«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از بسيارى از گمانها بپرهيزيد كه پارهاى از گمانها گناه است». سوره مبارکه حجرات آیه شریفه ۱۲
در خانوادهای متولد شدم که به لحاظ باورهای دینی، ضد رژيم پهلوی بودند. رفتهرفته هرچه بزرگتر شدم، با سیاست آشنا شدم و علاقهام به مرحوم امام خمینی عمیق و عميقتر و به كسانی كه مسير امام را نمیپیمودند، کمتر میشد و قضاوت خوبی نسبت به آنها نداشته، حساسيتم نسبت به آنها هر روز بیشتر میشد.
آنچنان شیفته امام خمینی بودم که هر فکر و عمل متفاوت با حرکت امام را باطل و ناشی از هوا و هوس یا ترس و بزدلی یا رفاهطلبی یا ارتباط با رژیم شاه میدانستم و امثال من هم در میان طلاب و روحانیانی که به سیاست سرک میکشیدند، کم نبود. صفر و صدی میاندیشیدیم.
همه خوبیها را در مرحوم امام خمینی میدیدیم و در مقابل، همه اشتباهات و تاریکیها را در علما و مراجعی که با نظرات امام زاویه داشتند جستوجو میکردیم.
بر اين باور بوديم كه مگر وضعيت فساد و تباهی را در جامعه و دستگاه سلطنت نمیبينند؟ چرا سخنی نمیگويند؟ چرا مراجع نجف سكوت كردهاند؟ اگر يك روحانی در مسير امام گام برنمیداشت، میگفتیم میترسد نان و آبش به خطر بيفتد، آن كسی كه از بهخطرافتادن نان و آب خودش نمیترسد، آیتالله منتظری است كه در تبعید، در برفها زمين خورده و پايش شكسته یا در زندان شکنجه شده است.
رفتار مرحوم آیتالله منتظری را با ديگران مقايسه میكرديم و معتقد بودیم اين آقايانی كه در حوزهها نشستهاند و از امام حمايت نميكنند، رفاهطلب هستند و بهمرور از آنها فاصله ميگرفتيم. بنا نداشتيم كه تحليل ديگری از سخن و رفتار آنها داشته باشيم. تحليل ما اين بود كه همه، بهویژه روحانيان، بايد انقلابی و حامی انديشه و روش امام خمينی باشند و كسی كه زندگی آرام و بهدور از ناملايمات سياسی را برای خود جستوجو میکند، نمیتواند مبارزه كند.
حتی به آنها که جنبه استادی نسبت به امام داشتند؛ اما مشی آنها با امام متفاوت بود؛ مانند مرحوم آیتالله بروجردی هم معترض بودیم (خاطرم هست که استاد ما در مباحث علمی که هیچگونه ارتباطی به سیاست نداشت، چنانچه میخواست نظرات فقهی امام را نقد کند، ما در مقام پاسخ برمیآمدیم و چنانچه میخواست نظرات معارضان امام را تأیید کند، با او محاجه میکردیم) و در این راستا متأسفانه چه سخنان دور از انصاف که نمیگفتیم و رفتارهای نامناسبی كه نسبت به اين بزرگواران نداشتيم.
امام در یکی از سخنان خود قبل از پیروزی انقلاب، تأکید کردند که از بیاحترامی به مراجع دوری کنید و ما - متأسفانه- برای توجیه کار خود میپنداشتیم امام باید همینگونه توصیه کند و ما هم باید به کار و روش خود ادامه دهیم.
با گذشت زمان و بهمرور فهمیدم:
۱- مطلقانگاری چه مثبت و چه منفی آن اشتباه است.
۲- قضاوت نسبت به عملکرد دیگران کاری بسیار مشکل و پیچیده است؛ بنابراین امروز هم نمیتوانیم نسبت به عملکرد گذشتگان بهراحتی نیتخوانی کرده، حمل به صحت یا فساد کنیم.
۳- بپذیریم که همه یکسان فکر نمیکنند؛ دیدگاهها و برداشتها و جمعبندیها و نتیجهگیریها نسبت به مسائل میتواند متفاوت باشد.
۴- لزومی ندارد هرکس با ما نیست، عقد اخوت با دشمن ما بسته باشد.
۵- لزومی هم ندارد هرکس مانند ما نمیاندیشد یا عملکرد متفاوتی دارد، دچار هوا و هوس و عافیتطلبی و دهها اتهام دیگر باشد.
۶- بهتر بود پس از پيروزی انقلاب اسلامی، از آغاز تا به امروز، با منتقدان و مخالفان، چه در لباس روحانيت و چه دانشگاهی و چه سایر اقشار، با گذشت و سعه صدر بيشتر رفتار ميشد.
۷- افراط در همه موارد انسان را از جاده اعتدال و انصاف خارج کرده، موجبات خسران را فراهم میکند حتی در حبّ و بغض که «حُبّ ٌ الشَّیءِ یُعمی و یُصِمّ»، علاقه به چیزی، انسان را کور و کر میکند و درک واقعیات را از او میگيرد.
مدتهاست به فکر فرو رفته و از برخی حلالیت طلبیدهام؛ اما برخی دیگر چشم از جهان فرو بستهاند و دیدار ما با آنها به روز حساب موکول شد. امید که بار اخروی ما بهویژه در ارتباط با بندگان الهی سنگین نباشد. انشاءالله.
عبدالله نوري
- 15
- 1