جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
۱۰:۰۱ - ۳۰ آذر ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۰۹۰۱۲۱۶
چهره ها در سینما و تلویزیون

خاطرات همسر داود رشیدی از شب چله های دور و نزدیک

 اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,احترام برومند<

اعتماد نوشت:احترام برومند هنرمندی است که خاطرات خوشی از شب چله دارد. او در خانواده‌ای بزرگ شده با چندین خواهر و برادر و پدری که پایبند آداب و رسوم بود. قصه زیاد می‌دانست و قصه‌گوی خوبی هم بود و همین قصه‌ها بود که فرزندان او را شیفته می‌کرد.

 

 احترام برومند هم مانند ديگر خواهران و برادرانش چشم به دهان پدر مي‌دوخت و دلش را مي‌سپرد به سرزمين‌هاي دور. لابد تاثيرهمين قصه‌ها بود كه باعث شد احترام برومند سال‌ها بعد، يكي از بهترين قصه‌گوهاي بچه‌ها در برنامه‌هاي تلويزيوني شود و خواهرش مرضيه نيز در سريال‌ها و آثارش توجه خاصي به قصه داشته باشد.

 

برومند به دليل حضورش در دو برنامه تلويزيوني درباره جشن شب چله مطالعات زيادي كرده است و خاطرات خوبي هم از همين برنامه‌ها دارد: «خاطره‌اي دارم از شب يلدا كه مجري برنامه‌اي بودم در شبكه يك. شايد حدود شانزده، هفده سال پيش بود. اتفاقا با آقاي مرتضي احمدي بوديم و آقاي رشيدي هم بودند كه فيلمبرداري داشتند و ناچار شدند زودتر برنامه را ترك كنند. اتفاقا چند استاد آرشيتكت هم بودند. برنامه خوبي بود و سال‌ها بعد كه آقاي مرتضي احمدي درست شب يلدا فوت كردند، برايم يادآور آن برنامه بود.»

 

اجازه نداشتيم مشت‌مان را پر از آجيل كنيم!

به عقب برمي‌گرديم، به گذشته‌هاي دورتر كه خانم هنرمند دختربچه‌اي بود: «قديم‌ها واقعا شب‌هاي زمستان خيلي بلند بود. از پنج عصر، هوا تاريك مي‌شد و هيچ تفريحي هم نبود. نه تلويزيوني در كار بود و نه مثل حالا مغازه‌ها تا دير وقت باز بودند. ساعت به شش و هفت كه مي‌رسيد، حتي دكان دارها هم دكان‌هاي‌شان را تعطيل مي‌كردند و به خانه بر‌مي‌گشتند و به اين ترتيب، همه در خانه بودند. به همين دليل، به جز شب يلدا كه هميشه برنامه‌هاي خاص خودش را داشت، شب‌هاي ديگري هم بود كه خانواده‌ها و قوم و خويش‌ها به مناسبت‌هاي مختلف دور هم جمع مي‌شدند و اين طور بود كه از اول پاييز تا شب عيد مرتب برنامه دورهمي بود و شب نشيني كه به آن «شب چره» هم مي‌گفتند. امكانات آن زمان كه مثل حالا نبود. امروزه ديگر همه‌چيز در دسترس است.

 

اما آن زمان از قبل خوراكي تهيه مي‌كردند و در خانه نگه مي‌داشتند. مثل حالا نبود كه همه‌چيز در خانه‌ها فريز مي‌شود. ميوه‌هاي تابستان را نگه مي‌داشتند و برگه مي‌كردند چون زمستان‌هاي آن زمان ميوه‌هاي تازه به آن صورت در دسترس نبود. تخمه، برگه هلو، برگه زردآلو، كدو تنبل و حتي يادم مي‌آيد مادرم تخمه خربزه هم بو مي‌داد و همه را در خانه نگه مي‌داشتند. به جز مناطق جنوبي در بيشتر شهرها هواي سردي داشتيم. زمستان‌هاي آن زمان با حالا فرق مي‌كرد. اما آن شب‌هاي سرد با آن دورهمي‌ها گرم و پرفروغ مي‌شد. خوراكي‌ها را در پياله‌هاي كوچك مي‌ريختند و به دست‌مان مي‌دادند. اجازه نداشتيم دست‌مان را جلو ببريم و مشت‌مان را پر كنيم.»

 

صحبت از گذشته هم شيرين است و هم حسرت‌برانگيز و ادامه مي‌دهد: «امروز هم مراسم‌هاي آنچناني مال خانواده‌هاي پولدار است. آن زمان هم همين طور بود؛ به همين دليل شب يلدا در خانواده‌هاي ما ساده برگزار مي‌شد. تشريفات آنچناني نداشتيم. خانواده‌هاي متوسط و معمولي بوديم كه حتما مراسم را برگزار مي‌كرديم اما ساده و صميمي و نه با تشريفات و تجملات زياد.»

 

عاشق قصه‌هاي پدرمان بوديم

برومند به نكته ديگر هم توجه دارد: «يك موضوع ديگرهم بايد بگويم شب يلدا در هر منطقه‌اي شكل خاص خود را داشت. به هر حال كشور ما مناطق گوناگوني دارد با آداب و رسوم متفاوت؛ اقليم‌ها و زيست‌بوم‌هاي متنوع اما مهم اين است كه شب يلدا بلندترين شب سال است همه دور هم مي‌نشستيم دور يك سيني كه خوراكي‌ها در آن بود. پدرمان هم قصه مي‌گفت و عاشق قصه‌هايش بوديم. در گذشته همه‌چيز خيلي مختصرتر بود. حتي وقتي كه تلويزيون به خانه‌ها آمد، ساعت برنامه‌هاي آن خيلي محدود بود. تلويزيون اوايل فقط يك شبكه داشت كه چند ساعت در روز برنامه پخش مي‌كرد. طبيعي بود كه در آن سال‌ها براي شب يلدا هم برنامه‌هاي زيادي نداشته باشد. بعدتر و كم كم ساعات پخش برنامه‌هاي تلويزيوني بيشتر شد به طوري‌كه ده دوازه سال قبل از انقلاب، شب يلدا برنامه‌هاي خاصي در تلويزيون داشت.»

 

يلدا با خاطره‌گويي هم خيلي قشنگ است

او هم مانند بسياري از ما راز ماندگاري اين جشن را نمي‌داند: «نمي‌دانم چرا از ميان همه جشن‌هاي باستاني، شب يلدا باقي مانده. هرچند نوروز هميشه بزرگ‌ترين جشن ملي ماست اما همه ما خاطرات بسيار خوبي از اين شب داريم. خود من چندين سال پشت سر هم خواهرها و برادرهايم را دعوت مي‌كردم و همه در خانه ما دور هم جمع مي‌شديم. شعر مي‌خوانديم و فال حافظ مي‌گرفتيم البته امسال شرايط فرق مي‌كند چون آقاي رشيدي (زنده‌ياد داود رشيدي همسر احترام برومند كه تابستان امسال درگذشت) بين ما نيست. دو سه سال اخير كه به دليل شرايط ايشان، خانه ما وضعيت قبلي را نداشت، تعداد محدودتري دور هم جمع مي‌شديم. به هر حال وضعيت تغيير كرده بود و بيشتر خاطره مي‌گفتيم البته يلدا با خاطره‌گويي هم خيلي قشنگ است.

 

يك سال پسردايي آقاي رشيدي همه را به خانه‌اش دعوت كرد. بزرگ فاميل بود و بچه‌هايش همه را در خانه‌شان جمع كردند. آن شب هم خاطره گفتند، شعر خواندند و قصه گفتند و از خاطرات دوران بچگي‌شان گفتند و شب خيلي گرمي بود. چند سال قبل هم شب يلدا خانه مرضيه جمع شديم. يادم نمي‌آيد كه آن يلدا چه حرف‌هايي بين ما رد و بدل شد اما خيلي خوش گذشت و خيلي خنديديم.»

 

ديگر همه‌چيز خيلي عوض شده بود

كنجكاوي ديگر ما اين است كه وقتي او خود مادر شده براي بچه‌هايش در شب يلدا قصه مي‌گفته است: «پدرم خيلي قشنگ قصه مي‌گفت ولي من خودم شب‌هاي يلدا قصه نمي‌گفتم چون همه‌چيز خيلي عوض شده بود. گاهي هم براي شركت در برنامه‌هايي بيرون از خانه دعوت مي‌شديم ولي آقاي رشيدي هميشه دوست داشت چنين شب‌هايي را خانه باشيم. او كلا جز براي كار، مهماني رفتن را خيلي دوست نمي‌داشت. بيشتر اهل معاشرت با خانواده و دوستان خيلي نزديك بود.

 

 

 

  • 10
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش