برخی خبرگزاریها اعلام کردهاند که در مورخه ۱۶/۷/۹۸ اجلاسی در محل کانون وکلای دادگستری مرکز، [ظاهرا به منظور بررسی آنچه هجمههای اخیر به کانون وکلا اعلام میشود و در راستای ایجاد اتحاد و حفظ استقلال کانون وکلا]، تشکیل خواهد شد؛ این خبر بهانه خوبی است که گلهها و حرف حسابهای فروخفتهای را خطاب به متولیان محترم کانونهای وکلای سراسر کشور (اسکودا) خاصه کانون وکلای مرکز عنوان کنم؛ عالیجنابان!
۱. از سیر تاریخی، پس ِ پرده و علت واقعی و نحوه شکلگیری وکلای ۱۸۷ خبردار نیستم. [البته، شنیدهها بر وجه تواتر، همهاش تقصیر جناب آقای دکتر حسین میرمحمدصادقی است؛ کاش به ایشان هم یک پروانه وکالت داده بودیم... .]؛
۲. سال ۹۴ که برای یکی از جلسات توجیهی کارآموزی وکالت به محل کانون مرکز رفته بودم، سخنران جلسه (یکی از مقامات وقت کانون)، نقل میکرد؛ «نحوه تعامل دو نهاد کانون وکلا و وکلای موسوم به ۱۸۷، یک سیر ِ عجیب و غریبی را طی کرده است؛ اوایل کانون وکلا مطلقا سر ِ به رسمیتشناسی این نهاد موازی را نداشت؛ اما الانها کار به جایی کشیده که ما پیشنهاد (و التماس) میکنیم بیایید با ما ادغام شوید، ولی ظاهرا استقبالی نمیشود و تاقچه بالا میگذارند!».
۳. این دعواها و اختلاف نظرها ظاهرا رو به تفاهم یا حداقل در کمترین حد خود در جریان بود؛ بحث ادغام جدی و در دسترس بود؛ داشتیم نحوه مشارکت تیم موازی در صندوق حمایت وکلا و چگونگی گرفتن حق بیمههایشان را طراحی میکردیم؛ البت خیلیها دعوی میکردند که این کار خیانت در امانت است و حق وکلایی که سالیان سال در این صندوق حق بیمه ریختهاند، دارد تضییع میشود...؛ تا این که در صدر نهاد ِ وکلای ۱۸۷ حقوقدان جوانی نشست و کاسهکوزهها را به هم زد. صحبت از جناب آقای دکتر علی بهادری جهرمی است.
از وقتی که ایشان قبول سمت مزبور را نموده است، روزی نیست که خبر ِ عارض شدن یک برخورد و موازیکاری و اصطکاک بین دو نهاد رسانهای نشود؛ یک روز از تغییر لوگوی نهاد مزبور و روز دیگر از لباس متحدالشکل ِ وابستگان این نهاد و یک روز از برگزاری آزمون وکالت بدون شرط سربازی یا در دست داشتن ِ مدرک لیسانس حقوق..؛ گویی رئیس جوان میخواهد تمام آشفتگیهای بازار وکالت (و نه فقط امور نهاد متبوع خود) را «بدون توقف» و یک تنه و به طرفهالعینی چاره کند؛ اگر این تمشیت امور وکالت، از سر ِ نمایش، تبلیغ و کسب شهرت جهت منصب بلندتری (منظورم ریاست جمهوری ۱۴۰۰هست!) نباشد، چرا که نه!؟ خیلی هم خوب است؛ رئیس جوان، از ابتکار ِ هر مسجد یک وکیل داد سخن میدهد و با مراجع عظام و روحانیون بلند مرتبه مینشیند و قشر وکیل را یک بال فرشته عدالت مینامد؛ ولی به گمان من یک جای داستان اشکال دارد؛ اشکال این که من ِ وکیل در میان مردم کوچه و بازار هستم و این مردم مرا فرشته نمیدانند بلکه من و همصنفانم را با نهایت ملاحظه، کلاهبردار و جاعل و دزد و شیاد لقب میدادند تا دیروز! حتی داخل فیلمهای تلویزیونی هم آدمهای جالبی معرفی نمیشدیم؛ به همین دلیل هضم لقب ِ فرشته بال عدالت کمی برای ما سخت است! ایشان بعضاً حرفهای قشنگی هم میزند؛ بله شنیدن ِ صحبتهایی از زبان ایشان پیرامون ملاحظه شان وکلا و رفتار عزتمندانه با این قشر در سطح محاکم، قند در دلمان آب میکند! آخر ما از این چیزها ندیدهایم؛ او فاتح دلها شده است و دل میرباید... !
۴. برسیم به حرفهای حساب من؛ سوال اصلی من آن است که در جلسه موعود روسای کانونهای وکلای کشور مورخ ۱۶/۷/۹۸، صحبت از کدامین وکیل و حفظ کدامین استقلال است؟ هیچ گاه از خود آن جنابتان پرسیدهاید دغدغه غالب وکلا و مفهوم ِ واقعی ِ استقلال وکیل چیست و چه اقداماتی در راستای تدارک آنها باید کرد؟ ظاهر امر حکایت میکند که از درون وکلا بیخبر هستید؛ اگر نمیدانید به جرات عرض میکنم که ۹۹درصد وکلا درگیر روزمرگیهای خود هستند؛ غم نان و آب دارند و در گیر ِ«چه خورم صیف و چه پوشم شتا» هستند؛ برخلاف ادعای مدعی، درآمد سالانه یک و نیم میلیاردی ندارند؛ بگذارید راحت بگویم؛ برای ما ۹۹درصدیها، چیزهایی مهم است که مقامات کانون وکلا از قدیمالایام تاکنون هیچ گاه بدانها التفات نداشته [یا نخواستهاند یا نفهمیدهاند]؛ و شاید همه انرژی خود را مصروف مسائلی با متولیان نهاد موازی کردهاند که حداقل برای ما ۹۹درصدیها، علیالحساب دغدغه و مسئله نیست.
موضوع دارد داغ میشود و چانه من داغتر؛ اساسیترین اصطکاکی که با موجودیت وکلای ۱۸۷ مطرح میکنید، نقض و تضعیف استقلال وکیل است، چرا که نباید قوه قضاییه وارد بازی ِ تربیت وکیل هم شود؛ شاید بگویید من و ماها جوان و داغ هستیم و خبر نداریم استقلال وکیل چیست؛ ولی باید بگویم که به خدا یک چیزهایی در مورد استقلال وکیل میدانیم؛ اجمالاً چیز خوبی است؛ فکر میکنم یک کالای لوکس و تجملی محسوب میشود؛ لیکن علیالحساب، در سلسله مراتب ِ هرم ِ مازلوی ِ نیازهای ما ۹۹درصدیها، جایگاهی ندارد؛ به یک دلیل ساده و آن این که ما ۹۹درصدیها در پروندههایی وکالت میکنیم که احدالناسی بر گُرده استقلال ما سوار نمیشود و افسارش را بهدست نمیگیرد؛ ما آهسته میرویم و آهسته میآییم؛ کسی هم کاری به کارمان ندارد؛ همه حرف ما ۹۹درصدیها آن است که چرا بیاعتمادی ایجاد کردهاید و وکیل و وکالت را به موضوعی امنیتی تبدیل کردهاید؟ طی سالیان، کل انرژی خود را مصروف بحثی کردهاید که برای اکثریت قاطع وکلا اصلا موجودیت خارجی ندارد؟ این امر، ترس و فوبیای واهی بوده و کسی متعرض استقلال ما وکلا نشده است.
ما چنین استقلالی از شما مطالبه نکردهایم؛ این نوع استقلال را اصلا ما متوجه نمیشویم و جایی ندیدهایم؛ میدانید ما دهه شصتیها وکیل و حق و حقوقش را در قوانین همین دهه شصت به بعد خواندهایم؛ به سان ماهی تنگ بلوری هستیم که فراتر از تنگ بلور ندیده است؛ راستش را بخواهید به همین هم راضی هستیم؛ تا بوده همین بوده؛ اگر فضای عرض انداممان درازدامان شود شاید غرق بشویم؛ به همین دلیل است که معنی ِ استقلالی را که شما میفرمایید متوجه نمیشویم؛ حدس قوی میزنم اگر مرحوم دکتر مصدق فرصت حضور در این دیار مییافت، به اسکودا عرضه میداشت؛ دارید اشتباه میزنید! منظور من از استقلال چیز دیگری بود و شما گُمِش کردید؛ بگذارید این وکلای دهه شصتی به بعد، بر اساس کتاب و قوانین دوره خودشان استقلال داشته باشند و استقلال را معنی کنند... اللهاعلم.
۵. ممکن است اندک شماری (یکدرصد) از همکاران وکیل، به جهت شکم سیری یا هر دلیل ممکن، مدعی باشند که؛ «به نحو دیگری میاندیشند» یا حتی «رویایی دارند»؛ لطفا استقلال ِ نظام قدیمی و فوبیایی ِ این تعداد اندک را به ورژن ِ استقلال ما ۹۹درصدیها تعمیم ناروا ندهید؛ این ظلم در حق طیف عظیم وکلاست که شان و نان شب ِ ایشان گره به زلف ِ استقلال آن عده اندک زده شده است؛ هزینه کردن از نام کانون وکلا برای ایشان ظلم در حق ۹۹درصد دیگر است؛ کانون وکلا باید تامین کننده مصالح اکثریت اعضای خود باشد که الیوم، شان و نان شب این قشر است.
اگر نمیتوانید استقلال ایشان و شان و نان ۹۹درصد دیگر را همزمان چاره کنید، شرع و عقل حکم بر اهم و فالاهم میکند؛ یدالله مع الجماعه... . بگذارید استقلالیها با تشکیل صنف و اتحادیههایی مثل «دگر جوراندیشان» و «رویاداران»، با هویت حقیقی خود جلو بروند. کانون وکلا برای ما و منزل ما هم هست و ما استقلال خودمان را میخواهیم. بگذارید رویاداران بروند و با تیم مقابل مذاکره کنند و مباحثی مثل تبصره ماده ۴۸ ق.آ.د.ک را که مبتلابهشان هست، خود چاره کنند؛ مذاکره که فقط در مورد برجام و برای ۵ بهعلاوه یک نباید باشد! داستان این که مسائلی مثل محتوای ماده ۴۸، مسئله ما ۹۹درصدیها نبوده و شاید یک بار هم اتفاق نیفتد که بخواهیم در این سنخ پروندهها ورود و وکالت بکنیم.
۶. سوال؛ از خود جنابتان پرسیدهاید که کارنامه ۴۰ ساله کانونهای وکلا برای تامین نان و ارتقای شان و منزلت وکیل چه بوده است؟! چرا حداکثر توقع قاطبه وکلا از شما بزرگواران رسیده است به این درجه که یک گیت اختصاصی برای ما در ورودی ساختمانهای دادگستری تعبیه نمیکنید؟ جواب تلخی بدهم؛ بعد از چندین دوره تغییر در ریاست کانونها، سال گذشته با نهایت بوق و کرنا و به مصداق شعر ِ؛ [ای سبدهاتان پر خواب! سیب آوردهام سیب سرخ خورشید!] خبر آمد که گیت اختصاصی وکلا نصب میشود؛ بله در مجتمع غدیر و شهیدبهشتی به صورت پایلوت؛ خواستم عرض کنم که گیتهای پایلوت کذایی هم خراب شدهاند زحمت تعویض و تعمیرش را بکشید؛ مجددا سربازان مجتمعها تا لوزالمعده ما وکلا را وارسی میکنند؛ از خود آن جنابتان پرسیدهاید به جز آن دو گیت اختصاصی کذایی، دیگر خدمات تسهیلاتی شما در جهت رعایت شان وکیل چه بوده است در همه این سالیان؟ قاطبه بدنه وکلا با صدای بلند میگویند؛ تقریباً هیچ!
۷. حضرات! آقایان! اساتید و بزرگان! به عنوان کمترین شاگرد ِ شما و به نمایندگی (خودخوانده) از قشر غالب وکلا عنوان میکنم که؛ دغدغه قشر عظیم وکلا، نه استقلال ادعایی شما و نه اعتراض به نظارت استصوابی و نه درج روز وکیل در تقویم کشور و نه مشابهت لگوی دو نهاد موازی یا لباسهای ایشان و نه... نیست؛ دغدغههای وکیل که تدارک آنها موجبات تحقق استقلالش را فراهم خواهد کرد، آن است که وکیل از شما استقلال مالی میخواهد؛ وکیل از شما ارتقای شان مطالبه میکند؛ ما میخواهیم وکالت اجباری شود؛ ما میخواهیم کسی دست به این ور و آن ورمان نبرد در داخل ورودی دادگستریها چرا که جلوی موکل خجالت میکشیم؛ گیت سالم میخواهیم؛ آن هم برای همه محاکم نه به صورت پایلوت؛ ما اجازه حمل اسکنر میخواهیم؛ ما یک احترام ساده توسط مقامات شعب دادگاهها توقع داریم؛ اینکه بشنویم؛ بفرما بنشین؛ و نه بیرون باشید صداتون میکنیم...؛ ما میخواهیم با فرهنگسازی در سطح کلان کشور، دیگر در افکار عمومی دزد و کلاهبردار و شیاد تلقی نشویم؛ در فیلمهای تلویزیونهای داخلی، کارچاق کن شیاطین و رفیق اوباش و اراذل معرفی نشویم؛ تدارک همین چند مورد، تمام ِ سلسله مراتب فرادستی ِ هرم مازلوی ما ۹۹درصدیها را جوابگوست؛ استقلال مورد انتظار ما ۹۹درصدیها، همین چند خواسته اخیر است که با صدای بلند بانگش برداشتهایم.
۷. همه مطالب بالا را گفتم که برسم به این سطور؛ اگر فکر میکنید جوانکی تازه مهر پروانهاش خشک شده، گستاخانه و خودخوانده (و به صورت فضولی از طرف بدنه وکلا) برای خود مهمل میبافد؛ مشق دموکراسی کرده و نیازهای وکلا را به ترتیبی که عنوان داشتم لیستبندی بفرمایید و از ایشان اولویتگذاری بخواهید؛ خاطر مبارک باشد که گزینه اول، حتما استقلال فوبیایی عنوان گردد و ورژن استقلال ما ۹۹درصدیها، گزینه آخر باشد؛ از نتایج شگفتزده خواهید شد.
بگذارید بانگ بردارم و بگویم که راستش را اگر بخواهید؛ برای من ِ وکیل ِ دهه شصتی و به احتمال قریب به یقین برای قشر غالب همقطارانم اصلا اهمیتی ندارد که بدانیم مسئولیت تمشیت امورمان بر عهده کیست؛ کانون وکلا یا قوه قضاییه؛ حوزه علمیه یا سازمان تبلیغات اسلامی؛ ریاست جمهوری؛ دانشگاه تهران یا سازمان سنجش؛ نیروی انتظامی یا حتی سازمان قند و شکر یا آرد و غله...؛ اگر کسی بر آن سر است که امانتدار ِ جماعت عظیم وکلا بوده و ایشان را نمایندگی کند و حوائجشان را رتق و فتق کند، بداند که؛ برای ما محتوا و کارکرد اهمیت دارد؛ اینکه شخصی بتواند منجیوار به این بساط آشفته وکالت سر و سامان دهد و شان و نان و آب حداقلی برایمان نوید دهد، فرقی ندارد که اسم این منجی کانون وکلا باشد یا قوه قضاییه؛ دکتر عیسی امینی باشد یا دکتر علی بهادری جهرمی؛ دکتر شهبازینیا باشد یا دکتر سید ابراهیم رئیسی. هر کسی این بساط آشفته را جمع کند قطعا ارادت قلبی ما برای اوست و دست دوستی ما به سوی او... .
کلام آخر؛ به قول شاعر؛آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید/ نان به سفره جامهتان برتن/ یک نفر در آب میخواند شما را...
علیرضا قرقانی
- 19
- 1