یک بار نرسیده به نوروز و یک بار نرسیده به پاییز جمعآوری میشوند. حالا اسمش میتواند جمعآوری باشد یا دستگیری. از همان زمانی که فعالان اجتماعی اعتراض کردند که کارتنخوابها و کودکان کار را نباید جمعآوری کرد، چون آنها زباله نیستند، مناقشه اصلی بر سر این نبود که برای این آدمهای از همه جا مانده چه کنیم. همه دنبال این بودند که واژه قشنگتری برای طرحشان پیدا کنند. حالا دوباره ٢٠ روز مانده به مهر شروع شد و این بار گفتند ٣٠٠ کودک کار و خیابان را دستگیر کردند. طرحی که همیشه باید این چرخه معیوب را از ابتدا طی کند.
بچهها را میبرند، تعهد میگیرند، بعد از مدتی رهایشان میکنند. چرا؟ چون جایی برای نگهداری این همه کودک وجود ندارد، چون این بچهها خانواده دارند و قانون اجازه این کار را نمیدهد. بعد از خانوادهها تعهد میگیرند و خانواده مضطرب بچهای را که احتمالا تنها نانآور خانه است، دیگر برای کار نمیفرستد. نتیجه؟ هیچ... خانواده درگیر بزههای دیگری میشود چون راه دیگری برای امرار معاش ندارد. بعد از مدتی که آبها از آسیاب افتاد، دوباره در خیابان پیداشان میشود تا قرار بعدی جمعآوری. بچهها را میگویم.
فاجعه اینبار عمیقتر بود. در این دستگیریها سه کودک گم شدند و آخر هم مشخص نشد چه بلایی بر سرشان آمده، براساس برخی آمارها ایران بیش از سه میلیون کودک کار دارد که تنها یکسوم آنان زیر نظر سازمان بهزیستی قرار دارند. وضعیت بد اقتصادی خانواده، فقر، بیکاری و اعتیاد والدین علل اصلی استفاده از کودکان در بازار کار است.
وقتی از سازمانهای مردمنهاد غافلیم
فاطمه دانشور، کارآفرین و مؤسس مرکز خیریه مهرآفرین در گفتوگو با «شرق» درباره جمعآوری کودکان از سطح شهر میگوید: «در مورد ماجرای کودکان کار و خیابان که اینروزها سروصدای زیادی را شاهد هستیم، ذکر نکاتی بسیار مهم به نظر میرسد، در ابتدا اینکه کودک کار و خیابانی دو مؤلفه جدا با تعریف و ماهیتی جداگانه هستند. مسئله اصلی دراینباره شاید این باشد که ما به نقش سازمانهای مردمنهاد در مداخلات و ورود به حل بحرانهای اجتماعی اولویت ندادهایم. بودن سازمانهای مردمنهاد و فعالان حوزه اجتماعی، از این جهت مهم است که آنها سالها فعالیت کردهاند، در دولتها کار کردند و کسب تجربه داشتند.
از دولت اصلاحات و اصولگرا همه آمدند و رفتهاند و در مقاطعی که صاحب اختیار بودند صحبت کردهاند و کاری هم انجام دادهاند. ولی سازمانهای مردمنهاد همیشه بودهاند و تأثیرگذار بودند. آنها صاحب سالها تجربه هستند و این تجربه را مدیری با دو سال سابقه مدیریتی و نمایندگی ندارد. این افراد حجم کارهایی را که باید رسیدگی کنند، بالاست و یکی از آنها آسیب اجتماعی است و از بین شاخههای مختلف آسیبهای اجتماعی یکی از موضوعات، کودکان کار و خیابان است. ولی وقتی راجع به سازمان مردمنهادی حرف میزنیم که حوزه کاریاش کودکان کار است، معنایش این است که این سازمان تمام هم و غمش در این چند سال کودک کار بوده است.
بنابراين کنارگذاشتن آنها و بیتوجهی به انتقادشان عین بیتدبیری و ناکارآمدی یک مدیر دولتی است». وی افزود: «من معتقدم مدیری کارآمد است که به وقتش از نظر سازمانهای مردمنهاد استفاده میکند. در مورد اتفاقات اخیر حوزه این کودکان اظهارنظرهایی از مدیران نهادهای دولتی میبینیم که این اظهارنظرها نگرانکننده و نشاندهنده این است که این مسئله را نمیشناسند و تا زمانی که این مسئله را نمیشناسند، نمیتوانند راهکار درستی ارائه دهند». دانشور با منتفیدانستن وابستهبودن کار کودکان به باندهای مافیایی تصریح کرد: «اینکه میگویند اکثر این بچهها باندهایی را در پشت سر دارند به دلیل بیاطلاعی آنهاست، تقریبا همه سازمانهای مردمنهاد اذعان دارند که بخش اعظم کودکان کار برای تأمین معاش کار میکنند.
لزوم حضور مددکار در پروندههای اجتماعی
نماینده پیشین شورای شهر تهران با اشاره به اینکه مطابق قانون در نظام جمهوری اسلامی بحث تأمین رفاه برعهده دولت است، افزود: «متأسفانه دولت در طول سالها کمکاری کرده و نتوانسته برای آنها برنامهریزی کند و در برنامههای توسعه اول تا پنجم آنها را ندیده است. البته این کودکان قدری در برنامه ششم دیده شدهاند که برای عملیشدن آن هم کاری انجام نشده که اثرگذار باشد. بنابراین ما این اقشار را ندیدیم و الان بعد از سالها میخواهیم موضوع را با جمعکردن دکان از خیابان حل کنیم و اسمش را میگذاریم ساماندهی کودکان.
سؤال من این است که اصلا ساماندهی یعنی چه؟ یعنی میخواهید بچهها را نگهداری کنید و برایشان تشکیل پرونده دهید و میگویید مددکار دارید؟ (که حتی روی این مسله هم ابهام وجود دارد) در صورت وجود مددکار، مددکار شما برای کودک پرونده تشکیل میدهد و بعد شما کودک را دوباره رها میکنید تا دوباره به خانواده برگردد و حالا خانواده از اینکه بچه را برای کار بفرستد، میترسد و او را به کارگاههای زیرزمینی میفرستند که مشاغل سختتری در انتظار اوست. درحالیکه خانواده ناگریز است که از طریق کودکش پول دربیاورد، یعنی ما باید ریشه این مشکل را حل کنیم. وقتی در سالها به حل این مشکل فکر نکردهایم،
حالا در یک فوریت و بنا به هزار و یک دلیل نمیشود آن را حل کرد. بخشی از این کودکان افغانستانی هستند و نمیشود به آنها پول داد، پس نمیشود کودک آنها را گرفت؛ چون مشکلات دیگری در این خانوادهها بروز میکند. برخورد غیرریشهای با این آسیبها، آسیبهای دیگری ایجاد میکند. موضوعات و مسائلی که جنس انسانی دارند، بهراحتی حلشدنی نیست و باید دربارهاش فکر بشود. مداخلات ما همیشه ضربتی و هیجانی است و نمیتواند راهحل باشد».
دانشور با تأکید بر اینکه برخورد ضربتی چارهساز نیست، افزود: «اما دلیل این برخوردهای ضربتی چیست؟ دلیل این برخورد شاید این باشد که دولتمردان ما بهزودی باید به مسئولان گزارش ارائه بدهند. درحالیکه این مداخلات باید آرام و با تدبیر باشد. دادن گزارش نباید باعث شود که نزدیک به ارائه گزارشها، اقدامات شتابزده بکنیم و درد این کودکان را مضاعف کنیم. ما بستر و زیرساخت حل این ماجرا را نداریم. از زمانی که مقام معظم رهبری حساسیت خود را در این موضوع اعلام کردند و از همه دستگاههای ذیربط خواستند که در این مسئله ورود بکنند، باید آنجا ساختارهای زیربنایی تدبیر میشد که الان به مشکل فقر بستر برنخوریم.
شما برای آن بستر لازم فکر نکردید و بنابراین با گرفتن تعهد و برگرداندن به خانواده میخواهید مشکل را حل کنید. اصلا بر فرض شما سه مرتبه از خانواده این کودکان تعهد گرفتید و دوباره بچهها را پیدا کردید؛ برنامه بعدی چیست؟ میخواهید این کودکان را کجا ببرید؟ کدام مرکز؟ یاسر؟ ورامین؟ اندرزگو؟ مگر ظرفیتش را دارید؟ ما فعالان اجتماعی ظرفیت این مراکز بهزیستی را بهخوبی میدانیم ما میگوییم برای جمعآوری این کودکان بستر و ظرفیت وجود ندارد. الان باید به بسترسازی در این زمینه فکر کنیم». او خاطرنشان کرد: «حل مسائل اجتماعی زمانبر است و در کوتاهمدت جواب نمیدهد، بیایید به فکر حل زیربنایی مشکل باشیم و در این فاصله ایجاد زیربنا به این کودکان و خانوادههای آنها خدمات بدهیم.
خدمات کاهش آسیب بدهیم و انجیاوها را تقویت کنیم تا به اینها خدمات بدهند، ساعت کار بچهها را کم کنیم که بهجای هشت ساعت کار در روز، هفتهای ٢٠ ساعت کار کنند و روزهای دیگر درس بخوانند تا آسیبهای این بچهها را کم کنیم. من فکر میکنم نگاهمان به سازمانهای مردمنهاد تغییر کند و اجازه صحبت به آنها بدهیم تا بانک اطلاعاتی تهیه کنیم. ما خیلی جلوتر از شما پرونده این کودکان را تهیه کردهایم. اگر پرونده میخواهید از ما بگیرید، ما سالهاست پرونده این کودکان را ساختهایم، به سازمانهای مردمنهاد اعتماد کنید».
مشکلات کودکان کار باید در خانه حل شود
دانشور گفت: «تجربه نشان داده است که وجود مددکار اجتماعی مهم است، من بارها و بارها به موضوع مددکاری اجتماعی تأکید کردم و متأسفانه نتیجه نگرفتم. اینکه دولت اجازه تقویت سازمان بهزیستی را بدهد تا این سازمان نیروی فارغالتحصیل مددکاری استخدام کند و آنها آموزش کافی برای مواجهه با کودکان کار را دیده باشند. وقتی یک مددکار اجتماعی با خانواده کودک کار روبهرو میشود، ریشههای کار کودک را بررسی میکند و مسئله کودک را در خانه حل میکند. راهحل این است که کودکی که به ١٢سالگی رسیده است، باید در خانه ساماندهی شود و این کار درمانگر اجتماعی است؛ کسی که رشتهاش درمانگری اجتماعی است.
باید بپذیریم نمیشود کسی که تخصص دیگری دارد، بیاید و یکمرتبه مددکار اجتماعی بشود، مددکار مثل پزشک است. او بیماری جسمانی را رفع میکند و مددکار درمانگر اجتماعی است. این بچهها در خانه ساماندهی شوند و این کار وظیفه مددکار است. اگر مددکار تشخیص میدهد که کودک یارانه ندارد، شناسنامه ندارد و قانون باید بههمیندلیل این چیزها را در اختیار کودک قرار دهد تا کودک بهخاطر نداشتن شناسنامه از مدرسهرفتن محروم نشود و در عوض به بازار کار راه پیدا کند.
باید در چنین شرایطی راهکارهایی برای حل مشکل کار کودک پیدا شود، بر فرض مثال یارانه این افراد اضافه شود و از آن بهعنوان یک اهرم فشار در برابر کار کودک استفاده کنیم، گفته شود اگر کودک تو دوباره در خیابان پیدایش شود، این یارانه ٥٠٠ هزار تومانیات را قطع میکنیم. اگر پدر ازکارافتاده است و مادر به علت تعدد کودکان نمیتواند سرکار برود و بچه ١٠ساله سر کار میرود، شما ببینید چه بر سرش میآید».
او در پایان تصریح کرد: «بنابراین بچههای کار را باید در خانوادههایشان ساماندهی کرد. درباره کودکان خیابان ما موضوع متفاوتی داریم که با آنها باید برخورد انسانی شود. بارها گفتهایم درباره کودکان خیابانی پایگاههای مداخلهای در وضعیت آنها را باید در مکانهایی مثل پایانههای مسافربری فراهم کنیم. این بچهها از شهرستان فرار میکنند و خیابانخواب میشوند. عمدتا ترمینالها هستند. جایی برای این بچهها نیست. درباره اینها نوع نگاه متفاوت میشود و با خانوادهاش صحبت بشود و علت فرارش مشخص شود و در صورت لزوم فرزند بهزیستی شود».
صدای خیابان را بشنویم
روزبه کردونی، مدیرکل کاهش آسیبهای اجتماعی وزارت تعاون، نیز دراینباره میگوید: «کودکان در اشتغال، کودکان کار، کودکان خیابانی و کودکان در خیابان (که هرکدام تعاریف مشخص و متفاوت دارند) از واقعیتهای اجتماعی بسیاری از کلانشهرهای جهان ازجمله تهران هستند. دراینمیان سؤال مهمی که هم برای سیاستگذاران و هم برای فعالان مدنی میتواند محل توجه باشد، این است که با کدام رویکرد باید با مسئله کودکان کار و خیابان مواجه شد. واقعیت این است که کودکان بهعنوان سرمایههای اصلی هر جامعه باید در اولویت برنامهریزیهای سیاستمداران قرار بگیرند. باید دقت کنیم کودکان در مواجهه با فقر و آسیبهای اجتماعی بهشدت آسیبپذیرند.
فقر و آسیبهای اجتماعی اگر کودکان را هدف قرار داده، نهتنها به بازتولید نسل فقیر آینده کمک کرده؛ بلکه از حرکت جامعه در مسیر رشد، توسعه اجتماعی و بهبود شاخصهای رفاهی ممانعت میکند. دراینمیان کودکان کار و خیابان از محرومترین افرادند که از بیشترین حقوق اساسی خود بیبهرهاند و ضرورت حمایت از آنان در چارچوب دفاع و حمایت از حقوق کودکان بهشدت احساس میشود».بازداشت یا ساماندهی کودکان کار و خیابان اولینبار نیست که خبرساز میشود.
آییننامه ساماندهی کودکان خیابان ۱۲ سال پیش در هیئت دولت تصویب شد و از زمان تأسیس اردوگاههای اسکان کودکان کار، بارها به صورت ضربتی کودکان در خیابان دستگیر شدهاند. براساس آن آییننامه قرار بود کودکان زیر ۱۸ سال که در خیابان دیده میشوند، تحت پوشش قرار گیرند تا اگر لازم باشد به مراکز بهزیستی فرستاده شوند. بسیاری از فعالان حقوق کودکان، پدیده کارکردن را موضوعی غیرقانونی برای کودکان میدانند و اعتقاد دارند آنان فقط باید تحصیل و بازی کنند؛ اما دولت در آییننامه بر دیدهشدن کودکان در خیابان و جمعکردن آنان تأکید دارد، نه کودکانی که در کورههای آجرپزی، کارخانهها و قالیبافیهای سراسر کشور کار سخت و زیانآور میکنند و از تحصیل محروم هستند.
- 9
- 6