شاید روزی که آنتوان سوریوگین عکاس روسی- گرجی با صلاحدید شاه قاجار در کوچه پس کوچهها و بازار خاکی طهران -به عنوان شهری در حال کپی از شهرهای بزرگ اروپا- در حال قدم زدن و ثبت مشاغل ایران بود، در باورش هم نمیگنجید که روزی نوادگان آن افراد که با لباسهای محلی پشت ترازوی مغازهشان نشستهاند و از شهر و دیارشان به امید رونق کسب و کارشان به پایتخت آمده بودند، شغل اجدادی پدرانشان را ادامه دهند.
شاید هم آن زمان که دوربین فانوسی از فرنگ آمدهاش را تنظیم میکرد که پس از یک دقیقه تصویری را ثبت کند، با خودش میگفت، چرا اکثر نانواهای طهران با یک لهجه سخن میگویند و یا سلمانیها انسان را به یاد رشت و دریا میاندازد. او ایران و فارسی را خوب میشناخت، اما نمیدانست که مشاغل ایران که او هر روز به ثبت و ضبط آنها میپردازد، امری موروثی است. برخی از پیشههایی که او با دوربیناش ثبت کرده حالا در تهران وجود دارد، اما بهنام یک ملت رقم خورده است. حالا از آن روزها حدود یک قرن گذشته و میتوان شهر مدرن تهران را در این زمینه به عنوان مشت نمونه خروار حساب کرد.
شهر بزرگی که اکثر اقوام ایرانی برای گذران زندگی به آن سفر میکنند و میتوان مشاغل و فرهنگ شهرهای مختلف ایران را در آن دید. مشاغلی همچون آرایشگرها که با نام شمالیها، نانواها که با لهجه شیرین مشهدی صحبت میکنند و آذریها که در حرفه فرش و سوپرمارکتها این شغل را به نام خود سند زدهاند یا اقوام کُرد سختکوش که اگر صبح به میادین میوه و ترهبار نروند، آن روز مردم تهران ترهبار و میوه ندارند. البته باید به این نکته اشاره کرد که این حرفهها بیش از یک سند است و با بررسی مختصر میتوان ریشه آبا و اجدای و البته تنوع فرهنگی را در آن به وضوح دید. با این حال شناخت این مشاغل که ریشه در فرهنگ و اقلیم ایرانی دارد، در این گزارش است.
همه میدانیم که ایران کشوری چهار اقلیم است و فرهنگهای متنوعی در آن زندگی میکنند، وقتی این فرهنگها در یک شهری مانند تهران و در کنار یکدیگر قرار میگیرند. مانند یک سمفونی زیبا زندگی را جلا میدهند و شاید مانند عکسهای آنتوان سوریوگین مجموعهای بینظیر از تاریخ و مشاغل زنده ایرانی باشد. همه میدانیم که هر قومی در یک هنر یا پیشهای استادکار است. شما نمیتوانید کلمه «هنر» و خاتمکاری را از اصفهان و شیراز حذف کنید و به طبع نمیتوان برخی از مشاغل را از شهرهای ایران نادیده گرفت.
مثل معماری و بنایی یزدیها که ریشه در تاریخ و ساختار زندگیشان در دل کویر دارد. یزدیها به هنر معماری معروف هستند و برای آبادانی قدمهای بزرگ و مهم برمیدارند. این ویژگی به خاطر شرایط اقلیمی یزد در دل کویر است. زندگی در دل کویر و ساخت و ساز با کمترین امکانات و کنار آمدن با کمبود آب، از آنها مردم سختکوش و خستگیناپذیری ساخته است که خوب میدانند با امکانات کم نتایج بزرگی بیرون بگیرند. به اعتقاد کارشناسان پیشههای مختلف ریشه در فرهنگ و آداب رسوم، اقلیم، شرایط آب و هوایی دارد که به عنوان مثال آذریها همیشه مردمانی از جنس اقتدار، پیشرفت و تلاش بوده و هستند.
اگر در جایی دیدید که کسب و کاری در حال پیشرفت است، قطعا دو اتفاق ممکن است در آنجا رخ داده باشد، یا آذریها آن کار را انجام میدهند یا ایده آن را مطرح کردهاند. البته این ویژگی مختص اکثر مردم ایران است، مردمانی که در طول هزاران سال پیشههای خود را حفظ کرده و اگر هم غبار فراموشی و فناوری بر آن نشسته، اما هنوز در عکسهای امثال سوریوگین با تاسف از آن یاد میشود. مهدی تقوی، استاد دانشگاه و کارشناس اقتصادی در رابطه با نقش موروثی بودن مشاغل به «آرمان» میگوید: در گذشته هر شهری استاد کار داشت.
استاد کار شاگردانی را تربیت میکرد که هر کدام برای خودشان یک استاد باشد. همین مساله باعث میشد تا تعداد افراد متخصص در یک شغلی زیاد شوند. وجود متخصص در بالارفتن سرعت کار رابطه مستقیمی دارد، یعنی هر چه متخصص در کاری بیشتر باشد، سرعت تولید نیز افزایش مییابد و پیامدی که این موضوع به همراه دارد، افزایش بهرهوری است. وقتی بهرهوری بالا میرود، نرخ رشد اقتصادی نیز افزایش پیدا کرده و وضع اقتصادی بهبود چشمگیری پیدا میکند.
هر شهر یک پیشه
چه میشود که هر شهری شغل خاصی را با خود یدک بکشد؟ چرا یزدیها به کار سلمانی روی نیاوردند و گیلانیها به کار بزازی نپرداختند؟ چرا آذریها سوپرمارکتدار شدند و خراسان جنوبیها نانوایی برای خود درست کردند؟ چرا تبریزیها اغلب فرش فروش شدند؟ جامعهشناسان در این رابطه میگویند: مشاغل در گذشته بر اساس تخصص و علاقه فرد انتخاب نمیشد. چون شغلی در شهری رونق داشت و استاد کارهایی در آن شهر بودند و افراد هم همان شغل را انتخاب میکردند. با این حساب مشاغل افراد بر اساس حرفه و فن محلی شکل میگرفت که در آن زندگی میکردند. از آنجایی که افراد از شهرهای متفاوت راهی پایتخت شدند، به خاطر داشتن تخصص در شغلشان، در پایتخت موفق شدند.
همین موفقیت باعث شد تا آنها موضوع را برای اقوام و دوستان و آشنایان تعریف کنند. حکایت آنها از وضعیت شغلی مناسب و درآمدهای مطلوبشان، باعث شد که اقوام و دوستانشان نیز راهی پایتخت شوند. آنها راهی پایتخت یا شهرهای بزرگ شدند به امید کسب درآمد و روزی بهتر. به این ترتیب زمینه اشتغالزایی این گونه افراد در جامعه پدید آمد. اینطوری شد که هر استان و شهری، شغل مخصوص به خود را به دست گرفت. از سوی دیگر ارتباطات خانوادگی هم در پایتخت رواج پیدا کرد و همین موضوع باعث ترویج بیشتر یک شغل از یک قوم و شهر در پایتخت شد.
شغلهایی که بر اساس فرهنگ و شرایط آب و هوایی منطقهای شکل گرفته بود که صاحبان آن شغل در آن زندگی کرده بود. امان ا... قرائی مقدم، جامعه شناس ادامه میدهد: این مساله صرف ایران نیست و در تمام کشورهای دنیا چنین وضعیتی وجود دارد. نوع مشاغل به اقتضای آب و هوا و فرهنگ مردم از شمال تا جنوب و شرق و غرب متفاوت میشود. ما در جنوب مشاغلی را داریم که در اصفهان نمیبینیم یا آن مشاغل در آذربایجان وجود ندارد. تمام این مشاغل تحت تاثیر اقلیم است.
با این حساب اگر قومی شغلی را انتخاب میکند، یکی از دلایل انتخاب آن شغل، شرایط موجود در سرزمینشان است. از دیرباز معمولا مرکز ثقل این مهاجرتها پایتختهای ایران بوده است. به این دلیل که پایتخت نخستین جای ورود فناوری، دانش و پیشرفت محسوب میشود و شاید همین مساله بود که پایتختها جایی برای مهاجرت محسوب میشدند. به همین دلیل پایتختها همیشه در ایران نقطه عطف تنوع فرهنگی بودهاند. پژوهشگر و کارشناس امور فرهنگی در این باره به «آرمان» میگوید: در شهر بزرگی مانند تهران، اگر یک قوم دست از کار بکشد بدون تردید شهر لنگ میشود و مردم نمیتوانند به راحتی به زندگیشان ادامه دهند.
سید مهدی کیایی با اشاره به اینکه مهاجرتها همیشه به سوی پایتخت بوده است، میافزاید: از دیرباز با مناسبتهای مختلف شاهد مهاجرت مردم شهرهای دیگر به پایتخت بودهایم. در دوره صفویه زمانی که اصفهان به عنوان پایتخت انتخاب شد، شاهد بودیم که از گوشه و کنار به پایتخت میآمدند. قدیمها بیشتر افرادی به پایتخت مهاجرت میکردند که از دیگران سرآمدتر بودند، هم از نظر هنر و هم سایرتواناییها.
او در رابطه با افرادی که به پایتخت مهاجرت میکردند، توضیح میدهد: قبل از دهه ۴۰ مهاجرتها توسط افرادی شکل میگرفت که از ظرفیت شهرشان بیشتر بودند و بهدنبال کسب علم و آگاهی بیشتر میرفتند. در آن زمان عده زیادی از خوشنویسان قزوینی به اصفهان آمدند یا تجار و بازرگانان از آذربایجان به اصفهان مهاجرت کردند. در تهران هم ما شاهد تنوع فرهنگ بودیم. افرادی که به پایتخت میآمدند، نقش پیشتاز را ایفا میکردند. از آنجایی که آنها افرادی با قابلیتهای خاص بودند، سریع به جایگاه بالا و رفیع اجتماعی و اقتصادی میرسیدند. با حضور فرهیختگان هر شهری به پایتخت، شغلهای حاکم در آن شهر نیز ترویج داده شد. با این حساب، بنا به تنوع فرهنگها مشاغل مختلف به وجود آمد.
نشر و چاپ مردم مرکزی
طبق آنچه گفته شد و با توجه به اطلاعاتی که موجود است، هر شهر یا استانی شغل خاص خود را دارد. شغلی که معرف فرد است و با شنیدن شغل، ناخود آگاه لهجه فرد به ذهنمان میآید. اگر نظری به تاریخ بیندازیم، میبینیم که اهالی استان مرکزی اهل دیواناستیفا بودهاند، میرزا تقی خان امیرکبیر نیز نمونه بارزی از این مردم است. اهالی این منطقه اهل کتابت و ثبت و ضبط بودهاند. اگر سری به گذشته چاپ و نشر بیندازیم به افرادی برمیخوریم که اهل یکی از شهرهای استان مرکزی هستند و ما استادان زیادی هم از این استان در خصوص نشر داریم. همچنین فروشگاههای مواد غذایی و سوپرمارکتها، جزو آن گروه از شغلهایی است که اصل و نسبش برمیگردد، به آذریهای آذربایجان غربی و شرقی.
کیایی در این باره میگوید: مجتمعهای مسکونی، برجهای سر به فلک کشیده و محلههای عمودی شغلهایی را به وجود آوردهاند که عقبه آن برمیگردد به خانها و باغدارها و اعیان و اشراف. سرایداری شغلی بود که در قدیم برای نگهبانی از خانههای اعیان و اشراف و خانها وجود داشت، اما حدود ۵۰ سال اخیر برای مراقبت از مجتمعها در نظر گرفته شده است. اکثر کسانی در این کار ایفای نقش میکنند که کُرد باشند، چون کردها یک ویژگی خاص دارند، آنها همیشه اهل حفاظت کردن بودهاند.
از قدیم هر زمانی که مشکلی برای یکی از شهرهای مرزی رخ میداد، گروهی از کُردها به آن منطقه میرفتند تا وضعیت را سر و سامان بخشند و در برابر مهاجمان مقاومت کنند.سلمانیهای گیلانی در دهههای اخیر به دلیل ارتباط ما با اروپا، مخصوصا ترکیه، شاهد تغییر و تحولات زیادی بودهایم. به همین دلیل عموم گیلانیها، کسب و کارشان سلمانی و خیاطی است. البته این هم علت دارد، نزدیکی گیلانیها به روسها و اروپاییها باعث شده تا مدلهای مو و لباس مختلف اول از گیلان عبور کند. آنها هم در این کار استاد میشوند. البته نباید تبریزیها را در این خصوص فراموش کرد. آنها هم طرح و الگوها و مدلها را از اروپاییها برمیدارند و خودشان آنها را به صورت کفشهای مدلدار و جدید دربازار به فروش میرسانند. به همین دلیل است که کفشهای تبریزی زبانزد است، البته نباید فرش تبریز را هم فراموش کرد.
آهنگری سبزواریها وهنر اصفهانیها
آهنگری مخصوص سبزواریها است، بزازها هم بیشتر اصفهانی و یزدی هستند. هرچند کشت پنبه در آب و هوای شرجی مازندران، باعث شد تا مردم این سرزمین - مازندران - تبحری در این کار بهدست آوردند و به همین علت بود که افتادند به کار لحاف و تشک دوزی. تجربه کار با پنبه به آنها یاد داد که چه لحافهایی را میتوان دوخت که کیفیت بالایی داشته باشند. هنرهای دستی هر چند در تمام ایران رواج دارند و هر استانی هنر خاص خود را دارد، اما استادان خاتم کار شیراز و اصفهان در صدر جایگاه این هنر معرفی شدهاند. البته ذوق هنری مردم این دو خطه باعث شده که شاعران زیادی هم پرورش پیدا کنند.
نان خراسانی؛ معرف اصالتش است، نانی که نانوایشان اهل و ساکن خراسان جنوبی بودند و مهاجرت، هنرشان را به پایتخت کشاند. در این باره کارشناسان معتقدند مشاغل در گذشته انتخابی نبودند و افراد به کارهایی مشغول میشدند که هیچ مطالعهای در رابطه با آن نداشتند. اصلا نمیدانستند در این شغل استعداد دارند یا خیر. آنها کارشان را با شاگردی شروع و با استاد کاری ختم میکردند. با افتتاح دانشگاهها در شهرهای مختلف، افراد در رشتههای زیادی تخصص یافتند.
همین مساله باعث شد که کسی که کشاورز زاده است، در دانشگاه مهندس شود. یا کسی که پدری سلمانی دارد، پزشک شود. آنها خود به خود از شغل موروثیشان فاصله گرفتند. این تغییر گرایشها باعث شد تا تنوع تخصصها در فرهنگهای یک طایفهای بهوجود آید که مردم آن تک یا چند تخصصی بودند. زمانی شاید تنها تبریزیها نقش اصلی در فرشبافی داشتند، اما حالا شهرهای زیادی در کار فرش هستند. بازارهای دیگر نیز دست همه قشرهای مختلف مردم است.
وحید استرون
- 15
- 3