پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۱۲:۳۸ - ۲۰ مهر ۱۴۰۰ کد خبر: ۱۴۰۰۰۷۱۵۵۳
چهره ها در سینما و تلویزیون

چرا امروزی‌ها محبوبیت «فردین» را ندارند؟

محبوبیت فردین در جامعه,

روزنامه همدلی نوشت: کشتی‌گیران در خاطره جمعی این ملت به نماد‌هایی برای مردانگی، مهربانی و سربه‌زیری بدل شده‌اند. حالا به سراغ امامعلی حبیبی رفته‌ایم تا برایمان از کشتی‌گیری بگوید که رفتار و کردارش هنوز هم مثلی میان عموم جامعه ساخته که هرگاه به کارش می‌برند، یعنی طرف مقابل آدمی ازخودگذشته و عیار است؛ محمدعلی فردین و ماجرای فردین بازی؛ او را اولین سوپراستار سینمای ایران می‌دانند؛ سلبریتی به معنای واقعی. چهره جذاب و هیکل ورزشکاری یادگاری از روز‌های قهرمانی در کشتی، از او بازیگری ساخت که با عناوینی، چون مشهورترین و محبوب‌ترین بازیگر تاریخ سینمای ایران یادش می‌کنند

.

خوش‌تیپ بود و جذاب؛ تا جایی که هم مدل موی «فردینی» مُد و هم «فردین‌بازی» شد سمبل مرام و معرفت. محمدعلی فردین پیش از ورود به سینما و درخشش روی پرده نقره‌ای، کشتی‌گیری حرفه‌ای بود و حتی مدال نقره جهانی را بر گردن آویخت. همدوره نسل طلایی کشتی ایران بود؛ دمخور با غلامرضا تختی و امامعلی حبیبی. عاشق کشتی بود، اما کم‌کم راهش را به سوی سینما کج کرد.

امامعلی حبیبی، نخستین مدال طلای ایران در تاریخ مسابقات المپیک را کسب کرده و سه بار هم قهرمان جهان شده؛ هم‌نشین و هم‌صحبت فردین بوده؛ چه در اردو‌های تیم ملی کشتی و چه بیرون از تشک. با حبیبی، کشتی‌گیر پُرافتخار ایران به گفتگو نشستیم. او در ۹۰ سالگی، هنوز خاطرات خوش گذشته را در یاد دارد؛ روزی که فردین از او خواست وقتی برنج و روغن به دست مردم نیازمند می‌رساند، همراهش باشد. ماحصل گفت‌وگوی نوستالژیک با امامعلی حبیبی، درباره محمدعلی فردین را در ادامه می‌خوانید:

فردین به معنای واقعی کلمه «پهلوان» بود. او هم در سینما درخشید و هم خیلی خوب کشتی گرفت. فردین در مسابقات قهرمانی کشتی جهان سال ۱۹۵۴ که در توکیو ژاپن برگزار شد، مدال نقره گرفت و در مجموع کشتی‌گیر قابلی بود، اما جلوتر و مهم‌تر از ورزشکاری و بازیگری، شرافت داشت.

من از نزدیک با فردین در ارتباط بودم و روز‌های بسیاری را با او گذراندم. هیچ انسانی را به خوبی و شریفی او ندیدم. همان‌طور که گفتم این مرد روحیه پهلوانی داشت و به داد مردم نیازمند می‌رسید. با وجود این‌که در اوج شهرت و ثروت قرار داشت، نمی‌توانست ببیند در همان مملکت و شهری که او زندگی می‌کند، مردمی سر گرسنه بر زمین می‌گذارند.البته چنین اخلاقی نداشت که کار‌های خوب و کمک به دیگران را فریاد بزند، اما یک روز به من زنگ زد و گفت: «داش حبیبی، چه روزی می‌تونی یه سر پیش من بیای؟» یادش به‌خیر، همیشه مرا «داش حبیبی» صدا می‌زد. گفتم: «هر وقت اراده کنی، خدمت می‌رسم». به خاطر دارم دو، سه هفته بیشتر به عید نمانده بود. آن زمان فردین، یک اتومبیل شورلت داشت. وقتی رفتم تا او را ببینم، دیدم در حال چیدن کیسه‌های برنج و قوطی‌های حلبی روغن در صندوق عقب شورلت است. پرسیدم: «می‌خواهی این برنج‌ها و روغن‌ها را چه کار کنی؟» گفت: «دم عید است. خیلی از مردم نیاز دارند. نباید اجازه دهیم جلوی زن و بچه شرمنده شوند».

به خوبی یادم هست که اول به جوادیه رفتیم. یکی، یکی درِ خانه‌ها را می‌زد و بعد یک کیسه برنج و یک حلب روغن دم در می‌گذاشت و راهی خانه بعدی می‌شد. نمی‌دانم ورزشکاران و بازیگران امروز چه روحیه‌ای دارند و چه کار‌هایی برای کمک به مردم انجام می‌دهند، اما فکر نمی‌کنم تا سال‌ها، دیگر انسانی مانند فردین به دنیا بیاید. ما از ستاره‌ای حرف می‌زنیم که مشهورترین و محبوب‌ترین آدم زمان خودش بود. مردم وقتی اسم و عکس فردین را روی سردر سینما می‌دیدند، جلوی گیشه‌های بلیت‌فروشی صف می‌کشیدند، اما چنین آدمی هیچ وقت مغرور نشد و روی قله شهرت هم یادش نرفت از کجا آمده و چگونه به این جایگاه رسیده است.فردین هم مثل من بچه پایین‌شهر بود، ولی با وجود این‌که با درخشش در ورزش و سینما، وضع و اوضاعش حسابی فرق کرده بود، اما نه‌تن‌ها ریشه و اصالتش را انکار نمی‌کرد، بلکه همیشه می‌گفت: «من نماینده مردم هستم». باز هم می‌گویم فردین، پهلوانی واقعی بود و تا جایی که می‌توانست دست مردم را می‌گرفت و به همین دلیل هم مردم، عاشقانه دوستش داشتند.

علاقه مردم به او به حدی بود که عبارت «فردین‌بازی» وارد ادبیات عامه جامعه شد.واقعاً اگر می‌خواهند برای پهلوانی، مرام و معرفت مثالی بیاورند، بهترین گزینه همان فردین است. مردم دقیقاً به خاطر روحیه و منش پهلوانی که از او در فیلم‌ها می‌دیدند، این اصطلاح را باب کردند که به نظرم واقعاً هم درست است. فردین همیشه نقش قهرمان قصه را بر عهده داشت و مردم هم با قهرمان خود زندگی می‌کردند.آن زمان سینما در زندگی مردم خیلی جدی و تأثیرگذار بود و بازیگران مشهور و محبوب، جایگاه ویژه‌ای داشتند.

نکته مهم اینجاست که فردین در زندگی واقعی هم شبیه همان قهرمان‌های قصه‌های فیلم‌هایش بود و هیچ تفاوتی نداشت، به دلیل همین جایگاه ویژه و تأثیرگذاری عمیق در جامعه بود که اصطلاحی به نام فردین‌بازی برگرفته از نام او بین مردم گل کرد.روح کشتی با پهلوانی درآمیخته است و کشتی‌گیر قبل از هر چیزی، با مرام و منش پهلوانی آشنا می‌شود. این موضوع به‌ویژه در زمان ما خیلی مهم بود و مربیانی مثل استاد بلور، تأکید ویژه‌ای روی آن داشتند. وقتی به گذشته نگاه می‌کنیم، می‌بینیم از غلامرضا تختی تا محمدعلی فردین با چنین روحیه‌ای پرورش یافتند. به شخصه عاشق پوریای، ولی بودم و هستم و او الهام‌بخش من؛ نه‌تن‌ها در کشتی، بلکه در تمام مراحل زندگی‌ام بوده است. پوریای، ولی از عاشقان مکتب حضرت علی بود و من هم مثل او عاشق مولا علی هستم.

ورزش باستانی ما با نام علی گره خورده و کشتی هم تا اندازه زیادی تحت تأثیر مرام و منش علی است. اصلاً به همین دلیل کشتی را انتخاب کردم، چرا که می‌خواستم مانند پوریای ولی، رسم پهلوانی را یاد بگیرم. هر وقت روی تشک کشتی می‌رفتم نام علی را فریاد می‌زدم و تمام قهرمانان کشتی بزرگ دنیا را با این اسم رمز خاک می‌کردم. وقتی سال ۱۹۵۶ قهرمان شدم، خبرنگاران زیادی از کشور‌های مختلف دنیا دور من جمع شدند. جالب این‌که سؤال همه آن‌ها یکسان بود. به من گفتند: «وقتی می‌خواهی فن روی حریف اجرا کنی، فریاد می‌زنی و کلماتی بر زبان می‌آوری.

می‌خواهیم این کلمات را بدانیم». گفتم: «یا علی می‌گویم و اسم علی را فریاد می‌زنم». از من پرسیدند: «آیا علی را می‌پرستید؟» گفتم: «نه، بلکه از راه او به خدا می‌رسیم». اگر همین امروز به میان مردم بروید، می‌بینید اکثراً کشتی‌گیرانی را نام می‌برند که از نسل ما بودند. بیش از ۵۰ سال از مرگ جهان‌پهلوان تختی می‌گذرد، اما هنوز هم در قلب مردم ایران جای دارد، یا هنوز هم از فردین صحبت می‌کنند. من خاک پای مردم ایران هستم، اما آن‌ها لطف دارند و من را هم یکی از همان جمع حساب می‌کنند.

فکر می‌کنم دلیل این ماندگاری، همان وفاداری به روح پهلوانی باشد؛ کاری که فردین هم تا پایان عمر خود انجام داد و حتی با ورود به سینما و دستیابی به شهرت و ثروت، باز هم روحیه پهلوانی خود را حفظ کرد. نباید فراموش کنیم این کار بسیار سخت است. آدم‌ها وقتی به جایی می‌رسند به راحتی و به سرعت و بدون آن که خودشان متوجه شوند، تغییر می‌کنند و دچار غرور و تکبر می‌شوند، اما به عنوان کسی که فردین را از نزدیک می‌شناختم و با او نشست و برخاست داشتم، به چشم دیدم که هیچ وقت چنین نشد.

فردین واقعاً انسان متواضع و فروتنی بود و از دیدن موفقیت دیگران خوشحال می‌شد. وقتی برای اولین بار به مسابقات انتخابی تیم ملی دعوت شدم، فردین در باشگاه «سرباز» با من تمرین کرد. وقتی تمرین تمام شد یک‌دفعه دیدم دستی به پشتم زد و گفت «نه تنها من، بلکه هیچ کشتی‌گیری در ایران حریف تو نمی‌شود». بعد از مدتی استاد [حبیب‌الله]بلور سراغ فردین را گرفت. وقتی او را پیدا کرد، پرسید: «چرا دیگر به تمرین نمی‌آیی؟» فردین هم با اشاره به من گفت: «تا وقتی این دیوانه کشتی در تمرینات هست، دیگر به باشگاه نمی‌آیم». در ادامه وارد سینما شد و موفقیت‌های خیره‌کننده‌ای به دست آورد.بعد از گذشت ۵۰، ۶۰ سال هنوز بازیگری نتوانسته جای فردین را بگیرد. او هم چهره جذابی داشت و هم بازیگر خوبی بود. فکر کنید این همه سال از فیلم‌های فردین می‌گذرد، اما هنوز هم مردم از آن‌ها یاد می‌کنند. وقتی نام «سلطان قلب‌ها» را می‌شنوند، اول از همه چهره فردین به ذهن‌شان می‌آید. فردین، یک استثنا در این مملکت بود. وقتی در فیلمی، آهنگی از «ایرج» روی تصویر فردین پخش می‌شد، به سرعت در بین مردم جا باز می‌کرد و از فردا هر جا می‌رفتید، آهنگ‌های فیلم‌های فردین را می‌شنیدید.

فردین در فیلم‌های خیلی زیادی بازی کرد و هر سال با چند فیلم روی سردر و پرده سینما‌ها حضور داشت، اما هیچ وقت برای مردم تکراری نشد. مردم عاشق فردین بودند. به محض این‌که فیلم جدیدی با عکس و اسم فردین می‌آمد، مردم برای تماشای فیلم صف می‌کشیدند. عکس فردین روی پوستر یک فیلم یا جلد یک مجله، حکم تضمین فروش را داشت. همان‌طور که گفتم فردین در فیلم‌های خیلی زیادی بازی کرد که بسیاری از آن‌ها به فیلم‌های ماندگاری در سینمای ایران تبدیل شدند.

طبیعتاً بعضی از این فیلم‌ها بیشتر از دیگران در خاطره‌ها مانده است؛ فیلم‌هایی مثل «گنج قارون»، «سلطان قلب‌ها» و «کوچه مردها». فردین واقعا بازیگر درجه یک و به معنای واقعی سوپراستار بود و فکر نمی‌کنم دیگر کسی به محبوبیت او برسد. اسم فردین با محبوبیت گره خورده بوده و هست. تصور کنید او سال‌ها دور از سینما بود و در هیچ فیلمی بازی نکرد، اما وقتی از دنیا رفت باز هم مردم برایش سنگ تمام گذاشتند. چنین محبوبیتی فقط از روحیه پهلوانی و قلب بزرگ ورزشکار و هنرمندی مثل فردین نشأت می‌گیرد.

ما ایرانی‌ها عادت داریم وقتی فردی از دنیا می‌رود، فقط خوبی‌های او را بگوییم و به بدی‌های او اشاره‌ای نکنیم. البته این اخلاق بسیار خوب است. هرچند معتقدم وقتی فردی زنده است هم باید بیشتر توجه و تمرکز خود را روی دیدن خوبی‌های او بگذاریم، چرا که خوش‌بینی، یکی از صفات پهلوانی است، اما صادقانه و بدون هیچ اغراقی باید بگویم تقریباً هیچ اخلاق بد و نقطه منفی در فردین ندیدم. آدمی بسیار خاکی و متواضع بود و همیشه می‌گفت و می‌خندید.

یکی از ویژگی‌های برجسته او خنده‌ای بود که هیچ‌گاه از لبش محو نمی‌شد. یادم نمی‌آید فردین را ناراحت دیده باشم. همیشه سرشار از انرژی بود و سعی می‌کرد به دیگران هم روحیه بدهد و حال آن‌ها را خوب کند. زمانی که در اردوی تیم ملی بودیم یک‌دفعه می‌دیدیم فردین، ضرب می‌گرفت و زیر آواز می‌زد. پدرش مغازه فروش و تعمیر آلات موسیقی داشت و از گیتار تا ویولن در مغازه‌اش پیدا می‌شد، به همین دلیل فردین از کودکی با هنر، آشنایی داشت و در نهایت هم از کشتی به سینما رفت.

فردین در خانواده‌ای درست و حسابی متولد شد و رشد کرد. بسیاری از مردم فکر می‌کنند فردین به صرف چهره جذاب، تیپ خوب و هیکل ورزشکاری وارد سینما شد، اما او در خانواده‌ای هنری به دنیا آمد. پدرش بازیگر تئاتر بود و نمایش اجرا می‌کرد. محمدعلی فردین هم از بچگی با صحنه آشنا شد، اما عاشق ورزش بود و دوست داشت کشتی‌گیر شود، ولی پدرش مخالف بود و می‌خواست «محمدعلی» به‌جای ورزش، هنر را دنبال کند.

او چند رشته ورزشی دیگر غیر از کشتی، مثل فوتبال و شنا را هم تجربه کرد، ولی عشق به کشتی باعث شد سرانجام دوبنده بر تن کند و روی تشک بیاید. واقعاً هم کشتی‌گیر مستعدی بود. بله؛ پدر فردین ابتدا با ورزشکار شدن پسرش مخالف بود، اما در ادامه او را حمایت کرد. فردین بچه درستی بود و در خانواده‌ای سالم هم رشد کرد.

 فردین هنوز ۲۰ سالش نشده بود که عاشق خواهر رفیقش شد و ازدواج کرد. با این حال همان‌طور  تا آخر عمرش وفادار بود و نه من و نه هیچ کس دیگری، حتی یک بار شایعه‌ای بد درباره او نشنیدیم. او انسانی خانواده‌دوست بود و به همسر و فرزندانش عشق می‌ورزید. قبلاً هم گفتم فردین، روحیه پهلوانی داشت و می‌دانست برای رسیدن به کمال باید مراقبت‌های زیادی انجام دهد. یکی از این مراقبت‌ها، مراقبت اخلاقی است. یک پهلوان هیچ‌گاه قدم در راه کج نمی‌گذارد و صرفاً لذت‌های زودگذر را انتخاب نمی‌کند. فردین هم یک پهلوان بود و می‌دانست اصل، چیز دیگری است و نباید خود را با مسائل دیگری که شاید در ظاهر جذاب و وسوسه‌کننده باشند، مشغول کرده و چهره‌اش را خراب کند.

فردین اصلاً به چنین چیز‌هایی فکر نمی‌کرد. او فقط می‌خواست هر کاری می‌تواند برای مردم مملکتش انجام دهد. اصلاً هدف یک ورزشکار و یک هنرمند واقعی، چیزی به‌جز این نیست. ما وقتی روی تشک می‌رفتیم، فقط و فقط می‌خواستیم پرچم ایران را بالا ببریم و کاری کنیم مردم کشورمان؛ هم خوشحال شوند و هم احساس غرور کنند. فردین بعد از کشتی، این کار را به شکل دیگری در سینما هم انجام داده و با فیلم‌هایش به مردم احساس خوبی منتقل کرد. شما نگاه کنید فردین در تمام نقش‌هایی که بازی کرده، انسانی با معرفت و چشم‌پاک است که گاهی با وجود فقر، باز هم به دیگران کمک می‌کند.

تصور کنید وقتی مردم به‌ویژه نوجوان‌ها و جوان‌ها چنین تصویری را از محبوب‌ترین و مشهورترین بازیگر زمان خود می‌دیدند، ناخودآگاه می‌خواستند شبیه به او باشند. به نظر من، فردین حتی روی فرهنگ مملکت هم تأثیر مثبت گذاشت. شما یک فیلم پیدا نمی‌کنید که ضعیف بوده و فردین، چیز بدی به مردم یاد داده باشد. همان اصطلاح «فردین‌بازی» که گفتید، برای عمر یک بازیگر بس است. مگر هنرمند چه چیزی به‌جز این می‌خواهد؟ همین‌که از او به نیکی یاد کنند و اسمش مساوی مرام، معرفت و درستی باشد، برایش کافی است.

فردین عاشق ایران بود. او به دنبال شهرت و کسب درآمد نبود که بخواهد به هر قیمتی روی صحنه بماند. فردین به مملکتش عشق می‌ورزید و به همین خاطر در خانه و مغازه‌اش نشست و هر چند دیگر تصویرش روی سینما‌ها نبود، اما باز هم ماند تا این‌که سرانجام برای همیشه ما را ترک کرد.

  • 17
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱۱
غیر قابل انتشار: ۹
جدیدترین
قدیمی ترین
روحت شاد فردین ایران تا ابد در قلب ما هستی
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش