بنیادیترین جداسازی در جامعه تفکیک جنسیتی است و همه انسانها از بدو تولد با این تفکیک اجتماعی روبرو خواهند شد در واقع نقشها، وظایف و بطور کلی امتیازات انسانی بر اساس این ویژگی فیزیولوژی تقسیم میشود لذا تعجبی ندارد که نابرابریها هم بر اساس این فرضیه غلط آغاز گردد. گفتنی است که زنان در همه جای دنیا همزادی به نام نابرابری را با خود به همراه دارند.
بر این اساس در هیچ کشوری از جهان برابری دستمزد بین زنان و مردان رعایت نمیشود. نابرابری حقوق پرداختی میان زنان و مردان نه تنها بهبود پیدا نکرده است بلکه بر اساس اعلام مؤسسه آکسفام، الگوی فعلی اقتصاد جهانی به سمت نابرابری بیشتر حرکت میکند.
مطالعات ما را به این نتیجه میرساند که بسیاری از مشاغل خصوصی و خدماتی به سمت زنانه شدن پیش میرود. در واقع بخش اعظمی از زنان و دختران با حقوق و دستمزد ناچیز به خدمت گرفته میشوند و از حقوق اولیه مصرح در قانون کار محروم و بیبهرهاند.
اینگونه زنان نه تنها در معرض اجحاف بیشتری در محیط کار قرار میگیرند بلکه علاوه بر اینها در صف اول اخراجها نیز قرار دارند.
متأسفانه از منظر فرهنگی نگاه غالب بر جامعه این است که خانمها بیشتر در خانه پدری زندگی میکنند و یا در صورت ازدواج بهعنوان نان آور اصلی خانه محسوب نمیگردند لذا خرج و مخارج بالایی ندارند و کار جنبه تفنن و سر گرمی برای آنان دارد در حالی که این نگاه غلط مبنای تبعیض علیه زنان در محیطهای کاری را فراهم کرده است.
نکته بعدی نگاه جنسیت زده جامعه نسبت به زنان است که این واقعیت تلخ باعث میگردد که زنان نه به دنبال بهترین و پردرآمدترین شغل بلکه اوضاع سخت اقتصادی جامعه او را به سمت امنترین محیطهای کاری سوق داده است. بدیهی است که در شرایط موجود شانس زنان در به دست آوردن مشاغل شایستهتر بشدت کاهش پیدا میکند. در واقع مشاهده میکنیم که نداشتن امنیت روانی باعث میگردد که دستمزد برای زنان در اولویتهای بعدی قرار میگیرد.
در نگاه سنتی این تفکر به شکل ضمنی در جامعه تقویت شده است که جایگاه اصلی زنان کار در خانه و ماندن در کنار همسر است و این امر اولویت اصلی زنان خواهد بود و اگر شاهد فعالیت آنان در محیط اجتماعی و اقتصادی هستیم، این واقعیت میتواند لطف و موهبتی اجتماعی باشد که از طرف نظام مردسالارانه به زنان جامعه اعطا شده است.
بر این اساس وقتی زنی سر کار میرود این الگوی پنهان ذهنی ایجاد میشود که از زنان در محیط کاری نبایستی انتظار خلاقیت و شکوفایی داشت زیرا تنها حفظ موقعیت موجود برایشان کافی خواهد بود.
آنچه بیش از همه تأسفبارتر است پذیرش این نگاه تبعیضآمیز از سوی زنان جامعه است که مشاغل مختلف در حوزههای خصوصی و خدماتی را با دستمزدی کمتر از استانداردهای قانونی به عهده میگیرند.
عموماً زنان در روند اجتماعی شدن در نظام مردسالار آموختهاند که مطیعتر و قانونمدارتر از مردان رفتار کنند. به عبارتی این انفعال و مدارا در روند جامعه پذیری و به اشکال مختلف به دختران آموخته شده و به شکل سیستماتیک در آنها نهادینه میشود.
اما آن روی سکه این واقعیت تلخ آن است که کارفرما از این خصلت نهادینه شده، نهایت بهرهبرداری اقتصادی را میبرد.
زنان و دختران جامعه ما به تدوین قوانین و برنامههایی که توانایی زنان را احیاء کرده تا در موقعیتی برابر با مردان قرار گیرند نیاز مبرم دارند. برای اینکه بتوانیم زنان جامعه را در بخشهای مختلف صنعت، کشاورزی و خدمات توانمند کنیم بایستی در ابتدا تبعیضهایی را که در ژن فرهنگی جامعه رخنه کرده است با حساسیت افکنی و آگاهیسازی متوقف کنیم و از سوی دیگر ترتیبی اتخاذ گردد که نهادهای اجتماعی در حوزه کار و اشتغال زنان جامعه را درتصمیمگیری و تصمیمسازی در سیاستهای کاری مشارکت دهند.
مصطفی آب روشن
- 18
- 5