بيش از يک ماه از آخرين درگيري طايفهاي بزرگ در ايران ميگذرد؛ دعوايي که آتش آن نزديک به دو سال است در خوزستان شعلهور شده و سر خاموشي ندارد. نه اهالي کوتاه ميآيند و نه دولتيها به ماجرا ورود کردهاند. درگيري دوساله بيش از ۲۰ کشته و صدها زخمي و آواره داشته اما از يک ماه پيش تاکنون درگيري جديای رخ نداده است. آنطور که شاهدان اين اختلاف دوساله ميگويند منشأ درگيريها بر سر آب و زمين است؛ بر سر منابع طبیعي و خدادادي که حالا خطر کمبودش خيليها را به جان هم انداخته. آتش خيلي از دعواهاي طايفهاي در ايران را معيشت روشن کرده، خوزستان اما اولين و تنها استان درگير اين مسائل نيست.
سالانه تعداد زيادي از ساکنان نواحي ايران بر اثر دعواهاي طايفهاي جان خود را از دست ميدهند که هيچگونه آمار رسمي ای از آنها منتشر نميشود. به گفته جامعهشناسان شرايط اقليمي يکي از عوامل خشونتزا در ايران است اما آنچه بيش از هر چيز بايد مورد توجه باشد دخالت و مديريت حاکميت در بروز اختلاف و درگيريهاي طايفهای است. سيامک زندرضوي، استاد دانشگاه و جامعهشناس، يکي از مهمترين ايرادات در مديريت شرايط اينچنيني از سوي نهادهاي حاکميتي را ضعفهاي قانونگذاري دانسته است.
منشأ اختلافات کجاست؟
اخبار دعواهاي طايفهاي هرازچندگاهي تيتر رسانهها ميشود. بدون اينکه هرگز کسي به منشأ اصلي اين اختلافات توجه کند برخي مناطق ايران ناامن خوانده ميشوند و چهرهاي که از اين مناطق در رسانهها ساخته ميشود مورد تأييد بوميهاي منطقه نيست. بر سر درگيريهاي طايفهاي، بسياري از مناطق ايران براي هميشه فرصت جذب گردشگر را از دست ميدهند. آنطور که يکي از اهالي شهرستان رامهرمز در خوزستان که از سالها پيش در جريان درگيريهاي طايفهاي اين منطقه قرار دارد به «وقايعاتفاقيه» گفته بود: ديگر گردشگر به اين منطقه نميآيد.
چرا بيايد وقتي بوميان هم در خطر قرار دارند. قرار بود يک طرح توليد در رامهرمز راهاندازي شود اما سرمايهگذاران پشيمان شدهاند و معامله به هم خورده است. آنطور که شاهدان درگيريهاي طايفهای هم به آن اذعان ميکنند بيشتر درگيريها بر سر زمين است و آب. منابع طبيعي کمياب اولين عامل درگيري هستند. قديميترهاي منطقه معتقدند رقابت بر سر منابع کمياب؛ آب، زمين و مراتع در نتيجه تداوم خشکساليها فشار اقتصادي مضاعفي را بر مردم محروم اين منطقه وارد کرده و استفاده از مراتع و چراگاهها محدود شده، کاهش بازدهي محصولات کشاورزي و درآمد کشاورزان و عشاير، زمينهساز بيهنجاري و ايجاد پرخاش و کدورت در ميان اهالي شده است.
موضوع ديگري که درباره دعواهاي طايفهاي در مناطق مختلف وجود دارد اين است که اغلب طرفهاي دعوا هيچگونه اختلاف قوميتي و مذهبي ندارند. معمولا هر دو طرف از يک مذهب و حتي از يک خانواده هستند اما بهرهمندي بيشتر از منابع براي معيشت بهتر آنان را وادار کرده تا مناسبات خوني را ناديده بگيرند و روي هم اسلحه بکشند.
خشونت در ايران از کجا ميآيد؟
هفته گذشته بود که رئيس شوراهاي حل اختلاف خوزستان اعلام کرد که وضعيت آب و هوايي خوزستان مشکلات جسمي و روحي فراواني را براي مردم به وجود آورده که در مناطق سردسير مشاهده نميشود. به گفته او گرماي هوا موجب بالارفتن ارتکاب جرم شده است. گفتههاي عبدالعباس زبيدينيا اين باور را تقويت ميکند که شرايط اقليمي ميتواند در بروز خشونت تأثير داشته باشد. سيامک زندرضوي، استاد دانشگاه و جامعهشناس، دراينباره به «وقايعاتفاقيه» ميگويد: درباره اينکه وضعيت اقليمي در خشونتهاي طايفهاي مؤثر است بايد بگويم که اساسا پاسخ به اين سؤال منفي است.
در شهرهايي که معمولا با آبوهواي گرم و گردوغبار دست و پنجه نرم ميکنند آمارهاي اختلافات طايفهاي متفاوت است. به عقيده زندرضوي، نميتوان يکي عامل را بهعنوان اصليترين دليل اختلافات در يک منطقه بيان کرد و از آن مطمئن بود. او ميگويد: به عقيده من بهتر است ما ابتدا اين سؤال را از خودمان بپرسيم که در ايران چگونه اقليمي داريم. چرا اقليم ما يا تغييرات آن خشونتزا ميشود. اقليم ما يک اقليم کوهستاني در کنار دشتها و دشتکهاست. ما در اين شرايط با يک اختلاف ارتفاع روبهرو هستيم که کمک ميکند ساکنان اين مناطق دامپروري همراه با کوچ داشته باشند. عشاير کوچنده ما زندگيشان براي چند هزار سال به مراتع متکي بوده است.
زندرضوي در ادامه ميگويد: ساختارهاي ايلي ايران هميشه در طول تاريخ مورد استفاده مقامات دولتي قرار گرفته است. دولت از قومهاي مختلف خواسته تا هميشه يک گروه در مقابل گروه ديگر قرار بگيرد. به گفته زندرضوي، اصلاحات اراضي در دهه۴۰ تأثيرات فراواني بر شيوه زيست ايرانيان بهويژه در زندگي ايلي داشته است: پس از مليشدن اراضي، ساختارهاي ايلي تضعيف شد. امکان امرارمعاش بهتر در شهرها ساختار ايلي ما را از مناسبات دامپروري جدا کرد و ساکنان مناطق عشايري از اين پس داخل شهرها مستقر شدند اما سؤال مطرحشده دراينباره اين است که چگونه ساختار ايلي تضعيف و شهريشده ما خشونتزا ميشود.
زندرضوي دراينباره ميگويد: در کل ساختار کشور ما خشونت تقديس ميشود. وقتي خشونت براي ساختاري مقدس شود بيشتر از حد معمول از آن استفاده خواهد شد؛ ساختار استفاده از خشونت را به عنوان ابزاري که ميتواند راهگشا باشد به شهروندان خود آموزش ميدهد. در اين ميان کساني بيشتر از خشونت در روابط خود استفاده ميکنند که بيشترين درگيري را بر سر کسب منابع طبیعي دارند. برخي از دستگاههاي دولتي ما هم بر شيوه انتقام تکيه دارند.
وقتي که در سلسلهمراتب اجرايي برخورد و خشونت ارزش و اولويت باشد همين انتظار را بايد در ساختارهاي سلسلهمراتبي شهري و روستايي داشته باشيم؛ بنابراين بخشي از اين مسئله را بايد در مناسبات موجود حاکميت با شهروندان و شهروندان با يکديگر جستوجو کنيم.
ضعف در مديريت اختلافات و قانونگذاري
درحاليکه به عقيده بسياري، دعواهاي طايفهاي فقط ميتواند با وساطت ريشسفيدان حل شود بسياري معتقدند حاکميت بايد در ساماندادن به اين اختلافات ورود کند. ماه گذشته و در آخرين دعواي طايفهای در خوزستان بود که نماينده ايذه و باغملک گفت در اين منطقه، کار از اين حرفها گذشته و نبايد به حل موضوع با کدخدامنشي اميدي داشت. او با صراحت از دستگاههاي دولتي خواسته بود تا به مسئله ورود پيدا کنند؛ بهلحاظ تاريخي بيشتر دعواهاي سرزميني ما بر سر منابع کمياب طبيعي بوده است.
در روستاها آب و در مناطق عشايري مراتع بودند که دعوا و اختلاف خلق ميکردند. اختلافات زماني شدت ميگرفت که کساني در يک طايفه سهم بيشتري از منابع طبيعي طلب ميکردند. زندرضوي اما اين موضوع را تنها عامل افزايش دعواها در ايران و در زمان حال نميداند. او يکي از دلايل ديگر اختلافات در ايران را نبود مديريت درست اختلافها از سوي نهادهاي حاکميتي ميداند. او ميگويد: در طول تاريخ بشر انسان به مرور از حقوقي که بر تنبيه متکي بوده به سمت حقوق ترميمي رفته است.
جامعهشناسان بزرگي اثبات کردهاند که استفاده از حقوق ترميمي در جامعه نتايج مثبت بيشتري دارد. اين در حالي است که در کشور ما تأکيد فراواني بر حقوق تنبيهي ميشود و به شدت هم از آن دفاع ميکنيم. حقوق ترميمي در کلان جامعه ما اصلا اولويت ندارد. به دلايل مختلفي مانند ضعف قانونگذاري ما کمتر از حقوق ترميمي استفاده ميکنيم اما همين انتقامجوبودن اثر خود را در جايي مثل درگيريهاي طايفهاي ميگذارد.
زماني که کسي آب را به روي زميني ببندد مردم به خود اين اجازه را ميدهند که فرد را تنبيه کنند، اسلحه رويش بکشند يا او را دار بزنند. وقتي در ساختار کلان کشور حقوق تنبيهي به جاي حقوق ترميمي اولويت دارد چطور ميتوان انتظار داشت شهروندان عادي يا احيانا کساني که ساختارهاي سنتي و عشيرهاي دارند از حقوق ترميمي استفاده کنند.
- 16
- 2