بررسی وضعیت امپراتوریهای باستان نیازمند شناخت مناسبی از شیوههای اداره حکومت، بروکراسیهای حاکم بر ادارات حکومتی، مبانی فلسفی و باورها و اعتقادات مذهبی است. دودمان هخامنشی نیز به عنوان تابعی از دنیای عهد باستان متاثر و مشحون از همین بررسیهاست. لذا برای بررسی آن نیازمند بهرهمندی از این اطلاعات بوده و ناگزیریم که درکی از این مناسبات داشته باشیم. در همین راستا گروهی از مورخان معتقدند در یک زمان خاص داریوش بزرگ هخامنشی دست به اصلاحات ساختاری در بدنه حاکمیتی خود زد.
۴ جولای سال ۴۸۹ پیش از میلاد داریوش بزرگ، شاه شاهان که بر تمرکز امور و ایرانی بودن هر کار تعصب میورزید و پیدایش ناسیونالیسم نیرومند ایرانی را به او نسبت میدهند، تصمیم گرفت که قلمرو ایران به ۳۰ ایالت تقسیم شود و هر ایالت را ساتراپی (که واژهای مادی است) نامید (قانون، ایالتهای فعلی ایران «استان» خوانده است که اختصاص به ایالت ایران دارد و نمیتوان ایالت کشور دیگر را «استان» ترجمه کرد). این اصلاح ساختاری به دلیل تمایل بیش از حد داریوش به ایرانیزه کردن کلیه امور و شئون ایران داشت. داریوش شرح این ساتراپیها را در سنگنبشتهای داده که باقی مانده است و تاریخنگاران جهان آن را «سند مالکیت ایران = دید» خواندهاند (هیچ کشوری در جهان چنین سندی را ندارد).
مصر یکی از ساتراپیهای ایران آن زمان بود که داریوش توجه خاصی به آباد کردن آن داشت. داریوش در همین روز دستور داد که با تاسیس پستخانه ارتباط مردم این ایالتها با هم تامین شود و داد و ستد با پول انجام گیرد (سکههایی که ضرب کرده بود و در جهان به «داریک» معروف شدهاند). داریوش همچنین دستور داد که میان شهرهای شوش و سارد (نزدیک مدیترانه) یک شاهراه ارابهرو ساخته شود (این راه به طول ۲۷۰۰ کیلومتر کشف شده است که در بسیاری از قسمتهایش، نوعی آسفالته بود) و ... . داریوش سه سال بعد درگذشت و استخوانهای او، پس از دخمهگذاری، در گوری در «نقش رستم» که از قبل آماده کرده بود دفن شد.
به نوشته «کارول میسلیویک» باستانشناس در کتاب تاریک و روشن های مصر باستان The Twilighof AncienEgypt، انتشارات دانشگاه کرنل (آمریکا)، صفحات ۱۳۵ تا ۱۹۱، ایرانیان از ۴۰۴ تا ۵۲۵ سال پیش از میلاد (تقریبا ۱۲۱ سال) بر مصر حکومت کردند و در تاریخ مصر سلسله بیست و هفتم خوانده میشوند، ولی روش مدیریت و فرهنگ ایرانی سه قرن در آن کشور باقی بود. کارول در این کتاب نوشته است: «... با وجود برچیده شدن حکومت ایرانیان بر مصر در سال ۴۰۴ پیش از میلاد، یهودیان مصری تا دهها سال پس از آن هم خود را از اتباع امپراتوری ایران میدانستند. مصر توسط کامبوزیا (کامبیز) دوم پسر کوروش بزرگ تصرف شده بود. وی شرق لیبی و شمال سودان را هم برخاک مصر اضافه کرده بود و مصر را که سالها به دو بخش علیا و سفلی تقسیم شده بود و دارای دو حکومت جدا از هم بود به صورت یک کشور واحد درآورده و شهر «ممفیس» را پایتخت مصر واحد قرار داده بود.»
مولف کتاب که خود در اکتشافات باستان شناسی مصر نقش داشته و یک باستان شناس معروف است، ادعای مورخان یونانی را که نوشتهاند «کامبیز» گاو مقدس مصریان «آپیس Apis» را گردن زد قویا رد میکند و میگوید که این دروغ ناشی از دشمنی و حسادت یونانیان نسبت به ایران، تنها ابر قدرت آن زمان، بوده است که میخواستند ایرانیان را به وحشیگری متهم کنند. اکتشافات اخیر ثابت کرده است که گاو مقدس مصریان پس از مردن آن حیوان در سال ششم فرمانروایی ایرانیان، به دستور کامبیز با تشریفات رسمی در داخل تابوت دفن شده و این تابوت با نوشتههای روی آن، اینک در دست است.
از خصوصیات امپراتوری هخامنشی ایران این بود که به آیینهای ملل تحت سلطه خود کاری نداشت. کامبیز (در سنگنبشتههای ایران تلفظ آن کمبوجیه است) تنها دستور داده بود که مصریان باید کفش برپا کنند و به جای لنگ (به ضم لام) شلوار بلند بپوشند. ایرانیان آن زمان - زن و مرد - شلوار میپوشیدند و شلوارهای آنان بیشباهت به شلوارهای بلوچها و کردهای امروز نبود. کامبیز طبق سندی که اینک در موزه واتیکان است دریا سالار مصری Udjahorresneرا به عنوان مشاور ویژه خود برگزیده بود. شاه ایران با این که یکتاپرست بود و فقط به «اهورا مزدا» ایمان داشت مصریان را از عبادت خدایان متعدد خود باز نداشت و آیین زرتشت را به آنان تحمیل نکرد.»
مولف سپس به دیدار داریوش اول از مصر پرداخته و نوشته است: «برخلاف کامبیز، داریوش اجازه نداد که مصریان او را «فرعون» بخوانند. وی مصر را به صورت یک ساتراپی ایران درآورد ـ همین عنوانی که امروز ایالات ایران به آن نامیده می شوند: Osta- استان. داریوش بود که دستور داد تاریخ مصر از آغاز کار تا زمان او جمع آوری و تدوین شود. او دستور داد که از آن پس دستورهای دولتی و ضوابط، علاوه بر خط میخی به خط هیروگلیف مصری هم نوشته شوند که نمونه های متعددی از آن، از جمله در آپادانا باقی مانده است.
داریوش برای سهولت رفت و آمد میان ایران و مصر دستور داد که میان دریای سرخ و رود نیل آبراهی بسازند که آثار آن و کتیبه مربوط به اتمام این آبراه که صدها سال دایر بود و بر اثر توفان شن پر شده است به دست آمده و موجود است. در طول این کانال تخته سنگهای تراشیده شده به دست آمده که در آنها تاریخ اتمام هر قطعه از آبراه حک شده است و این سنگها در دست است. در یک سنگنبشته آمده است که روز افتتاح آبراه، قطاری مرکب از ۲۶ کشتی از آن عبور کردند و این نوشته به چهار زبان و دو خط است (میخی و هیروگلیف).
از همین دوران اثری به دست آمده که عبارت است از مخلوطی از علامت ایران (بالهای باز شده مرغ با سرانسان و کلاه پارسی) و علائم قدیم مصر علیا و مصر سفلی که نشانه وحدت مصر واحد با امپراتوری ایران است. لوح داریوش به مناسبت پایان آبراه «دریای سرخ - نیل» در قرن ۲۰ به دست آمده است. وی در سنگنبشته هایش خود را داریوش پسر ویشتاسپ هخامنش (ویشتاسپ در فارسی امروز به گشتاسپ تبدیل شده است) خوانده که از همان زمان احترام عمیق به پدر و بکار رفتن نام او پس از نام فرد در جهان رواج یافته است. معبدی که داریوش در مصر ساخت، هنوز تقریبا به طور کامل درمنطقه واحه El-Kharga موجود است.
داریوش کوشش قابل ملاحظه برای ترویج آیین زرتشت در میان مصریان نکرد و این امر موید این فرضیه است که ایرانیان آیین زرتشت را ویژه آریائی ها (آرین ها) و شایسته آنان می دانستند، نه همه نژادها. نام بیشتر فرمانداران ایرانی مصر که به آنجا فرستاده می شدند همراه با واژه آرین بود. برای مثال: آریاندس Aryandes. در ستونی که در کاخ آپادانا (شوش) به دست آمده روی شنل لباس مجسمه ای که سر و گردن آن ناپدید است نیز نوشته هایی به خط میخی و هیروگلیف (مصری) است و این نشانه ارتباط استوار دو سرزمین است. یکی از فرمانداران ایرانی مصر «آرشام» نام داشت.
مولف در این فصول به تحریک سیاسی مصریان توسط یونانیان و دوبار نافرمانی آنان پرداخته که هر دو شورش با خشونت تمام توسط نیروهای اعزامی از جنوب ایران (فارس و کرمان) سرکوب شده است. مصر پس از سلطه ایران تا نیمه قرن ۲۰ استقلال کامل به دست نیاورد. پس از ایرانیان، مقدونی ها سپس رومی ها، آنگاه اعراب مسلمان و سوری ها و پس از آنها هم عثمانی و انگلستان بر مصر تسلط داشتند. یک بار هم ناپلئون آنجا را گرفت. ایرانیان اواخر دوران ساسانیان (پادشاهی خسروپرویز) یک بار دیگر مصر را به تصرف خود درآورده بودند.
مجموعه این بررسی نشان میدهد که هخامنشیان تا چه میزان نسبت به آیینها و دستورالعملهای آیینی دیگر اقوام احترام میگذاشتند و علاوه بر ساماندهی مناسبات اداری خود، از پشتوانه عمیق اندیشهورزانه هم برخوردار بودهاند که دست یافتن به آن مجالی دیگر میطلبد و خاستگاهی دیگرگون دارد. به هر روی داریوش را میتوان معمار امپراتوری هخامنشی نامید. هم او بود که اصلاحات ساختاری را در این امپراتوری ایجاد کرد.
- 15
- 2