جمعه ۱۵ تیر ۱۴۰۳
۱۰:۳۳ - ۰۱ آذر ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۰۹۰۰۰۰۹
چهره ها در سینما و تلویزیون

مزدک رستمی:

بعد از حضور در «مارمولک» و «به‌رنگ ارغوان» به تلویزیون آمدم

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,مزدک رستمی
گفت‌وگو با مزدک رستمی به بهانه پخش «هشت‌و‌نیم دقیقه»

مزدک رستمی با حضور در سریال «همه‌چیز آن‌جاست» به کارگردانی شهرام شاه‌حسینی و ایفای نقش مردی با اختلالات عدیده روانی دیده شد. بازی خوب او در آن مجموعه نشانگر توانایی‌هایش بود که همین هم باعث شد پس از آن کار در پروژه‌های تلویزیونی دیگری هم حضور داشته باشد. «هشت‌ونیم دقیقه» دومین همکاری او با شاه‌حسینی است که بازهم عهده‌دار نقش تاثیرگذاری در روند قصه است. با او گپی در این‌باره زدیم که در ادامه می‌خوانید.

  

سریال «هشت‌ونیم دقیقه» دومین همکاری شما با آقای شهرام شاه‌حسینی است، نحوه آشنایی شما با او چطور بود و چگونه برای ایفای نقش به این کار دعوت شدید؟ 

پیش از«همه‌چیز آن‌جاست» که اولین همکاری من با شهرام شاه‌حسینی بود، در یکی از اپیزودهای مجموعه «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» به‌نام «درسراشیبی» به کارگردانی آقای باباپورکار کرده بودم به‌همین خاطر به آقای شاه‌حسینی معرفی شدم البته از آن‌جا که کاراکتر اسماعیل دارای جزئیات و ویژگی‌های خاصی بود، تعداد زیادی برای ایفای آن مراجعه کرده بودند، به‌همین دلیل هنگام مراجعه از من تست هم گرفته شد، درنهایت تمام دوستانی که باید نظر مثبت می‌دادند از بازی من رضایت داشتند و این همکاری شکل گرفت که خدا را شکر با اقبال هم مواجه شد.

 

پروسه پیوستن به این سریال به چه صورت بود؟ 

قبل از هرگونه صحبت با شاه‌حسینی از دفتر تهیه‌کننده کار، یعنی آقای مفید با من تماس گرفته شده بود و در مورد این سریال صحبت‌‌هایی کرده بودیم که بعد از آن با کارگردان هم حرف‌های نهایی زده شد. شاید برخی تصور کنند گروه ثابتی وجود دارد که در کارهای مختلف با یکدیگر همکاری می‌کنیم، اما این‌طور نیست من در حدفاصل «همه‌چیز آن‌جاست» و «هشت‌ونیم دقیقه» در سریال «چرخ فلک» و در اپیزود سید‌رضی بازی کردم و البته کارهای دیگر، ممکن است آقای شاه‌حسینی به‌لحاظ همکاری‌ای که با هم داشتیم به بازی من آشنا بود و درنهایت برای بار دوم هم در کنارهم قرار گرفتیم. درمجموع به‌نظر من طبیعی است که یک کارگردان از بازیگرانی که تجربه همکاری با آن‌ها را داشته بار دیگر دعوت به‌کار کند.

 

کاراکتر نیما همان نقشی بود که از ابتدا برای ایفای آن در نظر گرفته شده بودید؟ 

گستردگی فضا در ابتدا به‌قدری بود که به‌طور قطعی هیچ‌چیز مشخص نبود و فقط در حد مطرح شدن همکاری در سریال صحبت شده بود، اما با آمدن شاه‌حسینی نقش مورد نظر برای من هم تعیین شد.

 

عمده فعالیت شما تا چندوقت اخیر در زمینه تئاتر بوده، فکر نمی‌کنید کمی دیر کار تصویر و آمدن جلوی دوربین در مدیوم تلویزیون را تجربه کردید؟ 

این سوال در نگاه اول ساده به‌نظر می‌رسد اما دارای پیچیدگی‌‌هایی است که باید مطرح شود. من در سال ۸۱-۸۲ قرار بود در فیلم سینمایی «مارمولک» ایفاگر یک نقش اصلی باشم، اما براساس تغییر و تحولاتی که شامل حال فیلمنامه شد، نقش کوتاهی را در این فیلم بازی کردم که شاید شما آن را به‌خاطر نداشته باشید، بنابراین اولین تجربه بازیگری من سینمایی بود یعنی «مارمولک» و بعد از آن با ابراهیم حاتمی‌کیا «به‌رنگ ارغوان» را کار کردم؛ من هنرجوی ممتاز «کارنامه» بودم و به این پروژه‌ها معرفی شدم. به‌ هر ترتیب زمانی، راهی، آشنایی و ارتباطاتی (نه به‌معنای بد کلمه) وجود دارد که زودتر شخص را به این عرصه معرفی می‌کنند و از آن‌جایی که من احساس می‌کنم بازیگری مقوله‌ای جدی‌تر از این حرف‌هاست بعد از فضای آموزشگاهی که در آن قرار داشتم وارد فضای دانشگاهی شدم و به‌صورت آکادمیک بازیگری را دنبال کردم و با این اوصاف به کارهای مختلفی معرفی می‌شوم؛ هرجایی که نقش جدی وجود داشته باشد و مایل باشم آن را انتخاب کنم، هنگام ورود دقت زیادی راجع به خرج می‌دهم تا بتوانم نقش را از آنِ خود کنم و به‌خوبی از پس آن برآیم. شاید این روند و طرز تفکر باعث شده تا چند نقشی که در تلویزیون داشتم مورد توجه قرار بگیرند و دیده شوند؛ زیرا احساس می‌کردم چیزی باید نشان داده شود که در ازای آن پیشنهادات برای بازی وجود داشته باشند، بنابراین براساس تلاش و طی‌کردن مسیر دانشگاهی و آموزشگاهی، همچنین توانی که در حد خود در این چند نقش نشان دادم، روند بازی‌ها ادامه‌دار شد، حالا اگر دیر یا زود است نمی‌دانم، شاید می‌بایست در این زمان اتفاق می‌افتاد.

 

پس اگر به گذشته برگردیم باز هم همین روال را طی می‌کنید؟ 

بله؛ قطع به‌یقین؛ زیرا اعتقادم بر این اصل استوار است و هم این‌که مدل رفتاری من به‌شکلی است که احساس می‌کنم اگر هر چیزی سرجای خودش قرار بگیرد ثمرخواهد داد، بنابراین بهتر است هرکس به‌موقع آموزش‌های لازم در هر زمینه‌ای را ببیند، تجربه بیندوزد تا با کیفیتی درخور حرفی برای گفتن داشته باشد.

 

شما کیفیت را ملاک اصلی بازیگری و فعالیت در زمینه هنر قرار داده‌اید؟ 

صددرصد، شاید افراد بسیاری درابتدا به دنبال راهی برای ورود به این حیطه هستند با فرض این‌که وارد این فضا شدند، اما آیا کافی است! باید در این زمینه کار کرد، یعنی ما به‌عنوان بازیگر باید شاخه‌ها و فیلدهایی را درنظر داشته باشیم که هرکدام احتیاج به نگاهی متخصصانه دارد، چرا که بازیگری در اصل یک تخصص محسوب می‌شود، بحث دیگر زمانی است که فرد در خود توانایی‌های لازم را می‌بیند اما موضوع آموزش و کسب دانش و تجربه اندوزی مسئله‌ای جداست، یکی ازاین راه‌ها تئاتر کار کردن است، رفتن روی صحنه مواردی را به بازیگر اضافه می‌کند که اگر روزی روزگاری پیشنهاد بازی جلوی دوربین داشته باشیم کیفیت خوبی را ارائه خواهیم کرد. فکر می‌کنم گاهی این کار به‌شوخی گرفته شده، اما جهان‌بینی و ایدئولوژی من نسبت به این قضیه همان است که عنوان کردم. آنقدر خود شیفته نیستم که وقتی مقابل آینه می‌ایستم احساس کنم خیلی بازیگرم و در کار خود بسیار قوی، نه! بازیگری اتفاقی است که جلوی دوربین یا روی صحنه رخ می‌دهد و خروجی آن احساس و حالی است که بازیگر با نقش خود به تماشاگر منتقل می‌کند.

 

علاقه اصلی شما به تئاتر است یا کار تصویری و قرار گرفتن جلوی دوربین؟ 

به‌طور قطع بازیگری برای من مهم است، اما نقش هم دارای اهمیت‌های مخصوص به خود است البته کار تصویر را دوست دارم آن هم بنا به دلایل مختلف، هر کدام از این مدیوم‌ها دارای جذابیت‌های خاص خود هستند. در تئاتر با دم تماشاگر و حضور زنده آن‌ها همراه هستیم که این موضوع مزیت‌‌هایی دارد؛ از آن طرف وقتی با یک سریال ۲۶ قسمتی مواجه هستیم نقش مدنظر مانند: پازلی است که منِ بازیگر آن را پرورانده‌ام و در طول کار هر تکه گرفته می‌شود که در پایان این تکه‌ها به هم چسبیده و ما شاهد خروجی نهایی کارهستیم، دیدن مشاهده نسخه نهایی پازل چیده شده برای خودم خیلی جذاب است و این‌که ببینم آیا کار همان‌طور که تصور می‌کردیم از آب درآمده یا خیر؛ برای من در حوزه سینما و تلویزیون پروراندن یک کاراکتر جذاب است، البته پیشنهاد هم مقوله مهمی است، به اصطلاح نقش باید من را قلقلک بدهد.

 

همکاری با شهرام شاه‌حسینی چطور بود؟ چه قواعدی در کار وجود داشت؟ 

نقش نیما متفاوت بود؛ درواقع یک فرآیندی بود که در ابتدای قبول آن یک‌سری تردیدها داشتم اما شهرام بازیگری را می‌شناسد و البته همه آدم‌ها با گذشت زمان تغییر می‌کنند. احساس می‌کنم آن چیزی که پسِ ذهن شاه‌حسینی می‌گذرد به سمت‌و‌سویی می‌رود که شاید با دو سال پیش تفاوت داشته باشد؛ این موارد در حیطه تفکر اوست اما از لحاظ شخصی نه با شهرام شاه‌حسینی بلکه با هر کارگردان دیگری که کار می‌کنم همیشه با ایده سر صحنه حاضر می‌شوم و تلاش می‌کنم هر آنچه را که باید، ارائه دهم. من با همه کارگردان‌‌هایی که کار کرده‌ام از روز اول این تعامل را برقرار می‌کنم و این تعامل با شهرام شاه‌حسینی قوی‌تر است. مبنای من بر تعامل است؛ اما نظر کارگردان و قواعد مختص به او مهم است و من سعی می‌کنم که آن‌ها را رعایت کنم.

 

نقش اسماعیل در «همه‌چیز آن‌جاست» و نیما در «هشت‌ونیم قیقه» در ابتدا تشابهاتی را در ذهن مخاطب تداعی می‌کند؛ شما به‌عنوان بازیگر این دو کاراکتر چه فاکتورهایی را برای تمیز دادن این دو نقش به‌کار گرفتید؟ 

سوال خوبی پرسیدید. وقتی کاری دیده می‌شود متاسفانه همه در پی تکرار آن هستند و به بازیگر پیشنهادات شبیه به نقش‌های قبلی را ارائه می‌دهند اما باید دید یک بازیگر چه‌چیز در چنته خود دارد که خودش در درجه اول کاراکتر را بپذیرد و بداند قرار است چه عناصری را به آن اضافه یا کم کند تا در پایان نقشی متفاوت را ببینیم، به بیان دیگر درون مایه‌ای در هر کاراکتر وجود دارد که آن‌ها را از هم جدا می‌کند، شاید با یک نگاه سطحی بگوییم این نقش‌ها به‌هم نزدیک هستند اما هرکدام از ما رنگ و حالاتی داریم که کاراکتر ما را می‌سازد بنابراین در بده‌بستان‌های کار هر نقش را تبدیل به کاراکتری می‌کنیم که رنگ خودش را دارد اگر تحلیل و شناسنامه درستی از شخصیت موجود باشد و به آن اشراف داشته باشیم به‌طور قطع هرکدام از کاراکترها از هم مجزا می‌شوند. تمام ترس من این بود که وقتی کاری دیده شده نقش بعدی شبیه به آن نباشد، این موضوع برای من سخت‌تر است چرا که بینندگان قبلی و حال‌حاضر رصد می‌کنند و می‌خواهند ببینند که این کاراکتر همان آدم قبلی است یا نه؛ خوشبختانه بازخوردهایی که تاکنون داشته ام نشان می‌دهد که مخاطبان رنگ متفاوت این نقش را درک کرده‌اند و متوجه شده‌اند که این دو نفر کاملا با هم تفاوت دارند. مزدک رستمی بازیگر هردوی این نقش‌ها بوده و اوست که باید رنگ متفاوتی را به هر دو نقش بدهد. خوشبختانه فکر می‌کنم آنچه را که مدنظر داشتم به منصه ظهور رسیده است.

