جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
۱۰:۲۵ - ۱۶ بهمن ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۱۰۱۳۴۹
چهره ها در سینما و تلویزیون

زادروز علی نصیریان؛

سایه ات مستدام بزرگ آقا

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,علی نصیریان

بدون شک علی نصیریان یکی از ستون های سینما، تلویزیون و تئاتر ماست؛ بازیگری خوش اخلاق، بدون حاشیه و محبوب که در همه دوران کاری اش، این خصلت را داشته و نماید یک بازیگر با ویژگی های مثبت کاری، اخلاقی و روحی است.نیمه بهمن تولد یکی از بزرگ ترین بازیگران ایران است. علی نصیریان که با نقش های ماندگار بسیاری در خاطراتمان حک شده است.

 

بدون شک علی نصیریان یکی از ستون های سینما، تلویزیون و تئاتر ماست؛ بازیگری خوش اخلاق، بدون حاشیه و محبوب که در همه دوران کاری اش، این خصلت را داشته و نماید یک بازیگر با ویژگی های مثبت کاری، اخلاقی و روحی است. این بازیگر هشتاد و دو ساله از جوانی تا حالا، هیچ حاشیه و مسئله خاصی نداشته و همین از او شخصیتی خاص و مورد احترام ساخته است. در این مطلب نگاهی به ابعاد مختلف زندگی او داشته ایم و گفت و گویی هم با همسرش انجام داده ایم تا برایمان بگوید نصیریان از نزدیک چگونه است.

 

نصیریان تئاتری

 

به تئاتر احترام بگذاریم

سال ۱۳۲۹ بود و علی نصیریان ۱۶ سال بیشتر نداشت. به دبیرستان پیرنیا می رفت و با جمشید لایق، بهمن فرسی، اسماعیل داورفر، فریدون فرخزاد و مهدی فتحی همکلاس بود. همین جمع کوچک تصمیم گرفتند به کارگرداین بهمن فرسی و با بازی نصیریان یکی از کمدی های لاله زار را در مدرسه اجرا کنند. کم کم دوستی بین جمشید و علی به خاطر علاقه ای که هر دو به ادبیات و نمایش داشتند ریشه دارتر شد.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,علی نصیریان

شب ها محوطه جلوی دادگستری ارگ تبدیل به میدان تمرینشان شد. همزمان با  دبیرستان، پای نصیریان به جامعه باربد باز شد و زیر نظر اسماعیل مهرتاش، رفیع حالتی و آل آقا، ادبیات و نمایش آموخت. همان جا با موسیقی هم آشنا شد. از کودکی به او گفته بودند صدای خوبی دارد و او هم مدام در جمع دوستان و اقوام تصنیف های روز را خوانده بود.

 

سال ۱۳۳۰ که به تئاتر سعدی رفت از حسنی خیرخواه و حسین ناصحی بازیگری و موسیقی یاد گرفت. تئاتر سعدی به خاطر کودتا ۲۸ مرداد تعطیل شد و پای نصیریان به مدرسه هنرپیشگی تئاتر ایران باز شد. این هنرستان طبق برنامه و الگوی درسی کنسرواتوار هنر دراماتیک پاریس اداره می شد. همین جا بود که با فهمیه راستکار، حسین کسبیان، جعفر والی و عباس جوانمرد آشنا شد.

 

آشنایی با شاهین سرکیسان که یک هنرمند ارمنی عاشق تئاتر بود، تاثیر زیادی روی زندگی نصیریان گذاشت. سرکیسیان اولین معرف تئاتر غرب در ایران بود و کسی بود که اولین بار شیوه احساسی و الهامی استانیسلاوسکی را مطرح کرد.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,علی نصیریان

سال ۱۳۳۷ تلویزیون ایران راه اندازی شد. دو سال بعد نصیریان سرپرستی گروه شش نفره ای را عهده دار شد که قرار بود برای اجرای زنده تئاتر به تلویزیون بروند. تئاترهای زیادی را برای تلویزیون کارگردانی و اجرا کرد و بین مردم به عنوان یک چهره هنری شناخته شد. همان سال ها با عزت الله انتظامی هم آشنا شد و این دوستی تا ۶۰ سال تداوم یافت.

 

نصیریان توانست رویکرد بدبینانه مردم نسبت به تئاترهای مبتذل را تغییر دهد و مردم را با تئاتر آشتی داد. او علاوه بر اجرای بیش از ۵۰ تئاتر تلویزیونی، در تئاتر سنگلج هم روی صحنه می رفت. سال ۱۳۴۷ در سی و چهارسالگی در نقش مش اسلام فیلم گاو، به عنوان اولین بار وارد فضای حرفه ای سینما شد. همان زمان سرپرست گروه تئاتر مردم شد و همراه گروهش به شهرستان ها سفر کرد. گاهی به عنوان دبیر یا سخنران فعالیت می کرد. نصیریان بعد از انقلاب جزء معدود کسانی بود که ماند و به صورت خودجوش به کارش ادامه داد. این قدر به تئاتر معتقد بود و آن را امری مقدس می شمرد که هرگز نتوانست از بازیگری فاصله بگیرد.

 

نصیریان نویسنده

 

مردی که قلمش تئاتری بود

شاید خیلی ها ندانند که بخش بزرگی از دنیای علی نصیریان قبل از بازیگرشدن وجه نویسندگی اوست. اولین تجربه نوشتاری اش در همان سال های نوجوانی در مدرسه پیرنیا اتفاق افتاد. نمایشنامه اشتباه را از روی سوءتفاهم آلبر کامو نوشت و اجرا کرد. آثار هدایت را دوست داشت و اولین اثر حرفه ای و ماندگارش را به نام افعی طلایی از روی آثار همین نویسنده به نام داش آکل تحریر کرد.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,علی نصیریان

در خلال سال های دهه ۳۰ که به خانه سرکیسیان رفت و آمد می کرد با دکتر جهانبگلو و آل احمد آشنا شد. آن ها ایده تئاتر ایرانی را مطرح  کردند و نصیریان هم آن را روی هوا گرفت. تا آن وقت تئاتر ایرانی به مفهوم واقعی رواج نداشت و آنچه بود سراسر ابتذال و هجو بود. به همین خاطر تصمیم گرفت آثار هدایت را دراماتیزه و اجرا کند. موفق هم شد.

 

 

نصیریان معتقد بود تئاتر ایران با کمبود متن مواجه است و ترجیح می داد جای این که نقش هملت را بازی کند، در لباس یک ایرانی، نقش نقال، معرکه گیر، سیاه، کارمند دفتری را بازی کند. به همین خاطر بود که کار نوشتن را به طور جدی دنبال کرد. معمولا برای خلق شخصیت هایش از محیط اطراف الهام  می گرفت و فضای نمایش هایش، قهوه خانه، کوچه، زیرزمین یا خانه های روستایی بودند. قهرمان های داستان های نصیریان معمولا از افراد پایین دست و فقیر جامعه بودند اما در همگی عناصر صداقت و درستکاری موج می زد.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,علی نصیریان

زنان قصه های نصیریان بیشتر زنان دردکشیده و مظلوم بودند که مورد سوءاستفاده قرار گرفته بودند. هرچه بود از شیوه های سنتی ایران که خودش شاهد آن ها بوده در نوشتارش استفاده می کرد و شیوه ابداعی خودش بود. به خاطر همین می شود گفت نصیریان اولین نمایشنامه نویسی است که با تکیه بر ادبیات شفاهی از اشعار تصنیف ها و سنت های عامیانه در نمایش هایش استفاده کرده است.

 

نصیریان با نمایشنامه هایی که در دهه ۴۰ برای تلویزیون نوشت و آن ها را کارگردانی و بازی کرد، مردم را با مفهوم نمایش ایرانی آشنا کرد. به مردم فهماند تئاتر با آنچه در لاله زار در قالب شعبده بازی و آواز مردم را سرگرم می کند، فاصله دارد. او نمایشنامه های زیادی نوشته که بعضی هایشان این ها هستند؛ افعی طلایی (۱۳۳۵)، بلبل سرگشته (۱۳۳۶)، سیاه (۱۳۴۰)، هالو (۱۳۴۲)، رویا (۱۳۴۲)، نگار (۱۳۴۳)، پهلوان کچل (۱۳۴۴)، لونه شغال (۱۳۴۸)، بنگاه تئاتر ال (۱۳۵۳)، سلطان و سیاه (۱۳۷۸)، بازیگر و زنش (۱۳۸۳)، آدم خوابش می گیره (۱۳۸۳)، کتاب تماشاخانه (۱۳۸۳).

 

نصیریان کارمند

 

سکاندار تئاتر در میانه انقلاب

سال ۱۳۵۵ نصیریان به سمت ریاست اداره تئاتر منصوب شد. مهم ترین دلایل انتخاب او، فعالیت مستمر در تئاتر، آشنایی اش با گروه های تئاتری، شناخت مسائل و مشکلات تئاتر، داشتن نگاه کارشناسانه و از همه مهم تر محبوبیت اش بین مردم و هنرمندان بود. انتخاب او یکی از بهترین اتفاقات ممکن در آن سال ها بود که هنرمندان در وضعیت نابسامان جامعه دست و پا می زدند. نصیریان در همان یک سال تا انقلاب تصمیمات درستی برای هنرمندان گرفت؛ مثل افزایش حقوق هنرمندان اداره تئاتر، اعطای درجه ارزشیابی لیسانس و فوق لیسانس و دکترا به هنرمندان، اعطای بورس تحصیلی و اعزام هنرمندان به خارج از کشور برای تحصیل، حمایت از اجرای گروه های آزاد، استخدام دانشجویان تئاتر برای تدریس و راه اندازی نشریات هفتگی و دوهفته نامه های تخصصی تئاتر.

 

همان موقع شورایی برای بازخوانی و نقد نمایشنامه ها تشکیل داد و دو سالن نمایش کوچک را هم راه اندازی کرد. از همه چیز مهم تر شهرستان ها را که تقریبا به باد فراموشی سپرده شده بود، احیا کرد و گسترش داد. هدف عمده نصیریان این بود که اخلاق و فکر سالم را وارد فضای تئاتر کند و به همین خاطر بسیار مورد اذیت و آزار واقع شد. نصیریان تا سال ۵۸ به مدت دو سال و نیم در همین سمت ماند و اقدامات شایانی برای تئاتر ایران انجام داد.

 

نصیریان سینمایی و تلویزیونی

 

سیمرغ درحسرت نصیریان

کمتر کسی است که به بازی نصیریان ایمان نداشته باشد. تعداد نقش های ماندگار این هنرمند توانمند از تعداد انگشتان دست بیشتر است و با این حال در کمال تعجب هنوز سیمرغ روی شانه هایش ننشسته است. همین پارسال بود که حسن فتحی در خلال سریال شهرزاد، لقب عالیجناب بازیگری ایران را به او داد و گفت الحق بزرگ آقایی برازنده ایشان است. کمتر کسی است که استدلال های قاضی شارح در سربداران را به یاد نداشته باشد. چشمان پرمحبت ابوالفتح هزاردستان را باسر برهنه و عینک ته استکانی اش ندیده باشد.

 

 

میرزا نوروز کفش های میرزانوروز که با لباس مندرس در بیابان های قزوین از کفش های مندرس و پاره اش می گریزد. حاج یونس فتوحی میوه ممنوعه که برای عشق هستی ۷۰ سال عبادت را به باد داد و قدسی همچنان به پایش ایستاده بود.  دایی غفور بوی پیراهن یوسف که پاهایش تاب ایستادن در کنار اتوبوس اسرا را نداشت و عکس به دست از خود بیخود شده بود. بزرگ آقای سریال شهرزاد هم که دیگر ختم کلام بازیگری اوست.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,علی نصیریان

نصیریان از آن دست بازیگرانی است که تاریخ مصرف ندارد و هرچه بر عمر بازیگری اش اضافه می شود توانمندی و اصالتش بیشتر به چشم می آید. با وجود این کارنامه پررنگ و لعاب، می شود به این نتیجه رسید که شاید سیمرغ در حسرت آقای بازیگران ایران باشد!

 

 

مینو بیات، همسر علی نصیریان از ۵۷ سال زندگی مشترک با او می گوید

 

از اول گفت عاشق تئاترم

تابستان سال ۳۸ با هم ازدواج کردند. مینو بیات که دو سال از نصیریان بزرگ تر است از همان سال ها حامی همسرش شد. پارسال خانم بیات مدتی به علت سکته مغزی بستری بود وبه لطف خدا امسال این قدری بهبود یافته که توانست در سالروز تولد همسرش اندکی درباره زندگی مشترکش با نصیریان، گفت و گو کند. اول می خواستیم با خود نصیریان گپ و گفتی داشته باشیم ولی در یکی از شهرهای شمالی، مشغول ضبط کاری بود و موبیال هم همراه خودش نبرده است. این شد که با همسر او که اندک احوال مساعدی داشت، گفت و گویی کوتاه انجام دادیم.

 

«من قبل از این که با علی نصیریان ازدواج کنم، دختر خانه بودم و تا آن زمان پایم را در تئاتر نگذاشته بودم و اصلا نمی دانستم تئاتر چیست. من با آقای نصیریان فامیل دور بودم و اصلا ایشان را نمی شناختم تا این که یکی از اقوام، ما را به هم معرفی کرد. یکی رور به اتفاق مادرم به تئاتر رفتیم. برای من روز عجیبی بود، چون ما آن زمان خیلی محدود بودیم و از آن دخترها نبودیم که سرمان را بیندازیم و جایی برویم.

 

از طرف آقای نصیریان به ما بلیت داده بودند. مادرم زحمت کشید و ما را به تئاتر برد. خیلی اسم تئاتر یادم نمی آید ولی این را می دانم که تئاتر درباره امیرکبیر بود و ایشان نقش سیاهی لشکر را داشتند. آن جا بود که ایشان را دیدم. بعدها وقتی به دیدنم آمدند، بیشتر درباره تئاتر حرف زدند و گفتند که من بسیار به تئاتر علاقه مندم و عشق اولم تئاتر است و تا جایی که بتوانم می خواهم در تئاتر کار کنم. من این را پذیرفتم.

 

اگر اشتباه نکنم ما با هم در تابستان سال ۳۸ ازدواج کردیم. اتفاقا بعد از ازدواج مان من به تئاتر علاقه مند شدم و به پیشنهاد علی قرار شد وارد کار تئاتر شوم. اما همان موقع بچه دار شدیم و ایشان به من گفت بچه داری با تئاتر جور در نمی آید یا باید وارد تئاتر شوی یا باید در خانه بنشینی و بچه را بزرگ کنی. به نظر من بچه بزرگ کردن کار باارزش تری است. من هم پذیرفتم و به این ترتیب ما صاحب سه فرزند پسر به نام های برمک، بابک و باربد شدیم.

 

برمک خیلی زود با یک خانم ژاپنی ازدواج کرد و صاحب دو دختر به نام های میه و اما شد اما بابک سال ها بعد از برمک ازدواج کرد و صاحب دو پسر به نام های داوود و یوسف شد. باربد بعد از ۲۸ سال از آمریکا برگشته و با یکی از اقوام ازدواج کرده و قصد دارد همین جا در ایران بماند. راستش هر سه فرزند ما به آمریکا رفتند و همان جا زندگی کردند. من و آقای نصیریان هیچ وقت بچه ها را مجبور نکردیم که شغل و رشته تحصیلی و محل زندگی شان را طبق سلیقه ما انتخاب کنند. دوست  داشتیم آزاد باشند.

 

 

درست است که به هنر علاقه مندند و گاه گاهی سه تار می نوازند اما هیچ کدام به تئاتر و بازیگری علاقه مند نشدند. شاید به این خاطر باشد که ما بیشتر اوقات تنها بودیم؛ چه زمانی که من جوان بودم و بچه ها کوچک بودند، چه حالا که شکسته و بیمار شده ام و بچه ها کنارم نیستند.

 

آقای نصیریان این قدر عاشق بازیگری است که وقتی سر کار است، یادش می رود زن و زندگی هم دارد و من همیشه از دستش شاکی هستم و اعتراض می کنم اما این به این معنی نیست که با ایشان بداخلاقی کنم. من برای شغلش همیشه احترام قائل بوده ام و هستم، چون ایشان به قدری صداقت داشت که از اول هم گفته بود عشق من تئاتر و بازیگری است. معتقدم زندگی با علی نصیریان سرار خاطره و پر از لحظات خوب و خوش و فراموش نشدنی است!»

 

 

 

 

 

javan.hmg.ir
  • 15
  • 2
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش