دوستي برايم تعريف ميکرد که: «فرق مني که سوم راهنمايي جغرافيا رو ۲۰ شدم با رفيقم که ۱۰ شد اينه که من ميدونم نيوزلند کجاي کره زمين قرار داره و پايتختش کجاست و اون الان اونجاست!» اين چيزي که تعريف کردم، از قضا ربطي به موضوع يادداشت امروزم ندارد. اتفاقا موضوع بعدي هم که ميخواهم برايتان تعريف کنم هم ربطي به موضوع يادداشت ندارد.
شب گذشته دنبال يک نشاني ميگشتم و از آنجايي که نرمافزار بيادب و دشمن شادکن ويز هم فيلتر است تا باعث باني خشکسالي و آلودگي هوا نشود، از يک هموطن نشاني مذکور را پرسيدم؛ ابتدا پرسيد از کجا ميآيم؟ (خودمم نفهميدم چه ربطي داشت). بعد پرسيد کجا به شما آدرس دادهاند؟ (طبيعتا همونجايي که پرسيدم!) بعد گفت که احتمالا انتهاي خيابان کناري را اگر به سمت چپ بپيچم آنجا به يک ميدان ميرسم که بهتر است به آن ميدان که رسيدم باز هم سوال بپرسم! درحالي که به جاي تمام اين سوال و جوابها ميتوانست يک کلام بگويد: «نميدانم!» تازه کالري کمتري هم ميسوزاند. اين «نميدانم» يا «يا بنده در اين مورد اطلاعي ندارم!» در فرهنگ لغات ما مثل دهخدا و عميد، فحش ترجمه نشده که با آن اينگونه برخورد ميکنيم. يعني شما در اينستاگرام برخي از هموطنان، يک نوشته ميبينيد در مورد تاثير بنزين در اقتصاد کلان کشور، نوشته بعدي نقد فيلم سينمايي مطرب است. چي هستيم ما؟ کي هستيم ما؟ چرا اين شکلي هستيم؟
برگرديم به موضوع يادداشت امروز يا باز هم غر بزنم؟ بگذريم... در خبرها خواندم که برنامه دورهمي استاد گرانقدر مهران مديري به زودي قرار است روي آنتن تلويزيون برود. اين برنامه چند شباهت (و چند تفاوت) به روزنامه وزين، دوستداشتني و تو دل بروي کيهان دارد:
الف- هر دو بودجه ميگيرند تا دولت را کلا مقصر نشان دهند. در همه چيز! حتي انقراض مارمولک بنگالي!
ب- برنامه دورهمي ميخواهد مردم را بخنداند و موفق هم است، اما روزنامه کيهان نميخواهد مردم را بخنداند اما از دورهمي جلوتر و پيشتازتر است.
ج- مهران مديري و کيهان هر دو با فضاي مجازي از بيخ مشکل دارند اما نميدانم چرا تيکههاي سنگين(!) برنامه دورهمي تمام فضاي مجازي را پر ميکند (چون طبيعتا اغلب صفحههاي اينستاگرام مجاني براي کسي ويدئو پخش نميکنند! حتي شما مهران عزيز!) و روزنامه کيهان هم در فضاي مجازي فعال است.
د- برنامه دورهمي پس از پايان دولت ديگر از دولت انتقاد نميکند (چون احتمالا تعطيل ميشود) و روزنامه کيهان هم احتمالا از دولت بعدي انتقاد خاصي ندارد و تمام مشکلات از روي دوش دولت برداشته و به گردن ترامپ بيشعور ميافتد.
با خودم که فکر ميکنم به اين نتيجه ميرسم که زمان احمدينژاد چالشيترين و انتقاديترين برنامه صداوسيما صبح بخير ايران بود که آقاي واحدي داد ميزد: «صبح بخير ايرااان!» و باعث ميشد که دولتمردان نازنين نهم و دهم از خواب بيدار شوند. اما از زمان دولت يازدهم حتي «ليموشو بدم؟ هلوشو بدم» و آگهيهاي بازرگاني هم نقدي به دولت وجود دارد و فقط در اخبار ورزشي نميگويند: «با عرض سلام و ضمن انتقاد از اسحاق جهانگيري و دکتر نوبخت، تيم پرسپوليس امروز به مصاف شهرداري ماهشهر ميرود».
حالا تفاوت کجاست؟ ممکن است با خودتان بگوييد که خراباتي از کجا خط ميگيرد که طرفدار دولت شده است؟ بايد جواب بدهم: «نميدانم!» چون کالري کمتري ميسوزانم اما جواب درستش ميشود: «راي دادن به يک کانديدا به معني حمايت همهجانبه از او نيست!» و خوشبختانه فضاي ما با بقيه دوستان آنقدري تفاوت دارد که در يک روزنامهاي که شما آن را اصلاحطلب يا هر چيزي صدا ميزنيد، ميتوانيم آزادانه دولت فعلي را نقد کنيم و کسي هم به ما چشم غره نميرود که «اِهِکي! خراباتي از دولت انتقاد نکن ديگه!» بنابراين بنده زنده هستم و شما هم زنده (به اميد خدا اگر آلودگي هوا و سيل و زلزله بگذارد) اگر دولت بعدي آن طرفي شد، بازهم تمام فضاي مجازي پر ميشود از ويدئوهايي که از برنامههاي صداوسيما گرفته شده و با فونت زرداول آنها نوشته شده: «تيکه سنگين مهران مديري به روحاني!»، «وقتي رشيدپور دولت را با خاک يکسان کرد» و... .
اگر اين اتفاق آن زمان افتاد و بنده هنوز اينجا فرصت نوشتن داشتم، شک نکنيد از تمام مردم کره زمين عذرخواهي ميکنم. انتقاد خيلي هم خوب است، فقط به شرطي که از دولتي به دولت ديگر منتقل شود، نه اينکه متوقف شود!
فریور خراباتی
- 15
- 4