یکشنبه ۰۲ دی ۱۴۰۳
۰۸:۵۷ - ۲۵ آذر ۱۴۰۰ کد خبر: ۱۴۰۰۰۹۲۴۹۴
شهری و روستایی

ماموران شهرداری تهران در مقابل کسانی که نان شان را از کف خیابان جمع می کنند

ساماندهی دست‌فروشان,علیرضا زاکانی شهردار تهران

شرق نوشت: علیرضا زاکانی، شهردار تهران گفته بود که برای ساماندهی دست‌فروشان به‌دنبال روشی نوین هستیم. اما خبری از روش‌های نوین نیست.

شب سه‌شنبه دوباره بنرهای اجرای طرح انضباطی از تقاطع ولیعصر–‌جمهوری تا چهارراه ولیعصر به تیر چراغ‌برق نصب شد و صبح چهارشنبه هم مسئول شهربان شهرداری منطقه ۱۱ به‌همراه نیروهای انتظامی به این خیابان آمد و اجازه بساط‌کردن به دست‌فروشان را نداد و آنها را که بساط کاسبی‌شان را پهن کرده بودند، تهدید کرد یا جمع کنند و بروند یا آنها بساط‌شان را جمع می‌کنند و می‌برند. دست‌فروشان اما مقاومت می‌کنند. اول با خواهش که نانشان را نبرند و پا نگذارند روی گلوی زن و بچه‌هایشان.

اما مردی که نیروهای سبزپوش دوره‌اش کرده بودند، می‌گوید بساطتان را جمع کنید. صدای «نان زن و بچه ما را نبرید» را نمی‌شنود. پیرمرد فریاد می‌زند و می‌گوید اگر قرار باشد برای خانه و زندگی‌اش نان نبرد، بمیرد بهتر است. مرد اما نه صدای درخواست‌ها را می‌شنود نه فریادها را و یک کلام می‌گوید بساط‌تان را جمع کنید، دو نفر را نماینده کنید که بیایند شهرداری مذاکره. اما دست‌فروشانی که هرسال گرفتار مذاکرات بی‌نتیجه و نامه‌نگاری‌های بی‌سرانجام هستند، از تکرار راه‌های رفته خسته شده‌اند.حرف مرد یک کلام است،می‌گوید بساط را جمع کنید. زن دست‌فروشی می‌گوید چرا نماینده بفرستم، مگر قرار است حرف‌های ما شنیده شود. مگر در این سال‌ها که طرح انضباط اجتماعی اجرائی شد کسی به درخواست‌ها ما جواب داد. ما اگر کف خیابان نانمان را درنیاوریم، کجا برویم.

یکی از دست‌فروشان می‌گوید زاکانی گفته است اول ساماندهی بعد جمع‌آوری مگر ساماندهی را اجرا کرده‌اید که جمع‌آوری می‌کنید. من اینجا نباشم کجا باشم؟

اما مرد دوره‌شده در کنار نیروهای سبزپوش انتظامی خونسرد می‌گوید جمع کنید بروید. دست‌فروشی فریاد می‌زند آن که می‌گوید چیزی برای ازدست‌دادن ندارد، بساط می‌کند و پای همه‌چیزش هم می‌ایستد. حالا مرد هم فریاد می‌زند می‌گوید که او هم بلد است فریاد بزند. یکی از دست‌فروشان می‌گوید قرار نبوده تا آخر اسفند طرح تازه‌ای در این منطقه اجرا شود. می‌گویند هنوز یگان‌ویژه‌ها با شهرداری قراردادی نبسته‌اند. اطلاعاتی را که می‌گویند، مأمور نیروی انتظامی که آنجاست رد می‌کند و می‌گوید اینها که می‌گویید درست نیست.

مقاومت دست‌فروشان برای مذاکره به‌دلیل تجربه سال ۹۸ است. تیرماه سال ۹۸ مدتی خبری از دست‌فروشان خیابان ولیعصر نبود و پلیس و نیروهای شرکت شهربان و حریم‌بان در هرگوشه این خیابان حضور مداوم داشتند تا از فعالیت دست‌فروشان جلوگیری کنند. آن زمان ۱۷۰ دست‌فروش در نامه‌ای به شورا و شهرداری خواستار تعامل مدیران شهری و دست‌فروشان شدند. آنها در این نامه نسبت به وضعیت معیشت دو تا سه هزار دست‌فروش این خیابان هشدار دادند اما نامه معترضان نتیجه‌ای نداشت و وضعیت منع دست‌فروشی در خیابان ولیعصر، تغییری نکرد، بعد از گذشت چند ماه دست‌فروشان بی‌سروصدا به خیابان ولیعصر بازگشتند.

تیرماه ۹۹ بیلبوردهای جمع‌آوری دست‌فروشان دوباره در سطح شهر نصب شد، حتی خبرهای غیررسمی از قرارداد میلیاردی برای ساماندهی دست‌فروشان این منطقه بسته شد. قراردادی که دست‌فروشان می‌گویند کاش به‌صورت وام به خود دست‌فروشان داده می‌شد تا آنها بتوانند وارد کسب‌وکار رسمی شوند و مبلغ وام را بازگردانند نه اینکه این مبلغ برای برخورد با آنها هزینه شود و درنهایت چون برای ساماندهی آنها چاره‌ای اندیشیده نشده آنها دوباره به خیابان بازگردند.

مدتی پیش علیرضا زاکانی درباره موضوع دست‌فروشی در پایتخت گفته بود از یک ماه پیش نیز ما به این موضوع به‌صورت جدی وارد شده‌ایم و با توجه به اینکه ما دوهزار و ۵۰۰ پارک و بوستان داریم، باید بخشی از این امکانات را برای این مسئله در نظر بگیریم و از پارک‌ها به‌صورت چند وجهی استفاده شود. او تأکید کرده بود که چنانچه مأموران شهرداری از بساط‌گستران در سطح معابر و خیابان‌ها درخواست پول کردند، این افراد می‌توانند با تماس با سامانه ۱۸۸۸ مراتب را اعلام کنند تا با فرد خاطی برخورد شود.

او ادامه داده بود:‌ شهرداری به دنبال طرح نوینی است تا بتواند علاوه‌بر خدمت به دست‌فروشان از سد معبر و ایجاد مشکل در معابر و پیاده‌روهای شهر جلوگیری کند.

رسانه‌های نزدیک به شهرداری این سخنان را سخنان شهردار انقلابی در حمایت از دست‌فروشان توصیف کردند. مدتی بعد هم جلال بهرامی، معاون خدمات شهری شهرداری تهران از طرح دیگری درخصوص ساماندهی دست‌فروشان سخن گفت.

او گفته‌ برای مشاغلی مانند دست‌فروشی نباید رویکرد ما این باشد که همه خیابان‌ها و بوستان‌های شهر را در اختیارشان بگذاریم و آنها را دعوت به دست‌فروشی کنیم. ما باید بگوییم A درصد مشاغل دست‌فروشی را متناسب با مشاغل ثابتی که داریم، باید در شهر داشته باشیم و فقط باید اینها را ساماندهی کنیم. با مازاد آنها دیگر باید برخورد قانونی کنیم و به آنها اجازه ندهیم که در سطح شهر بیایند.

اما ظهر روز گذشته در خیابان ولیعصر همان اتفاق تکراری افتاد. موتورهای پلیس و شهربان در پیاده‌راه به فاصله‌ای ۲۰۰ متری پارک شده بودند و در کنار هر موتور هم یک مأمور سبزپوش و یک مأمور شهربان با لباس قهوه‌ای خیابان را زیر نظر گرفته بود تا بساطی پهن نشود.

پیرمردی که سال‌هاست در این خیابان کار می‌کند، می‌گوید سال‌هاست که همین موقع می‌آیند سراغ ما. راه و چاره‌ای هم برای ما پیدا نمی‌کنند که بتوانیم کاسبی کنیم. منی که ۶۸ سال سن دارم و بدنم پر از ترکش است، جانباز هستم هرسال آن‌طور برایم گردن‌کلفتی می‌کنند. می‌گویم گفته‌اند که مکانی آن‌سوی چهارراه را ساماندهی کرده‌اند اما دستفروشان حاضر نشده‌اند به آنجا بروند. دیگری مکانی را که شهرداری ساماندهی کرده است، به طویله شبیه می‌داند که ظرفیت پذیرش ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر دست‌فروش این خیابان را ندارد و غرفه‌ها هم به پیمانکار داده می‌شود و مشخص نیست که چگونه واگذار می‌شود.

او هم یک جمله را بارها تکرار می‌کند. آنها دروغ می‌گویند؛ هیچ‌کاری برای ما نمی‌کنند. می‌گوید زمانی گفتند همه دست‌فروشان «گل‌فروش» هستند و تیراندازی شده و منطقه را ما ناامن کرده‌ایم و دست‌فروشان را جمع کردند. برایمان پرونده درست می‌کنند؛ می‌گویند که مأمور زده‌ایم. خود قاضی وقتی می‌رویم ما را می‌فرستد که برویم وجدان قاضی قبول نمی‌کند که برای ما پرونده درست شود. پیرمرد از داستان‌های ۲۰ساله‌اش در خیابان می‌گویند که چطور ۱۰‌نفری بر روی سرش ریخته‌اند و کتک خورده، بساطش را برده‌اند و می‌گوید اگر امروز همه اجناسی را که از من برده‌اند، به من پس بدهند همین چندسالی که زنده‌ام نیاز به کارکردن ندارم. او می‌گوید در این چند سال که کرونا بوده، زندگی نداشته‌اند و زندگی را با قرض و بدهی گذرانده و حالا یک‌ماه دوباره وضعیت خوب شده می‌گویند که باید برویم. آنها می‌خواهند فرصت بدهند بار عیدشان را بفروشند. می‌گوید کسی صدای ما را نمی‌شنود وقتی صدای معلم را نمی‌شنوند به حرف دست‌فروش گوش کنند، می‌گوید بمیرد بهتر است.

می‌گوید مأموران شهرداری از علی‌آباد به ترمینال جنوب کوچش داده‌اند و زمانی در ترمینال جنوب دست‌فروشی می‌کرده و مدتی هم در خیام و مولوی.

دست‌فروش دیگری می‌گوید می‌شود گزارش را برسانید به دست شخص خاص. او دردهای ما را بداند ما مشکل کمتری داریم. می‌گوید زیردستان شخص خاص اطلاعات دقیقی به او نمی‌دهند اگر او حقیقت را بداند این‌گونه با دست‌فروشان برخورد نمی‌کند. می‌پرسم منظورش از شخص خاص چه کسی است؟ «شخص رئیس شهرداری» او که دستور جمع‌آوری دست‌فروشان را داده است. درباره درآمدهای میلیونی‌شان از این موزاییک‌ها که می‌گویند سرقفلی‌اش چندصد میلیون است، می‌پرسم. می‌گوید درآمدم از دست‌فروشی به اندازه نیاز یک‌ روزم است. چهار سال است که مسافرت نرفته‌ام و توان مالی ثبت‌نام پسرم در یک کلاس ورزشی را ندارم، درحالی‌که باید همه اینها رایگان باشد. درآمد میلیونی من از موزاییک‌ها به همان میزان لقمه نانی است که هرروز برای خانواده‌ام می‌برم اگر درآمد میلیونی داشتم که اینجا نمی‌ماندم، اموالمان را می‌برند. خودمان را بازداشت می‌کنند.

در کنار حرف‌های پر دست‌فروشان، مرد مغازه‌داری که در تمام مدت کنارمان ایستاده می‌خواهد که در لابه‌لای حرف‌های نداری دست‌فروشان از وضعیت مغازه‌های این راسته هم بگوییم. اینکه هم مالیات می‌دهند، هم هزار هزینه دیگر اما مردم خریدشان را از دست‌فروشان می‌کنند تا مغازه‌های آنها. او می‌گوید حضور دست‌فروشان کاسبی آنها را کساد کرده است. به نظر می‌آید مغازه‌داران این راسته یکی از معترضان حضور دست‌فروشان در این خیابان هستند. آن‌سوی خیابان هم هنرمندان تئاتر از حضور دست‌فروشان در این محدوده گلایه دارند و به‌دنبال حصارکشی اطراف تئاترشهر هستند. آنها معتقدند که حضور دست‌فروشان در این محدوده با فضای فرهنگی تئاتر شهر همخوانی ندارد. با وجود این گلایه‌ها، بسیاری از این دست‌فروشان اگر یک روز کار نکنند، سفره‌شان بی‌نان می‌ماند در این روزگار پر از سختی که به گفته جوان دست‌فروش اگر امروز من را از خیابان جمع کنند، ماه بعد در خانه شما مجبورم اموالتان را جمع کنم. حرفی که به حقیقت آمارهای پلیس درباره افزایش سارقان ناشی و بی‌سابقه هم‌خوانی دارد.

  • 18
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش