
«آرمان ملی» در گفتوگو با فرزانه ترکان، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی به بررسی این موضوع پرداخته است. او میگوید موانعی بر سر راه دولت و مجلس در مسیر محقق کردن مطالبات مردم وجود داشته که جامعه حق دارد از این موانع و مشکلات آگاه باشد. ترکان همچنین معتقد است که مردم میتوانند ریاضت اقتصادی را بپذیرند اما تبعیض را نه! در ادامه متن این گفتوگو را میخوانید.
بسياري از جامعه شناسان و فعالان سياسي از وجود يک جو نااميدانه در ميان مردم صحبت ميکنند. بهنظر شما دلايل آن چيست و سياست چه نقشي در آن دارد؟
مردم ما از کساني که در انتخابات به آنها رأي دادهاند، توقع خاصي دارند؛ چه نمايندگاني که از طريق رأي مردم به کرسي پارلمان ميرسند و چه رئيسجمهور که با رأيي قاطع بر مسند رياست جمهوري مينشيند. طي سالهاي گذشته به تدريج اتفاقاتي افتاد که وضعيت اقتصادي کشور را بدتر کرد و مردم در تنگناي معيشتي قرار گرفتند. در بسياري از زمينههاي سياسي و اجتماعي نيز به وعدههايي که داده شده بود، جامه عمل نپوشاندند و در نتيجه مردم به مرور اميد خود را به ايجاد تغيير جدي از طريق صندوق رأي از دست دادند.
آنها فکر ميکنند که آيا در واقعيت سرنوشت کشور با رأي مردم تعيين ميشود؟ من فکر ميکنم خيلي از اين نااميديهايي که بروز کرده نيز بحق است؛ چراکه نمايندگان مجلس ما در دوره وکالتشان نتوانستند از حقوق مردم در حد انتظاردفاع کنند و با رعايت ملاحظات خودساخته يا فرمايشي ترجيح دادند به گرفتن تاييد صلاحيت در دورههاي آينده و حفظ جايگاه سياسيشان بينديشند. اگر بخواهيم کارنامه کلي نمايندگان مجلس دهم را قضاوت کنيم، بايد بگوييم که در عمل مطالبات مردم از مجلس برآورده نشده است. از سوي ديگر مردم به رياست جمهوري آقاي روحاني رأي دادند، زيرا خواستههايي داشتند و ميپنداشتند که از طريق صندوق رأي ميتوانند به اين خواستهها دست پيدا کنند. شعارهاي آقاي روحاني پيش از پيروزي در انتخابات نيز اين اميد را در دلهاي مردم زنده کرده بود که تغيير و تحولي جدي در راه است، اما در عمل چنين اتفاقي نيفتاد. من نميگويم مقصر اصلي اين عدم موفقيت خود هيات دولت يا نمايندگان مجلس هستند، اما يقين دارم اين حق مردم است که از موانع و عواملي که در به نتيجه نرسيدن اين عزم ملي تاثير داشتند، آگاهي داشته باشند. چه چيزي ادامه کار را براي دولت سخت کرده است؟ هرچه که هست مردم حق دارند در خصوص آن بدانند. مردم حق دارند بدانند که آيا با رأي دادن ميتوانند تغيير فاحشي در کشور ايجاد کنند يا خير، بهنظر من اين موضوعات تاثير جدي بر افزايش سطح نااميدي در ميان مردم داشته است.
فکر ميکنيد اين نااميديها تاثير خود را در عرصه انتخابات چگونه نشان دهد؟
با شرايطي که امروز ايجاد شده و در واقع هنوز تاييدصلاحيتهاي نهايي انجام نشده، از محدوديتهاي خيلي سخت سخن ميگويند. مردم هم اين را ميفهمند. مردم ما شعور و درک اجتماعي و سياسي بالايي دارند. وقتي اين مردم ميبينند که قادر به انتخاب نمايندگان اصلي نيستند، به معني آن است که شرايط به سوي يک نااميدي و عدم حضور سير ميکند. اما اگر نمايندگان واقعي قابل انتخاب کردن شوند مردم خيلي پرشورتر در انتخابات حضور مي يابند و اميدها شکوفا ميشود.
تاثير حوادث بنزيني اخير را بر آينده سياسي کشور چطور ارزيابي ميکنيد؟
اتفاقي که پيرامون افزايش ۲۰۰درصدي قيمت بنزين رخ داد، اتفاقي ويژه بود و بايد آن را در فضاي کليتري بررسي کرد. آقاي رئيس جمهور بعد از اين اتفاقات گفتند که ما بايد برخي سختيها را در عرصه اقتصاد تحمل کنيم. بله مردم درک ميکنند که تحريمها چه فشاري بر اقتصاد کشور وارد آورده و مردم درک ميکنند که ما نميتوانيم نفت بفروشيم و بودجه کشور را تامين کنيم. اينها قابل درک است اما وقتي در کنار اين رياضت اقتصادي شديدي که بر مردم تحميل ميشود، جاي ديگري ريخت و پاشهاي اساسي صورت ميگيرد، ديگر جامعه نميتواند تبعيض را برتابد. مردم با تبعيض مخالفاند. بودجه کشور در جايي که نياز است دقيق هزينه نميشود و در مقابل برخي مراکز که اساسا ربطي به بودجه عمومي کشور ندارند، سهمي قابل توجه از بودجه دارند.
نمونه اين اتفاق هم حوادث سيل و آبگرفتگي در خوزستان است. در شهرهاي استان خوزستان بايد لايروبي فاضلاب و رودها در دستور کار قرار ميگرفت اما به بهانههاي مختلف پشت گوش انداخته شد و در نهايت اين اتفاق نيفتاد و آن فجايع پيش آمد. در مقابل ميبينيم بودجه در جاهايي هزينه ميشود که بازدهي مناسبي ندارند. ما اگر واقعا ميخواهيم عدالت را برقرار کنيم و به مردم بگوييم رياضت اقتصادي برنامه ماست، بايد اين رياضت اقتصادي براي همه نهادها وجود داشته باشد. چطور است که بودجه صداوسيما در اين شرايط سخت اقتصادي افزايش مييابد اما مردم بايد زندگي شان سختتر شود؟ ۲۵ شبکه ۲۴ ساعته فعاليت ميکنند، آن هم در شرايطي که يا بيننده ندارند و يا کمترين ميزان بيننده را جذب کردهاند. مردم هم از ناچاري به شبکههاي ماهوارهاي خارج از کشور پناه ميبرند که آنها هم اثرات سوء و مخربي دارد. در اين شرايط چرا آن ۲۵ شبکه بيکيفيت بايد به فعاليت خود ادامه دهند؟ اگر کشور واقعا بهدنبال رياضت اقتصادي ستاد نماز جمعه و سازمان تبليغات اسلامي هم بايد رياضت اقتصادي بکشند. بودجه آنها رشد ميکند اما بودجه پايش آلودگي هوا کاهش يافته است.
بودجه بيابانزدايي تا حد زياد کاهش يافته و کسي نگران محيط زيست نيست. ميگوييم دولت به غلط بودجه را ناعادلانه توزيع کرده، اما در اين ميان نمايندگان چه ميکنند که پشت درهاي بسته کليات بودجه کشور تاييد ميشود؟ نمايندگان بايد پاي حق و حقوق مردم بايستند. من فکر ميکنم تعداد معدودي از نمايندگان دغدغه مردم را دارند و از مردم سخن ميگويند. نمايندهاي مانند پروانه سلحشوري را که بدون هراس از مردم سخن ميگويد، ميتوان نماينده مردم دانست. در اين شرايط مردم مي خواهند که دور آينده نمايندگان شجاع در مجلس باشند و طبيعي است که اگر بستر حضور نمايندگان اصلي و پرتحرک در انتخابات امکان رقابت داشته باشند قطعا اميد مردم تقويت شده و زمينه مشارکت بالا آنها نيز فراهم ميشود.
شما از اميد مردم سخن گفتيد اما احزاب اصلاحطلب هم کانديدا دارند هم از حضور جدي در انتخابات سخن ميگويند. بهنظر شما آيا اميدي وجود دارد که احزاب اصلاحطلب اين مسير را برگزيدهاند و ميخواهند در انتخابات حضور فعال داشته باشند؟
اگر ميخواهيم انتخاباتي در تراز جمهوري اسلامي برگزار شود، دو شرط لازم است که بايد همزمان از سوي دو جريان اصلي سياسي در کشور، پي گرفته شود. اول اينکه شوراي نگهبان در بررسي صلاحيتها دقت بيشتري کند تا افراد با صلاحيت تاييد شوند. حاکميت بايد درصدد ايجاد فضاي باز سياسي در جامعه باشد و شوراي نگهبان با تاييدصلاحيت کانديداهاي باعث شود که همه افراد مستعد تاييدصلاحيت شده و وارد گردونه انتخابات شوند. بايد اجازه دهند افکار، ايدهها و سلايق مختلف کانديداهاي خود را داشته باشند.. براي نمونه به يک شخص ميگويند او التزام عملي ندارد و به همين دليل ردصلاحيت ميشود. اين در حالي است که خود فرد ميگويد من التزام دارم و انتساب چنين ديدگاهي را به خود اشتباه ميداند. شوراي نگهبان بايد طبق واقعيتهاي موجود در جامعه و قانون اساسي به بررسي صلاحيت داوطلبان بپردازد تا عدالت ميان جريانهاي سياسي برقرار شود و شاهد رقابتي عادلانه باشيم.
شرط دوم که به اصلاحطلبان بازميگردد آن است که از ابتدا بايد با يکديگر وحدت کلمه داشته باشند و نگذارند اختلاف نظرها و پراکندگيها حرف اول را در جريان اصلاحات بزند. از وحدت مهمتر، لزوم ارائه برنامه مشخص از سوي اصلاحطلبان است. بايد برنامهاي قابل اجرا و روشن به مردم ارائه شود تا مردم بدانند اگر کانديداهاي اين جريان سياسي توانستند در عرصه انتخابات پيروز شوند، چه کارهايي را انجام خواهند داد. مشکلات سياسي، اجتماعي و معيشتي بسياري در جامعه ايران وجود دارد که بدون برنامه مشخص قابل حل و فصل نخواهند بود. اگر واقعا اصلاحطلبان طرح و برنامه دارند بايد در انتخابات حضور پيدا کنند و در غيراين صورت بهنظر من باز هم شاهد ريزش سرمايه اجتماعي در اين جريان خواهيم بود.
ميدانيم که حل مشکلاتي که از آن نام برديد، به ترميم روابط بينالمللي کشور بازميگردد. چرا اصلاحطلبان در عرصه داخلي انتقادهاي زيادي را نسبت به دولت مطرح ميکنند، اما در حوزه سياست خارجي ترجيحشان سکوت است؟
به هر حال ميدانيم که بحث سياست خارجي چندان در اختيار دولت نيست. با اين حال اين امکان وجود دارد که با جلوگيري از برخي تندرويها براي به جريان افتادن ديپلماسي در راستاي برقراري مجدد برخي روابطبينالمللي پيشنهاداتي مطرح کرد. از سوي ديگر مردم بايد بدانند عدم حضورشان در صحنه انتخابات و پيروزي حداقلي جريان تندرو منسوب به پايداري، شرايط کشور در عرصه بينالمللي را بسيار بدتر خواهد کرد و کشور به بحراني دچار ميشود که خروج از آن ديگر ممکن نخواهد بود. ما اميدواريم مسئولان خود در عرصه سياست خارجي شرايطي را فراهم کنند که کشور دچار برخي مشکلات نشود و در اين شرايط ، بحرانهايي تازه پديد نيايد. براي نمونه در همين بحث ممانعت تندروها از پيوستن ايران به کنوانسيونهاي بينالمللي، اگر نام ايران وارد ليست سياه شود، مشکلات اقتصادي مردم تشديد خواهد شد و اين موضوع در شرايط تحريم و فشار حداکثري به معني فاجعه است.
اين در حالي است که پيوستن به اين کنوانسيونها و اجراي قوانين ضدپولشويي به ايجاد شفافيت مالي در کشور کمک ميکند و باعث ميشود که از حجم فساد اقتصادي لجام گسيخته هم کاسته شود. از سوي ديگر پذيرفتن لوايح FATF سبب خواهد شد اعتماد ديگر کشورها به ايران خدشهدار نشود. من قبول دارم که بسياري از مشکلات اقتصادي مردم ما ناشي از تحريمهاي ظالمانه و يکجانبه آمريکاست اما ميشود و ميشد با تدبير بهتر و استفاده از مديران اقتصادي قويتر، از مشکلات اقتصادي و معيشتي مردم ايران کاست.
زنان اصلاحطلب استقبال ويژهاي از ثبت نام انتخاباتي نکردند. بهنظر شما با توجه به اين موضوع زنان در ليست اصلاحطلبان چه نقشي خواهند داشت؟
اگر اين زنان بتوانند از فيلتر شوراي نگهبان عبور کنند، برنامه اصلاحطلبان بهخصوص حزب کارگزاران سازندگي اين است که دست کم ۳۰درصد هر ليستي با حضور زنان بسته شود. با اين حال مهم اين است که تاييد صلاحيتها انجام شود و افراد صاحب نظر و تاثيرگذاري که از فيلتر بررسي صلاحيتها عبور کردهاند، مطمئناً شانس خوبي براي ورود به ليست خواهند داشت. تجربه و آمارهاي موجود از مشارکت اقشار مختلف اجتماعي در انتخابات نشان ميدهد که هرگاه حضور زنان در انتخابات فعالتر و پررنگتر بوده، آنها توانستهاند جامعه را به شرکت در امر سياسي فرابخوانند. هرگاه هم اين اتفاق نيفتاده و احزاب سياسي اجازه حضور زنان و جوانان را صادر نکردهاند، حضور اجتماعي و مشارکت مردمي کاهش يافته. بهطور کلي بايد تاکيد کرد شرايط به نوعي است که براي ايجاد فضاي انتخاباتي و دعوت از مردم براي حضور در پاي صندوقهاي رأي ديگر نميتوان از شعار و وعدههاي بيعمل استفاده کرد. کار از تهييج احساسات گذشته و مردم اعتماد خود را به شعارها و وعدهها در خصوص تغييرات اجتماعي از دست دادهاند؛ زيرا در انتخاباتهاي گذشته فضاي اميدوارکنندهاي در راستاي مورد نظر مردم ايجادشد و مردم به نقشآفريني جدي در عرصه سياسي کشور پرداختند اما نتيجه اين حضور و مطالبهگري آن چيزي نبود که انتظار ميرفت. به همين علت شعار، فراخوان و ايجاد جو تبليغاتي ديگر نميتواند زنان و جوانان را به حضور وا دارد.
عملکرد دولت در حوزه ميدان دادن به زنان را چگونه ميبينيد؟
به ياد ميآوريم که يکي از شعارهاي جدي رئيس جمهور در ايام تبليغات انتخاباتي، افزايش ميزان مشارکت زنان و جوانان در عرصههاي سياسي و اجتماعي بود، اما امروز که به آنچه در اين چند سال اخير اتفاق افتاد مينگريم متوجه ميشويم که اين امر هيچگاه محقق نشد و دولت نتوانست رضايت جامعه را جلب کند. طرحهايي نظير عدم به کارگيري بازنشستگان در مناصب دولتي نيز، صرفا قدم کوچکي روبه جلو بود اما در راستاي اقدام زنان و جوانان شايسته، اقدام موثري صورت نگرفت. اگر هم در گوشه و کنار کسي به کار گرفته شد، نه از سر توجه به جوانان که بهدليل سفارش و رابطه توانست خود را به آن منصب برساند.
در ايام انتخابات، شعارها و مطالبات زيادي وجود داشت و قشر زنان از دولت درخواست داشتند که وزرا يا حداقل معاونان وزرا را از ميان زنان انتخاب کند، اما اين امر نيز محقق نشد. هر بار اين بهانهجويي صورت ميگرفت که زنان در عرصه اجرا تجربه کافي ندارند و نميتوانند از پس امور يک وزارتخانه برآيند. اگر واقعا مشکل اين بود، چرا از همان زمان، تلاش نشد تا زناني را براي آينده تربيت کنيم که بتوانند مدير و وزير باشند؟ دولت ميتوانست زمينه ايجاد تجربه براي زنان را فراهم کند و در آينده از وجود آنان بهره مند شود اما اين کار صورت نگرفت.
- 20
- 6