چهارشنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۳
۲۱:۴۲ - ۱۴ دي ۱۴۰۰ کد خبر: ۱۴۰۰۱۰۱۳۲۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

رزیتا غفاری: با پولی که به هنر کارت واریز می کنند مگر می شود زندگی کرد؟

رزیتا غفاری,مصاحبه جدید رزیتا غفاری
رزیتا غفاری گفت: آقایان مسئول چرا به درد دل مردم توجه نمی‌کنید؟ چرا مدام ساز خودتان را می‌زنید؟ چرا وقتی هنوز در راس کار قرار نگرفتید پشت مردمید و وقتی به صندلی ریاست رسیدید پشتشان را خالی می‌کنید؟

روزنامه آفتاب یزد نوشت: «فعلا کار جدیدی در دست ندارم چون کارهایی که پیشنهاد شده راضی‌کننده نبوده است. با اینکه در حال حاضر آنقدر نیاز به کار داریم که به کرونا و بیماری فکر هم نمی‌کنیم و علت اصلی بیکاری این است که کارهای پیشنهاد شده از لحاظ فیلمنامه یا کارگردانی بسیار ضعیف بوده و دستمزدهای پیشنهادی بسیار پایین است. متاسفانه صداوسیما در ایام کرونا هیچ حمایتی از بازیگران نداشته و در واقع بازیگران سال‌هاست که دیگر از صداوسیما توقعی ندارند. خانه هنرمندان هم در این ایام مبلغ ناچیزی به هنرکارت واریز کرد؛ اما با این پول که نمی‌توان زندگی کرد.»

آنچه خواندید بخشی از سخنان رزیتا غفاری بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر است که روز گذشته در گفتگویی پیرامون وضعیت زندگی و معیشت هنرمندان در دوران کرونا بیان کرده بود. سخنانی که در این گزارش بنا داریم به بررسی آنها بپردازیم.

همه ما دیدیم که رئیس سازمان صداوسیما هم تغییر کرد و پیمان جبلی جای علی عسگری را گرفت و اکنون مدتی ست که بر صندلی ریاست این سازمان تکیه اما متاسفانه آب از آب تکان نخورد، یعنی الان آش همان است و کاسه همان کاسه که قبلا بود.

گرچه پیمان جبلی وعده‌های پرزرقی نداد اما هرآنچه هم که بیان کرد متاسفانه هیچکدام تا امروز جامه عمل بر تن خود نکرده و به منصه ظهور نرسیده اند، انگار که بسیاری از مسئولان مملکت ما در شعار دادن و کار امروز را به فرداهای نیامده موکول کردن بسیار خبره هستند اما چو فردا رسد کاری انجام نمی‌دهند و تنها می‌ایستند و به دوربین‌ها نگاه می‌کنند و لبخندزنان می‌گویند: «حالا درست میشه، در دست اقدامه، منتظر بودجه هستیم، بودجه که بیاد کار رو استارت می‌زنیم...» حال اینکه مثلا برگشتن عادل فردوسی پور به تلویزیون چه ربطی به تخصیص بودجه دارد، الله اعلم.

این اولین باری نیست که یک هنرمند درباره شرایط بد کاری و زندگی‌اش اظهاراتی را بیان می‌کند، اولین باری هم نیست که از بیکاری و دستمزدهای پایین و فیلمنامه‌های بی‌کیفیت صداوسیما انتقاد می‌کند و باز هم اولین باری نیست که ما و روزنامه نگاران و خبرنگاران بقیه رسانه‌های مکتوب و غیرمکتوب گزارشی پیرامون این موضوع به رشته تحریر درمی آوریم و آن را پیشکش شما می‌کنیم، با این حال و با اینهمه تکرار مکررات هیچکس هیچ توجهی به آنچه بیان شده و می‌شود، نمی‌کند.

خب لابد آقایان کار واجب تری دارند، مثلا اینکه بگردند ببینند برای بانوان کجا باشگاه بدنسازی تاسیس شده تا بروند مجوزش را باطل کنند و مردم را از ورزش کردن محروم کنند، اما اصلا و ابدا کاری به فقر و بیچارگی مردم نداشته باشند، چرا که مسائلی مانند بیچارگی مردم، موضوعاتی حاشیه هستند و مسئولان باید به مسائل مهمتر مانند ممنوعیت پرورش اندام بانوان دقت کنند. می‌خواهیم در اینجا یک «چرا»ی بزرگ را مطرح کنیم، چرایی که علامات سوال زیادی پشتش قرار خواهد گرفت مثل اینکه:

آقایان مسئول چرا به درد دل مردم توجه نمی‌کنید؟

چرا مدام ساز خودتان را می‌زنید؟

چرا وقتی هنوز در راس کار قرار نگرفتید پشت مردمید و وقتی به صندلی ریاست رسیدید پشتشان را خالی می‌کنید؟

چرا روزنامه نمی‌خوانید یا اگر می‌خوانید چرا به گزارش‌هایی که درباره وضعیت مردم در روزنامه‌ها منتشر می‌شود اهمیت نمی‌دهید و برایشان کاری نمی‌کنید؟

چرا دل نمی‌سوزانید؟

چرا به وعده‌هایی که دادید عمل نمی‌کنید؟ اصلا وعده‌ها به کنار، چرا به وظایفتان عمل نمی‌کنید؟

می دانیم این گزارش هم مانند بقیه گزارش‌ها توسط مسئولان (خاصه مسئولان صداوسیما) خوانده نمی‌شود اما آقایان مسئول بدانید با نخواندن گزارش‌های ما، واقعیت پشت ابر نمی‌ماند.

در آغاز این گزارش سخنان بانویی را نقل کردیم که نه سن و سال بالایی دارد و نه عدم توانایی برای انجام کاری. او یک جوان است و نیروی جوانی دارد و می‌تواند کار کند و روزی خود و خانواده‌اش را تامین کند، اما خودش می‌گوید کار نیست و یا اگر هست دستمزد آنقدر پایین است که آدم خجالت می‌کشد بگوید کار کردم و دستمزد گرفتم. آخر این نشد زندگی که یک نفر چند ماه سر یک پروژه حاضر شود و گریم شود و سرما و گرما را تحمل کند و هزار مسئله دیگر را تجربه کند، اما دست آخر صنار سی شاهی پول کف دستش بگذارند و بگویند: «بفرمایید؛ این هم حق الزحمه شما» وقتی رزیتا غفاری از بیکاری در تلویزیون سخن می‌گوید یعنی در سینما و شبکه نمایش خانگی اتفاقاتی رخ داده که ورود بازیگرانی مانند غفاری و خیلی‌های دیگر را به این مدیوم‌ها تقریبا غیرممکن کرده است، اگرنه همه ما می‌دانیم که در سینما و شبکه نمایش خانگی کار است و اتفاقا از نوع خوبش هم هست اما این کارها فقط شامل حال برخی از هنرمندان (دردانه ها) می‌شود (آنهم با دستمزدهای فوق لاکچری) و این یعنی حتما و حتما سر بقیه بازیگران بی‌کلاه می‌ماند و آنها به جبر زمانه مجبور می‌شود به سمت تلویزیون سوق پیدا کنند، درباره وضعیت تلویزیون هم که پیشتر عنوان کردیم که از چه شرایطی برخوردار است.

خب در چنین حالتی تکلیف بازیگرانی که بیکار مانده‌اند چه می‌شود؟ هیچ می‌دانید این چندمین بار است که بازیگران این جمله را که «دستمزدها بسیار پایین است» عنوان کرده اند، کسی هم نیست از کارگردانها و تهیه کنندگان و عوامل پشت صحنه سریال‌های مختلف بپرسد که مگر این بندگان خدا که شما دستمزد پایین به آنان پیشنهاد می‌دهید، قرار نیست برای شما کار کنند؟

رزیتا غفاری,مصاحبه جدید رزیتا غفاری

اگر دارید منت سر آنها می‌گذارید و در این وانفسای بیکاری، نقشی ریزه میزه به آنها پیشنهاد می‌کنید که آنها هم فراموش نشوند و مانند گذشته در مقابل دوربین نقش آفرینی کنند که خودتان می‌دانید و خدایتان؛ اما اگر واقعا برایتان کار می‌کنند و شما به بازی آنها نیاز دارید و مخاطب از دیدن هر کدام از این بازیگران خوشحال می‌شود و پای سریالتان می‌نشیند و آن را دنبال می‌کند، بینی و بین الله روا نیست که زمان تسویه حساب حق و حقوقشان را ندهید و بازی در بیاورید و قسط آخر دستمزدشان را حواله کنید به روز قیامت.

اما در اینجا انگار باید یک نشتری هم به صداوسیمایی (آنها که مسئول تنظیم قراردادها و سفارش سریال‌های مختلف تلویزیونی هستند) بزنیم و این پرسش را از آنها مطرح کنیم که مگر شما برای ساخت سریال‌های مختلف بودجه اختصاص نمی‌دهید و با کارگردانان و تهیه کنندگان قرارداد نمی‌بندید؟

پس چرا نظارتی روی هزینه شدن این بودجه‌ها ندارید؟ اینکه یک نفر از راه برسد و به خاطر فامیل بازی بیاید و نقش اول را بازی کند و احتمالا کلی پول هم از بودجه‌ای که شما در نظر گرفته‌اید را بگذارد در جیبش و در مقابل چند بازیگری که هر کدام سالها در همین تلویزیون نقش آفرینی کرده‌اند و مردم با آنها خاطره دارند مجبور باشند در مقابل دریافت مبلغ ناچیزی (که آنهم دست آخر ممکن است نصیبشان نشود) نقش‌های فرعی و پیش پا افتاده را بپذیرند و بازی کنند؟ نکته مهمتر آنکه بسیاری از بازیگران همواره از «فیلمنامه‌ها و کارگردانان ضعیف» گله دارند، سوال اینجاست که چرا صداوسیما این همه اصرار دارد با کارگردانان ضعیف کار کند و فیلمنامه‌های ضعیف را مقابل دوربین ببرد؟ مگر خود شما مسئولان بارها اعلام نکرده‌اید که مردم ایران لایق بهترین‌ها هستند؟ پس چرا در عمل ضعیف ترین‌ها و پیش پا افتاده ترین‌ها را برایشان تولید می‌کنید؟ یعنی تاکنون متوجه نشده‌اید که بسیاری از سریالهایی که روی آنتن می‌فرستید به لحاظ قصه، شخصیت پردازی، کارگردانی، بازیگری و... از کیفیت مطلوبی برخوردار نیست؟ به فرض که خیال می‌کنید آنچه تولید می‌کنید، بهترین است، یعنی واقعا از اظهاراتی که بسیاری از بازیگران پیرامون ضعف فیلمنامه نویسی و کارگردانی در تلویزیون بیان می‌کنند هم بی‌اطلاعید؟ اگر چنین است که باید گفت وای به روزگار رسانه‌ای که مسئولانش در جریان آنچه در داخل و پیرامونش رخ می‌دهد قرار ندارند.

بهتر است در این قسمت از گزارش یادی کنیم از سخنان پیمان جبلی پیرامون برنامه‌ای که قرار بود در تلویزیون تولید شود و محتوایش مرتبط با نقد منصفانه باشد. با اینکه ما می‌دانیم منظر رئیس سازمان صداوسیما از «نقد منصفانه» چیست اما‌ای کاش همان زمان که خبر این برنامه را رسانه‌ای کردند، تعریفی هم از «نقد منصفانه» ارائه می‌نمودند تا حداقل تکلیف مردم روشن باشد تا بدانند چه باید بگویند و چه چیزی را باید به نقد بکشند و چه نباید بگویند و چه را نباید به نقد بکشند. به هر روی در این وانفسای عجیبی که همه ما گرفتارش شده ایم، اگر مردم (حداقل ما ژورنالیست ها) تکلیف خودمان را پیرامون مطالبی که می‌نویسیم، بدانیم بد نیست. اقلش این است که در هنگام نگارش گزارش هایمان می‌دانیم که تَهِ تَهَش در واکنش به نوشته هایمان، نه نسیمی خواهد وزید و نه شاخه‌ای تکان خواهد خورد، در آن صورت شاید ما هم قلممان را روی زمین بگذاریم و ناامیدانه به ادامه زندگی مبادرت ورزیم.

آقایان مسئول، متولیان امر (صداوسیمایی‌ها و غیرصداوسیمایی ها) مطلع باشید وقتی هنرمندان این سرزمین مدتهاست کاری برای انجام دادن ندارند و دستمزدی برای خرج و مخارج زندگی دریافت نمی‌کنند و هیچ کمکی هم از هیچ ارگان یا سازمانی به آنها نمی‌شود معنا و مفهومش آن است که ناامیدی در زندگی آنها ریشه دوانده و غم و اندوه از سر و کولشان بالا می‌رود، اینکه بنشینیم و فقط نظاره گر باشیم یا اینکه بنشینیم و مدام شعار بدون عمل بدهیم یا اینکه بنشینیم و منتظر باشیم که باران ببارد و همه چیز را درست کند هیچ سودی برای هیچ کسی نخواهد داشت. شما را به خدا برای یکبار هم که شده به رگ غیرتتان بربخورد و کاری انجام دهید تا زندگی این مردم از این شرایط سختی که سالهاست گرفتارش هستند، رهایی یابد و آنها هم بتوانند نفسی بکشند. بخدا این مردم شایسته داشتن وضعیت خوب اقتصادی و معیشتی به همراه کار و شغلی که در شانشان باشد، هستند. حال خود دانید و مملکت‌تان.

  • 18
  • 1
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی: ۱۱
غیر قابل انتشار: ۱۳
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش