پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۱۱:۰۶ - ۱۳ دي ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۰۰۰۶۰۶
چهره ها در سینما و تلویزیون

عشق اول این فیلمساز، شهرهای دیدنی جهان است

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,جیم جار موش

جیم جارموش، یکی از موفق‌ترین فیلمسازان مستقل تاریخ سینماست. کمتر علاقه‌مند جدی سینمایی را پیدا می‌کنید که با این جمله مخالفت کند. جارموش هر سه تا چهار سال یکبار فیلم می‌سازد و با تمام شهرت و طرفدارانی که دارد هنوز هم با مشکلات مالی زیادی برای ساخت آثارش روبه‌روست.

 

جیم جارموش هیچ‌گاه در نظام استودیویی دوام نیاورده و شکل متفاوت آثارش گرچه برای او آوازه‌ای منحصربه‌فرد به‌وجود آورده ولی باعث استقبال مردمی از آثارش نشده است. جارموش حتی طرفداران سرشناسی در نقاط مختلف جهان دارد که از وی الگوبرداری کرده‌اند و به‌اصطلاح دنباله‌رواش بودند اما او نیز مانند دیگر فیلمسازان خاص آمریکایی چون وودی آلن و دیوید لینچ مشکلات مالی عجیبی دارد و بودجه اولیه فیلم‌هایش به‌راحتی تهیه نمی‌شود. در گفت‌وگوی تاکز سعی شده بیشتر از سوال‌های معمول که با هر فیلم تکرار می‌شود و در مورد دنیای متفاوت آثارش است در مورد دنیای متفاوت فیلمساز صحبت شود. شخصی که متفاوت می‌بیند، متفاوت فکر می‌کند و متفاوت فیلم می‌سازد.

 

شما ۴۰ سال است که در نیویورک زندگی می‌کنید. آیا اکنون خودتان را یک نیویورکی می‌دانید؟

من مدتی طولانی در این‌جا زندگی کردم ولی یک نیویورکی نیستم. من اصالتا اهل آکرون اوهایو هستم که هم‌مرز واشنگتن است. وقتی می‌شنوم کسی می‌گوید نیویورکی هستم یک جوریم می‌شود! من در برلین هم زندگی کردم. عاشق توکیو وهم‌انگیز و زیبا هستم و پاریس را در هنگام بهارش دوست دارم. عاشق رم هستم، عاشق شهرها هستم. من به شهرها مثل کسی که عاشق باشد می‌اندیشم.

 

شهرها را مثل یک عاشق دوست دارید؟

بله؛ من عشق‌های واقعا زیبایی داشته‌ام و هنوز هم دارم. اما اگر فامیل یا دوستی نداشتم و می‌خواستم بروم در گوشه‌ای از دنیا گم شوم به تنگیر مراکش می‌رفتم. این شهر فستیوالی از موسیقی و فرهنگ است. حس خوبی آن‌جا دارم. عاشق این هستم که خود را در آن‌جا ناپدید کنم. از طرفی قرار است اواخر این سال به مکزیکو‌سیتی بروم. تا به‌حال آن‌جا نبودم. همه دوستانم به من می‌گویند «می‌ترسیم اگر بروی به مکزیکو‌سیتی هرگز دیگر برنگردی» (می‌خندد) بنابراین برای رفتن به آن‌جا بسیار هیجان‌زده‌ام.‌

 

وقتی در آکرون بودید، سینما در رشد و پرورش فکری شما چه تاثیری گذاشت؟

وقتی در اوهایو بودم فیلم «حمله خرچنگ غول‌پیکر هیولا» را دیده بودم و این‌جور چیزها بود که دوست داشتم، ولی تاثیرپذیری خاصی نبود تا این‌که در سن ۲۰ سالگی برای زندگی به پاریس رفتم و سینما عشق واقعی و بزرگش را در رگ‌های من جاری کرد.آن موقع‌ها من در پاریس به‌مدت ۹ ماه دانشجوی انتقالی بودم و تمامی دروسم را ناتمام گذاشتم، برای این‌که هر روز در سینما‌های پاریس بودم! بین نمایش‌ها در سالن انتظار می‌ماندم و همه فیلم‌ها را از هند و ژاپن و فیلم‌های هالیوودی که حتی نمی‌دانستم وجود دارند می‌دیدم. در آن‌جا بود که ادوارد دیمتریک و یاشوجیرو اوزو و میزوکوچی و موج نوی برزیلی‌ها را کشف کردم! حیرت‌آور بود! نمی‌دانستم که سینما می‌تواند همه این چیزها را داشته باشد. سرم به دوران افتاد و از آن موقع تا به‌حال نیز نایستاده است.

 

فکر می‌کنید که سینمای مدرن همچنان می‌تواند مثلا مثل داستان‌های اوزو شاعرانه باشد؟

من فیلم‌های فوق‌العاده شاعرانه‌ای دیده‌ام! همچین تیپ فیلم‌هایی را از جاهای مختلفی دیده‌ام.اما من خودم را «آقای جریان اصلی» نمی‌دانم. مشکلی که با استودیو‌های هالیوودی دارم این است که آن‌ها خیلی شلوغ و در م هستند.

 

منظورتان را شرح دهید؟

آن‌ها از هر چیزی که نتوانند بر روی نمودارها ارزیابی‌اش کنند می‌ترسند. رویکردشان اغلب این‌گونه است که می‌خواهند فیلم شبیه به فیلم «فارغ‌التحصیل» خوانده شود اما مثل فیلم «داستان عشق» ساخته شود. چرا فیلم نمی‌تواند فقط ماهیت خودش را داشته باشد؟ چرا؟ از چه می‌ترسند؟ در نتیجه آن‌ها به‌جای هر نوآوری مدام گور خودشان را زیر‌ورو می‌کنند.گاها یک معجزه است که اثر نوآورانه‌ای از یک سیستم استودیویی بیرون بیاید. آن‌ها از هر چیزی که نشود در بازار فروش تخمینی برایش زد وحشت دارند. چون این صنعت یک تجارت است و ریسک و عدم‌اطمینانِ بسیار بسیار بسیار عمیقی در مورد آن وجود دارد.

 

ولی استودیوی آمازون که دو فیلم اخیر شما را گرفته است هم کارش تجارت است!

درست است؛ اما مسئله من فهم و درک است. من دوستی فرانسوی دارم که مسئول پخش است و سینه‌فیل هم هست پس وقتی در مورد ژیگا ورتوف به او اشاره می‌کنم او به‌خوبی می‌داند که طرف صحبتش کیست و در چه موردی حرف می‌زند. حالا اگر همین را با یکی از اصحاب هالیوودی در میان بگذارم آن‌ها به من خواهند گفت «کی هست یک مدل روسیه‌ای؟» آن‌ها نمی‌دانند چه فیلم‌هایی وجود دارند. سام فلر یک‌بار به من گفت این آدم‌ها در لس‌آنجلس قبلا در کار تجارت لباس‌زیر بودند و حالا آمده‌اند و به ما می‌گویند چطوری فیلم بسازیم. این دیگر چه وضعیتی است؟ ولی رابطه من با آمازون درواقع بسیار عالی است.

 

براساس آنچه گفتید، فکر می‌کنم شما در این مورد بسیار انتظار کشیدید.

نگرانی نخست من این بود که اکران سینمایی می‌خواستم.و دیگر شرکت‌ها سلیقه رو به‌ موجی داشتند. من نمی‌خواستم فیلمی بسازم که در جهت فیلم‌هایی باشد که آن‌ها تقاضا داشتند. گفت‌وگوهای طولانی اولیه‌ای با شرکت فوق در این‌باره داشتم و دیدگاه آن‌ها به‌صورت قابل‌توجه‌ای تغییر کرد. ارتباط تجاری ما راه بسیار متفاوتی از دیگر کارهایم داشته است چون چشم‌اندازها هم متفاوت شده است. من در همه امور مثل قبل مشارکت نمی‌کنم ولی کنترل هنری کاملی بر اثرم دارم.

 

آیا فهمیدن دید هنری شما دشوار است؟

تامین مالی فیلم دارد دشوار‌تر و دشوارتر می‌شود. بستن یک قرارداد مناسب و معقول هم همین‌طور. من کسب‌و‌کار کوچکی دارم. مستقل هستم و مخارجی کلی دارم. درطول سال‌ها مقداری پول ذخیره کردم و حالا دیگر همه‌اش ته‌کشیده است. چون خودم مخارجم را تامین می‌کنم و هیچ‌کس هم برای بالا رفتنم کمکی به من نکرده است.

برای همین است که شما بعضی‌وقت‌ها نامتان را در فیلم بعضی از فیلمسازان که نیاز به حمایت داشته‌اند قرار داده‌ا‌ید؟

 

مسئله من این است که اگر آن‌ها فیلم خوبی ساخته باشند خوشحال خواهم شد که نام من بتواند کمک‌کننده باشد اما همیشه به آ‌ها می‌گویم: دنبال من نیایید که برای فیلم‌هایتان توصیه‌ای کنم. من نه به شما یادداشتی می‌دهم و در تدوین فیلم خودم را قاتی نمی‌کنم. من نامم را به شما می‌دهم و بنابراین شما امکان این را می‌یابید که فیلم خودتان را بسازید. این کار را برای یک چندتایی از فیلم‌ها انجام دادم.دلم می‌خواهد که از بعضی فیلمسازان جدیدِ جالب پشتیبانی کنم تا بتوانند فیلم‌های خودشان را بسازند و توسط جریان موجود مکیده و تفاله نشوند و به آن‌ها گفته‌ام که چطور می‌شود این‌گونه بود. اما از طرفی هم به‌خاطر مضیقه مالی کمک‌های مادی برایم دشوار است. من کار خودم را هم نمی‌توانم خیلی خوب حمایت کنم.

 

و حالا شما دیگر استطاعت خرید خانه‌ای برای دوران استراحت و بازنشستگی خود را هم ندارید؟

احتمالا نه؛ یک سوراخ موش شاید(می‌خندد) «گریم دنجر» را تقریبا هشت سال پیش شروع کردم و حدود ۴۰هزار دلار پول خودم را خرج کردم و بعد از مدتی فهمیدم دیگر نمی‌توانم اجاره را بپردازم. چه‌کار می‌شد کرد؟ در نتیجه کار را متوقف کردم و « تنها عشاق زنده می‌مانند» را ساختم. بعد یک سرمایه‌گذار خیلی فوق‌العاده پیدا کردم برای گریم دنجر و دوباره کار را از سر گرفتیم؛ درست در همان زمانی که تدوین «تنها عشاق...» را انجام می‌دادیم. بعد دوباه پروژه به‌خاطر ساخت«پاترسون» متوقف شد و بعدش کار را دوباره از سرگرفتیم، درحالی‌که تدوین دو تا کار را با هم انجام می‌دادیم. من از پایین سمت شرق نیویورک از اتاق تدوین گریم دنجر می‌کوبیدم و می‌آمدم به سمت غرب و همه بعدازظهر روی «پاترسون» کار می‌کردم.

 

آخر سر ارزشش را داشت؟

خیلی به این فیلم افتخار می‌کنم. آدم‌‌هایی که راجع بهشان صحبت کردم اگر نگوییم از بزرگترین بندهای راک‌اند‌رول اما از بهترین‌هایش بودند. من عمیقا آن‌ها را دوست دارم. این فیلم بیشتر از این‌که مستند باشد یک نامه عاشقانه است. وقتی که نوجوان بودم الهام‌بخش بزرگ دوران ما بندهای زیرزمینی‌ام سی۵، استوجزها و ولوِت بودند. این‌ها بندهای ما بودند. این‌ها کسانی بودند که ما در موردشون حرف می‌زدیم با ایگی در آن حال‌و‌هوا دوست شدم. ما سال‌های طولانی است که دوست مانده‌ایم و او هشت سال پیش به من گفت« هی مرد اگر کسی بخواهد راجع به استوجزها فیلمی بسازد آن آدم باید تو باشی» به او گفتم «داری از من درخواست می‌کنی که یک فیلم راجع به استوجزها بسازم؟ از فردا شروع خواهم کرد» و همین هم شد

 

 

 

ion.ir
  • 18
  • 2
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش