هفته پیش روزنامه اشپیگل چاپ آلمان، مدعی شد گزارش محرمانهای از ناتو به دست آورده که نشان میدهد این سازمان در صورت وقوع حمله احتمالی روسیه، آمادگی لازم برای رویارویی با این کشور را نخواهد داشت. اشپیگل همچنین خبر داده بود که افسران ارشد ارتشهای عضو ناتو بر این اساس خواهان بازگشت به ساختار فرماندهی ناتو به همان شکلی که در زمان جنگ سرد برقرار بود، هستند. هرچند فرماندهی ناتو یکی دو روز بعد از انتشار این گزارش مدعی شدند روزنامه اشپیگل به هیچ سند و گزارش محرمانهای از این سازمان دست نیافته، اما گزارش مفصل اشپیگل حاوی اطلاعات دقیقی است که میتواند پرده از ضعفهای ناتو بردارد. بخشهایی از این گزارش را میخوانید.
لشکر دوم کاوالری، یکی از قدیمیترین یگانهای ارتش امریکاست. قدمت این یگان به سال ۱۸۴۶ باز میگردد که سربازان امریکایی وارد جنگ با مکزیک شدند. دو دهه بعد از این واقعه، طی یکی از نبردهایی که میان ارتش امریکا و سرخپوستان بومی [بر سر اشغال سرزمین بومیان] رخ داد، عناصری از این یگان مورد حمله ناگهانی قرار گرفتند و پوست سرشان توسط دشمن کنده شد. در سال ۱۹۰۵ و قبل از شرکت در دو جنگ جهانی، اعضای لشکر کاوالری، یک گروه شورشی را در فیلیپین سرکوب کردند.
همین اواخر، لشکر دوم کاوالری چندین مرتبه در افغانستان و عراق حضور یافته است. اما در هجدهم جولای، سال ۲۰۱۷، اولین اسکادران این لشکر بزرگ با یکی از دشمنان سرسخت خود مواجه شد که نتوانست از عهدهاش برآید: «بوروکراسی». داستان از این قرار بود که در مرز بین رومانی- بلغارستان، پیشقراولان لشکر کاوالری توسط یک مانع ساده مرزی متوقف شدند. سرهنگ پاتریک الیس فرمانده یگان، درباره اتفاق رخ داده به سایت امریکایی دیفنس وان چنین گفت: «ما یکساعت و نیم داخل تانکهایمان زیر آفتاب نشستیم تا چند نفر چند برگه کاغذ را به صورت دستی مهر بزنند.»
در زمان صلح، مواجه شدن با چنین موقعیتهایی فقط کمی مسخره به نظر میرسد. اما در شرایط جدیتر، چنین چیزی میتواند توانایی ناتو برای دفاع از خود را محدود سازد. از سال ۲۰۱۴ و زمانیکه روسیه شبهجزیره کریمه را ضمیمه خاک خود کرد، ناتو مشغول آماده کردن خود برای دفاع از قلمروهایش مقابل حمله مهاجمان در صورت لزوم بوده است. اما موانع ناشی از بوروکراسی که مربوط است به مرزهای بینالمللی و خواه ناخواه توسط ۲۹ عضو این پیماننامه نیز اجرا میشود، سرعت عملکرد سربازان ناتو را به حدی پایین آورده که گفته میشود یک تانک روسی ممکن است خیلی سریعتر از سربازان ناتو از موانع مرزی عبور کند. البته این مشکل تنها ناشی از بوروکراسی نیست.
از اواخر ماه ژوئن، گزارشی که مهر «محرمانه» بر آن خورده و حاوی فهرستی از نقاط ضعف ناتوست، در میان اعضای ستاد این سازمان در بروکسل دست به دست میشود. جالب این است که این گزارش با عنوانی کاملاً خنثی و با عبارت «گزارش پیشرفت وضعیت تدافعی و بازدارندگی اتحاد» به نگارش درآمده اما با این نتیجهگیری غافلگیر کننده به پایان میرسد که «توان ناتو برای حمایت لجستیکی و بسیج نیروها در سریعترین زمان در قلمروهای گسترده فرماندهی نیروهای ناتو در اروپا SACEUR از پایان جنگ سرد بشدت دچار آتروفی شده است.» (آتروفی یک اصطلاح پزشکی است که پزشکان از آن برای توصیف ناکارآمد شدن قسمتی از بافتهای بدن در اثر بی استفاده ماندن برای مدت طولانی استفاده میکنند و مدتی طول میکشد که عضو دچار آتروفی، انرژی و قوای از دست رفته را به دست آورد).
۲۷ سال بعد از پایان جنگ سرد، به نظر میرسد زیرساختهای لجستیکی ناتو نیز در وضعیتی مشابه قرار دارد: عملکرد این اتحاد محدود شده است. کمبود در همه بخشهای این اتحادیه به چشم میخورد: کمبود چیزهایی مثل لودر حمل تانک، لکوموتیو برای حمل تجهیزات سنگین و پلهای مدرن که تحمل وزن تجهیزات غول پیکر مثل تانک جنگی لئوپارد ۲ را [که حدود ۶۴ تن وزن دارد] داشته باشند. اکنون سؤال اینجاست: در اختیار داشتن پیشرفتهترین تجهیزات جنگی چه فایدهای دارد وقتی نمیتوان آنها را در زمانی که نیاز است به مکان مورد نظر منتقل کرد؟ این گزارش تأکید میکند: «توانایی بسیج سریع نیروهای ناتو در خطر جدی قرار دارد.»
یک وضعیت دیوانه کننده
این گزارش تأکید میکند: به واحد واکنش سریع ائتلاف ناتو نمیتوان اعتماد کرد. «وضعیت کنونی توانمندسازی مناطق تحت مسئولیت فرماندهی ناتو در اروپا به اندازه کافی اطمینان بخش نیست. به عبارت دیگر، به نظر نمیرسد نیروهای واکنش سریع ناتو در این منطقه بتوانند با سرعت لازم پاسخگو بوده و اوضاع را کنترل کنند.» این گزارش محرمانه از بروکسل تصویری از اتحاد ناتو را ترسیم میکند که بر اساس آن به این نتیجه میرسیم: ناتو در موقعیتی نیست که بتواند در مقابل حمله روسیه از خود دفاع کند.
اتحاد ناتو توانایی بسیج نیروهای خود در سریعترین زمان ممکن را ندارد، این اتحادیه بشدت دچار کمبود نیروی انسانی و تجهیزاتی است که بتواند در آن سوی اقیانوس آتلانتیک از آنها استفاده کند.
تصور چنین موقعیتی، با علم به اینکه این ائتلاف غربی (احتمالاً) به لحاظ نظامی و (قطعاً) به لحاظ اقتصادی در موقعیتی بسیار بهتر از موقعیت رژیم استبدادی ولادیمیر پوتین قرار دارد، دیوانه کننده است. هزاران سال تاریخ نظامیگری نشان داده عوامل منحصر به فرد مانند خطوط تأمین، تدارکات و لجستیک هستند که شکست یا پیروزی یک لشکر را تعیین میکنند.
قطعاً بسیاری بر این باورند که حمله روسیه به یکی از کشورهای عضو پیمان ناتو نامحتمل است، اما بسیاری از اعضای این ائتلاف به این نتیجه رسیدهاند، فقط یک نیروی بازدارنده نظامی قابل اعتماد میتواند پوتین را از اعمال فشار نظامی به کشورهایی مثل لتونی، لیتوانی و استونی که شرقیترین اعضای ناتو هستند، بر حذر دارد. بنابراین، در حالی که سه سال از ضمیمه شدن شبه جزیره کریمه به خاک روسیه میگذرد، معماری نظامی اتحاد ناتو در حال بازسازی گسترده است.
کشورهای غربی بعد از ۱۹۸۹ احساس کردند دیگر نیازی ندارند هزینه زیادی صرف افزایش توانمندیهای نظامی خود بکنند، این دوره را اصطلاحاً دوره « peace pidend» میگویند. به نظر میرسد این دوره اکنون به سر آمده است. یکبار دیگر، ناتو باید خود را برای یک درگیری نظامی بزرگ، یا آنچه در واژهنامه نظامی mjo+، یا عملیات مشترک عمده نظامی خوانده میشود، آماده سازد. بند ۵ پیمان آتلانتیک شمالی، آنجایی که میگوید حمله به یک عضو، به مثابه حمله به کل اعضا در نظر گرفته میشود، چنین آمادگی و همکاری مشترکی را طلب میکند.
در گزارش محرمانه اخیر ناتو بر این نکته تأکید شده که «اعضای پیمان ناتو باید بتوانند در سریعترین زمان ممکن همپیمان یا همپیمانانی را که مورد تهدید واقع شدهاند، توانمند ساخته، در زمان صلح و بحرانها با استفاده از قدرت بازدارندگی اوضاع را در آرامش نگه دارند، و همپیمان یا همپیمانان را در زمان حمله تجهیز و حمایت کنند.»
پیمان ناتو همچنین باید بتواند در سریعترین زمان سربازان و نیروها را بسیج کند «و فرقی نمیکند که ماهیت، مقصد و طول مدت زمان عملیات، مأموریت یا فعالیت چه و کجا باشد، و مطالبات چه باشند.» برای حصول اطمینان از اینکه توانمندسازی به نحو احسن صورت گرفته است، «به یک ساختار لجستیکی نظامی/غیرنظامی قدرتمند و تقویت توانمندیها» نیاز است که شامل برقراری خطوط ارتباطی از امریکای شمالی تا مرزهای شرقی و غربی قلمرو ناتو و «مسیرهای درون قاره اروپا میشود.»
وزرای دفاع ۲۹ عضو پیمان ناتو با امضای یک دستور کار در فوریه سال گذشته خواهان اعمال اصلاحات در ساختار فرماندهی پیمان ناتو شدند. اعضای ناتو در جلسه ماه فوریه متعهد شدند در آینده بتوانند چندین عملیات همزمان را در «جاهطلبانهترین شکل ممکن» انجام دهند.
قوی و مرتبط
براساس این گزارش محرمانه، فقط بخشی از ساختار فرماندهی فعلی ناتو برای دستیابی به هدفی که در بالا به آن اشاره شد مناسب است و اگر چه در این زمینه آزمون خود را پس نداده، اما به نظر میرسد در صورت شرکت در عملیات، «در جاهطلبانهترین شکل ممکن»، به سرعت شکست خواهد خورد.
عبارت «جاهطلبانهترین شکل ممکن» به معنی شرکت تمامی اعضای ناتو در عملیات یا همان عبارت نظامی ام.جی.او پلاس (mjo+) است. به عبارت دیگر، منظور ناتو از استفاده از این عبارت آن است که دارد خودش را برای جنگ احتمالی با روسیه آماده میکند. رهبران نظامی ناتو از مدتها قبل میدانستند که ساختار فرماندهی ناتو دیگر نمیتواند درگیر یک جنگ بزرگ با روسیه شود. جمعه هفته پیش، رهبران ناتو طی جلسه کمیته نظامی ناتو پیشنهادهایی برای تقویت نیروهای ناتو ارائه دادند. تمامی کشورهای عضو ناتو قرار است که در این باره نظرات خود را اعلام کنند تا در اوایل ماه نوامبر در جلسه وزرای دفاع تصویب شود.
وزیر دفاع نروژ، آین اریکسون سورید، در این باره میگوید: «ما بخوبی به لزوم تجهیز و مدرن ساختن پیمان ناتو و ساختار فرماندهی آن واقفیم. نروژ خود را متعهد میداند، اطمینان حاصل کند ساختار فرماندهی ناتو به اندازه کافی قوی و کارآمد است.» همتای دانمارکی وی، کلوس فردریکسون نیز میگوید: «روسیه قوانین بینالمللی را زیر پا گذاشته است و همین لزوم بازسازی ساختارهای ائتلاف را نشان میدهد. ناتو به دلیل آنکه در طی ۷۰ سال گذشته به صورت مداوم درگیر چالشهای متفاوت شده است، قویترین ائتلاف دفاعی در جهان است.» وزیر دفاع لیتوانی، ریمونداس کاروبلیس، نیز مانند سایر همتایان خود خواستار ارتقای ساختارهای ناتو در زمینه «توان بسیج نظامی و بازدارندگی» در شرق اروپاست. او میگوید ساختار جدید باید «از موقعیت ناتو در مناطق حساس و آسیب پذیر مانند منطقه بالتیک حمایت کند.»
استقرار «پیش از موعد و گسترده» گروهان جنگ در کشورهای اروپای شرقی، به لحاظ تعداد نیروها، بسیار کم اهمیت است، اما یک پیام واضح برای روسیه دارد و آن اینکه ناتو در دفاع از قلمروهای خود مصمم است، حتی قلمروهایی که سابقاً بخشی از جمهوری شوروی در حوزه بالتیک بودند. اما از طرفی، اعزام نیروها به اروپای شرقی باعث شد که نقاط ضعف پیمان ناتو بیش از پیش آشکار شود. ناتو آنچنان مصمم بود وضعیت بازدارندگی پیشین خود را احیا کند که از عهده اجرای موفقیتآمیز و بدون هرج و مرج آن برنیامد. یکی از ژنرالهای ناتو در این باره میگوید: «ما مجبور شدیم بپذیریم که زیادی فرسوده شدهایم.»
موقعیتهایی مانند آنچه سرهنگ الیس از لشکر دوم کاوالری در مرز رومانی-بلغارستان تجربه کرده فقط منحصر به بخشی از نیروهای ناتو که در جنوب شرق مستقر هستند، نیست. همه کشورها، و برخی اوقات مسئولان منطقهای و محلی، نیز مجبورند برای هر نقل و انتقال نظامی اجازه صادر کنند. هیچ فرم استاندارد شدهای وجود ندارد و گزارش تعداد ماشینها کافی نیست بلکه مسئولان تأکید دارند که حتماً شماره سریال هر یک از کامیونها و وسایل نقلیه زرهی دریافت شود. بله، به جنگ کاغذ ناتو خوش آمدید.
توزیع مشکلساز
اگر ناتو بخواهد گردان سربازان خود را از اشتوتگارت و از طریق لهستان در لتونی مستقر کند تا موقعیت بازدارندگی ائتلاف را در مقابل روسیه افزایش دهد، هفتهها وقت لازم دارد تا جزئیات مربوط به این نقل و انتقال را که بخشی از قوانین بوروکراتیک است، روشن کند.
استیون شاپیرو، رئیس واحد لجستیک ارتش امریکا که در اروپا مستقر است، میگوید: «حتی اگر در آستانه شروع یک جنگ هم باشیم، باز به این معنی نیست که این قوانین را میتوان نادیده گرفت. کارشناسانی مانند شاپیرو خوب میدانند که بوروکراسی تنها مانع بر سر راه دفاع مؤثر و کارآمد از قلمروهای ناتو نیست. همانقدر که قوانین بوروکراتیک نیاز به اصلاح دارند، شیوه توزیع تدارکات نیز نیاز به اصلاح دارد. اخیراً پیشنهادی مبنی بر تشکیل دو پست فرماندهی جدید با اختصاص ۲ هزار نیرو ارائه شده تا ضعفهای ناشی از توزیع تدارکات برطرف شود.
قرار است ناتو یک فرماندهی جدید دریایی در امریکا تشکیل دهد. این فرماندهی که طرح آن برگرفته از مدل فرماندهی ارشد ناتو در دوران جنگ سرد است، موظف است، معابر امن را برای انتقال سرباز و تجهیزات به اروپا، سازماندهی کند. اما به عقیده افسران ارشد ناتو، همین مسیر دریایی امن، در بدبینانهترین حالت ممکن میتواند تبدیل به نقطه ضعف ناتو شود. در سری جلسات محرمانهای که با هدف اعمال اصلاحات در فرماندهی ناتو برگزار شده است، تحلیلگران هشدار دادند، زیردریاییهای روسیه، به صورتی کاملاً نامحسوس، در اقیانوس آتلانتیک مستقر هستند. با توجه به شرایط کنونی، در صورتی که به سربازان پیشقراول ناتو حمله شود، آنها نمیتوانند از خودشان دفاع کنند.
