بازی درخشان داریوش ارجمند بازیگر سینما تلویزیون در سریال «امام علی (ع)» همیشه در ذهن مخاطبان ماندگار است. او تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه فردوسی مشهد در رشته کارشناسی تاریخ و جامعه شناسی سپری کرد اما برای ادامه تحصیل عازم پاریس شد و مدرک کارشناسی ارشد تئاتر و سینما را از دانشگاه سوربن دریافت کرد. او در دوره کارشناسی از شاگردان علی شریعتی بوده است و همیشه با صراحت صحبت می کند.
باشگاه خبرنگاران؛ با او درباره «ناخدا خورشید»، سیمرغ بلورین، حضور جوانان در عرصه هنر، سریال «ستایش» و سریال اخیرش «ماه و پنگ» گفتگویی انجام داد که در ادامه می خوانید:
**سریال «ماه و پلنگ» بی نهایت مذهبی است
*نقش حاج صنعان در سریال «ماه و پلنگ» چه ویژگیهایی داشت که شما را جذب خودش کرد؟
شما باید سریال کامل مشاهده کنید، البته عوامل متعددی برای حضورم تاثیر داشت. ابتدا نویسندگی سعید مطلبی که آن را نوشته و من به نوشتههایش اعتقاد دارم ،دوم کارگردانی احمد امینی و تهیه کنندگی آرمان زرین کوب که من با ایشان کار کردم. این سه عامل برای پذیرش نقش حاج صنعان تاثیرگذار بود.
*از حضورتان در این سریال راضی هستید؟
بله راضی هستم. نقش را خیلی دوست داشتم، چراکه فکر نمیکنم سریالی تا این حد مذهبی ساخته شده باشد و بی نهایت مذهبی است. شما کدام سریال را دیدید که بر پایه دروغ تا این اندازه ماجرا به وجد بیاورد. آقای مطلبی یک نویسنده معمولی نیست حتی در مسائل اجتماعی در «ستایش یک» غول بزرگ بود.
*حشمت فردوس نقش متفاوتی در سریالهای اخیر تلویزیونی بود از ریزه کاریهای این نقش برامون بگید؟ تکه کلامها و استایلهای خاص این نقش ابتکار خودتون بود؟
یک بخشی بله اما به هر حال متنی که در اختیار من بود، میتوانستم با آن، این کار را کنم. بیشتر نکتهها در متن آقای مطلبی وجود داشت اما این مهم است که بتوانی آن را به بازی تبدیل کنی و روی کاغذ نماند.
**من نقش مشابه بازی نمیکنم
*حاج صنعان هم این تفاوت را داشت؟
بله همین طور است، چون اگر متفاوت نبود من بازی نمیکردم و غیر ممکن است نقش مشابهای را بازی کنم.
*درباره بخشش خانواده داماد که بر اثر تصادف فوت کرد، صحبت کنید. چقدر این قصه ها ما به ازای بیرونی دارد؟
این اتفاق اخلاقیترین بخشش بود، چگونه باید خانوادههایی که پای دار قاتل فرزند خود را میبخشند، نشان دهیم؟ چطور باید بگویم که میتوان اینگونه بود بدون اینکه شعار دهیم. از طرفی آقای مطلبی متن را زیبا و ساده نوشته بود، من باور نمیکنم کسی از قصه ابراهیم و اسماعیل به این زیبایی استفاده کرده باشد در مورد گناهی که شخصی مرتکب شده است، حاج صنعان در سکانسی به پسرش میگوید من نتونستم ابراهیم باشم اما تو بیا اسماعیل من شو و از این مطلب در محافل مذهبی، زیباشناسی صحبت شده است.
**نظر سختگیرانه برای ورود جوانان به هنر دارم
*شما مسیر سختی را در بازیگری تجربه کردید، به نظر شما بهترین و سریعترین راه برای ورود جوانان به سینما و تلویزیون چه شیوه ای است؟
من نظریات سخت گیرانه دارم، حتما باید تحصیلات داشته باشد. در اینجا باید به نکته ای اشاره کنم، من ابتدا برای ورود هنرجویان امتحان میگرفتم؛ یکباره به این نتیجه رسیدم که چرا امتحان میگیرم چراکه آزادی از آن فرد گرفته میشود و چه کسی میتواند بگوید من بابت ورود هنرجو از طریق تست تصمیم درست گرفتم، به همین خاطر آن فرد تا آخر عمر من را یک مجرم میداند و می گوید اگر من وارد کلاس می شدم شرایط زندگیم فرق می کرد. البته خیلیها پر مدعا به این کلاس ها آمدند بعد دو ماه خودشان رفتند اما برعکس افرادی یخ زده و منجمد بودند، حالا بهترین شدند و استعداد آنها هویدا شد.
**هنرمند باید خودباوری توام با تواضع داشته باشد
*شما خودتون کار بازیگری رو از جوانی شروع کردید، ولی الان خیلی از جوانها چند نقش بازی میکنند و بعد حذف میشوند راز ماندگاری شما در کار هنر چه بود؟
خود باوری توأم با تواضع، جوانان این دوره یک فیلم بازی میکنند میخواهند همه محله را بخورد. یک فیلم آن ، سر در سینما میرود فکر میکند همه زنها و دخترهای این شهر کنیزش هستند و باید همه پولهای دنیا در جیب او برود.
هنر رنج دارد و فهمیدن آن نیاز به سواد دارد. باید تاریخ هنر و هنرمند را بخوانی، باید بفهمی چرا فردوسی ۳۰ سال نشست و شاهنامه نوشت، حتی در روزهایی برای گرم کردن خود درختی در باغش نبود و همه را فروخته بود، هنر سخت و هنرمند ماندن سخت تر است.
**من در «ناخدا خورشید» به یک مرغ هم فکر نمیکردم
*اولین حضور شما در فیلم «ناخدا خورشید» مصادف با سیمرغ بلورین جشنواره فجر بود، سیمرغ بلورین تاثیری در آینده کاری شما داشت؟
به نظرم گذشته من در آیندهام تاثیر گذاشت، آینده همیشه بر گذشته استوار است. من ۲۵ سال کار تئاتر داشتم، فیلم ساختم و خیلی کار کرده بودم و بعد در این فیلم حضور داشتم.
*اما برخی از هنرمندان علاقه خاصی به سیمرغ بلورین دارند؟
من زمانی که «ناخدا خورشید» بازی می کردم به یک مرغ فکر نمیکردم چه برسد به سیمرغ بلورین چراکه زمانی که به سیمرغ فکر کنی همان موقع باختی! چون مشخص میشود برای نقش بازی نمیکنی. همانند کسانی که در مدرسه شعر میخوانند تا مدیر خوشش بیاید و کسانی که فیلم میسازند تا وزیر دوست داشته باشد.
*پس شما اعتقادی به سیمرغ بلورین ندارید؟
سیمرغ بلورین جشن فجر به چه درد میخورد، وقتی هدفم بازیگری و ارتقا نیست و بازی میکنم تا داور خوشش بیاید، این کار ریاکاری درجه یک است. هنرمند ریاکار نیست، هنرمند فقط میتواند صادق باشد. آدم معمولی باید راست بگوید چه برسد به یک هنرمند که الگوی جامعه است، مگر میتواند به خودش دروغ بگوید.
**به اندازه یک متر سناریو در خانه دارم
*چرا کارگردانی را رها کردید؟
خیلی دوست دارم این کار را انجام دهم و شاید در دوره این وزیر خواهش کنم که دوباره فیلم بسازم.
*مشکل ساخت فیلم شما چیه؟
مشکل مالی
*چرا کمتر در سینما حضور دارید؟
نقشی وجود ندارد.
*پیشنهاد دارید؟
به ارتفاع یک متر در خانه من سناریو وجود دارد دوست ندارم، حاضرم هشت دقیقه برای فیلم «سگ کشی» بازی کنم اما حاضر نیستم نقش اول یک فیلم قلابی باشم، یکی از شرایط خودداری هنرمند است.
*وضعیت این روزهای سینما؟
کلی نمیتوان درباره سینما حرف زد. الان جوانان خوبی آمدند و کارهای خوبی انجام میدهند، اما افرادی در سینما فیلمهایی میسازند که تجارت خانه سینما رونق پیدا کند، اینکه شما نقطه ضعف جامعه را مثل جوک گفتن ببینید و مردم برای دیدن آن پول بدهند، که چی؟
از نام بعضی از فیلمها مشخص است، که ارزش دیدن و بازی کردن ندارند. البته می گفتند زمانی که سینما فروش نمیکرد، گناه تلویزیون بود و حالا که فروش زیاد دارد باز گناه تلویزیون است. اگر سریالهای خوبی ساخته شود، شرایط فرق میکند چرا در زمانی که سریال «ستایش» پخش شد سینما رونق نداشت. ما یک مشکل اساسی داریم که به مردم یاد دادند سینما فقط یک تفریح و پر کردن اوقات فراغت، اما اصلا اینطور نیست.
*جالبترین شوخی مردم با شما در مورد سریال «ستایش»؟
کلمه "افتاد". هر کسی میخواست با من عکس بگیرد انگشتهایش را مدل حشمت فردوس میکرد و من میزدم روی دستشون و عکس نمیگرفتم تا امروز برای هیچ کس حتی همسرم اون افتادی که در سریال «ستایش» گفتم با آن ژست اجرا نکردم.
**جاودانگی دکتر شریعتی در فرهنگی بودنش است
شما از شاگردان دکتر شریعتی بودید، خاطره ای دارید که تا به حال به رسانهها نگفته باشید؟ وجود این فرد در زندگی شما چقدر تأثیر داشت؟
تقریبا همه خاطرات را گفتم. دکتر شریعتی تمام وجودش برای من خاطره است، تنها خاطره خوب من این بود که شاگرد دکتر شریعتی شدم. در زندگی من خیلیها تاثیر داشتند؛ اول مادرم که یک نوازنده حیرت انگیز تار بود و زمان خوابیدن در کودکی با ساز مادرم می خوابیدم و تا آخرین روزی که من کار تئاتر در مشهد انجام میدادم مادرم برایم هر شب یک جایزه تهیه میکرد.
نفر دوم معلمم به اسم آقای اقبال بود که در دوره دبیرستان مرا تشویق میکرد. همچنین دوستی به نام خسرو هوشیار که دانشجوی ادبیات بود و به خاطر حضورش ادبیات خواندم و بعد به خاطر علاقه خودم به سمت رشته تاریخ رفتم و آنجا شاگرد دکتر شریعتی شدم.
معلوم است ایشان بزرگترین تاثیر را در نگاه، دید و نحوه رفتار من داشت و من تنها شاگرد غیر سیاسی ایشان بودم. چون همه شریعتی را آدم سیاسی میداند و من میگم جاودانگی در فرهنگی بودن وی است نه در سیاسی بودنش. موقعی که میخواهند شریعتی را کوچک کنند میگویند سیاسی است، در حالی که فرهنگ شریعتی هنوز جاری است. نگاهی ویژه ای به تشییع داشت؛ حتی زمانی که اسم حضرت زینب (س) را میآورد لبهایش میلرزید.
خیلی از چیزها از او یاد گرفتیم، مرد عمل بود در وصیتنامهاش نوشته «اگر بند از بندم جدا کنند حسرت شنیدن یک آخ را با دلشان خواهم گذاشت» و گذاشت.
مرد بزرگی بود و به نظر من یکی از خادمین بزرگ با شیعه دکتر شریعتی بود. منتهی آدمهای بزرگ دشمنان بزرگی دارند، همچنین آدمهای بزرگ اشتباه هم میکنند. هنوز دوستدار افکار شریعتی هستم، همچنان معلم من است و راه و نگاه او را به فرهنگ تشیع بهترین نگاه میبینیم.
فکر نمیکنم کسی زیباتر از او از حسین بن علی (ع) حرف زده باشد. «حسین وارث آدم، آنها که رفتند کاری حسینی کردند و آنهایی که ماندند باید کاری زینبی کنند وگرنه یزدیاند؟؟». قدرتمندترین شعاری که درباره سیدالشهدا گفته شده است و آنچه که درباره شهدا میگوید؛ شهید قلب تاریخ است، عظیمتر از این کسی حرف نزده است. یادم است زمانی که در پاریس تحصیل میکردم روزنامه «لوموند فرانسه» این شعار را به زبان فرانسوی نوشته بود و در دو صفحه این جمله را تفسیر کرده بودند، سه کلمه شهید، قلب، تاریخ حالا شما ببینید این سه کلمه در فرهنگ چه جایگاهی دارد.
**من پارتی امیریل نبودم
*خیلی از افراد میگویند بهترین راه ورود به سینما و تلویزیون داشتن پارتی و آشناست. با توجه به اینکه از اعضای خانواده ارجمند در عرصه هنر حضور دارند در این باره چه نظری دارید؟ فکر کنم همه در خانواده ارجمند بازیگر به دنیا میان، درسته؟
نه اینطور نیست. پسر کوچکم شاگرد اول دانشگاه سلطنتی انگلیس در رشته سینما است، پیش از رفتن در ایران بازی هم میکرد. اما پسر بزرگم امیر یل در ایران ماند و کار بازیگری را پیگیری کرد.
امیریل با اینکه مهندس مکانیک بود به من گفت میخواهم با شما تئاتر بازی کنم، گفتم باید بروی دانشکده هنر بخوانی. مجبورش کردم رفت کنکور داد حتی مادرش بهش گفت تو که چیزی نخواندی گفت بین رتبه یک تا ۲۰ کنکور میشوم و همینطور شد و رتبه ۱۴ کنکور شد.
بعد لیسانس، فوق لیسانس کارگردانی با رتبه اول کنکور گرفت. اینطور نیست که من پارتیاش باشم. امیریل در فیلمی که من باشم بازی نمیکند مگر اینکه نداند من هستم. در سریال «ستایش» در دفتر مرحوم ایرج قادری بودیم امیریل برای گرفتن سوئیچ ماشین آمد و زمان رفتن آقای قادری صداش زد گفت: کارت دارم و او گفت: من عجله دارم. قادری گفت: میخوامت کارت دارم و او در پاسخ گفت: من در سریالی که پدرم حضور داشته باشد بازی نمیکنم. من روی پاهای خودم ایستادم حتی من به آقای قادری نگفته بودم چنین پسری دارم، امیریل در هرکاری که حضور داشته با توانایی خودش بوده است.
*شما برای بازی در کاری پسرتون را پیشنهاد ندادید؟
هیچ وقت پیشنهاد ندادم. من حتی شاگردهای خودم را پیشنهاد نمیکنم. خودشان گل میکنند، چراکه بازیگری مانند کار ادارهای نیست که من توصیه کنم. اگر در تو حقیقتی باشد از تو ساطع میشود هیچ کس نمیتواند جلوی تو را بگیرد. زیبایی پنهان نمیماند در گرانترین سریال کشور «معمای شاه» امیر یل نقش گردن کلفتی دارد. همه دوستان در سینما و تئاتر میگویند چقدر خوب بازی میکند گفتم شکر خدا که من نیستم، که بگویند یادش داده یا پیشنهاد حضور من بوده است. میخواهم بگویم اینطور نیست که در خانواده ما پارتی بازی شود. البته علم ژنتیک ثابت کرده است و ژنتیک هم تاثیر خود را دارد.
*حضور امیریل در «معمای شاه» چطور دیدید؟
خیلی خوب است. در این سریال تنها قصه قابل قبول در آن اوضاع سیاسی خانواده وزیری است چراکه همه خانواده وزیری سعید نیک پور، گوهر خیراندیش، یوسف صیادی، نرگس محمدی، آزاده اسماعیل خانی، خیلی خوب هستند. ما در بقیه داستان خانواده آیت الله کاشانی، نواب صفوی و مصدق را نمیبینیم اما همه خانواده وزیری را در قصه مشاهده میکنیم و این مهم است جریان خانواده متوسط در آن طوفان دیکتاتوری شوخی نیست به هر حال ممکن است سریال مشکلاتی داشته باشد چراکه همه کارها اشکال دارند.
**پیشگو نیستم
*آینده امیریل رو در سینما و تلویزیون چطور میبینید؟
من نمیتوانم بگویم چون پیشگو نیستم. امیریل به چند هنر آراسته است، روزی که سینما نتواند بازی کند، ساز نزند، آواز نخواند، میتواند ریاضی درس بدهد همانطور که در مشهد به دانشآموزان ریاضی تدریس میکرد.
*درباره برادرتان مرحوم انوشیروان صحبت کنید؟ با هم رقابت نداشتید؟
ابدا. شایعههایی پیرامون ما دو برادر درست کردند. من چون نمایش ابوذر با برادرم تمرین کرده بودم به میرباقری توصیه کردم نقش ابوذر بازی کند؛ اما نقش اشعث را به او داد. یکی از درخشانترین نقشها در امام علی (ع) بود. ما در این پروژه با هم از خانه حرکت میکردیم و به لوکیشن سریال «امام علی (ع)» در ورامین میرفتیم. این حرف ها را چشم تنگ سینما برای ما به وجود آورد، یعنی چی این حرف، من همه را میتوانم ببینم؛ بعد چشم ندارم برادرم را ببینم من نوکر برادرم بودم.
**عروسم درجه یک است
*رابطه شما با عروستون چطوره؟
امریکا تحصیل کرده الان هم دانشجوی مترجمی دانشگاه است. در همین مدرسه شاگرد من بود، بسیار شاگرد خوبی بود و من خیلی دوستش داشتم.
*عروس خوبی هستند؟
درجه یک است. قرار بود فیلمی ساخته شود و آن زمان هنوز با امیریل آشنا نبود من دفتری در ساختمان پدر ایشان گرفتم تا با دوستم آقای هرندی فیلمی بسازم، آقای هرندی کارگردان فیلم «بدون اجازه» امیر یل و مهدی پاکدل را دعوت کرد و یاسمینا را هم برای نقش دختر این فیلم انتخاب کرد. بعد از مدتی یل از من خواست برای خواستگاری با خانه آقای باهر برویم. خداروشکر خیلی خوشبخت هستند، حتی در یک مصاحبه یاسمینا گفته بود ما خیلی عاقلانه عاشق هم شدیم. حرف عجیبی است، چون همه در دیوانگی عاشق میشوند. هر دو بیشتر از سن خود عاقل هستند، ضمن اینکه این شغل را میفهمند. یل الان سه ساله سرکار سریال «معمای شاه» است اما اظهار نارضایتی نکرده است.
*دخترتون چکار میکند؟
دخترم بعد از تحصیل در مالزی به ایران آمده و دکتر دندانپزشک است اما نقاشی میکند. الان هم معلم زبان انگلیسی است و همانجا با یک بسکتبالیست ازدواج کرد.
*دامادتون اصالت ایرانی دارد؟
بله پدرش استاد دانشگاه و مادرش معلم بوده و به تقدیر اعتقاد دارم. من روزی که یاسمینا در کلاسم بود خیلی دوستش داشتم اونم منو دوست داشت، اما هیچ وقت فکر نمیکردم عروسم میشود خدا رو شکر خیلی خوب و خوشبخت هستند.
*صحبت پایانی یا توصیه ای برای جوانان دارید که نیاز باشد، گفته شود.
خیلی خوشحالم که با باشگاه خبرنگاران جوان مصاحبه کردم. من همیشه به جوانان احترام گذاشتم چراکه جوانان آینده کشور هستند. همان طور که من در این سن آینده جوانیام هستم، امیدوارم جوانان ما آینده خوبی در درجه اول برای خودشان و بعد برای کشورمان باشند.
همه ما رفتنی هستیم الان برادر من رفت، داوود رشیدی، آقای قادری، عباس کیارستمی رفتند مرحوم اصغر بیچاره میگفت« آنونس ما را در بهشت زهرا نشان میدهند». جوانان باید طوری زندگی کنند که بعد از رفتن آنها حسرت بخوریم مثل از دست دادن داوود رشیدی، کیارستمی، علی حاتمی، محمود استاد محمد، خانم جمیله شیخی و مهدی فتحی.
جوانان باید در جوانی این بازیگران تفحص کنند، رنجهای آنها را ببینند و اگر رنجهای آنها را تحمل کردند به جایی میرسند و میتوان به آنها امیدوار بود. البته هستند جوانانی که خوب کار میکنند. امیدوارم رنج این حرفه را قبول کنند و فکر نکنند با بیخیالی این کار را میتوانند انجام دهند، «نابرده رنج گنج میسر نمیشود مزد آن گرفت جام برادر که کار کرد».
- 10
- 3