 

نقش خاصی وجود دارد که همیشه خود را در قالب آن ببینید؟ 

تمام نقش‌هایی که به من پیشنهاد می‌شوند اگر باب میلم باشند (دراماتیک و جذاب) خودم را در آن قالب می‌بینم اما گاهی نقش‌های منحصر‌به‌فردی وجود دارند که دوست دارم و امیدوارم که بتوانم آن را بازی کنم البته الزاما به‌دنبال آن نیستم که فقط آن نقش را ایفا کنم بلکه مایلم در هر کاری که بازی می‌کنم ویژگی‌های کاراکتر و رنگ و لعاب کارم را متفاوت نشان دهد.

 

در پایان صحبتی هست که بخواهید مطرح کنید؟ 

«صبا» یکی از روزنامه‌های خوب هنری مملکت ما است، امیدوارم بیش از پیش در راستای مقولات فرهنگی، نگاه کارشناسی پررنگ‌تری داشته باشیم و به بازیگری و استانداردهای آن نگاه کیفی‌تری بیندازیم تا به خیل عظیم علاقه‌مند به بازیگری آگاهی بیشتری داده شود و مرزهای این عرصه مشخص شوند تا همه در یک چرخه قرار نگیریم؛ قطع به‌یقین این اتفاق رخ می‌دهد اما نقش رسانه‌ها هم بسیار مهم است

 

 

  • 12
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
آپولو سایوز ماموریت آپولو سایوز؛ دست دادن در فضا

ایده همکاری فضایی میان آمریکا و شوروی، در بحبوحه رقابت های فضایی دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در آن دوران، هر دو ابرقدرت در تلاش بودند تا به دستاوردهای فضایی بیشتری دست یابند. آمریکا با برنامه فضایی آپولو، به دنبال فرود انسان بر کره ماه بود و شوروی نیز برنامه فضایی سایوز را برای ارسال فضانورد به مدار زمین دنبال می کرد. با وجود رقابت های موجود، هر دو کشور به این نتیجه رسیدند که برقراری همکاری در برخی از زمینه های فضایی می تواند برایشان مفید باشد. ایمنی فضانوردان، یکی از دغدغه های اصلی به شمار می رفت. در صورت بروز مشکل برای فضاپیمای یکی از کشورها در فضا، امکان نجات فضانوردان توسط کشور دیگر وجود نداشت.

مذاکرات برای انجام ماموریت مشترک آپولو سایوز، از سال ۱۹۷۰ آغاز شد. این مذاکرات با پیچیدگی های سیاسی و فنی همراه بود. مهندسان هر دو کشور می بایست بر روی سیستم های اتصال فضاپیماها و فرآیندهای اضطراری به توافق می رسیدند. موفقیت ماموریت آپولو سایوز، نیازمند هماهنگی و همکاری نزدیک میان تیم های مهندسی و فضانوردان آمریکا و شوروی بود. فضانوردان هر دو کشور می بایست زبان یکدیگر را فرا می گرفتند و با سیستم های فضاپیمای طرف مقابل آشنا می شدند.

فضاپیماهای آپولو و سایوز

ماموریت آپولو سایوز، از دو فضاپیمای کاملا متفاوت تشکیل شده بود:

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش