چهارشنبه ۰۷ آذر ۱۴۰۳
۰۹:۰۵ - ۲۵ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۶۰۰۶
اندیشه سیاسی

«تحلیل گفتمان ترور» به مناسبت شهادت محسن حججی

نمی شود با مشت گره کرده از دموکراسی دفاع کرد

محمدرضا تاجیک,اخبار سیاسی,خبرهای سیاسی,تحلیل سیاسی

مفهوم «ترور» نه تنها برساخته گفتمانی است، که برساخته قدرت و سیاست هم هست. از همین رو است که ترور یا تروریست گاه می‌تواند مقبول جلوه کند و گاه مغضوب. گاه خودی است و گاه غیرخودی.

 

 ترور یک «خرده گفتمان» است نه یک گفتمان. ترور عجین با خشونت است و با خود و در خود خشونت دارد. خرده گفتمانی است که می‌تواند چهره «مقاومت» یا «رهایی‌بخش» داشته باشد یا می‌تواند چهره سلطه به خود بگیرد.

 

نگرانم از اینکه در گرداب گفتمان مسلطی قرار بگیریم که می‌خواهد بشر را تعریف کند، حقوقش را تعریف کند، دموکراسی را تعریف کند، عدالت را تعریف کند، مهرورزی را تعریف می‌کند و خلاف آن، همه‌چیز وحشی‌گری و غیرقانونی و غیرمدنی محسوب شود.

 

 سلطه یک سویه عمل می‌کند و تمام جوامع را شبیه‌سازی و فرهنگ‌زدایی می‌کند. هیچ گاه در طول تاریخ بشریت نسلی نبوده که به اندازه نسل ما مورد ترور قدرت‌ها قرار گرفته باشد و هویت‌زدایی شده باشد. ما این همه را لمس نمی‌کنیم و خودمان نیز در مسیرش حرکت می‌کنیم. این طنز زمانه ما است...

 

باید بتوانیم سنت را برخلاف برخی اندیشمندان داخلی که فرض‌شان عبور از سنت است و سنت را «مرده ریگی» می‌دانند که دیگر چیزی از آن نمی‌جوشد، بازسازی کنیم. سنت چیزی فراسوی قرائت و بازقرائت‌های ما نیست. خوانش ما می‌تواند سنت را متحول کند و آن را توشه‌راه آینده کند.

 

 تمام کسانی که امروز به نام «الله اکبر» در جهان اسلام یک نوع چهره رادیکال و خشن از دین بروز می‌دهند، ساخته و پرداخته نظام سلطه جهانی هستند. او صورتکی کریه از دین ارائه می‌دهد تا در تقابل با آن، غول حقوق بشر و دموکراسی جلوه کند.

 

امروزه تروریسم به‌عنوان جزئی جدا نشدنی از ادبیات سیاسی و امنیتی کشور‌ها است. این موضوع ریشه در رشد و گسترش ترور در مخاصمات بین‌المللی دارد که گاهی به‌عنوان ابزاری پنهان از آن استفاده شده و ردپای دولت‌ها نیز در آن مشاهده می‌شود.

 

از آخرین نمونه‌های عملیات تروریستی می‌توان به اسارت و سپس به شهادت رسیدن محسن حججی، از نیروهای ایرانی مدافع حرم، به دست نیروهایی منسوب به داعش اشاره کرد که انتشار نحوه دستگیری و سپس سر بریده او تصویری دردناک و سرشار از خشونت در اذهان به جا گذاشته است. این عملیات تروریستی در ۱۸مرداد ماه سال‌ جاری با واکنش‌های متفاوتی روبه رو بود.

 

امروزه بیش از پیش نیاز جدی به بررسی و تحلیل ظهور و بروز تروریسم، بویژه در منطقه، احساس می‌شود. در این گفت‌وگو با محمدرضا تاجیک، متولد ۱۳۳۷ در تهران، مدرس، نویسنده، مترجم و فعال سیاسی اصلاح‌طلب به «پدیده ترور و زمینه‌های بروز آن» پرداخته‌ایم. تاجیک دکترای «تحلیل گفتمان در سیاست» را از دانشگاه اسکس انگلستان دریافت کرده است. او در دولت اصلاحات، مشاور رئیس جمهوری و رئیس «مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری» بود.

 

تعریف «ترور» در همه دوره‌ها یکسان نبوده است چنانچه با مرور سابقه این کنش می‌بینیم که در دوره‌هایی، از جمله مشروطه ایرانی، ترور در جهت تحول‌خواهی نیز قابل تعریف است. مایل هستم از این زاویه و به منظور مواجهه‌ای چندوجهی، نظر شما را بدانیم.

تروریسم در طول تاریخ گاه برخودش شوریده، گاه خودش را ترور کرده، گاه خشونت ترور بر خودش واقع شده و خودش را در پای خود ذبح کرده است. از دیدگاه گفتمانی، ترور یک «برساخت گفتمانی» است. بستگی دارد از کدام منظر گفتمانی به این واژه نگاه می‌کنیم.

 

این واژه می‌تواند در «هاله قدسی» قرار گیرد، به‌عنوان یک کنش‌ رهایی‌بخش یا کنش آزادیبخش تلقی شود یا به تعبیر فوکویی در «فضای مقاومت» تعریف شود و کنشی کاملاً غیر انسانی و خشونت‌آمیز باشد. مفهوم ترور نه تنها برساخته گفتمانی است، که برساخته قدرت و سیاست هم هست. از همین رو است که ترور یا تروریست گاه می‌تواند مقبول جلوه کند و گاه مغضوب. گاه خودی است و گاه غیرخودی.

 

عمل تروریستی گاه می‌تواند آرمانی تعریف شود و گاه ضد آرمانی. بنابراین وقتی از واژه ترور و تروریسم استفاده می‌کنیم بشدت باید هشیار باشیم که در دام خود این واژه گرفتار نشویم. برمی‌گردم به تعبیری از فوکو آنجا که می‌گوید خشونت گفتمانی کریه‌ترین چهره خشونت است.

 

وقتی واژگان را در دستگاهی خاص تعریف می‌کنیم لاجرم از آن منظر به جهان نگاه می‌کنیم، از آن منظر به «اکت» انسان‌ها نگاه می‌کنیم، از آن منظر راجع به جنبش‌های مختلف قضاوت می‌کنیم. پس در گام اول باید تکلیف‌مان را با خود این واژه مشخص کنیم. این شاید آن چیزی است که اکنون برخی روشنفکران در سراسر جهان درباره‌اش فکر می‌کنند. در سطح جهانی تلاش می‌شود در تعریف ترور با آنچه گفتمان مسلط جهانی تعریف می‌کند چالش ایجاد شود، چرا که می‌خواهند مفاهیم این گفتمان را باژگونه تعریف کنند.

 

آنچه گفتمان مسلط جهانی ارائه می‌دهد یا گروه‌هایی که عده و عُده‌ای ندارند مانند قدرت‌های بزرگ، لزوماً آنی نیست که جوامع تحت ستم فهم می‌کنند. این جوامع لاجرم به یک نوع جنگ غیرمتعارف روی می‌آورند و گاهی کنش‌های غیرمتعارف نظامی بروز می‌دهند. اینها در آن دستگاه گفتمانی تروریسم، تعریف می‌شوند؛ چراکه بار حقوقی و تبعات خاصی دارد.

 

مقوله ترور به خاطر پیچیدگی‌اش، به لحاظ حقوق بشری در هر معنایی با یک «نه» بزرگ روبه‌رو شده است. اگر بخواهیم امروز این «نه» بزرگ را نبینیم همچنان ترور ابزاری خواهد بود استوار بر ظرفیت اختلافات قومی و دینی بویژه در منطقه که می‌تواند در ایجاد بحران و خشونت مؤثر واقع شود. این‌طور نیست؟

ترور از آن رو نکوهیده است که به خشونت‌آلوده است و گرنه نفس ترور یک نوع کنش نظامی است. به ادبیات بنیامین، رانسیر ژیژک یا آرنت نگاه کنید، آیا جایی با «خشونت خوش‌خیم» روبه‌رو می‌شوید؟ بخصوص به تعبیر آرنت! یک مثال می‌زنم؛ فرض کنید دولتی یک نفر را از یک تیمی دستگیر می‌کند که این تیم قرار بوده در بازار تهران یا در مترو توپخانه بمبگذاری کند، این دولت فرصت اندکی دارد که برنامه تیم مورد نظر را خنثی کند، اگر نتواند این شخص را به حرف بیاورد، صدها نفر کشته خواهند شد. در چنین وضعیتی عقل سیاسی یا مدنی یا انسانی چه حکم می‌کند؟ اگر بنا را بردیالوگ بگذارید که پاسخ نمی‌دهد...

 

آنچه اشاره می‌کنید یک موقعیت فشار است. ترور وضعیت دیگری است، ترور یک گفتمان است، یک رویکرد است. این مورد، الزاماً موضوع بحث ما نیست.

البته ترور یک «خرده گفتمان» است نه یک گفتمان. ترور عجین با خشونت است و با خود و در خود خشونت دارد. خرده گفتمانی است که می‌تواند چهره «مقاومت» یا «رهایی‌بخش» داشته باشد یا می‌تواند چهره سلطه به خود بگیرد. یک دولت مخالفانش را ترور می‌کند. یک نهضت آزادیبخش هم همین کار را می‌کند. آیا اینها از یک جنس هستند؟ تقلیل‌گرایی نظری و مفهومی نخواهد بود اگر تمام این کنش‌ها و «اکت»‌ها را تحت یک عنوان تعبیر و قضاوت کنیم؟ تفکیک این دو چه می‌شود؟

 

من بشدت حساس هستم به اینکه در گرداب گفتمان مسلطی قرار بگیریم که می‌خواهد بشر را تعریف کند، حقوقش را تعریف کند، دموکراسی را تعریف کند، عدالت را تعریف کند، مهرورزی را تعریف می‌کند و خلاف آن، همه‌چیز وحشی‌گری و غیرقانونی و غیرمدنی محسوب شود.

 

طبیعی است وقتی در یک فضای مفهومی، دموکراسی جاری می‌شود بر هر نوع آزادی از جمله آزادی جنسی، اگر بنا بر اقتضائاتی در کشوری پیاده نشود، آن کشور به غیردموکراتیک بودن محکوم می‌شود. آیا این همان چیزی نیست که جهان در حال تجربه کردنش است به این خاطر که دموکراسی را گفتمان مسلط تعریف کرده‌ایم؟

 

همه بحث من این است به لحاظ گفتمانی تمام مفاهیم همه دال تهی هستند،هیچ مفهوم توپری وجود ندارد.

 

البته دموکراسی منطقه‌ای و نسبتش با نقض حقوق بشر هم اینجا مهم است. با توجه به بحث شما که سعی بر این دارید در گفتمان مسلط تفاوت‌های منطقه‌ای و بومی را ببینید، به جمله‌ای اشاره می‌کنم: «برای تعدیل ترور، نیازمند تغییر گفتمان هستیم» مؤلفه‌های این تغییر گفتمان یا خرده گفتمان را چگونه برمی‌شمارید؟ به‌طور منطقه‌ای باید تعدیل شود یا در سطح گفتمان جهانی باید این تعدیل صورت گیرد؟

آنچه گفتمان مسلط راجع به ترور تعریف می‌کند، عجین کردن، همنشین یا جانشین کردن و برقراری یک رابطه همنشینی -به تعبیر سوسوری- بین «خشونت» و «ترور» است. اما بحث این است: آیا ترورِ نقد نداریم؟ آیا وقتی جوامع ذبح فرهنگی می‌شوند، ترور فرهنگی و هویتی و شخصیتی می‌شوند و بی‌تاریخ می‌شوند، به نوعی تمدن‌زدایی می‌شوند، به تعبیر ادوارد سعید نوعی امپریالیسم فرهنگی عمل می‌کند، یک نوع امپریالیسم گفتمان مسلط عمل می‌کند که بقیه جوامع را به لحاظ هویتی و فرهنگی ضمیمه خودش کند، آیا اینها همه کریه‌ترین چهره ترور نیست؟

 

این همانی نیست که امثال فوکو با عنوان «زیست قدرت» راجع به آن صحبت می‌کنند؟ حکومت‌مندی را مطرح می‌کنند که سوژه‌سازی می‌کند، انسان‌ها به تعبیر ژیژک دچار نوعی کلبی مسلکی می‌شوند، می‌دانند که نظام سلطه جهانی دارد فرهنگ و سبک زندگی و اصولش را به آنان تحمیل می‌کند، با این حال پذیرایش می‌شوند و ذیل آن گفتمان قرار می‌گیرند. در ذیل آن شادان و رضامندند، قیام نمی‌کنند، دست به اسلحه نمی‌برند.

 

روشنفکر دهه چهل و پنجاهی که مثل شریعتی فریاد می‌زد اگر شمع آجینم هم کنید، حسرت یک آه را بر دلتان خواهم گذاشت یا مبارزی که برای عقایدش زندان‌ها می‌کشید و کشته می‌شد تبدیل می‌شود به روشنفکری که می‌خواهد با قدرت مسلط جهانی گفت‌‌وگو کند و وارد کنش مدنی شود، چه اتفاقی می‌افتد؟ سلطه یک سویه عمل می‌کند و تمام جوامع را شبیه‌سازی و فرهنگ‌زدایی می‌کند. این بار دیگر با مؤلفه زمخت وسط نمی‌آید بلکه لطیف به میدان می‌آید. اینجا اما نگاه ما چیست که موضوع ترور هستیم؟ فکر می‌کنیم که چون خشونت فیزیکی بر ما اعمال نشده، پس موضوع ترور نیستیم! چه کسی موضوع ترور است و چه کسی ترور را اعمال می‌کند؟

 

کسانی که می‌بینند هویت‌شان در حال از بین رفتن است، برای تمامیت هویتی‌شان می‌جنگند اما به شکل دیگری وارد این جنگ می‌شوند. وقتی متوجه می‌شوند دین‌شان در حال تغییر است و فرهنگ‌شان در حال فروپاشی است، می‌جنگند و تروریست محسوب می‌شوند اما آن کس که هجمه اول را روا داشته و انسان‌ها را از درون استحاله کرده، دیده نمی‌شود و تروریست هم نام نمی‌گیرد. این ظرافت قدرت جدید حاکم بر جهان است. بزرگی می‌گوید هیچ گاه در طول تاریخ بشریت نسلی نبوده که به اندازه نسل ما مورد ترور قدرت‌ها قرار گرفته باشد و هویت‌زدایی شده باشد. ما این همه را لمس نمی‌کنیم و خودمان نیز در مسیرش حرکت می‌کنیم. این طنز زمانه ما است...

 

برای بیرون کشیدن مؤلفه‌های این تغییر گفتمان یا خرده گفتمان چه پیشنهادی دارید؟

من از جمله کسانی هستم که یک نوع بازگشت واساختی به خود را پیشنهاد می‌دهم. ولی اولاً این بازگشت واساختی است و تردیدی ندارم که در زمانی که دارم فرهنگ‌زدایی و هویت‌زدایی می‌شوم، باید به فرهنگ و خویشتن خود برگردم، اما این خویشتن، خویشتنی حک شده به گوشه‌ای تاریخی با زاویه‌های متصلب نیست.

 

خود تاریخی در حال تغییر مدنظر من است نه خویشتنی قفل‌شده به مقطعی از تاریخ. باید بتوانیم سنت را برخلاف برخی اندیشمندان داخلی که فرض‌شان عبور از سنت است و سنت را مرده ریگی می‌دانند که دیگر چیزی از آن نمی‌جوشد، بازسازی کنیم. سنت چیزی فراسوی قرائت و بازقرائت‌های ما نیست. خوانش ما می‌تواند سنت را متحول کند و آن را توشه‌راه آینده کند. به قول «رانسیر» باید توضیح امر محسوس را تغییر دهیم.

 

اگر سرمایه‌داری می‌خواهد پرولتاریا بعد از ظهر که به خانه می‌رود، استراحت کند و سرحال‌تر صبح به کارخانه برگردد تا بیشترین سودمندی را برای نظام سرمایه داشته باشد، چه موقع این معادله برهم می‌خورد؟ زمانی که پرولتاریا به جای رفتن به خانه به کافه برود و به دنبال تفریح خودش باشد نه ضرورتاً به فکر سودآوری بیشتر نظام سرمایه‌داری. گاهی احتیاج داریم که توزیع امرمحسوس جهانی را که در حال شکل‌گیری است معکوس کنیم. امری که ما را در قالب‌هایی قرار می‌دهد با رنگ‌آمیزی خاص خودش و برندها و سبک زندگی و اسطوره‌ها و قهرمانان و موسیقی و اندیشه و همه‌چیز ما را او است که می‌خواهد تعریف می‌کند.

 

ما کماکان با یک جهان دوقطبی مواجه هستیم که به تعبیر« بودریار» این بار «سرمایه» تولید نمی‌کند، این بار «نُرم اجتماعی» تولید می‌کند، هنجار فرهنگی تولید می‌کند، هویت تولید می‌کند و می‌رود تا فضای معرفتی و اندیشگی را آن‌طور که می‌خواهد ساماندهی کند. این همه را صادر می‌کند تا دیگران مصرف کنند تا از حالت «other »در بیایند و تبدیل به «same »شوند. بنابراین جهانی پیش روی ما است که به طور فزاینده‌ای در حال same شدن است اما نه شبیه خودش که شبیه چیزی که دیگر خودش نیست. به تعبیر بزرگی امروز باید سؤال کرد: غرب کجا نیست؟

 

همین غربی که به حضورش اشاره دارید و در هستی و نیستی ما دخیل می‌دانیدش، به‌طور منطقه‌ای عمل می‌کند. ما برای شناسایی این حضور به کلان روایت یا مرثیه نیاز نداریم، بلکه مجبوریم به‌عنوان سوژه سیاسی یا فاعل شناسا و آگاه رفتار کنیم، گفتمان غرب را در منطقه شناسایی کنیم و به‌طور دقیق بفهمیم با چه مؤلفه‌هایی عمل می‌کند؛سیاستی را که بر مبناهای فرهنگی منطقه با خوانشی از تروریسم بازسازی می‌شود باید دید.

 

ما مجبوریم این خرده گفتمان‌ها را دریابیم تا مواردی که ذکر فرمودید نه در مقام یک تذکار که در روندها رخ دهد. این همه هم به عهده اندیشمندانی مثل شما است. چنانکه می‌دانید بویژه در دهه اخیر اکثر عملیات تروریستی با بر زبان راندن جمله مبارک «الله اکبر» انجام شده است. با آوردن نام خدای مسلمانان.

 

این تأمل زیبایی است که شما دارید و واقعاً یک دلمشغولی جدی است. چیزی که امروز در جهان صورت می‌گیرد، یک «الله اکبر» علیه «الله اکبر» است. این other، درون خود فضای مذهبی شکل گرفته و با چالش روبه‌رو می‌شود؛ با نگاهی از مذهب که در مقابل نوع نگاه دیگری از مذهب می‌ایستد و به قول شاملو ما عدوی آن هستیم، نافی آن هستیم، اما از زاویه درون دینی.

 

بنابراین باید به این توجه کنیم که چهره‌ای از دین روایت شود به‌عنوان کلان روایتی که اقتضای طبیعتش این است. این همان خشونت گفتمانی است که بالاخره یک نوع تعریف و خوانش کلان از امری سیال است. به تعداد انسان‌ها راه رسیدن به خدا هست و قرائت‌های بسیاری از دین وجود دارد.

 

 این را از خطرهای محتمل دینداری می دانید؟

نه، طبیعتش این است. بالندگی و شکوفایی‌اش این است. اگر یک قرائت وجود می‌داشت دین به پایان رسیده بود. چرا امروز بحث «پایان ایدئولوژی» است؟ زیرا به فرا تعریف رسیده است. به تعریف جهان‌شمول رسیدن با به پایان رسیدن یکی است. امر «یونیورسال» دیگر گشودگی و بازفرجامی ندارد و می‌میرد. بنابراین باید اجازه دهیم که دین نسلی و عصری باقی بماند. دین مدعی است وجود دارد و متغیرهای بی‌بدیلی را پاسخگو خواهد بود.

 

«ژیژک »معتقد است نظام سرمایه‌داری کنونی به جایی رسیده که خود مقاومت خود را تولید می‌کند. این جمله زیبایی است! از «اکت مقاومتی» که ساخته خودش است، وجهه می‌گیرد. دیگری را می‌سازد که چهره‌ای خشن و کریه دارد و خودش را در تقابل و نهی او تعریف می‌کند. سیاهی را او تعریف می‌کند، تا سفید جلوه کند.

 

بنابراین نظام سلطه کنونی، خودش زشت را تعریف می‌کند تا زیبا جلوه کند. تمام کسانی که امروز به نام «الله اکبر» در جهان اسلام یک نوع چهره رادیکال و خشن از دین بروز می‌دهند ساخته و پرداخته همان قدرت‌ها هستند. او صورتکی کریه از دین ارائه می‌دهد تا در تقابل با آن، غول حقوق بشر و دموکراسی جلوه کند.

 

ما به‌عنوان روشنفکران جهان سوم فرض‌مان این است که اکنون دوران گفتمان به سر رسیده است، من در مقام کسی که این رشته را تحصیل کرده‌ام می‌گویم و می‌فهمم که گفتمان به چه معنی است، بنابراین ما در ورطه گفتمان افتاده‌ایم و فکر می‌کنیم باید وارد یک فضای مدنی شویم و به قدرت‌های بزرگ می‌گوییم بیایید با هم دیالوگ کنیم، مونولوگ را کنار بگذاریم، به حقوق ما باید احترام بگذارید، چرا که انسان‌ها در حقوق برابرند، در کشور ما لطفاً کودتا نکنید، فرهنگ‌زدایی نکنید، منابع نفتی ما را نبرید و اینگونه می‌پنداریم قدرت‌ها هم دموکرات و مدنی هستند و منتظر شنیدن حرف‌های ما بوده‌اند و ما را به خودمان و ارزش‌های خودمان وا می‌گذارند!

 

حرف من این نیست که وارد کنش رادیکال شویم بلکه باید وارد کنشی آگاهانه شویم که با این نظام توفنده که دامن خود را بر سر جهانیان پهن کرده، همسویی نکرده باشیم. آیا باید تن دردهیم و دچار خمودگی شویم تا به رنگ جهانی درآییم که شرایط را پذیرفته است یا با کنشی آگاهانه در صدد تغییر آن باشیم؟ به قول «دلوز» نخست زندگی کن بعد فلسفه بباف. آیا ما می‌خواهیم اول زندگی کنیم بعد فلسفه ببافیم یا نه! یعنی آنچه را می‌گویم، بزیم یا آنچه را می‌گویم فقط گفته باشم؟

 

معتقدم در شرایط کنونی باید نظام سلطه جهانی را فهم کنیم و با آن مواجهه اصولی داشته باشیم. نمی‌گویم باید برویم به سمتی که دوباره بگوییم تنها راه رهایی، از طریق خشونت مقدس می‌گذرد، نه! اما واقف هستم و با گوشت و پوستم لمس می‌کنم که هر روز بیش از پیش موضوع تروریم. هم در فضای روشنفکری و هم در لحظات خصوصی.

 

بخش عمده رویکرد ما برای تعدیل خشونت که ذیل ترور هم قابل شناسایی است، بحث تغییر ساختارها و نظامات سیاسی است. شما روشنفکرانی که به‌عنوان نظریه‌پرداز حکومت تأثیرگذار هستید جدای از ایده‌پردازی، لازم است که ایستادن‌ گاه سیاسی خود را هم تعریف کنید. این یک اجبار است. حوزه سیاست جایی است که باید پا سفت کرد و اموری که ظرفیت خشونت را بازتولید می‌کند شفاف ساخت. در حوزه سیاست، کدام قرائت را می‌شود عمده کرد و آیا این عمده کردن خود منجر به ایجاد خشونت نمی‌شود؟

وقتی از گفتمان بحث می‌کنیم، از یک نوع قدرت درون گفتمانی هم بحث می‌کنیم. اگر گفتمانی فاقد قدرت درونی باشد به طور فزاینده‌ای به قدرت پشت گفتمانی تکیه می‌کند؛ یعنی از خشونت و از ابزار غیرگفتمانی استفاده می‌کند. پرسش شما این است که وقتی با یک ساختار سیاسی و نظامی مواجه هستیم که نوعی خشونت را مقابل خودش می‌طلبد یا اینکه باید بتواند مقابله با خودش را رادیکالیزه نکند و تولید تروریسم نکند. به عبارتی، نه خودش ترور کند نه فضایی ایجاد کند که ترور شکل بگیرد!

 

اینجا این پرسش اساسی برای یک کنشگر پیش می‌آید که آیا باید با همان ابزاری که سلطه، حیات خودش را متحقق می‌کند، مبارزه کرد یا باید آن منطق را هم دگرگون کرد؟ یک استراتژی این است که با «منطق سلطه» با سلطه مقابله کنیم؛ دوم اینکه می‌توان با منطق سلطه با قدرت گفتمانی مواجه شد که به قول حافظ «قدرت می‌ بشکند ابریق را». این قدرت گفتمانی می‌تواند تولید «سوژه آگاه» کند. این انسان می‌تواند خودآیین شود و فضا را تغییر دهد.

 

معتقدم بهتر است برویم به سمتی که تولید سوژه کنیم. سوژه رهایی که اسیر دیو خود نباشد و در رودرویی با دیو، دیو دیگری سرنزند. «سوژه آگاه» باید توالی استبداد را برهم بزند. لازم است فرصت رسوب فرهنگ مدنی را ایجاد کنیم. با مشت گره کرده نمی‌شود از دموکراسی دفاع کرد. با مونولوگ نمی‌شود از پلورالیسم دفاع کرد. تا به امروز متأسفانه مجال تاریخی نداشته‌ایم که فرهنگ سوژگی در ما رشد کند.

 

نمی‌شود با مشت گره کرده از دموکراسی دفاع کرد.

 

کبوتر ارشدی

 

 

iran-newspaper.com
  • 15
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه

مجلس

دولت

ویژه سرپوش