دوشنبه ۰۳ دی ۱۴۰۳
۱۵:۵۰ - ۲۴ اسفند ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۲۰۴۲۸۶
رفاه و آسیب های اجتماعی

همسایه‌ی ما، آن‌شرلی!

اخبار اجتماعی,خبرهای اجتماعی,آسیب های اجتماعی,کودکان بدسرپرست
عکس‌های رنگ‌شده آن‌شرلی روی دیوار است، بچه‌هایی که این عکس‌ها را رنگ کرده‌اند، شاید بیش از همه بچه‌هایی که فانتزی زندگی شبیه آن‌شرلی را دارند، به او شبیه باشند؛ بچه‌های بدسرپرست؛ آنهایی که به زور دادگاه و تلاش بهزیستی از خانه‌های ناامن و غیرقابل سکونتشان بیرون کشیده می‌شوند تا به جای امنی منتقل شوند.

به گزارش ایسنا،در تهران چند ده مرکز نیمه‌خصوصی و دولتی نگهداری از کودکان بدسرپرست وجود دارد؛ بیشتر در مناطق پایین شهر؛ جایی که هم فقر و اعتیاد و نابسامانی زندگی بیشتر است، هم هزینه های زندگی کمتر. بیشتر این مراکز اما ناشناس هستند؛ بدون تابلو و علامت مشخصه‌ای که نشان دهد خانه در واقع یک خوابگاه و خانه امن است. مسوول فنی یکی از این موسسه‌های نیمه خصوصی می‌گوید: « این کار برای حفاظت از خود بچه‌هاست، بچه‌هایی که در این خانه‌ها زندگی می‌کنند هم مثل باقی بچه‌ها خودشان به مدرسه می‌روند، دوست پیدا می‌کنند و بیرون می روند، این برای بچه‌ها خوب نیست که وقتی با دوستانشان تا جلوی در می‌آیند، مجبور شوند برای آنها توضیح دهند که خانه‌شان در واقع چه جور جایی است و شرایط زندگی‌شان چه‌طور است.»

 

خیلی وقت‌ها حتی همسایه‌ها هم نمی‌دانند در خانه دیوار به دیوارشان، تعدادی بچه‌ بدسرپرست زندگی می‌کنند، این طوری امنیت مراکز بهتر تامین می‌شود. نگرانی از مزاحمت کمتر است، احتمال این که پدر و مادر بچه‌ها بتوانند این مراکز را پیدا کنند و بخواهند بچه‌ها را از راههای غیرقانونی پس بگیرند هم کمتر می‌شود، و "خانه" شبیه "خانه" باقی می‌ماند.

 

استانداردهای مراکز نگهداری از کودکان می‌گوید این مراکز باید بر اساس گروه سنی تقسیم شوند و بچه‌های هم سن و سال باید در کنار هم زندگی کنند، اما در نبود امکانات کافی عملا این استانداردها به نفع پیداکردن جای امن برای خوابیدن بچه‌ها نادیده گرفته می‌شود. در یک خانه با ۱۴ تخت‌خواب، دخترانی از همه گروه‌های سنی در کنار هم زندگی می‌کنند، بین‌شان هم دانشجو هست، هم بچه‌های مدرسه ابتدایی، هم بچه‌های بدون سرپرست و هم بچه‌هایی که بین سرپرست و بهزیستی دست به دست می‌شوند، بچه‌هایی که سال‌هاست در این وضعیت زندگی می‌کنند و آن‌ها که تازه از قرنطینه بهزیستی خارج شده‌اند، کسانی که هیچ خانواده‌ای ندارند و آن‌ها که هنوز هفته‌ای یک‌بار با اعضای خانواده‌شان دیدار می‌کنند.

 

بهزیستی برای بیرون‌کشیدن این بچه‌ها از کانون بحران خانواده‌هایشان مشکلات زیادی دارد؛ کم‌ترینش درگیری فراهم‌کردن جای زندگی دوم برای بچه‌هاست، در حالی که قانونا مدت نگهداری بچه‌ها در مراکز قرنطینه بهزیستی ۴۰ روز است، در حال حاضر بچه‌هایی که از خانواده‌های بدسرپرست گرفته می‌شوند، بعضی تا چهار ماه در مراکز قرنطینه باقی می‌مانند تا یکی از اقامتگاه های خصوصی یا نیمه‌دولتی برای پذیرش‌شان جای خالی باز کند، بعد بچه‌ها به خوابگاهی منتقل می‌شوند که قرار است خورد و خوراک و لباسشان را تامین کند، جای امنی برای خوابشان باشد و کسی در آن باشد که به سلامت و درس و مدرسه‌شان رسیدگی کند.

 

مدیر یکی از این اقامتگاه‌ها در مورد وضعیت بچه‌های تحت سرپرستی‌اش می‌گوید: « بچه‌های بدسرپرست، از بچه‌های بی‌سرپرست گرفتارترند، در رفت و آمد بین خانواده و بهزیستی، شاهد دعوا و درگیری و شرایط فاجعه‌بار اقتصادی‌شان، شاهد از دست رفتن خانواده‌ها بوده‌اند، این بچه‌ها از اولین و طبیعی‌ترین شکل زندگی، که همان خانواده است محروم هستند، وقتی پیش ما فرستاده می‌شوند، ما سعی می‌کنیم این خلاء را پر کنیم.»

 

آقایی پنج فرزند دارد که همه‌شان از آب و گل در آمده‌اند و سال‌هاست که یک مرکز نگهداری از کودکان بدسرپرست را اداره می‌کند. او در مورد کارش می‌گوید: « بچه ها قربانی شرایط هستند. خانواده‌های معتاد، توان و شایستگی نگهداری از آنها را ندارند، پدر مادرها الکلنگی شده‌اند، نه آموزشی می‌بینند، نه اصلا برایشان مهم است، فقط چون طبیعت ایجاب می‌کند، بچه دار می‌شوند، بدون این که هیچ صلاحیت و آمادگی برای این کار داشته باشد. بعد بچه‌هایشان را با یک دنیا مشکل رها می‌کنند، خیلی‌هایشان بعد از این که بهزیستی بچه را می‌گیرد می‌آیند التماس و خواهش، یا حتی دعوا و تهدید، می‌خواهند بچه‌ها را ببرند و استفاده دیگری بکنند، وظیفه ما این است که نگذاریم این اتفاق بیفتد، خدا را شکر وقتی دستمان به دهنمان می‌رسد دریغ نداریم؛ البته مشکلات هم کم نیست، ادارات مربوطه سازمانهای عریض و طویل و ناکارآمدی هستند که مدام دردسرهای بیجا درست می‌کنند، به جای این که چیزهای واقعا مهم را پیگیری کند، بیشتر به حاشیه‌ها می‌پردازند، اما خودشان هم در نهایت می‌دانند به تنهایی توان مدیریت ندارند و به کمک آدم‌های خیرخواه نیاز دارند؛ این است که در نهایت مراکزی مثل ما به کارشان ادامه می‌دهند.»

 

«مهم‌ترین چیز برای این بچه‌ها این است که درسشان را بخوانند، اگر کسی پدر و مادرش چیزی داشته باشد، پشتش به آن‌ها گرم است، اما وقتی چیزی در کار نباشد، مساله اول درس است؛ برای همین ما اینجا به درس بچه‌ها خیلی اهمیت می‌دهیم.»

 

قبلا بچه‌ای به این مرکز آمده است که در کلاس دوم ابتدایی ترک تحصیل کرده و در ۱۲ سالگی از خانواده گرفته شده. مدیر فنی مرکز می‌گوید: « دو تا معلم استخدام کردیم که یک ساله بچه را به کلاسی که به سنش می‌خورد برسانند، آن هم نه این که پول بدهیم که نمره بدهند، گفتیم باید وقت بگذارید و همه چیز را درست به بچه یاد بدهید تا بتواند به مدرسه برسد و واقعا آنها هم معجزه کردند که در یک سال بچه را رساندند به کلاسی که باید در آن می‌نشست، ما هر کاری که می‌کنیم، درس بچه‌ها را جدی می‌گیریم، بچه‌هایمان هیچ کدامشان تجدیدی نمی‌آورند، همه با نمره‌های خوب قبول می‌شوند و این خودش موفقیت بزرگی است.»

 

در وضعیتی که نگهداری از یک بچه هم کار شاقی است، چه‌طور می‌شود ۱۴ بچه بحران‌زده را در یک مرکز نگهداری مدیریت کرد؟ مدیر اینجا می‌گوید: « با همان شیوه پدر و مادرهای سنتی. درست است که ابزار زندگی ما مدرن شده ، اما سنت هنوز زنده است و کار می‌کند. من همان‌طور که بچه‌های خودم را بار آورده‌ام اینجا هم همان کار را می‌کنم، زندگی اگر نظم و قاعده داشته باشد، می‌شود در آن به چیزی رسید؛ برای همین است که نظم همیشه مهم است، احترام به بزرگ‌تر مهم است؛ همان سنتی که ما را به این جا رسانده مهم است.»

 

بچه‌های بدسرپرست مشکلات متعددی دارند. بعضی‌هایشان شناسنامه ندارند، بعضی به اجبار ترک تحصیل کرده‌اند، بیشترشان دچار سوءتغذیه و اختلال‌های ناشی از زندگی در محیط پر استرس هستند و وقتی به یک مرکز نگهداری منتقل می‌شوند در حالی که هنوز با خانواده‌هایشان در تماس هستند باید زندگی گروهی را بپذیرند و به قواعدش تن بدهند، با این حال بچه‌ها ناراضی نیستند؛ به این که همیشه چند تا از بچه‌ها هم‌اسم هستند و باید برای صدا کردنشان اسم‌های تازه اختراع کنند، می‌خندند، وسط اتاقی که دور تا دورش تخت‌های دو طبقه است و روی دیوارهایش علاوه بر عکس آن‌شرلی، پوسترهای مرتضی پاشایی زده‌اند، می‌نشینند و موهای هم دیگر را می‌بافند، برای هم لاک می‌زنند، با هم مشق می‌نویسند، از فامیل‌های دور و وابستگانشان حرف می‌زنند. یکی که پسرعمه‌اش وکیل است می‌گوید پول وکیل‌ها از پارو بالا می‌رود، آن یکی می‌گوید بهتر است آدم برود توی کار ساختمان‌سازی و مثل دختر آن همسایه در خانه اولشان معماری بخواند، یکی‌شان می‌خواهد پلیس شود و در گروه تجسس کار کند، همه‌شان هم در حال یادگرفتن و یاددادن زبان کره‌ای به یکدیگر هستند و تلفظ عبارت‌های ناآشنای کره ای همدیگر را اصلاح می‌کنند.

 

برای چهارشنبه‌سوری، برنامه‌شان این است که در خیابان ترقه پیازی بزنند و شب در حیاط خانه‌شان ترقه آبشاری روشن کنند، حالا که همه‌شان به خرید لباس نو رفته‌اند، ذوق دارند که زودتر عید شود و تعطیلات را به مهمانی‌رفتن بگذرانند، عیدشان شبیه عید همه است و روزها و شب‌هایشان مثل روز و شب باقی بچه‌ها می‌گذرد.

 

 

 

 

 

 

  • 18
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش