شنبه ۰۶ مرداد ۱۴۰۳
۱۷:۰۰ - ۱۱ تير ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۴۰۲۵۹۳
زنان، جوانان و خانواده

زنان هنوز حق اقامت در هتل‌ها و مسافرخانه‌ها را ندارند

اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,خانواده و جوانان,اقامت زنان درهتل

از پله‌‌های سنگی پایین آمد و روی پله یکی مانده به آخر نشست. هوای تاریک نمی‌توانست حدس او را که سال‌ها ساکن رشت بود، به خطا بیندازد. خبر آمدن باران در راه بود. باران می‌توانست این نیمه شب را رؤیایی کند اما همه چیز به وحشت کابوس می‌مانست. از ته دلش آرزو می‌کرد ای کاش همین الان کسی در اتاقش را باز کند و با صدای آن از خواب بپرد.

 

هنوز هفتاد و دو ساعت هم از بازی کردن نقش پرنس و پرنسسشان نگذشته بود. در تمام روز عروسی، او بازی پرنسس بودن را شروع کرده بود و امیر هم دل به بازی داده بود. خنده‌اش گرفت که او همیشه موافق هرگونه دیوانه بازیست! لباس عروسش را حتی داخل جعبه‌اش نگذاشته بود. هول هولکی به اصرار امیر چمدان بسته بود. با یادآوری اصرار تلفنی امیر به خانواده‌اش که نمی‌خواهد بفهمند کجا می‌روند، عصبانی شد.

 

دلش می‌خواست برگردد طبقه بالا و تا می‌تواند سر امیر غر بزند. یاد چهره خون آلود امیر افتاد. لرزش گرفت. سرش را به میله‌‌های سرد پله‌ها تکیه داد. نفسش حبس شد. مثل همان لحظه که شانه امیر را تکان داد و صورت خونی‌اش با تکیه به صندلی مشخص شد.

 

سرش را بالا آورد و مثل همیشه بعد از خرابکاری‌‌های دوران کودکی، گفت‌: «غلط کردم خداجان». باز دوباره یادش آمد که چقدر اصرار کرده بود، وقتی خسته است رانندگی نکند. یاد سرخوشانه آواز خواندش با آهنگ محبوب این روزها که در ماشین پخش می‌شد، افتاد. و نگاه‌‌های گاه گاه پر محبتش. امیر همیشه می‌گفت مطمئن است، بعد از خوشحالی‌‌های از ته دل، ناراحتی‌‌های وسیع خواهد بود. خب، از اینجایی که او نشسته بود شاید خیلی هم اصل بی‌منطقی به نظر نمی‌رسید.

 

نخستین قطره باران روی گونه‌اش چکید. به تمام اتفاقات بدتری که می‌توانست بیفتد فکر کرد. اشکی روی گونه‌اش با قطره باران مخلوط شد. نمی‌داست دلیلش چیست اما یک خوشحالی احمقانه در دلش بود که از تمام آن اتفاق‌‌های بد، یک شکستگی دنده و خراش روی پیشانی نصیب امیر شده است. اسم امیر ضربان قلبش را بالا می‌برد. تصور اینکه آن نگاه‌‌های بی‌ملاحظه، از دوران دانشگاه تا الآن را از دست بدهد در چند ساعت گذشته رهایش نکرده بود.

 

بی‌تابانه می‌خواست که کنارش باشد. اما اجازه حضور زنان در بخش مردان وجود نداشت و تا صبح باید صبر می‌کرد. سردرد عجیبی به همراه احساس ضعف، چیزهایی بود که باعث می‌شد به چند ساعت خواب تا صبح فکر کند.

صدای پیرمرد حراست از میان خیال‌ها بیرونش کشید‌: «بابا جان ببخشید ولی باید از اینجا بلند شی. می‌دانم حالت خوب نیست، اما اینجا همه مریض دارند. بلند شو برو خانه استراحت کن. صبح بیا» عذرخواهی کرد و بلند شد.

 

با تمام مخالفت امیر اما به پدر خبر داده بود، اما تا شیراز، حدود ۱۵ ساعتی راه بود و در بهترین حالت، پدر فردا ظهر می‌رسید.نگهبان در را پشت سرش بست. تا حالا شیراز نیامده بود. شب‌های خیابان‌های شیراز این فصل سال مثل شهرستان خودشان بود. خلوت. تاریک. حتی نمی‌دانست کدام طرف باید برود. کجا باید برود؟ برگشت و از نگهبان آدرس یک هتل نزدیک را پرسید. نگهبان گفت که پایان خیابان سر چهارراه به سمت راست، چند هتل هست. میان تاریکی و خلوتی خیابان قدم می‌زد.

 

می‌ترسید؟ نمی‌دانست. تنها حسی که علا از دنیا می‌دانست، حس خواستن قدم‌های امیر کنار خودش بود. ۲۰ قدم جلوتر از چهارراه، تابلو هتل را دید. اما با دیدن ستاره‌هایش منصرف شد و به سمت هتل بعدی رفت. وارد لابی شد و به سمت پذیرش رفت. شناسنامه‌اش را بیرون آورد خواست  تا فردا یک اتاق داشته باشد. کارمند پذیرش قاطعانه گفت، نمی‌تواند او را قبول کند. تعجب کرد.

 

پرسید‌: «یعنی چه؟»

 

- عنی اینکه که جرم است.

 

- بروم تو خیابان‌ها بچرخم جرم نیست؟!

 

شناسنامه‌اش را از دست کارمند پذیرش بیرون کشید. پذیرش هتل بعدی محترم‌تر بود. پرسید نامه دارد یا نه؟

 

جواب داد‌: چه نامه‌ای؟

 

- نامه اماکن.

 

- اماکن چیه‌؟ من فقط می‌خواهم چند ساعت یک جا استراحت کنم. همین.

 

شرمنده بود. همه‌شان شرمنده بودند. هتل چهارم هتل اولی بود که دیده بود. راهنمایی‌اش کردند به پرسش از مدیریت داخلی هتل. توضیح داد که آنها در پذیرش خانم‌‌های تنها مجازند پذیرش کنند یا نه. بر اساس احتیاط و مشکلات سابقاً پیشامد کرده، سیاست و ترجیح هتل آنها این است که خانم‌‌های تنها را پذیرش نکنند.

 

سرش هنوز درد می‌کرد. شدیدتر و عمیق‌تر. خیابان‌ها هنوز تاریک بود. یاد شیطنت برادرش در بچگی‌هایش می‌افتاد که برای اذیت کردن او می‌گفت که تاریکی شب‌ها آدم را می‌خورد! باور کرده بود عمو اسماعیل را تاریکی خورده که دیگر بین ما نیست. حالا باز هم ممکن بود باور کند. تاریکی و سرما هر دو با بی‌رحمی بهش حمله می‌کردند. کنار خودش مدام سایه مردی را حس می‌کرد. مغازه‌ای باز نبود.

 

تشنه بود. دوست نداشت فکر کند که در این تاریکی و خلوتی مطلق، چه امکان‌های خطرناکی برایش وجود دارد. حتی می‌شد در این تاریکی و خلوتی با تانک از روی یک آدم رد شد و کسی نفهمد. بوق ماشینی به خودش آوردش. راننده ماشین مدام صحبت می‌کرد و او خودش را به دیوار می‌چسباند. پاهایش دیگر تاب نداشت. روی جدول کنار خیابان نشست و بی‌اختیار زیر لب اسم امیر را می‌آورد.

 

تا حالا آنقدر خودش را بی‌پناه حس نکرده بود. با خودش فکر می‌کرد آخر این کابوس قرار است چطور تمام شود؟ دامادی روی تخت بیمارستان و عروسش کجا؟ میان همین ترس‌ها و خیال‌ها، ماشین‌هایی می‌آمدند بوق می‌زدند، ترمز می‌کردند، مکث می‌کردند و سرعلا را که همچنان پایین می‌دیدند و می‌رفتند. از بینشان تاکسی سبز رنگی جلوی پایش ترمز زد و پرسید می‌خواهد دربست برود؟ با خودش فکر کرد، دربست‌اش خوب است، اما دربست به کجا‌؟

 

***

خادم چوب پر به دست، از دور چادر گل‌گلی‌ای را دید که کنار قفسه ادعیه مچاله شده بود. به سمتش رفت. کنارش نشست. درست نفس می‌کشید. انگار خواب بود. چوب پرش را بلند کرد که بیدارش کند. نباید در حرم می‌خوابید. یک آن به دست‌هایی که قطره‌‌های‌خون کناره انگشت شصتشان خشک شده بود، خیره شد. دور و برش را نگاه کرد. انگار دخترک خیلی خسته بود. چادر دخترک را رویش مرتب کرد و نگاهی به سمت ضریح انداخت. تصمیم گرفت تا بیدار شدنش خدمتش را تحویل ندهد. شاید میان داستان آن قطره‌‌های خونی، دخترک بی‌پناهی به کمکنیاز داشت....

 

مشاوره حقوقی

بر اساس بخشنامه اداره اماکن ـ ملغی سال ۱۳۷۸ـ  زنان مجرد موظف بودند برای پذیرش در هتل‌ها و اماکن اقامتی، معرفینامه‌ای از اداره اماکن مبنی بر اجازه به اماکن اقامتی جهت پذیرش ایشان داشته باشند. این بخشنامه سال ۱۳۷۸ لغو شد و پس از آن هیچ بخشنامه‌ای در این موضوع به اماکن اقامتی ابلاغ نشده‌است.

 

بر اساس اصل اباحه، در این موضوع مادامی که بخشنامه‌ای وجود ندارد، امتناع از پذیرش بانوان مجرد در اماکن اقامتی، اقدام غیر قانونی محسوب شده و در صورت مشاهده چنین رفتارهایی و اگر برای مراجعه‌کننده به هتلی چنین مشکلی پیش بیاید باید به اتحادیه هتلداران اطلاع بدهد.

 

برای این مسأله، فرد مورد نظر می‌تواند با اتحادیه تماس برقرار کند و نام هتل را به‌عنوان مرکز تخطی‌گر معرفی کند. اما مسأله‌ای که وجود دارد، بسیاری از هتل‌‌های بزرگ و مشهور، هنوز این پذیرش را بی‌حاشیه انجام نمی‌دهند و داشتن نامه اماکن و اقداماتی از این قبیل بر اساس بخشنامه قبلی را، بخشی از پروسه به ثمر رسیدن این پذیرش می‌دانند و از طرفی، آیین‌نامه‌ای برای ضمانت اجرای این حق برای زنان مجرد وجود ندارد که بر اساس آن زنان بتوانند در صورت تخطی هتل‌ها، از ضابطین اجرایی درخواست اجرای حق خود را داشته باشند.

 

بنابراین به نظر می‌رسد این مسأله، با تکرار و گزارش‌‌های تخطی هتل‌ها به اتحادیه تنها به نتیجه خواهد رسید. گرچه که این مشکل، در حدود نیمی از مراکز اقامتی وجود دارد و بسیاری از این مراکز، پذیرش بانوان تنها و مجرد را مانند باقی مسافرین انجام می‌دهند.

 

بنابراین تنها اهرم اعمال این حق برای فرد ، تماس با اتحادیه خواهد بود و البته، ساز و کاری معین برای پاسخگویی‌های شبانه‌روزی این اتحادیه جزو شناسه‌های این پروسه خواهد بود. علاوه بر آن، نبود بخشنامه ثانی مسأله‌ای است که هتلداران را به احتیاط وادار می‌کند. به‌نظر می‌رسد رفع این مشکل در دست قانونگذار است که بخشنامه‌ای معین با قوانین صریح برای اقدام جهت این حق وضع بنماید.

 

 

iranbanou.com
  • 10
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
آپولو سایوز ماموریت آپولو سایوز؛ دست دادن در فضا

ایده همکاری فضایی میان آمریکا و شوروی، در بحبوحه رقابت های فضایی دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در آن دوران، هر دو ابرقدرت در تلاش بودند تا به دستاوردهای فضایی بیشتری دست یابند. آمریکا با برنامه فضایی آپولو، به دنبال فرود انسان بر کره ماه بود و شوروی نیز برنامه فضایی سایوز را برای ارسال فضانورد به مدار زمین دنبال می کرد. با وجود رقابت های موجود، هر دو کشور به این نتیجه رسیدند که برقراری همکاری در برخی از زمینه های فضایی می تواند برایشان مفید باشد. ایمنی فضانوردان، یکی از دغدغه های اصلی به شمار می رفت. در صورت بروز مشکل برای فضاپیمای یکی از کشورها در فضا، امکان نجات فضانوردان توسط کشور دیگر وجود نداشت.

مذاکرات برای انجام ماموریت مشترک آپولو سایوز، از سال ۱۹۷۰ آغاز شد. این مذاکرات با پیچیدگی های سیاسی و فنی همراه بود. مهندسان هر دو کشور می بایست بر روی سیستم های اتصال فضاپیماها و فرآیندهای اضطراری به توافق می رسیدند. موفقیت ماموریت آپولو سایوز، نیازمند هماهنگی و همکاری نزدیک میان تیم های مهندسی و فضانوردان آمریکا و شوروی بود. فضانوردان هر دو کشور می بایست زبان یکدیگر را فرا می گرفتند و با سیستم های فضاپیمای طرف مقابل آشنا می شدند.

فضاپیماهای آپولو و سایوز

ماموریت آپولو سایوز، از دو فضاپیمای کاملا متفاوت تشکیل شده بود:

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش