«۲۴میلیون از جمعیت ۸۰میلیونی ایران تا ۳ دهه آینده سالمند خواهند شد.» این پیشبینی کارشناسان از وضعیت پراکندگی جمعیتی ایران تا سال ۲۰۵۰ است، البته این اولین هشدار نیست و سالهاست که پژوهشگران نسبت به پدیده پیری جمعیت اظهار نگرانی میکنند. تنهایی و فقر از مهمترین نگرانیهای کارشناسان اجتماعی در این مورد است و زنان سالمند بیشتر در معرض چنین خطراتی قرار دارند. آخرین آمارهای سرشماری کشور در سال ۹۵ نشان میدهد، حدود ۱۰درصد از جمعیت کل کشور سالمند هستند.
افرادی که در حال حاضر از نظر معیشت، سلامت، اشتغال و فراغت دچار مشکلات جدی هستند و با کاهش باروری و افزایش سطح مراقبتهای بهداشتی و درمانی قرار است تعداد آنها تا سالهای آینده، ۳ برابر شود، بهطوری که بهگفته کارشناسان تا سال ۲۰۵۰، به ازای هر ۳ فرد، یک سالمند وجود دارد.
زنان معمولا از نظر سلامتي، اجتماعي و رواني شکنندگي بالاتري دارند و آسيبپذيرتر هستند. بنابراين افزايش تعداد زنان سالمند تنها دغدغههاي فراواني را براي تامين امنيت و مراقبت از آنها ايجاد ميکند. بر اساس نظر کارشناسان در حال حاضر به ازاي هر يک مرد سالمند تنها، پنج زن سالمند تنها وجود دارد. در واقع بهنظر ميرسد ميزان مشکلات اين زنان بسيار بيشتر از مردان باشد و بايد برنامهريزي بيشتر و جديتري براي تامين نيازهاي زنان سالمند انجام شود.
برخي از کارشناسان اعتقاد دارند پديده سالمندي در ايران در حال زنانه شدن است، اين در حالي است که در سالهاي اخير دچار تغيير و تحولات متعددي در حوزه سالمندي از نظر جنسيتي بوديم، بهطوري که در سال ۱۳۵۵، به ازاي هر ۱۰۶ سالمند مرد، ۱۰۰ سالمند زن داشتيم اما اين نسبت در حال حاضر به ۹۷ مرد و ۱۰۰ زن رسيده است، همچنين حدود ۲۰درصد از سالمندان زن کشور در حال حاضر تنها زندگي ميکنند. زناني که هيچحمايتي نميشوند و دچار مشکلات متعددي هستند. برخي از آنها حتي از افسردگي و بيماريهاي پوکي استخوان رنج ميبرند. اين در حالي است که تنها ۵درصد از مردان سالمند کشور ما تنها زندگي ميکنند. به همين علت، حمايت از آنها بايد در دستور کار جدي نهادهاي حمايتي قرار گيرد.
نگاه تحقيرآميز به سالمندان
يک جمعيت شناس و استاد دانشگاه با بيان آنکه نگاه به سالمندي در کشور نگاهي مناسبي نيست، بر لزوم تغيير نگاه به پديده سالمندي در کشور تاکيد کرد و گفت: وقتي ما احترام سالمندان را در حوزههاي مختلف رواني، اجتماعي و اقتصادي نگه نداريم ديگر چه انتظاري ميتوانيم از جامعه داشته باشيم؟ به همين دليل بايد نوع نگاه به پديده سالمندي در کشور تغيير کند. شهلا کاظميپور با بيان آنکه سالمندي را بهعنوان مسالهاي اجتماعي نميدانم، افزود: انتخاب روزي بهعنوان روز سالمند در کشور براي تکريم و توجه به سالمندان است زيرا بايد بدانيم همه سالمندان ناتوان نيستند بلکه برخي از آنها بسيار توانمند بوده و استفاده از تجارب آنان بايد در دستور کار قرار گيرد.
او با بيان آنکه بر اساس پيش بينيهاي صورت گرفته تا سال ۱۴۰۵، سهميليون نفر به جمعيت ۶۰ سال به بالاي کشور افزوده خواهد شد، گفت: در ۱۰ سال آينده جمعيت سالمندان بالاي ۶۰ سال کشور به ۱۰.۵ميليون نفر برابر با ۷/۱۰درصد جمعيت کشور ميرسد. کاظميپور در بخش ديگري از سخنانش با بيان آنکه حدود سهميليون نفر از سالمندان کشور سرپرست خانوار هستند، گفت: ۵/۲ميليون نفر از آنها مرد و ۷۵۰هزار نفر از آنان را نيز زنان سالمند تشکيل ميدهند. به گفته او حساسترين گروه سالمندي کشور را زنان سالمند تشکيل ميدهند که البته نميتوان تمام زنان سالمند را در اين دايره گنجاند بلکه آن دسته از زنانسالمندي که سرپرست خانوار خود را از دست داده، محل درآمدي ندارند و فاقد هرگونه مهارت و شغلي هستند را ميتوان آسيبپذيرترين قشر سالمند کشور در نظر گرفت.
خانه سالمندان با فراواني زنان
رئيس سابق دبيرخانه شوراي ملي سالمندان در گفتوگو با «آرمان ملي» با اشاره به اهميت موضوع زنانهشدن سالمندي در کشور ميگويد: تعداد زنان سالمند در استانهاي فقير و کم برخوردار به نسبت استانهاي برخوردار بيشتر است. فريد براتي سده تاکيد ميکند: هنگامي که زن سالمند تنها ميشود بايد از او مراقبت کرد و ارائه خدمات مراقبتي هزينهبردار است. او ميافزايد: بايد هزينههاي مراقبت اين زنان پرداخت شود علاوه بر آنکه آنها نميتوانند مشارکت فعالتري در جامعه داشته باشند، بنابراين از اين منظر زنانهشدن سالمندي براي کشور مشکلآفرين است. براتي خاطرنشان ميکند: در حال حاضر در ازاي هر مرد سالمند تنها چهار تا پنج زن سالمند تنها داريم. در صورت افزايش اين تعداد در تامين هزينهها و بار مراقبتي جسمي، روانشناسي و اجتماعي با مشکل رو بهرو ميشويم. در اين صورت هزينه زيادي به دولت تحميل ميشود. او ميافزايد: نيروي انساني لازم براي ارائه خدمات مراقبتي به سالمندان تربيت نشده است و اين خود مسالهاي جداگانه و قابل بحث است.
او ميگويد: در حالحاضر در بسياري از استانهاي کشور متخصصان سالمندي و «طب سالمندي» وجود ندارد. براتيسده خاطرنشان ميکند: براساس تحقيقات سالهاي گذشته در روندهاي سالمندي، آمار تعداد زناني که به سراي سالمندان سپرده ميشوند به نسبت مردان بيشتر است. اين نشان ميدهد خانواده ها تمايل کمتري براي نگهداري مادران و زنان سالمند به نسبت پدران و مردان سالمند دارند که اين واقعيت از منظري ديگر زنانهشدن سالمندي را دچار مشکل ميکند. او ميافزايد: با توجه به اين آمار بايد ميزان زيادي مراکز نگهداري سالمند و همچنين نيروي انساني موردنياز براي نگهداري از تعداد زيادي زنسالمند تنها داشته باشيم.
بازهم مشکلي به نام دهه ۶۰
وي همچنين خاطرنشان ميکند: مهمترين عاملي که باعث افزايش روند پيري جمعيت در ايران شد، رشد جمعيت در دهه ۶۰ است. ما در اين دوره انفجار جمعيت را داشتيم و بعد از آن با کاهش زادوولد روبهرو بوديم. همه اين اتفاقات دست به دست هم داد تا در ۳ دهه آينده، ۳۰درصد از جمعيت کشور سالمند شود.
براي پي بردن به عمق اين فاجعه، مثالي براي شما ميزنم. اگر جمعيت کشور ۹۰ميليون نفر باشد، ۳۰ميليون نفر از اين تعداد سالمند خواهند بود. بنابراين، ضروري است تا مسئولان حوزه سالمندان برنامهريزي درستي براي اين وضعيت داشته باشند تا در آينده دچار مشکل نشويم.
خاکستري شدن جمعيت علاوه بر از بين بردن پويايي و تحرک يک جامعه لزوما داراي پيامدهاي منفي نيست. اگر کشور ما هم مانند کشورهاي اروپايي و غربي برنامهريزي درستي براي سالمندان خود داشته باشد ميتواند سالمندان موفق و فعالي تربيت کند، درصورتي هم که مانند الان به وضعيت موجود بيتوجه باشد در آينده با تعداد زيادي سالمند بيمار روبهرو خواهيم بود.
وحید استرون
- 14
- 6