به گزارش روزنامه تماشاگران امروز، شاهزاده هری فاش ساخته است که برادرش ویلیام او را تشویق کرد تا بعد از دو سال تمام افسردگی حاد و پریشانی اعصاب به جلسات مشاوره برود و تلاش کند تا اندوهی را که بابت مرگ مادرش، پرنسس دیانا، بر او عارض شده بود پشت سر بگذارد. این شاهزاده ۳۲ ساله مدعی شده است که شاهزاده ویلیام از او درخواست کرده که در این زمینه کمک بگیرد چون تمام هیجان ها و احساساتش از بین رفته بوده و این وضعیت تا ۲۰ سال پس از مرگ مادرش در سال ۱۹۹۷ نیز ادامه داشته است.
این شاهزاده که در زمان مرگ دایانا ۱۲ ساله بوده، تایید کرده است که در سال های نوجوانی افسردگی خود را انکار می کرده و تنها میزان ناراحتی اعصاب او به اندازه ای بوده که دلش می خواسته با مشت به صورت کسی بکوبد. او دو سال تمام اسیر آشفتگی روانی بوده و چنان که می گوید خودش برای خودش به یک معضل بدل شده بوده اما نمی دانسته راهی که انتخاب کرده نادرست است.
او طی گفتگویی که با روزنامه تلگراف انجام داده، اظهار داشته که اندوهش با رنج زندگی در برابر دیدگان عموم ترکیب شده و او را به فروپاشی کامل روانی نزدیک کرده بود. وی گفته تمامی مشاجراتش با خانواده سلطنتی و تلاش هایی که برای نجات زندگی شخصی خود انجام می داده به این خاطر بوده که نمی دانسته چطور با اندوه مرگ مادرش کنار بیاید اما اعضای خانواده سلطنتی معتقد بودند که او باید احساسات خود را آشکار سازد و برایش در کاخ جایی مناسب فراهم کرده اند تا هر کاری که برای کمک به وضعیت روانی اش میسر است انجام دهد و به سلامت روانی کامل برسد.
این زمانی بود که شاهزاده هری مدام به تمرین بوکس می پرداخت تا از این طریق خشم خود را کنترل کند. این اختلال شخصیتی بسیار شدید که در میان اعضای خانواده سلطنتی بی سابقه نیست در مصاحبه ای که هنگام حضورش در کنار شاهزاده هری و کیت و پیوستنش به کمپین سلامت روان «سرها کنار هم» انجام داد، فاش شد. در این مصاحبه مفصل بود که هری نکات مهمی را فاش ساخت.
این که ویلیام مشوق او بده تا بعد از مدت ها افسردگی و فرو کردن سرش در برف چون کبک، از فکر کردن به مادر و مرگ او خودداری کند. او باور داشت که در اول ۳۰ سالگی برای همگان به یک معضل تبدیل شده و مجبور است به خاطر موقعیت خاصش وانمود کند که همه چیز مرتب است اما نمی دانست با انبوه درونی خود چه کند. روی آوردن به ورزش بوکس او را از درگیری فیزیکی با دیگران دور نگه می داشت و این در تیره ترین نقطه افسردگی او بود. اندوه او با زندگی شخصی اش در هم پیچیده و او را به نابودی مطلق نزدیک کرده بود.
شاهزاده هری می گوید مرگ مادرش تاثیری بسیار عمیق تر از مشاهداتش در افغانستان روی وضعیت روانی او داشته است. او همچنین در پایان صحبت هایش اعتراف کرده حالا که آزادانه از دوران افسردگی خود سخن می گوید حال بسیار بهتری دارد.
شاهزاده هری فاش ساخته که چگونه بر اثر احساسات ناشی از مرگ دایانا، دو دهه اسیر خاموشی هیجان های خود بوده و این مسئله را چند سال بعدتر فهمیده است. این شاهزاده گفته است که تا مدت ها زیر بار نمی رفته که دچار مشکل است و هر چند خودش می دانسته که دارد عذاب می کشد اما راه مقابله با این رنج را بلد نبوده. او اظهار کرده: «من می توانم با اطمینان بگویم که از دست دادن مادرم در ۱۲ سالگی موجب دش تا دست کم ۲۰ سال تمامی احساستم از کار بیفتد و تاثیری بسیار جدی نه تنها روی زندگی شخصی من، که روی تمامی کارهایم گذاشت.
من احتمالا به نابودی کامل روانی بسیار نزدیک بودم چون از هر زاویه ای که به رخدادهای زندگی خودم نگاه می کردم جز بی معنایی و حزن چیز دیگری نمی دیدم. روش من برای مقابله با این اندوه این بود که سرم را مثل کبک توی برف فرو کنم و اصلا زیر بار نروم که فکرم درگیر مرگ مادرم است چون فکر می کردم آشکار ساختن این احساسات ثمری در پی نخواهد داشت.»
او گفته است تصمیم گرفته بوده که اندوه خود را آشکار نکند و به جای آن خودش را در متن یک زندگی ماجراجویانه و پر از تفریحات جوانانه درگیر کند.
او در ادامه صحبت های خود چنین گفته است: «من فکر می کردم تمام این حالات تنها مرا غمگین می کند و چیزی وجود ندارد که او را به زندگی بازگرداند. از جنبه احساسی من فکر می کردم کار درست این است که هرگز نگذاری احساسات درونت در چیزی دخیل شود. من ۳۰، ۳۵ و ۳۸ ساله شدم و دور دنیا می چرخیدم و وانمود می کردم زندگی معرکه است یا دست کم خوشایند است و واقعا هم بود. بعد کم کم به طور تصادفی شروع کردم به حرف زدن درباره اندوهم و دانستم که کارهای زیادی برای مقابله با آن باید انجام بدهم.»
شاهزاده هری همچنین گفته است که برادرش ویلیام حامی بزرگ او در نبرد علیه افکار شومی بوده که وی در سر داشته و این اتفاق در زمانی رخ داده که او حاضر نبوده با کسی در این باره حرف بزند و اصرارهای برادرش او را وادار کرد که رازهای درونش را فاش سازد. هری می گوید برادرش با آرامش او را به مسیر درست هدایت کرد اما او خودش کمک گرفتن از دیگران را به تعویق انداخته بود و منتظر فرصتی مناسب بود: «به شخصه برای من، برادرم که خدا حفظش کند، بزرگ ترین حامی ام بوده. او مدام مرا نصیحت کرد و گفت روش زندگی ام درست و طبیعی نیست و نیاز دارم با روانشناس صحبت کنم.»
این شاهزاده همچنین روی آوردنش به ورزش بوکس را نیز برای بهبودی خود مفید دانسته است. او در طول یک دهه حضور در ارتش بریتانیا، دو بار به ماموریت افغانستان اعزام شد و با سربازان واحد ریکاوری دیدارهایی داشت و این تجربه ای بوده که تاثیر بسیاری بر بهبود وضعیت روانی وی داشته است.
علی مسعودی نیا
- 18
- 1