توزیع تدارکات در داخل اروپا نیز یک مشکل بزرگ است. این نگرانی باعث شده ناتو به فکر استقرار یک مقر فرماندهی جدید در اروپا بیفتد. وظیفه این فرماندهی جدید برنامهریزی و حراست از واحدهای لجستیکی است که بین اروپای مرکزی و کشورهای عضو ناتو در شرق، قرار گرفتهاند. در واقع کاری که بناست انجام شود، چیزی نیست جز احیای مفهوم بسیج نیروها که در دوران جنگ سرد استفاده میشد. در این میان لهستان اعلام آمادگی کرده که میزبان هر تعدادی از مقرهای فرماندهی ناتو باشد. دولت لهستان بر این باور است که استقرار فرماندهیهای ناتو در کشورش میتواند یک نیروی بازدارنده قوی در مقابل روسیه باشد. اما امریکاییها و سایر همپیمانان ناتو ترجیح میدهند در مکانهای متفاوت مستقر شوند: موقعیت جغرافیایی آلمان از این کشور یک موقعیت ایدهآل برای استقرار فرماندهی ناتو ساخته است.
اوایل ماه اکتبر (نیمه مهرماه)، نمایندگان نظامی عالی رتبه امریکایی، از همتایان آلمانی خود به صورت غیررسمی سؤال کردند که آیا ارتش این کشور تمایل دارد یک مقر فرماندهی ناتو در این کشور مستقر شود یا خیر. در تماسی تلفنی که بین وزیر دفاع آلمان، ارسلا ون در له ین و همتای امریکایی او جیمز ماتیس برقرار شد، استقرار این مقر فرماندهی در دستور کار قرار گرفت. برای برلین، استقرار این مقر فرماندهی موقعیتی جذاب است. آلمان بارها از سوی همپیمانانش در ناتو تشویق شده تا نقش مهمتری را برعهده بگیرد و اکنون استقرار این مقر فرماندهی همان وظیفه مهمی است که آلمان با قبول آن میتواند خودی نشان دهد. استقرار این مقر فرماندهی در آلمان به هیچ عنوان به این معنی نیست که آلمان قرار است سربازی به جنگ بفرستد. بلکه آلمان فقط مسئولیت توزیع تدارکات و مهمات را در میان پرسنل برعهده خواهد گرفت—همان وظیفه شیرین همیشگی که رهبران سیاسی آلمان نیز از انجامش لذت میبرند.
ریچارد شیراف که یک افسر ارشد بریتانیایی است، با دقت زیادی برنامههای ناتو را تحت نظر دارد. این ژنرال ۴ ستاره، تا سال ۲۰۱۴ معاون ارشد فرمانده ائتلاف در اروپا بود. شیراف عالیترین مقام را به عنوان یک اروپایی در ساختار فرماندهی ناتو داشت. شیراف بعد از بازنشستگی، با نوشتن یک کتاب هیجانانگیز که گزارشی تخیلی از جنگ با روسیه است، توجهات را به خود جلب کرد. این کتاب نه تنها به لحاظ ادبی بلکه به خاطر پیامش جالب توجه است: ائتلاف ناتو بعد از جنگ سرد توجه خود را از قلمروهای این پیماننامه گرفت و آن را معطوف به حل بحران در فواصل دورتر، مانند افغانستان کرد، حالا وقتش رسیده که بار دیگر تهدید روسیه را جدی بگیرد. در غیر این صورت، ناتو هیچ شانسی برای پیروزی در صورت وقوع حمله نظامی در منطقه بالتیک ندارد. شیراف میگوید: «الحاق کریمه به روسیه زنگ خطری بود که خیلی دیر اروپا را از خواب بیدار کرد.»
کاهش عجیب نیروها و توان ناتو به زبان آمار
اشاره به برخی آمارها کافی است تا نشان دهیم پیمان ناتو واقعاً گرفتار آتروفی شده است:
قبل از سقوط دیوار برلین، ۲۳ هزار سرباز در پستهای فرماندهی ناتو خدمت میکردند، صدها هزار سرباز امریکایی نیز در آن زمان در سراسر اروپا مستقر بودند. در صورت وقوع بحران، رهبران نظامی میتوانستند با سرعت سربازان و تجهیزات را بسیج کرده و آنها را روانه شرق کنند. خطوط پشتیبانی و تأمین در سراسر آتلانتیک از امریکا گرفته تا اروپا بهتر از امروز سازمان یافته بودند.
از سال ۱۹۵۲ تا ۲۰۰۳، ناتو یک فرماندهی ویژه باقی ماند که وظیفهاش انتقال تجهیزات نظامی به اروپا بود. هر روز، فرمانده ارشد ائتلاف [یک افسر نیروی دریایی که مقرش در نورفولک ویرجینیا در امریکاست] برای رویارویی بزرگ و همهجانبه احتمالی با اتحاد جماهیر شوروی و پیمان ورشو برنامهریزی میکرد. اما بعد دیوار برلین فرو ریخت و روابط با روسیه از سر گرفته شد. به نظر میرسد دیگر وقت آن رسیده بود که سلاحها را زمین بگذارند و از صلح نهایت استفاده را ببرند. تا سال ۲۰۱۱، پستهای فرماندهی نزدیک به ۱۰ هزار افسر خود را کاهش داد تا تعداد افسران در پستهای فرماندهی به ۱۳هزار نفر برسد.
این روزها، فقط ۶ هزار و ۸۰۰ افسر در دو ستاد فرماندهی در هلند و بلژیک در مواقع لزوم سر و کلهشان پیدا میشود. برای مدتی نسبتاً طولانی تعداد پستهای فرماندهی کاهش چشمگیری یافتند اما همچنان تعداد آنها کافی به نظر میرسید، چرا که نیروهای ارتش که در ناتو عضو بودند، هیچ جنگ بزرگی را در اطراف خود نمیدیدند. در حقیقت، تغییرات قابل توجهی در وظایف نظامیان صورت گرفت و بیشتر به مأموریتهای کوچکتر در خارج از مقر پیمان ناتو فرستاده شدند. لزوم دفاع از قلمروهای ملی و اتحاد ناتو منسوخ شد.
این میراثی بود که از زمان جنگ سرد باقی ماند. اما همه اینها تا قبل از الحاق کریمه به خاک روسیه بود. در سال ۲۰۱۴ شبه جزیره کریمه به خاک روسیه ملحق شد، اتفاقی که گویی ناگهان پیمان ناتو را متوجه اوضاع جدید کرد. بعد از این رویداد، دیگر ایده شروع جنگ در اروپا و اینکه روسیه روی کشورهای حوزه بالتیک (لیتوانی، لتونی و استونی)، که سابقاً بخشی از اتحاد جماهیر شوری بودند، تمرکز کند، عجیب و خارج از تصور به نظر نمیرسید.
تعجبی ندارد که نگرانیها در کشورهای عضو ناتو که در اروپای شرقی واقع شدهاند، بیش از قسمتهای دیگر اروپا افزایش یافت. کشورهای حوزه بالتیک و لهستان تأکید کردند که اتحادیه ناتو میبایست بلافاصله یک پیام کوبنده صادر کرده و به آنها اطمینان دهد که هر زمان که نیاز شد، به یاریشان بشتابد. این صداها توسط ناتو شنیده شد و در اجلاس سال ۲۰۱۴ که در ولز برگزار شد، اتحادیه ناتو موافقت کرد یگانهای جنگی خود را به این چهار کشور اعزام کند. «گروهان جنگ» که هر کدام نزدیک به یک هزار سرباز دارند، تحت رهبری چهار کشور بزرگ عضو ناتو-امریکا، کانادا، انگلستان و آلمان- قرار است به عنوان سیستمهای هشدار سریع عمل کنند.
عاطفه رضواننیا
- 19
- 2