«بیضایی ۷۸ساله شد؛ دور از وطن. دور از وطنبودن کسی که حالا خیلیها معتقدند مرد شمارهیک تئاتر ایران است، برای دوستدارانش در چندسال اخیر تبدیل به یک حسرت شده است». خبرگزاری ایلنا بهمناسبت پنجم دی برای زادروز ۷۸سالگی بهرام بیضایی با محمد رحمانیان، کارگردان و نویسنده تئاتر و از شاگردان بهرام بیضایی و پرویز جاهد، نویسنده و منتقد سینما و فیلمساز، گفتوگو کرده و همراه با عکس، فیلم و صوت، مروری بر چند دهه فعالیت این هنرمند و پژوهشگر داشته است.
آشنایی با بیضایی، به سود جامعه تئاتر
محمد رحمانیان، از شاگردان وفادار بهرام بیضایی است که تاکنون در غیابش بارها آثار او را اجرا یا خوانش کرده. او در پاسخ به این سؤال که برگزاری جشنوارههایی به نام بیضایی چقدر اثرگذار است، میگوید: «معتقدم هرجایی کاری از بیضایی خوانده یا اجرا شود، درکل نه بهنفع آقای بیضایی که بهنفع جامعه تئاتری ماست. بهخصوص نسل جوان هرچه بیشتر با آثار بهرام بیضایی آشنا شوند اتفاق خوبی است و میفهمیم که این جامعه دارد رشد پیدا میکند و پویاتر میشود. برخی از دانشجویان جوان ممکن است آثار بهرام بیضایی را نخوانده باشند و یک تلنگری مثل جشنواره بتواند (البته جشنواره کارشناسیشده با اهداف مشخص) این امکان را برای نسل جوان تئاتری فراهم کند که با پیشینه درخشان خودشان در ادبیات نمایشی مثل بهرام بیضایی، غلامحسین ساعدی، اکبر رادی، اسماعیل خلج، مهین تجدد و دیگران آشنا شود. پس از این نظر اتفاق خوبی است».
رحمانیان ادامه میدهد: «اما خود آقای بیضایی به این نیازی ندارد که جشنوارهای به نامش برگزار کنیم، یادمان یا بزرگداشتی برایش بگذاریم. چون دارد همچنان مینویسد، تحقیق میکند، تدریس میکند و همه کارهایی را که در ایران جلویش را گرفتند، دارد در خارج از کشور انجام میدهد و آنقدر نتیجهاش خوب بوده که دوستانمان را نگران کرده است. من رپرسیون نمایش «طربنامه» را دیدم و بسیار نمایش خوبی است. نمایشی که کیهان رویش انگشت گذاشته درباره اتفاقی است که در سال ۱۲۷۴ هجریقمری میگذرد؛ مربوط به چیزی حدود صد سال پیش است. همه را زیر تیغ گرفته است. این نمایشنامه در صدوچند سال قبل میگذرد و معلوم نیست نویسنده کیهان و نه هیچکس دیگری نه اثر را خوانده و نه از آن اطلاعی داشته باشد».
رحمانیان در انتهای صحبتش با تأکید بر اینکه «وقتی بیضایی در این مملکت زیر سؤال برود، همه تئاتر کشور زیر سؤال رفته است»، گفت: «وقتی جلوی کار ساعدی، بیضایی، رادی و دیگران را، هرکدام بهنوعی، میگیرند، پس چه کسی باید در این کشور کار کند؟ چهکسی باید به مردم بیاموزد و روشنگری کند؟»
بیضایی برای هنر چه کرده؟
بهرام بیضایی چه آن زمانی که ایران بود و چه حالا که در استنفورد آمریکا ساکن شده، ۱۳ نمایش روی صحنه برد و ۱۰ فیلم بلند و چهار فیلم کوتاه ساخت؛ همه اینها علاوه بر چیزی حدود ٧٠ کتاب فارسی چاپشده اوست که گنجینه عظیمی از ادبیات و دانش او بهشمار میروند؛ نمایشنامه و فیلمنامه و داستان و گفتوگو و پژوهش تاریخی و فرهنگی و ... که تعدادی از آنها به زبانهای دیگر هم ترجمه شدهاند. «نمایش در ایران»، «ریشهیابی درخت کهن» و «هزارافسان کجاست؟» تنها تعدادی از این آثار پژوهشی بهشمار میروند.
بیضایی از سال ۱۳۴۰ بود که بهطور جدی نمایشنامهنویسی را آغاز کرد و پنج سال بعد اولین نمایشش را کارگردانی کرد. «مرگ یزدگرد» بیضایی یکی از تحسینشدهترین آثار اوست که تئاتر را با قالب سینما آمیخته است؛ این نمایش در سال ۱۳۵۸ روی صحنه رفت و او بعد از ١٨ سال محرومشدن از صحنه در سال ۱۳۷۶ دو نمایشنامه «کارنامه بندار بیدخش»، نوشته خودش و «بانو آئویی» را به طور همزمان در سالن چهارسو و سالن قشقایی، واقع در تئاتر شهر روی صحنه برد. در سالهایی که بیضایی از صحنه دور ماند، مشغول نوشتن نمایشنامه و فیلمنامه و پژوهش بود که تعدادی از آنها از سوی انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر شدهاند.
بیضایی نمایش «شب هزارویکم» را در سال ۱۳۸۲ در سالن چهارسو اجرا کرد و در تابستان سال ۱۳۸۴ «مجلس شبیه در ذکر مصایب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین» را در سالن اصلی تئاتر شهر روی صحنه برد، اما آخرین نمایش او در ایران «افرا؛ یا روز میگذرد» بود که در زمستان ۱۳۸۶ در تالار وحدت تهران به صحنه رفت و با موفقیت و استقبال تماشاگران هم روبهرو شد. زبان در نمایشنامههای بیضایی عنصری درخور توجه بوده است؛ بهطوریکه در برخوانیهای «آرش»، «اژدهاک»، «مرگ یزدگرد»، «سهرابکشی» و «کارنامه بندار بیدخش» از هیچ کلمه عربیای استفاده نشده است. اهالی تئاتر، تعدادی از مهمترین نمایشنامههای بیضایی را شامل «مرگ یزدگرد»، «فتحنامه کلات» و «سهرابکشی» میدانند.
اما در سینما هم «باشو غریبه کوچک» بیضایی اثر ماندگار و تحسینشدهای بود که یک پرتره تصویرشده از مام وطن بهشمار میرفت. «مسافران»، «رگبار» و فیلمنامه «روز واقعه» هم تعدادی دیگر از آثار برجسته او در مدیوم تصویر بهشمار میروند.
چرا بیضایی از ایران رفت؟
شهریورماه ۹۵، شش سال از مهاجرت بهرام بیضایی به آمریکا گذشت؛ ششسالی که با حضور در دانشگاه استنفورد آمریکا بهعنوان مدرس و اجرای سه نمایش گذشت. بیضایی در زمان حضورش در ایران با محدودیتهای مختلفی برای کار و تدریس مواجه بود. آخرین فیلم او؛ یعنی «وقتی همه خوابیم» در نقد مناسبات سینما بود و با وجود تلاش برای ساخت دو فیلم دیگر بعد از آن؛ یعنی «اشغال» و «مقصد»، راه به جایی نبرد؛ این دو فیلم با بهانههای مختلف مانند پرهزینهبودن و برداشتهای فرامتنی به دریافت مجوز نرسیدند و بیضایی را هرچه بیشتر به ترک ایران سوق دادند. درواقع این آخرین تلاشها برای ساخت فیلم آخرین تیر ترکش بعد از سالها اجازهنیافتن برای کار و انواع تهمتها و انگهایی بود که به بیضایی چسبانده میشد تا در نهایت او را به سوی این تبعید ناخواسته بکشاند.
بهرام بیضایی سال ۱۳۸۹ به دعوت عباس میلانی و برنامه مطالعات ایرانشناسی به استنفورد رفت و تا امروز در دانشگاه آنجا مشغول به تدریس شده است؛ علاوهبراین، او تاکنون سه نمایش «جانا و بلادور»، «گزارش ارداویراف» و «طربنامه» را روی صحنه برده است.
آیا بیضایی باید به ایران برگردد؟
پرویز جاهد، نویسنده و فیلمساز درباره شرایط بهرام بیضایی در داخل ایران میگوید: «بهرام بیضایی در این سالها در ایران عملا تدریس نمیکرد؛ چراکه نظام آکادمیک ایران و سیستم گزینش با تدریس او در دانشگاه مشکل داشت. این تنها مشکل بیضایی نبود و نیست و استادان زیادی به خاطر نگاه متفاوت با این مشکل مواجه شده و از نظام آموزشی کنار گذاشته شدند. در چنین شرایطی، زمینه طوری فراهم میشود که از فضای آموزشی رانده میشوی و دیگر برای تدریس، سواد، سابقه آکادمیک و دانش یک استاد ملاک و معیار نیست؛ بلکه معیارهای دیگری در نظر گرفته میشود. وقتی به یکی برچسب زده میشود، او دیگر تبدیل به آدمی میشود که حق استفاده از حقوقش را ندارد. بهرام بیضایی هم با اینکه از هر لحاظ شایسته تدریس در دانشگاهها بود، متأسفانه قربانی چنین فضایی شد».
جاهد با بیان اینکه «چنین فضایی به تبعیض و تقسیم آدمها میپرداخت» ادامه میدهد: «وقتی چه در سطح آکادمیک، چه در فیلمسازی و چه در حوزه تئاتر جلوی کار تو را بگیرند، در واقع به زبان بیزبانی به تو میگویند «برو؛ اینجا نمان» و این اتفاق برای بهرام بیضایی افتاد و او رفت». جاهد با تأکید بر اینکه «تئاتر و سینمای ایران مدیون بهرام بیضایی است و ایشان شاگردان زیادی تربیت کرد و با نمایشنامههایی که نوشت، فیلمهایی که ساخت و تئاترهایی که روی صحنه برد و آثار پژوهشی ارزندهاش در زمینه نمایش در ایران، خدمت زیادی به فرهنگ ایران کرد» ادامه میدهد: «واقعیت این است که در این حوزهها کمتر کسی در حد و اندازه بیضایی داریم. او نویسنده و کارگردانی برجسته با آثاری درخشان و ماندگار در سینما و تئاتر ایران است». این منتقد سینما، در انتها خاطرنشان میکند: «مهاجرت بهرام بیضایی، برای فرهنگ و هنر و تئاتر و آموزش و سینمای ما دریغ و حسرت است. نبود او یک خسران بزرگ است؛ اما سؤال این است که آیا اگر امروز او در ایران بود، از همه قابلیتها و توان آکادمیک، نمایشی و سینمایی او استفاده میشد؟ متأسفانه باید بگویم نه! وقتی بیضایی در ایران بود، چند دانشگاه از وجود او استفاده کردند؟ چند جا تدریس میکرد؟
- 16
- 5