مزدک رستمی با حضور در سریال «همهچیز آنجاست» به کارگردانی شهرام شاهحسینی و ایفای نقش مردی با اختلالات عدیده روانی دیده شد. بازی خوب او در آن مجموعه نشانگر تواناییهایش بود که همین هم باعث شد پس از آن کار در پروژههای تلویزیونی دیگری هم حضور داشته باشد. «هشتونیم دقیقه» دومین همکاری او با شاهحسینی است که بازهم عهدهدار نقش تاثیرگذاری در روند قصه است. با او گپی در اینباره زدیم که در ادامه میخوانید.
سریال «هشتونیم دقیقه» دومین همکاری شما با آقای شهرام شاهحسینی است، نحوه آشنایی شما با او چطور بود و چگونه برای ایفای نقش به این کار دعوت شدید؟
پیش از«همهچیز آنجاست» که اولین همکاری من با شهرام شاهحسینی بود، در یکی از اپیزودهای مجموعه «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» بهنام «درسراشیبی» به کارگردانی آقای باباپورکار کرده بودم بههمین خاطر به آقای شاهحسینی معرفی شدم البته از آنجا که کاراکتر اسماعیل دارای جزئیات و ویژگیهای خاصی بود، تعداد زیادی برای ایفای آن مراجعه کرده بودند، بههمین دلیل هنگام مراجعه از من تست هم گرفته شد، درنهایت تمام دوستانی که باید نظر مثبت میدادند از بازی من رضایت داشتند و این همکاری شکل گرفت که خدا را شکر با اقبال هم مواجه شد.
پروسه پیوستن به این سریال به چه صورت بود؟
قبل از هرگونه صحبت با شاهحسینی از دفتر تهیهکننده کار، یعنی آقای مفید با من تماس گرفته شده بود و در مورد این سریال صحبتهایی کرده بودیم که بعد از آن با کارگردان هم حرفهای نهایی زده شد. شاید برخی تصور کنند گروه ثابتی وجود دارد که در کارهای مختلف با یکدیگر همکاری میکنیم، اما اینطور نیست من در حدفاصل «همهچیز آنجاست» و «هشتونیم دقیقه» در سریال «چرخ فلک» و در اپیزود سیدرضی بازی کردم و البته کارهای دیگر، ممکن است آقای شاهحسینی بهلحاظ همکاریای که با هم داشتیم به بازی من آشنا بود و درنهایت برای بار دوم هم در کنارهم قرار گرفتیم. درمجموع بهنظر من طبیعی است که یک کارگردان از بازیگرانی که تجربه همکاری با آنها را داشته بار دیگر دعوت بهکار کند.
کاراکتر نیما همان نقشی بود که از ابتدا برای ایفای آن در نظر گرفته شده بودید؟
گستردگی فضا در ابتدا بهقدری بود که بهطور قطعی هیچچیز مشخص نبود و فقط در حد مطرح شدن همکاری در سریال صحبت شده بود، اما با آمدن شاهحسینی نقش مورد نظر برای من هم تعیین شد.
عمده فعالیت شما تا چندوقت اخیر در زمینه تئاتر بوده، فکر نمیکنید کمی دیر کار تصویر و آمدن جلوی دوربین در مدیوم تلویزیون را تجربه کردید؟
این سوال در نگاه اول ساده بهنظر میرسد اما دارای پیچیدگیهایی است که باید مطرح شود. من در سال ۸۱-۸۲ قرار بود در فیلم سینمایی «مارمولک» ایفاگر یک نقش اصلی باشم، اما براساس تغییر و تحولاتی که شامل حال فیلمنامه شد، نقش کوتاهی را در این فیلم بازی کردم که شاید شما آن را بهخاطر نداشته باشید، بنابراین اولین تجربه بازیگری من سینمایی بود یعنی «مارمولک» و بعد از آن با ابراهیم حاتمیکیا «بهرنگ ارغوان» را کار کردم؛ من هنرجوی ممتاز «کارنامه» بودم و به این پروژهها معرفی شدم. به هر ترتیب زمانی، راهی، آشنایی و ارتباطاتی (نه بهمعنای بد کلمه) وجود دارد که زودتر شخص را به این عرصه معرفی میکنند و از آنجایی که من احساس میکنم بازیگری مقولهای جدیتر از این حرفهاست بعد از فضای آموزشگاهی که در آن قرار داشتم وارد فضای دانشگاهی شدم و بهصورت آکادمیک بازیگری را دنبال کردم و با این اوصاف به کارهای مختلفی معرفی میشوم؛ هرجایی که نقش جدی وجود داشته باشد و مایل باشم آن را انتخاب کنم، هنگام ورود دقت زیادی راجع به خرج میدهم تا بتوانم نقش را از آنِ خود کنم و بهخوبی از پس آن برآیم. شاید این روند و طرز تفکر باعث شده تا چند نقشی که در تلویزیون داشتم مورد توجه قرار بگیرند و دیده شوند؛ زیرا احساس میکردم چیزی باید نشان داده شود که در ازای آن پیشنهادات برای بازی وجود داشته باشند، بنابراین براساس تلاش و طیکردن مسیر دانشگاهی و آموزشگاهی، همچنین توانی که در حد خود در این چند نقش نشان دادم، روند بازیها ادامهدار شد، حالا اگر دیر یا زود است نمیدانم، شاید میبایست در این زمان اتفاق میافتاد.
پس اگر به گذشته برگردیم باز هم همین روال را طی میکنید؟
بله؛ قطع بهیقین؛ زیرا اعتقادم بر این اصل استوار است و هم اینکه مدل رفتاری من بهشکلی است که احساس میکنم اگر هر چیزی سرجای خودش قرار بگیرد ثمرخواهد داد، بنابراین بهتر است هرکس بهموقع آموزشهای لازم در هر زمینهای را ببیند، تجربه بیندوزد تا با کیفیتی درخور حرفی برای گفتن داشته باشد.
شما کیفیت را ملاک اصلی بازیگری و فعالیت در زمینه هنر قرار دادهاید؟
صددرصد، شاید افراد بسیاری درابتدا به دنبال راهی برای ورود به این حیطه هستند با فرض اینکه وارد این فضا شدند، اما آیا کافی است! باید در این زمینه کار کرد، یعنی ما بهعنوان بازیگر باید شاخهها و فیلدهایی را درنظر داشته باشیم که هرکدام احتیاج به نگاهی متخصصانه دارد، چرا که بازیگری در اصل یک تخصص محسوب میشود، بحث دیگر زمانی است که فرد در خود تواناییهای لازم را میبیند اما موضوع آموزش و کسب دانش و تجربه اندوزی مسئلهای جداست، یکی ازاین راهها تئاتر کار کردن است، رفتن روی صحنه مواردی را به بازیگر اضافه میکند که اگر روزی روزگاری پیشنهاد بازی جلوی دوربین داشته باشیم کیفیت خوبی را ارائه خواهیم کرد. فکر میکنم گاهی این کار بهشوخی گرفته شده، اما جهانبینی و ایدئولوژی من نسبت به این قضیه همان است که عنوان کردم. آنقدر خود شیفته نیستم که وقتی مقابل آینه میایستم احساس کنم خیلی بازیگرم و در کار خود بسیار قوی، نه! بازیگری اتفاقی است که جلوی دوربین یا روی صحنه رخ میدهد و خروجی آن احساس و حالی است که بازیگر با نقش خود به تماشاگر منتقل میکند.
علاقه اصلی شما به تئاتر است یا کار تصویری و قرار گرفتن جلوی دوربین؟
بهطور قطع بازیگری برای من مهم است، اما نقش هم دارای اهمیتهای مخصوص به خود است البته کار تصویر را دوست دارم آن هم بنا به دلایل مختلف، هر کدام از این مدیومها دارای جذابیتهای خاص خود هستند. در تئاتر با دم تماشاگر و حضور زنده آنها همراه هستیم که این موضوع مزیتهایی دارد؛ از آن طرف وقتی با یک سریال ۲۶ قسمتی مواجه هستیم نقش مدنظر مانند: پازلی است که منِ بازیگر آن را پروراندهام و در طول کار هر تکه گرفته میشود که در پایان این تکهها به هم چسبیده و ما شاهد خروجی نهایی کارهستیم، دیدن مشاهده نسخه نهایی پازل چیده شده برای خودم خیلی جذاب است و اینکه ببینم آیا کار همانطور که تصور میکردیم از آب درآمده یا خیر؛ برای من در حوزه سینما و تلویزیون پروراندن یک کاراکتر جذاب است، البته پیشنهاد هم مقوله مهمی است، به اصطلاح نقش باید من را قلقلک بدهد.
همکاری با شهرام شاهحسینی چطور بود؟ چه قواعدی در کار وجود داشت؟
نقش نیما متفاوت بود؛ درواقع یک فرآیندی بود که در ابتدای قبول آن یکسری تردیدها داشتم اما شهرام بازیگری را میشناسد و البته همه آدمها با گذشت زمان تغییر میکنند. احساس میکنم آن چیزی که پسِ ذهن شاهحسینی میگذرد به سمتوسویی میرود که شاید با دو سال پیش تفاوت داشته باشد؛ این موارد در حیطه تفکر اوست اما از لحاظ شخصی نه با شهرام شاهحسینی بلکه با هر کارگردان دیگری که کار میکنم همیشه با ایده سر صحنه حاضر میشوم و تلاش میکنم هر آنچه را که باید، ارائه دهم. من با همه کارگردانهایی که کار کردهام از روز اول این تعامل را برقرار میکنم و این تعامل با شهرام شاهحسینی قویتر است. مبنای من بر تعامل است؛ اما نظر کارگردان و قواعد مختص به او مهم است و من سعی میکنم که آنها را رعایت کنم.
نقش اسماعیل در «همهچیز آنجاست» و نیما در «هشتونیم قیقه» در ابتدا تشابهاتی را در ذهن مخاطب تداعی میکند؛ شما بهعنوان بازیگر این دو کاراکتر چه فاکتورهایی را برای تمیز دادن این دو نقش بهکار گرفتید؟
سوال خوبی پرسیدید. وقتی کاری دیده میشود متاسفانه همه در پی تکرار آن هستند و به بازیگر پیشنهادات شبیه به نقشهای قبلی را ارائه میدهند اما باید دید یک بازیگر چهچیز در چنته خود دارد که خودش در درجه اول کاراکتر را بپذیرد و بداند قرار است چه عناصری را به آن اضافه یا کم کند تا در پایان نقشی متفاوت را ببینیم، به بیان دیگر درون مایهای در هر کاراکتر وجود دارد که آنها را از هم جدا میکند، شاید با یک نگاه سطحی بگوییم این نقشها بههم نزدیک هستند اما هرکدام از ما رنگ و حالاتی داریم که کاراکتر ما را میسازد بنابراین در بدهبستانهای کار هر نقش را تبدیل به کاراکتری میکنیم که رنگ خودش را دارد اگر تحلیل و شناسنامه درستی از شخصیت موجود باشد و به آن اشراف داشته باشیم بهطور قطع هرکدام از کاراکترها از هم مجزا میشوند. تمام ترس من این بود که وقتی کاری دیده شده نقش بعدی شبیه به آن نباشد، این موضوع برای من سختتر است چرا که بینندگان قبلی و حالحاضر رصد میکنند و میخواهند ببینند که این کاراکتر همان آدم قبلی است یا نه؛ خوشبختانه بازخوردهایی که تاکنون داشته ام نشان میدهد که مخاطبان رنگ متفاوت این نقش را درک کردهاند و متوجه شدهاند که این دو نفر کاملا با هم تفاوت دارند. مزدک رستمی بازیگر هردوی این نقشها بوده و اوست که باید رنگ متفاوتی را به هر دو نقش بدهد. خوشبختانه فکر میکنم آنچه را که مدنظر داشتم به منصه ظهور رسیده است.
نقش خاصی وجود دارد که همیشه خود را در قالب آن ببینید؟
تمام نقشهایی که به من پیشنهاد میشوند اگر باب میلم باشند (دراماتیک و جذاب) خودم را در آن قالب میبینم اما گاهی نقشهای منحصربهفردی وجود دارند که دوست دارم و امیدوارم که بتوانم آن را بازی کنم البته الزاما بهدنبال آن نیستم که فقط آن نقش را ایفا کنم بلکه مایلم در هر کاری که بازی میکنم ویژگیهای کاراکتر و رنگ و لعاب کارم را متفاوت نشان دهد.
در پایان صحبتی هست که بخواهید مطرح کنید؟
«صبا» یکی از روزنامههای خوب هنری مملکت ما است، امیدوارم بیش از پیش در راستای مقولات فرهنگی، نگاه کارشناسی پررنگتری داشته باشیم و به بازیگری و استانداردهای آن نگاه کیفیتری بیندازیم تا به خیل عظیم علاقهمند به بازیگری آگاهی بیشتری داده شود و مرزهای این عرصه مشخص شوند تا همه در یک چرخه قرار نگیریم؛ قطع بهیقین این اتفاق رخ میدهد اما نقش رسانهها هم بسیار مهم است
- 12
- 4