سه شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۳
۰۹:۴۵ - ۲۲ آبان ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۰۸۰۰۶۸۴
چهره ها در سینما و تلویزیون

رامین ناصر نصیر، یک دیلماجِ تمام عیار!

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,رامین ناصر نصیری
دانستن چهار زبان زنده دنیا کار هر کسی نیست و البته کار هر کسی هم نیست که این دانسته ها را به کار بگیرد و تبدیل به یک مترجم بشود. مترجمی شرط دارد.

مجله همشهری- دانستن چهار زبان زنده دنیا کار هر کسی نیست و البته کار هر کسی هم نیست که این دانسته ها را به کار بگیرد و تبدیل به یک مترجم بشود. مترجمی شرط دارد.

 

کسی که از کتاب اول به بعد بتواند درآمد داشته باشد و از این راه خودش را به بازار ترجمه کتاب معرفی کند، باید مراحلی را پشت سر بگذارد که رامین امین نصیر آنها را به خوبی می داند. مترجمی برای خودش فوت و فن های خاصی دارد که در این گزارش می توانید آنها را از زبان ناصر نصیر بخوانید. بازیگری که کار ترجمه را به صورت حرفه ای دنبال می کند و تجربه های خوبی هم در این زمینه دارد.

  

دنبال علاقه ام رفتم 

سال ۷۷ کتاب «پابرهنه در پارک» با ترجمه رامین ناصر نصیر منتشر شد. البته این کتاب اوایل دهه ۷۰ ترجمه شد ولی فرآیند چاپش با تاخیر زیادی روبرو شد. از همان سال به بعد رامین ناصر نصیر دنباله علاقه اش را گرفت تا در کنار بازیگری کار دیگری هم داشته باشد؛ کاری که این روزها ما به عنوان مترجمی از آن یاد می کنیم: «سال ۷۷ اولین کتابم منتشر شد. این کتاب یک نمایشنامه بود که خودم خیلی به آن علاقه داشتم. پس از ترجمه اش چندین بار روی صحنه رفت و هنوز هم بعد از این همه سال، نمایشنامه خوان ها سراغش را می گیرند. برای همین انگیزه پیدا کردم تا کتاب های بیشتری را ترجمه کنم. کتاب هایی که اغلب به زبان انگلیسی یا اسپانیایی نوشته شده بودند. این کار برای من در دهه ۸۰ بیشتر جواب داد و توانستم با این حرفه ارتباط خوبی برقرار کنم.»

 

ترجمه را از کجا شروع کنیم؟ 

رامین ناصر نصیر دقیقا یادش نمی آید زبان انگلیسی را در کدام مرحله از زندگی اش یاد گرفته. انگار از کودکی فهمیده چطور باید با این زبان صحبت کند اما به جز انگلیسی، زبان های فرانسوی، ایتالیایی و اسپانیایی را هم خوب می داند: «زبان انگلیسی را وقتی کوچک بودم یاد گرفتم و رفته رفته بزرگ تر که شدم، گرایشم به یادگیری زبان های مختلف بیشتر شد. من از آن دسته آدم هایی نبودم که تنبلی کنم؛ برای همین دنبال علاقه ام رفتم.

 

اول از همه در موسسه زبان معتبری ثبت نام کردم اما چون ساعت های کاری ام به ساعت این کلاس ها نمی خورد، مجبور شدم این کلاس ها را فشرده تر کنم. از یک جایی به بعد، برای پیشرفت شروع به خواندن کتاب های اسپانیایی و انگلیسی کردم. این شد که به زبان اسپانیایی هم تسلط پیدا کردم و بعد از آن دست به ترجمه کتاب های مختلف زدم.»

 

دانستن زبان اولین قدم برای ورود به کار ترجمه است اما چگونگی دانستن و یاد گرفتن زبان بسیار اهمیت دارد. هر مدل یادگیری زبان مناسب ترجمه کردن نیست. «یاد گرفتن زبان اولین و مهم ترین بخش کار ترجمه است اما چگونگی یادگیری بسیار اهمیت دارد. کسی که زبان را از پایه بلد نیست می تواند به موسسه ها و کلاس های معتبر در سطح شهر مراجعه کند اما بعد از گذراندن این دوره ها، مدتی طول می کشد تا بتواند مهارت درست ترجمه کردن پیدا کند.

 

برای ترجمه از هر زبانی، باید کتاب های زیادی مطالعه کرد و فیلم های زیادی را به همان زبان دید چرا که ترجمه کردن هر زبانی می طلبد تا شما به زبان متعارف در کوچه و بازار مسلط باشید نه زبان کتابی. به علاوه وقتی می خواهید یک کتاب را ترجمه کنید باید اصطلاحات، ضرب المثل ها و به طور خلاصه فرهنگ مردمش را خوب بشناسید. اگر بتوانید طی مدتی که برای هر شخص می تواند متفاوت باشد به یک زبان کاملا مسلط شوید، آن وقت اجازه دارید ترجمه کنید؛ در غیر این صورت توصیه می کنم با ترجمه کردن کاری نداشته باشید.»

  

تسلط به زبان، از نان شب واجب تر 

ترجمه کردن کتاب های مختلف کار حساسی است و اگر از اول خوب عمل نکنید، اعتبارتان را کلا زیر سوال می برید: «ترجمه کردن همانقدر شیرین است، می تواند اعتبار شما را هم خدشه دار کند. حالا که بحث آموزش شد باید بگویم اگر بدون تسلط کافی دست به ترجمه بزنید، رسما خراب کرده اید. تسلط به زبان کشور مبدأ برای ترجمه از نان شب وجب تر است و البته همان قدر هم باید به زبان کشور خودتان یا کشور مقصد مسلط باشید و قبل از ترجمه آن را هم خوب بشناسید.

 

کتابی که شما ترجمه می کنید باید به فارسی روان ترجمه شده باشد طوری که اگر هر کسی با هر سطح سوادی آن را خواند، متوجه شود چه می گویید. در این شغل باید در انتقال معنا مانند یک نویسنده حرفه ای عمل کنید. به علاوه در شغل مترجمی نباید ریسک کنید و بدون داشتن اطلاعات کافی، کتابی را بردارید و ترجمه کنید. همین یک حرکت در اول کار می تواند شکست شما مرا در بازار ترجمه کتاب تضمین کند.»

 

در جستجوی کتاب مناسب 

به جز آموزش خوب و درست برای ترجمه کردن کتاب، ملاک های دیگری را هم باید در نظر گرفت. البته این ملاک ها زیاد نیستند اما در این کار موفقیت را برای شما به دنبال خواهد آورد: «کسی که می خواهد کار ترجمه را شروع کند باید انگیزه و هدف داشته باشد. گاهی اوقات، آدم هایی شبیه من پیدا می شوند که سود حاصل از فروش این کتاب ها برای شان اولویت ندارد. این آدم ها هر کتابی را که دوست داشته باشند می توانند ترجمه کنند و خیلی هم نباید توقع داشته باشند کتاب شان به فروش برسد. کسانی که می خواهند ترجمه را به صورت جدی دنبال کنند بعد از یاد گرفتن زیر و بم های زبان باید به جستجو بپردازند. جستجوی کتاب مناسب برای بازار.

 

این یعنی این که شما باید کتابی را ترجمه کنید که مردم دوست دارند و برایش پول می دهند. مثلا کتابی که در سال های اخیر چند جایزه مختلف گرفته یا کتابی که فروش خوبی را در سایر کشورها تجربه کرده باشد اما من به شخصه کتابی را ترجمه می کنم که خودم از خواندنش لذت برده ام. اغلب دوست دارم این احساس لذت را به دیگران هم منتقل کنم. من همیشه سعی می کنم کتاب هایی با نام های عجیب و غریب را ترجمه کنم؛ کتاب هایی که از اسمش نمی توان محتویات درونش را حدس زد.»

 

کار خوب، معروف شدنی است 

بعد از این که تمام اصولی که رامین ناصر نصیر برای مان گفت را رعایت کردید، نوبت به ترجمه کتاب می رسد اما بعد از تمام شدن ترجمه، کار شما تمام نمی شود. تازه باید به فروش کتاب فکر کنید. در این راه یک ناشر خوب هم می تواند کمک زیادی به شما کند: «برای فروش کتابی که ترجمه کرده اید تبلیغ لازم نیست. تجربه ام می گوید کار خوب در همان مرحله الو خودش را نشان می دهد. اگر کیفیت ترجمه شما بالا باشد در مدت زمان کوتاهی می توانید توجه کتابخوان ها را جلب کنید. باید بدانید هر مترجمی در کارش سلیقه به خصوصی دارد و این سلیقه را در تک تک جملات کتاب منعکس می کند. اگر سلیقه مخصوصی به خرج می دهید خیلی خوب و بی نقص باشد، نباید نگران فروش کتاب های ترجمه شده باشید.»

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,رامین ناصر نصیری

اصرار در ترجمه، جواب می دهد 

بعد از این همه توضیحات وسوسه می شوم از رامین ناصر نصیر بپرسم بازیگر بودنش چقدر به فروش ترجمه هایش کمک کرده؛ آخر می دانید ممکن است خیلی ها با خودشان بگویند یک بازیگر کتاب هایش را می تواند خیلی خوب بفروشد اما تکلیف آدم های تازه کار و شناخته نشده چه می شود: «زمانی که اسم من به عنوان یک بازیگر روی جلد کتابی می خورد، کنجکاوی اندکی را در علاقه مندان تاب ایجاد می کند اما اگر کارم بی کیفیت باشد، این کنجکاوی به دردم نمی خورد. نهایتا کتابم خوانده نشده می ماند روی دست کتابفروش ها. برای یک مترجم، مشهور بودن در زمینه بازیگری چندان اهمیتی ندارد. این که شما بتوانید به عنوان یک مترجم خبره و خوب وارد بازار کار شوید، مهم است.

 

با تمام این حرف ها زمانی که دست به ترجمه می زنید باید بدانید بازار فروش کتاب در ایران آنقدرها طرفدار ندارد اما این باعث نمی شود که شما انگیزه و هدف تان را ندیده بگیرید. شما باید بازار را در دست بگیرید و متحول کنید. این کار در اثر استمرار، شما را به موفقیت می رساند.»

 

برای رسیدن به موفقیت در کار ترجمه باید از خواستن های یهویی جلوگیری کنید و در این کار جدی باید. اگر کسی بخواهد برای مدت زمان کوتاهی مترجم باشد، باید بهایش را هم بپردازد. این بها برای کسانی که می خواهند از صفر شروع کنند یک شکست یا ضرر محسوب می شود: «من به عنوان کسی که این کار را تجربه کرده ام می گویم اگر فکر می کنید ترجمه برای شما یک هوس زودگذر است از آن فاصله بگیرید اما اگر قاطعانه دست روی آن گذاشتید و می خواهید شغل تان شود، این کار را نه تنها شروع کنید بلکه برای رسیدن به خواسته تان اصرار کنید. در این راه، سلیقه های مختلف را امتحان کنید تا ببینید کدام شان روی مخاطبان شما جواب می دهد. سعی کنید حرفه ای باشید و حتی از شکست خوردن هم نترسید. ترس خودش یک شکست است برای کسانی که تنها به موفقیت فکر می کنند.»

 

رامین ناصر نصیر درباره درآمد مترجمی برای مان می گوید 

از کتاب اول به بعد پول دربیاورید 

موفقیت در ترجمه بستگی به شرایط بازار و نوع نگارش شما دارد. اگر در این کار، نویسنده خوبی باشید می توانید پول خوبی را هم به دست بیاورید اما همواره توجه داشته باشید که پول حاصل از کار ترجمه آنقدر زیاد نیست که شما را پولدار کند یا به یک وضعیت مالی عجیب و غریب برساند.

  

روی این کار می توانید به عنوان یک منبع درآمد معمولی حساب کنید. منبع درآمدی که برای گذران زندگی شما کافی است: «یک مترجم از کار اولش به بعد می تواند انتظار پول داشته باشد اما این انتظار باید متعادل با نیاز بازار به کاری که ترجمه شده، باشد. به علاوه مترجم ها باید به تیراژ کتاب شان هم توجه داشته باشند. معمولا تیراژ زیر هزار نسخه کتاب به زحمتش نمی ارزد اما از هزارتا به بعد می شود روی درآمد آن حساب کرد.

 

حالا اگر بخواهیم با هم درآمد هر مترجم از هزار نسخه را حساب کنیم باید قیمت روی جلد هر کتاب را در نظر بگیریم. اگر هر کتاب به طور مثال به قیمت پنج هزار تومان فروخته شود، ۵۰۰ تومان به ازای هر کتاب نصیب مترجم می شود. بنابراین درآمد شما تبه قیمت کتاب ها بستگی دارد. قیمت هر چه باشد شما تنها صاحب ۱۰ درصد آن خواهید بود.»

 

 

 

  • 9
  • 4
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
سانجیو باجاج بیوگرافی سانجیو باجاج میلیارد و کارآفرین موفق هندی

تاریخ تولد: ۲ نوامبر ۱۹۶۹

محل تولد: هندی

ملیت: هندی

حرفه: تاجر، سرمایه گذار و میلیارد 

تحصیلات: دکتری مدیریت از دانشگاه هاروارد

ادامه
محمد مهدی احمدی بیوگرافی محمدمهدی احمدی، داماد محسن رضایی

تاریخ تولد: دهه ۱۳۶۰

محل تولد: تهران

حرفه: مدیرعامل بانک شهر

مدرک تحصیلی: دکترای اقتصاد واحد علوم تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی تهران، کارشناسی ارشد علوم اقتصادی دانشگاه تهران، کارشناسی اقتصاد بازرگانی دانشگاه شهید بهشتی

نسبت خانوادگی: داماد محسن رضایی، برادر عروس قالیباف، برادر داماد رحمانی فضلی

ادامه
علی عسکری بیوگرافی علی عسکری سیاستمدار ایرانی

تاریخ تولد: ۱۳۳۷

محل تولد: دهق، اصفهان

حرفه: سیاستمدار، نظامی، مدیر ارشد اجرایی، مدیر عامل شرکت صنایع پتروشیمی خلیج فارس

آغاز فعالیت: ۱۳۶۲ تاکنون

تحصیلات: کارشناسی مهندسی برق - الکترونیک، کارشناسی ارشد مدیریت، دکتری مهندسی صنایع - سیستم و بهره‌وری

ادامه
ندا قاسمی بیوگرافی ندا قاسمی؛ بازیگر تازه کار و خوش چهره تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی ندا قاسمی

نام کامل: ندا قاسمی

تاریخ تولد: ۳۰ خرداد ۱۳۶۰

محل تولد: کرمانشاه

حرفه: بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر، مجری و صداپیشه

آغاز فعالیت: ۱۳۸۶ تاکنون

تحصیلات: دکترای شیمی آلی

ادامه
عبدالله دوم پادشاه اردن بیوگرافی عبدالله دوم پادشاه اردن به همراه عکس های خانواده اش

تاریخ تولد: ۳۰ ژانویه ۱۹۶۲ (۶۲ ساله)

محل تولد: عمان، اردن

سمت: پادشاه اردن (از سال ۱۹۹۹)

تاجگذاری: ۹ ژوئن ۲۰۰۰

ولیعهد: حسین بن عبدالله دوم

همسر: رانیا عبدالله (ازدواج ۱۹۹۳)

ادامه
فرزان عاشورزاده بیوگرافی فرزان عاشورزاده تکواندوکار ایرانی

تاریخ تولد: ۵ آذر ۱۳۷۵

محل تولد: تنبکابن، مازندران

محل زندگی: آمریکا

حرفه: تکواندوکار

لقب جهانی: سونامی تکواندو جهان

ادامه
زندگینامه امامزاده داوود زندگینامه امامزاده داوود در تهران

عنوان شده است که ایشان همراه با برخی از بستگان خود در همراه با امام رضا به ایران می آیند اما در منطقه شمال غربی تهران به شهادت رسیدند. مرقد ایشان در زمان صفویه ساخته شد و سپس در زمان فتحعلی شاه گسترش پیدا کرد. 

دلیل مرگ این امامزاده را به صورت دقیق نمی دانند اما براساس روایات بومیان آن منطقه مشخص می شود که وی همزمان با بستگان خود به همراه امام رضا به ایران می آیند که همزمان با امام ایشان نیز به شهادت رسیدند و سال شهادت را نیز به سال ۴۸۰ هجری قمری نسبت داده اند، البته باز هم باید اشاره کرد که این تاریخ دقیق نیست و تنها براساس شواهد محاسبه شده است. 

براساس آنچه مردم محلی می گویند، امامزاده داوود در آبادی کیگا که در نزدیکی روستای کن قرار دارد، شهید شده، همجنین برخی می گویند وی با همدستی فردی به اسم نجیم گبر و یکی از درویش های روستا به شهادت رسیده است. ز منظر دیگر قاتل این حضرت شخصی به نام محمود فرح‌زادی می باشد.

ادامه
کاظم نوربخش بیوگرافی کاظم نوربخش بازیگر کمدین ایرانی

تاریخ تولد: ۱ مهر ۱۳۵۵

محل تولد: بیجار، کردستان، ایران

حرفه: بازیگر

آغاز فعالیت: ۱۳۷۰ تاکنون

تحصیلات: دیپلم انسانی

ادامه
جیمی ولز بیوگرافی جیمی ولز نابغه پشت ویکی پدیا

تاریخ تولد: ۷ اوت ۱۹۶۶

محل تولد: هانتسویل، آلاباما، ایالات متحده آمریکا

ملیت: آمریکایی، بریتانیایی

حرفه: موسس بنیاد ویکی مدیا

ثروت: ۱/۵ میلیون دلار

ادامه
دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی

دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی شهاب حسینی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران است که تا به حال در آثار فاخری مانند محیا، دلشکسته، شهرزاد و... به نقش آفرینی پرداخته است. این هنرمند در هر یک از هنرنمایی های خود دیالوگ های ماندگاری دارد که در ادامه این مقاله از سرپوش قصد داریم به بخشی از آنها اشاره کنیم. بیوگرافی کوتاه از شهاب حسینی سید شهاب الدین حسینی تنکابنی در ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا تن کابنی است و تحصیلات عالیه خود را در رشته روانشناسی از دانشگاه تهران برای مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. وی در سال ۱۳۷۳ با پریچهر قنبری ازدواج کرد و حاصل این پیوند دو فرزند پسر به نام های محمد امین و امیرعلی است. فعالیت هنری شهاب حسینی با تئاتر دانشجویی و سپس، گویندگی در رادیو شروع شد. از جمله جوایز این هنرمند می توان به موارد زیر اشاره کرد: - او برای بازی در شمعی در باد (۱۳۸۲) و رستگاری در هشت و بیست دقیقه (۱۳۸۳) نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد جشنواره فیلم فجر شد.  - حسینی در سال ۱۳۸۷ با بازی در فیلم سوپر استار جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. -  او خرس نقره‌ای بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم برلین ۲۰۱۱ را به‌همراه گروه بازیگران فیلم جدایی نادر از سیمین کسب کرد. - او در جشنواره فیلم کن ۲۰۱۶ نیز با ایفای نقش در فیلم فروشنده توانست جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم کن را به خود اختصاص بدهد. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی؛ درباره شهاب حسینی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی فیلم سینمایی دلشکسته در نقش امیرعلی: - هر کی ریــش گـذاشت مسلمـــون نیـست، هـــرکی پیـشونیش رو داغ کـــرد، مــرد خــدا نیست. - تو همه ی اعتقادا اشتباه میشه. همیشه ام یه عده گرگن تو لباس میش! -  من بنده آن دمم که ساقی گوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم - ما فردا میایم خواستگاری، دیگه نمی خوام خواهرم باشی می خوام نفسم باشی دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در فیلم دلشکسته سریال شهرزاد در نقش قباد: -شهرزاد نمی دونی بدون، من با تو چیزایی پیدا کردم که هیچوقت تو زندگیم نداشتم و نمی خوام از دستش بدم. - ما همه مهره های سوخته ایم که زیر دست بزرگ آقاییم. -  آره خب عمو جان حقیقت تلخه عموجان، شنیدنش همچین یه جاهایی از وجدان آدمو جز میده. -  میرم صاف وامیستم جلوی بزرگ آقا بش میگم بزرگ آقا من، زن من، خب؟! پا به ماهه! عین ۱۰-۱۲ ماهو میخوام بمونم ور دلش چی میگی شما؟ - قباد : فقط یه سوال، خیلی دلم می خواد جوابشو بدونم، تو هنوزم دلت باهاشه؟ شهرزاد : فراموشی زمان می بره، فقط فکر می کنم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا - موقتیه این روزا شهرزاد، می گذره. این وسط تنها چیزی که مهمه اینه که من هنوز با همه ی وجودم دوست دارم. عاشقتم - قباد : سخته واسم دوری تو اینو بفهم، چطوری اینو بهت ثابت کنم؟ شهرزاد : دیر شده، برای ثابت کردنش خیلی خیلی دیر شده … حتی ملک جوانبخت هزار و یک شبم نبودی وگرنه من کم قصه و داستان به گوش تو نخوندم. عاشق بزدل عشقو هم زایل می کنه آقای قباد دیوانسالار -قباد : این کارو باهام نکن شهرزاد. اینطوری خردم نکن. من هنوز دوستت دارم، خیلی بیشتر از قبل. همه چیو خراب نکن شهرزاد : برو قباد، پشت سرتم دیگه نگاه نکن -  من چی کار به کسی داشتم، داشتم زندگیمو می کردم. با بدبختی خودم سر و کله می زدم. اصلا روحمم خبر داشت همچین کسی تو این دنیا زندگی می کنه؟ کی نشونم داد؟ شما. بعدشم که فرستادینم تو بهشت تازه می خواستم بفهمم زندگی یعنی چی؟ تازه طعمش داشت زیر دهنم مزه مزه می کرد که یقه مو گرفتین ترپ انداختینم وسط جهنم. دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال شهرزاد سریال مدار صفر درجه در نقش حبیب پارسا: -تو را به جای همه دوست میدارم-تو را به خاطر عطر نان گرم برفی که اب میشود -برای بخشش اولین گناه-تو را برای دوست داشتن دوست میدارم-تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نمیدارم دوست میدارم ...  - همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛همين  - مظفر:منوببخش ...یافراموش کن! حبیب:میبخشم...ولی فراموش نمیکنم!!!  -حبيب: فقط چرا فكر مي كنيد كه سفر اعزام ممكنه منتفي بشه؟ دكتر: اين مملكت پسرجان،سرزمين گسل و زلزله و پس لرزه است!آدم از فردا روزش - این و خداوند باید جواب بده ، باید جواب این سوال رو بده ! اگه تو این دنیا هیچ جایی برای آرامش وجود نداره ؛ و اگه تمام رویاهای ما از عشق ، عدالت و آزادی فقط ی خیال بیهودس! پس چرا ما رو آفرید ؟!... -ميدوني چيه تقي جان؟من بر خلاف مرحوم پدرم،ازسياست چيز زيادي نميدونم! همين قدر حاليمه كه هيچ دست مساعدتي از طرف قدرتهاي استعماري داخل اين كشور دراز نشده!!الي به اينكه مقاصد سياسي و اغراض اقتصادي خاصي رو دنبال مي كردن.وام كه بهم فرصت بدن كه خودم براي زندگيم تصميم بگيرم؛خودم انتخاب كنم؛ همين دیالوگ های ماندگار شهاب حسینی در سریال مدار صفر درجه سایر فیلم ها: -یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی پایان ناپذیره ... (درباره الی) - میدونی برتر از عشق بی فرجام چیه؟فرجام بدون عشق... (برف روی شیروانی داغ) - من زندگی مو باختم حاج اقا منو از زندون می ترسونی؟برو از خدا بترس ... (جدای نادر از سیمین) - جنگ احساس مسولیته نه شلیکه گلوله ... (شوق پرواز) - هر چه تو اوج میگیری دنیا از دید تو بزرگتر می شود و تو از دید دنیا کوچکتر می شوی ... (شوق پرواز) - تو کویر ادم به خدا نزدیک تره چون اسمون به زمین نزدیک تره ... (پلیس جوان) - میدونی چیت حرص ادمو درمیاره؟اینکه حالت از من بده ولی حس واقعیتو بهم نمیگی خب چیه هر چی هست بیا به خودم بگو فکر میکنی چیزیمه؟فکر میکنی چون چیزیمه عرضه ندارم پس چون عرضه ندارم دیگه.....این منصفانه نیست چون من دارم سعی خودمو میکنم غلطی تا حالا نتونستم بکنم چون نمیتونم تمرکز کنم رو کاری ک باید بکنم نمیتونم تمرکز کنم چون همه ی وقتمو اون چرت وپرتا ی مزخرف و دغدغه های احمقانه پر کرده دانشکده ی مزخرف و شاگردای خنگ و... (پرسه در مه) گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش