این مشکلات وجود خواهد داشت. قبل از ترامپ هم بوده، قبل از اوباما هم بوده، بعدش هم خواهد بود. این نیست که ترامپ به قول معروف علتالعلل همه چیز باشد. خیر، ترامپ معلول یک سلسله علتهایی است که ما اینها را متوجه نیستیم. خلأ تئوریک داریم، خلأ شناخت داریم و بعضیها هم قبول ندارند ما با یک پدیدهای بهنام امپریالیسم یا نظام سلطه مواجهیم. نهايت آنكه مسیری که بتوانيم فکر کنيم برای مبارزه با شیطان بزرگ در مفهوم کلان خودش، نظام سلطه یا امپریالیسم یا هر اسمی که میخواهیم بگذاریم چه بايد كرد؟
امپریالیسم و نظام سلطه تقلیل پیدا کرده به یک شخصی بهنام ترامپ و فکر میشود که هر مشکلی که وجود دارد ناشی از یک مرد دیوانه یا هر چیزی که میخواهیم بگوییم، است، در حالی که شما میبینید که کنگره آمریکا که خیلی از آنها علیه ترامپ هم هستند یا حتی از حزب مخالف، قانون آیسا را برای تحریم ایران قبل از تمام اینها شکل دادند با ۹۸ رأی در سنا و همچنین با یک اکثریت قاطع در کنگره. پس ما این را اول در جریان باشیم که سطح کارمان را صرفا به ترامپ محدود نکنیم.
در هر حال فضای موجود علیه ترامپ است ....
شما اگر تمام مباحث را پیگیری کنید؛ چه آنچه در کنگره گذشته، چه آنچه در کانونهای اندیشه آمریکا میگذرد، چه آنچه که در رسانههای آمریکا به آن پرداخته می شود، خیلی از اینها علیه ترامپ هستند و علیه ترامپ حرف می زنند و می نویسند، خیلی از اینها اساسا رویکرد مخالف ترامپ در پیش گرفته اند. کسانی که موضوع استیضاح ترامپ را در کنگره مطرح می کنند و موضوع ارتباط تیم او را با روسها دنبال می کنند افرادی خارج از امریکا نیستند، یا کسانی که سلامت روانی ترامپ را زیر سوال میبرند افرادی هستند که در داخل امریکا علیه او فعالیت می کنند.
اما همین افراد که چنین رویکرد ضد ترامپی دارند لزوما در کنار ایران نیستند. بلکه وقتي به ايران مي رسند عليه آن فعالیت می کنند، مانند بسیاری از متفکرانی که علیه ایران مینویسند یا کانونهای اندیشهای که اساسا سر اینکه چگونه تحریمها را علیه ایران بيشتر کنند و غذای فکری را برای ترامپ تهیه کنند کار میکنند. پس من فکر میکنم ما وظیفهای فراتر از تحلیل رفتار ترامپ داریم. ما باید به یک باوری برسیم که با یک سیستمی، سامانهای، نظامی به نام امپریالیسم، نظام سلطه، استکبار جهانی، شیطان بزرگ مواجه هستیم، بعد ببینیم با این چکار میشود کرد؟
من فکر میکنم این مقدمه خوب است گفته شود، برای اینکه این خلأ وجود دارد. اگر شما خودتان هم مطالب را نگاه کرده باشید، همه چیز به ترامپ ختم می شود. در حالی که اگر ترامپ را بگذارید کنار، مگر مسئله حل میشود؟ نه، اصلا. حتی اگر فعالیتهای کنگره علیه ایران هم نباشد، باید ارتباط صهیونیسم و امپریالیسم را در نظر بگیرید، ارتباطاتی که وجود دارد و همه این مجموعه را در کنار هم قرار دهید، میبینید یک رهیافت فکری، تئوریک به این نظام سلطه باید پیدا کنیم که ببینیم با این موضوع چه باید کرد. به نظر من این یک بحث نظری و مقدماتی است.
برگردیم به این منازعه برجامی. تحلیل شما از این روند چگونه است؟ ترامپ چه مسیری را با شروطی که گذاشته طی می کند؟
ترامپ این بار برجام را با شروطی تمدید کرد. اما قبل از اینکه به آن بپردازیم من فکر میکنم که اگر به مجموعه اقدامات غیربرجامی آمریکا علیه ایران نگاه کنیم، یک روندی را می توانیم مشاهده کنیم؛ چه در بحث قانون آیسا و مجموعه تحریمها علیه ایران و روسیه، چه در بحث استراتژی ۲۰۱۷ ترامپ، چه در بحث قانون مهاجرت، چه در سخنرانی ترامپ در سازمان ملل، ما جریانی را در ادامه جریانات قبلی ترامپ میبینیم که ایران خصم درجه یک آمریکا معرفی می شود. ما بعد از انقلاب با یک چنین پدیدهای روبرو بودیم، فقط در یک مقطعی اوباما روی کار آمد و بحثی که مطرح شد، این بود که به جای تغییر نظام، بحث تغییر رفتار پیگیری شد و اوباما گفت تغییر رفتار از طریق تعامل ممکن است. در بقیه موارد همیشه سیاست تغییر رژیم و تغییر نظام، جزو سیاستهای رسمی آمریکا بوده و ترامپ هم این را اساسا جزو برنامهاش اعلام کرده و اخیرا هم در بحث ناآرامی هایی که صورت گرفت، به صراحت حمایت کرد و طرح آن در شورای امنیت پی گرفته شد.
پس برجام چه می شود؟
موضوع برجام را اگر نگاه کنیم، آن هم یکی از حلقه های این سیاست خصمانه امريكا عليه ايران است. همانطور که در بحث تئوریکی گفتم همه مباحث آمریکا نباید به موضوع ترامپ تقلیل پیدا کند و بحث نظام سلطه را توجه داشته باشیم، بحث امپریالیسم را توجه داشته باشیم که همزمان در صحنههای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، نظامی علیه ایران اقدام میکنند، در رفتارهای مختلف امریکا هم باید فقط موضوع برجام را نبینیم، استراتژی امنیت ملی، قانون تحریمها و سخنرانی ترامپ در شورای امنیت را ببینیم، همچنین جریان اخیر شورشهای داخلی و... پس یک مجموعه است.
من بر این باورم ترامپ بهعنوان نمایندهای که از جانب آن مجموعه کار میکند، تحلیلش این است که باید کاری کنند که این متن برجام توسط ایران دچار مشکل شود و از ابتدا دنبال این بودند.
برای اینکه نوع رفتار اروپا، چین و روسیه را بتوانم در این چارچوب بزرگ قرار بدهم، باید بگویم آمریکای ترامپ به دنبال اداره جهان به شکل تک قطبی است. تئوری استراتژی امنیت ملی منتشره آمریکا، آمریکای برتر را مرتب تکرار میکند. اول آمریکا؛ اول آمریکا یعنی چه؟ یعنی من هیچ چیزی را هم تراز خودم قبول ندارم. برجام، سند نظام چندقطبی است كه با ايده جهان تك قطبي مغاير است. ترامپ چند دلیل دارد که علیه برجام عمل کند:
اول اینکه برجام، میراث اوباما است؛ هر چیزی که میراث اوباما باشد، خصلت نژادپرستانه ترامپ در این است که آن را از بین ببرد. یعنی از نظر آمریکا یک سیاهپوست نباید سابقه مثبت در آمریکا داشته باشد. اوباما نباید چهره مثبت در تاریخ آمریکا داشته باشد. این وظیفه نژادپرستانه ترامپ است. پس یکی از مسائلی که ترامپ با برجام مخالف است، بخاطر میراث اوباما است.
دوم اینکه برجام، نماد نظام چندقطبی است. اروپا در آن شریک است؛ اروپا برجام را تنها دستاورد خودش در عرصه بینالمللی میداند. روسیه و چین خودشان را در این شریک میبیند. اینکه میبینید روسیه، چین، اتحادیه اروپا با تمام اختلافاتی که دارند میآیند از برجام حمایت میکنند در واقع اینها از جمهوری اسلامی حمایت نمیکنند، اینها از دستاورد نظم چندقطبیشان حمایت میکنند، نمیخواهند چیزی را که به دست آوردهاند، ترامپ از آنها بگيرد.
خب نقض برجام چه ضرری به این قدرتها می زند؟
برجام اگر از دست برود، اروپا و روسیه و چین هیچ چیزی برای طرح موضوع در نظام چندقطبی ندارند. چه چیزی دارند که مطرح کنند؟ چین امیدش این است که برای مسئله کره شمالی در یک مباحثه نظام چندقطبی بتواند راهحل پیدا کند. مذاکرات ششجانبه را مطرح میکند. روسیه امیدش این است که در یک روندی، مسائل اوکراین را بتواند حل کند. اروپا به دنبال این است که اگر میخواهد در عرصه جهانی حضور داشته باشد، بتواند بالاخره از طریق قدرت نرم خودش حضور داشته باشد. اگر برجام حذف شود، در عرصه بینالمللی نظام چندقطبی هیچ چیزی دیگر وجود ندارد. پس علت حمایت قوی اروپا و روسیه و چین، جدای از منافع و خواست دوجانبه اقتصادی و سیاسی که با ایران دارند، طرح بحث نظام دوقطبی و نظام چند قطبی است. برجام ماندگار شود، جهان در مسیر چندقطبی حرکت خواهد کرد، برجام از بین برود، جهان تکقطبي خواهد شد و برگشت به ۲۰۰۱ خواهیم داشت، برگشت به بعد از ۱۱ سپتامبر خواهیم داشت و آمریکا دنبال این است. آمریکا رهبری جهان را دنبال می کند و مسائلی که مطرح میکند در این مسیر است. تمام مجموعه نیروهایی که به دنبال قدرت جهانی و «اول امریکا» هستند یا نقش اساسی آمریکا در بحث نظام تکقطبی هستند، همه علیه برجام هستند.
اگر بصورت جزئی تر این بار به موضوع نگاه کنیم، به نظرتان با این چهار شرط و شروطی از این دست می توانند این روند را محقق کنند و به نوعی اروپایی ها را به شکل خاص از این روند دور کنند؟
آمریکا این بار چهار شرط گذاشته، چه اینکه در هر بار که برجام در سر رسید مورد نظر تایید شد، ترامپ تحريم جديدي وضع كرد که هر کدام تحلیل خاص خودش را دارد. اما ببینید این چهار تا شرط آمریکا چیست؟ یک مقدار بررسی محتوایی کنیم و ببینیم اساسا چه چیز جدیدی دارد؟ ترامپ میگوید که ایران باید به بازرسان اجازه دسترسی بدهد. باید پرسید کجا را آژانس خواسته بازرسي كند و ایران اجازه نداده است؟ ایرانNPT را امضا کرده، به صورت داوطلبانه پروتکل الحاقي را هم اجرا مي كند. پس موضوع دسترسی مطرح نیست، آژانس مسئله دسترسی ندارد.
آمریکا چرا بحث دسترسی را مطرح میکند؟
برای اینکه مثلا ممکن است که آمریکاییها کسی را بهعنوان متخصص به آژانس معرفی کنند و ایران اجازه ورود آن را ندهد، آژانس برای مثال ۲۰ متخصص دارد و به ایران اعلام می کند این متخصصین از ایران بازدید خواهند کرد، ایران ممکن است گزینشی عمل کند و به همه افراد معرفی شده مجوز ندهد، اما در هر صورت بازرسی ها آزاد است. پس موضوع دسترسي مسئله آمریکا است و مسئله آژانس نیست. آژانس هم مرتب موضوع پایداری ایران به برجام را تاييد کرده و موضوع دسترسی وجود ندارد. پس آمریکا چرا این را مطرح میکند؟ برای اینکه مسئله دیگری را دارد دنبال میکند. این آژانس است که باید بگوید آیا دسترسی دارم و يا ندارم. اساسا درخواستهای آژانس هم درخواستهای تخصصی است. این نیست که آژانس هر لحظه اراده کند هر جایی را بخواهد برود. نه، آژانس هم یک دستور کار دارد. باید به یک نتیجه ای برسد که در یک جایی فعالیت هستهای اعلام نشده اي وجود دارد و درخواست دسترسي بدهد.
پس چرا آمریکا مرتب بر این مسئله تأکید دارد؟
ببینید این یک موضوع تخصصی است. امریکا با فرستادن نیکی هیلی به آژانس در وین و به چالش کشیدن ایران در آنجا اساسا یک کار کاملا غیرتخصصي را انجام داد. اینکه نماینده سیاسی آمریکا در نیویورک به وین برود فقط یک کار سیاسی است، امریکا در وين سفير و کارشناس دارد. نوع سفارت کشورها در وین افراد متخصص دیپلمات هستند، نه آدمهای نیویورکی، اما نیکی هیلی از نيويورك مي رود که با آقای آمانو مذاکره کند. پس ببینید، این نشان میدهد که اساسا یک بحث دیگری وجود دارد.
دومین مطلب؛ میگوید ایران هیچ وقت نباید سلاح هستهای داشته باشد. این خیلی بحث ظریفی است. ایران میگوید که من بر اساس فتوای مقام معظم رهبری حق داشتن سلاح، کاربرد، انبار و نگهداری آنرا ندارم و نمیخواهم داشته باشم، در راهبرد دفاعی ما هم سلاح هستهای وجود ندارد. ایران رسماً اعلام کرده و بر فتوایش نیز تأکید کرده و در همه جا هم گفته شده و حتی در برجام هم این مسئله است.
پس ترامپ مکرراً تکرار میکند؟
آمریکا میخواهد این بحث ارزشیای که جمهوری اسلامی ایران مطرح کرده که من خودم به دلیل دینی نمیخواهم سلاح داشته باشم را از بین ببرد و بگوید به وسیله زور و تحمیل، ایران را وادار کردم سلاح هستهای نداشته باشد. ترامپ یا امپریالیسم آمریکا، به نتیجه کار ندارد، به آن چیزی که میخواهد مطرح کند، کار دارد. چرا برجام به نتیجه رسید؟ ما گفتیم نمیخواهیم سلاح هستهای داشته باشیم، اما میخواهیم فعالیت صلحآمیز هستهای داشته باشیم. بالاخره یک سازوکاری پیدا شد که قبول کردند ایران نمیخواهد سلاح هستهای داشته باشد. آخر بحث برجام اگر نگاه کنید، از اول تا آخر برجام، یک پیام اساسی دارد. ایران نمیخواهد سلاح هستهای داشته باشد و مبانیاش هم داخلیاش است، اما ترامپ میگوید ایران نباید سلاح هستهای داشته باشد.
اینکه تأکید کردم باید از امپریالیسم شناخت تئوریک داشته باشیم، اینجاست. او میگوید اگر ایران بر اساس مبانی خودش سلاح هستهای نداشته باشد جايگاه من زير سوال مي رود پس باید این نداشتن سلاح هسته اي ناشی از زور من باشد که جایگاه تکقطبیامريكا معلوم باشد. پس نه بحث خلع سلاح است، نه بحث ترس، نه بحث سلاح هستهای است؛ هیچ کدام از اینها نیست، جز اینکه آن تفکر نژادپرستانه، تفکر سلطهگری، تفکر امپریالیستی است که زور من باید تعیینکننده باشد، نه فتوای رهبری ایران.
موضوع بعدی مسئله غروب یا مدت دار بودن برجام است. ترامپ این شرط را هم این باره گذاشته که باید رفع شود. دلیل آن را چه می بینید؟
بله موضوع دیگر که مطرح شده، موضوع غروب است، اینکه برجام مدتدار نباشد. این یکی از مغلطههای بزرگی است که دارد در اینجا توسط ترامپ انجام میشود؛ من نه متخصص برجام هستم، نه ادعایی دارم، اما کسانی که میدانند، باید به این مسئله بپردازند. ترامپ دارد مغلطه میکند، میگوید که برجام نباید مدتدار باشد. باید توجه داشت که مدتهایی که برای برجام گذاشته شده، بحث برجام نیست، به خاطر این نیست که بعد از آن زمان مشخص شده ایران به دنبال سلاح هستهای میرود. موضوع نخواستن سلاح هستهای، بر اساس فتوای رهبری ابدی است. آن مدت ۱۰ ساله اجرای برجام که دو سالش گذشته و هشت سال دیگر مانده، بر این اساس است که فعالیتهای هستهای ایران، وضعیت عادی پیدا کند، یعنی اینکه ایران عضو NPT است، پروتکل الحاقی را هم پذیرفته و دیگر آن شرایط ویژه نظارت بر فعالیتهای ایران از بین می رود. بعد از ده سال به نوعی آژانس اعلام می کند فعالیتهای ایران نیازی به کنترل ویژه ندارد و مانند ژاپن، سوئد، آلمان و همه کشورهایی که سلاح هستهای ندارند اما فعالیتهای هستهای صلح آمیز دارند به شکل عادی انجام میشود. پس این موضوع غروب یا سان ست که ترامپ استدلال می کند بعد از ۱۰ سال ایران میرود سراغ بمب، مغلطه بزرگي است، واقعيت اين است كه بعد از ۱۰ سال فعالیتهای هستهای ایران از شرایطی که آژانس بهعنوان شرایط اضطرار گذاشته، خارج میشود.
ترامپ و تیم او تلاش بسیاری کردند و می کنند تا برنامه موشکی ایران را به برجام مرتبط کنند و به این بهانه آن را رد کنند. این شرط به نظرتان موضوعیت دارد؟
شرط چهارم ترامپ اصلا موضوع برجامی نیست. ترامپ میگوید باید موشک و بحث برجام به هم پیوند بخورد و یک بحث انحرافی دیگری است که به هیچ عنوان به برجام ارتباط ندارد و در طول مذاکرات هم پذیرفتند که موضوع فعالیتهای دفاعی جمهوری اسلامی ایران از موضوع برجام و هستهای جدا است. هم اکنون روسیه، فرانسه و چين نیز همین موضع را دارند. آنها البته میگویند ما باید برویم بنشینیم صحبت کنیم.
در هر حال ما با دو موضوع روبرو هستیم:
اول اینکه بالاخره دولتها میگویند فعالیتهای نظامی کشور موجب دل نگرانی ماست، یکی دیگر اینکه میگویند برجام را به برنامه موشکی جوش دهیم. اروپا، چین و روسیه این نظر را قبول ندارند که جوش دهیم، فرانسه میگوید که ما جوش را قبول نداریم، ولی در بحثهای موشکی بد نیست با هم صحبت کنیم، كه البته حرف بي ربطي است. موضوعی که چند وقت پیش نیز فرماندهان سپاه تأکید کردند که بُرد موشکهای ایران تعریفشده و به اروپا خاطر نشان کردند که وارد این موضوع نشوند و اگر وارد بشوند، ممکن است با همین شرایط وارد مذاکره نشوند و در بُعد موشکهای ایران نوعی تجدیدنظر اتفاق بیفتد. به یک معنی این است که بالاخره یک کشور، یک تعریف خاصی دارد. اگر برد این موشکها را نگاه کنید، یک بُرد زیادی را در نظر میگیرد، در حالي كه كارشناسان دفاعي مي دانند تنظيم برد موشكهاي ايران در حوزه دفاعي و امنيت ملي است.
معنی این جمله این است که اگر بخواهیم صحبت کنیم، می توانیم این برد را افزایش میدهیم؟
در واقع گفته شد برد موشکها تعریفشده و مشخص است و این یک معنی دیگری هم دارد. یعنی اینکه ما میدانیم اهداف بازدارندگیمان کجاست. موشک در دکترین دفاعی ما جایگاه تعریفشدهای دارد، یک سیاست بازدارنده است. ما یک واقعیتی داریم؛ قطعنامه ۲۲۳۱ تا سال ۲۰۲۰ هرگونه فروش تسلیحات پیشرفته را به ایران منوط به مجوز شورای امنیت کرده است. ما هم قطعنامه ۲۲۳۱ را پذیرفتیم، یعنی ما هواپیمای نظامی بخواهیم بخریم، باید شورای امنیت تایید کند، یا برخی تسلیحات دیگر. S300 را دادند، برای اینکه گفتند اینها دفاعی است، معلوم هم نیست که قراردادهای جدید به چه صورت باشد. پس عملا کشور ما بخواهد در منطقهای که قرار گرفته است، از خاک خودش دفاع کند، بر اساس قطعنامه ۲۲۳۱، ظرفیت خرید تسلیحاتی ندارد. پس باید روی پای خودش متکی باشد. ما مسلما یکشبه نمیتوانیم هواپیماهای فوقپیشرفته درست کنیم، اما بالاخره روی یک سرمایهگذاری ملي توانستیم موشکهای خودمان را در آن حدی که دشمنان ما در منطقه فکر ضربه اول نداشته باشند را بسازيم.
پس چرا چنین ادعاهایی مطرح می شود؟
اصلا موشک نقش ضربه اول ندارد. اینها بحثهایی است که غير متخصصان میکنند، روزنامهها هم مینویسند. بحث موشکی ایران، ضربه اولی نیست، هیچ کجا موشک ضربه اول نیست. موشک بازدارنده است، موشک برای این است که احمقهایی در منطقه که هواپیمای مدرن دارند، بخواهند یک آتشی روشن کنند، کاری که مثلا در یمن کردند، این باید یک تضمینی باشد که اینها کار احمقانه نکنند. يا كاري كه رژيم صهيونيستي در ارتباط با تاسيسات هسته اي عراق كرد نبايد تكرار شود. این را هم استراتژیستهای آمریکا میدانند، هم استراتژیستهای اروپا میدانند، هم استراتژیستهای روسی و چین. اصلا در دنیا هیچ استراتژیستی وجود ندارد که این را نفهمد، اما چرا این را ترامپ دارد میگوید؟ برای اینکه ترامپ میخواهد دست موازنهای دفاعی ایران را کوتاه کند، برای اینکه در منطقه به ایران زور بگوید و قدرت ضربه پاسخ ايران را بگيرد. سلاح الزاما برای این نیست که جنگ شود، سلاح به معرض نمایش گذاشته می شود که جنگ شکل نگیرد. مانور نظامی برای این نیست که شما جنگی را شروع کنید، مانور نظامی برای این است که طرف شما جنگ را شروع نکند. تست موشکی برای این است که نشان دهید که این سلاح اينجا هست، اگر میخواهید کاری انجام دهید، محاسبهاش را بکنید. کشوری که میخواهد اقدام نظامی انجام دهد که آوردههایش را رو نمیکند، پس وقتی رو میکند، یعنی هشدار می دهد که کار اشتباهی انجام نده و حواست باشد.
در مجموع ارزیابی و برآیندتان از شروط ترامپ چیست؟
من معتقدم از چهار شرط ترامپ، سه تا از آنها اصلا موضوعیت ندارد، برای اين كه در درون برجام پاسخش را گرفته است. ایران قرار نیست داراي سلاح هسته اي بشود؛ البته نه بر اساس زورگويي ترامپ، بلکه بر اساس فتوای رهبری. دسترسي و بازرسی را آژانس باید بخواهد، نه آمریکا، نه هیچ دولت دیگری. تا به حال هم آژانس بحثی در ارتباط با بازرسی نکرده است. و موضوع سانست یا غروب هم اصلا بحث هستهای یا غیرهستهای نیست، موضوع عادیشدن پرونده است. شرط چهارم جنسش متفاوت است و آن شرطی است که برمیگردد به جایگاه دفاعی ایران و به نظر نمیآید هیچ کشوری بپذيرد توان دفاعي اش مورد مذاكره قرار گيرد.
این طرحی است که فکر میکنم به مقتضای شرایط است، ترامپ از ابتدا اگر توجه کنید، نه فقط در ارتباط با ایران، بلکه در ارتباط با کره شمالی نیز؛ حرفهای متفاوت زده است. امروز تهدید کرده و گفته دکمه بمب اتمی من بزرگتر است، فردا گفته من امیدوارم بتواند با كيم جونگ اون تلفنی صحبت کنم. هر روز یک حرفی زده است؛ در ارتباط با کره شمالی هر روز هم تهدید و هم حرف از مذاكره زده است. در ارتباط با پاکستان هم مرتب حرفهاي بي ربط زده است، در ارتباط با موضوعات مختلف اگر شما نگاه کنید، ترامپ حرفهای مختلفی زده و از حرفهایش هم برگشت داشته است ، برای ترامپ هم اصلا موضوعی بهنام آبرو و حیثیت و اینکه من یک حرفی زدم و فردا حرف برعکس آنرا به زبان آوردم، مطرح نيست. در نظر داشته باشید زمانی را که ترامپ این همه حرف علیه ایران در سازمان ملل زد و پس از آن درخواست ملاقات با آقای روحانی را داشت که البته آقای روحانی قبول نکرد.
پس این نشان میدهد برای این آدم، اعتبار حرفي كه مي زند مطرح نیست، اما این حرفها، این مسائل، این سر و صدا یک نتیجه دارد؛ بلاتکلیفی. و در این مدت کاری که آمریکا انجام داده، این است که بالاخره ایران را از مزایایی که میتواند در ذیل برجام داشته باشد محروم کند و طوری دنیا را بترساند كه به ايران نزديك نشوند، شما نگاه کنید سه ماه دیگر فرض کنیم ترامپ یک بهانه دیگر پیدا کند و بگوید دیشب خواب دیدم که فلان کس به من گفت حالا این دفعه را تمدید کن تا دیگر دفعه بعد تمدید نمیکنم، ولی شما نگاه کنید از این سه ماه تا آن سه ماه، همه چیز را در بلاتکلیفی نگه داشته است. یکی در بلاتکلیفی نگه داشتن و یکی هم عصبیکردن ایران دو هدف ترامپ است. تحریمهایی که میکند، پرستیژی است، یعنی توهینهای پرستیژی به جمهوری اسلامی ایران میکند. ترامپ جنگ اعصاب عليه ايران را بيش مي برد و حتی کسانی که میگویند باید با پدیده ها عاقلانهتر برخورد کرد نیز عصبی می شوند. اما باید در نظر داشت عصبی شدن میتواند نتیجه منفی داشته باشد.
محمد اکبری
- 9
- 2