روايتي است كه حاكمي از درويش مستجابالدعوهاي درخواست دعاي خير كرد، درويش براي او طلب خواب نيمروز نمود! حاكم از مصلحت اين دعا پرسيد و او گفت تا خلق در آن دمي بياسايند! حكايت اين روزهاي زمامداري تاجر نيويوركي بر ايا لات متحده امريكا نيز چنين است.
زمامداري كه به ظاهر نهتنها خواب نيمروز ندارد بلكه شبها نيز از طريق توييتر و با توييت كردن به امور مملكت داري و آزار خلق مشغول است، به همين دليل بهترين دعاي خير براي اين تازه وارد شماره ۱۶۰۰ خيابان پنسيلوانيا (كاخ سفيد) خواب بيشتر است. نحوهاي از حكمراني كه در نوع خود بينظير اما شاهد خوبي است از ولع قدرت و حكومت توسط اين شومن سابق تلويزيوني، در حالي كه او فراموش كرده اقتضاي حكومت با صحنه شوهاي تلويزيوني ماهيتا متفاوت هست.
نتيجه هيجان جناب رييسجمهور نيز اظهاراتي است كه بيشك براي اطرافيان وي و سايرين زحمت ايجاد ميكند نه الزاما درد سر، زيرا آنچه او تاكنون در ظرف چند ماه زمامداري انجام داده است بيشتر توليد زحمت براي ديگران و درد سر براي خود و يارانش بوده است. دستور جنجالي او براي ممنوعيت ورود اتباع شش كشور كه در نهايت با تفسير ديوان عالي كشور به محدوديت در صدور ويزاهاي توريستي ختم شد نمونه بارز اين زحمت براي ديگران است يا تفاوت فاحش موضعگيريهاي او با جناب وزير امور خارجهاش كه سراسر زحمت توجيه براي جناب ركس تيلر سون است، به همين دليل خواب نيمروز براي اين تازه وارد عرصه سياست موجبي است براي آرامش خلق. اما حقيقت اين است كه او براي اين پروپاگانداهاي ژورناليستي ناگزير از تحمل دردسر فراوان است.
مهمترين دردسري كه ايشان براي ديگران و خود فراهم آوردهاند اظهاراتي است كه در عرصه سياست خارجي داشته و دارند و اكنون او را بين دو محذور قرار داده كه بيشك دلالت بر اين دارد، ايشان هر آنقدر كه در جابهجايي ملك تبحر دارند در سياست و اصول و آداب ديپلماسي جاهل و بيتجربه هستند اما پرادعا و وقتي چنين وضعي ضم جهل ايشان ميشود نتيجه چيزي جز آشفتگي و زحمت و دردسر نخواهد بود.
اين شكل و نحوه زمامداري بدون ترديد از انسجام و هماهنگي ضروري براي حكمراني برخوردار نيست و بديهيترين نتيجه اين عدم انسجام از دست رفتن جذبه و كاريزماي يك حاكم و حاكميت تحت فرمان اوست كه ميتواند تا فروپاشي آن پيش رود. رفتار در حوزه و قلمرو روابط بينالمللي ناگزير از لوازمي است كه به نظر ميرسد رييسجمهور ايالات متحده با آن ناآشنا يا حداقل پاي بند به آن نيستند.
رويه دونالد ترامپ در عرصه زمامداري چنانچه تاكنون نمود و بروز عيني داشته دن كيشوت وار بوده و به همين دليل نهتنها زحمت و درد سر مكرر براي سايرين ايجاد كرده كه خود وي را در چنبره اظهارات آگرانديسمانياش گرفتار ميكند. استعفاي تعداد زيادي از اطرافيان وي در زمان كوتاه و كم شدن محبوبيت وي در اين مدت كوتاه پس از شروع زمامدارياش، كاملا بيانگر اين حقيقت است كه آقاي رييسجمهور خود نيز در گرداب خودساخته خويش گرفتار آمدهاند.
موضعگيري ايشان در مورد كره شمالي و برجام دو نمونه بارز از مواردي است كه به قوت مشخص ميكند او نهتنها استراتژي در برخورد و مواجهه با مسائل ندارد بلكه حتي نميداند چگونه بايد به رتق و فتق اين امور بپردازد. بنابراين در مورد كره شمالي نميتواند به گونهاي منسجم موضعگيري كند و در مورد برجام دست به دامان آژانس و بهانه ميشود و چون كودكي لجباز تلاش دارد با پاي كوبيدن به زمين به خواسته خويش دست يابد.
موضوع كره شمالي به دليل آنكه عضوي ياغي در ميان اعضاي جامعه بينالمللي است هميشه بايد در هر تحليلي به اين گزاره مورد توجه قرار گيرد كه هر رفتاري از يك ياغي محتمل است ليكن واقعيت مسلم در مورد كشوركره شمالي بالا بردن هزينه اقدام امريكا عليه اين كشور است.
پس تهديد امريكا و اقدامات كره شمالي رابطه مستقيم با هم دارند. اما رفتار امريكا در برابر ايران و برجام يقينا نميتواند مشابه با كره شمالي باشد زيرا؛ نخست اينكه با وجود اتهامات پي در پي، ايران هرگز كشوري مانند كره شمالي در جهان نيست. دوم؛ با تحقق برجام، ايران در مواجهه با امريكا كشوري منزوي و طرد شده در جامعه جهاني نيست. سوم؛ موقعيت امريكا براي اجماع عليه ايران هرگز با سالهاي قبل قابل مقايسه نيست و حصول چنين اجماعي بدون شك براي امريكا اگر ناممكن نباشد بسيار بعيد است. به ويژه با تاييد اخير آژانس بينالمللي انرژي اتمي حصول چنين نتيجهاي براي ايالات متحده امريكا بيش از گذشته سخت ميشود.
بهعلاوه اين تاييد در واقع پاسخ مشخصي بود به در خواست خلاف عرف و قانون ايالات متحده امريكا از آژانس بينالمللي انرژي اتمي براي صدور اجازه بازديد از تاسيسات اتمي ايران؛ درخواستي كه به وضوح نشانگر اين است كه ساكنان جديد كاخ سفيد آن گونه كه شايسته و البته مورد انتظار است با قواعد حقوق و روابط بينالملل آشنايي ندارند والا اگر آگاه بودند كه اساسا آژانس نميتواند چنين اجازهاي را صادر كند، اين درخواست لغو را مطرح نميكردند تا اينكه زحمت يك سفر پرهزينه به حساب مالياتدهندگان امريكايي توسط خانم هيلي صورت گيرد و زحمت و دردسري براي آژانس بينالمللي انرژي اتمي فراهم شود.
اما با وجود همه آنچه به تحليل معروض افتاد، واقعيت اين است كه جناب دونالد ترامپ را فعلا خواب نيمروز در سر نيست و ناگزير خلقي در زحمت خواهد بود از بيداري ايشان تا آنجا كه براي اعاده آبروي خود به جوي بر خلاف تمام پروتكلهاي امنيتي به ميان توفانها روي ميزند، از همين رو بايد هشيار و آگاه بود تا مبادا خواسته و ناخواسته تن به كاري داد كه او در سر ميپروراند و بازي را كرد كه او ميخواهد. عاقل، كسي است كه پنجه در پنجه ديوانه نيندازد و تدبير پيشه كند!
مهرداد پشنگپور كارشناس مسائل بينالملل
- 14
- 3