دوشنبه ۰۳ دی ۱۴۰۳
۲۲:۵۲ - ۱۴ اسفند ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۲۰۲۳۸۶
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفت و گو با مونا فرجاد بازيگر سريال «آرام مي گيريم»:

نقش های چای بیار و ببر را نمی پسندم!

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,مونا فرجاد
 از جمله بازیگرانی که خانوادگی در دنیای هنر حضور فعالی دارند، مونا فرجاد است. شروع بازیگری برای وی از دو سالگی با بازی در مجموعه بهاران به همراه پدرش،  جلیل بود.

به گزارش بانی فیلم،فرجاد تا کنون مجموعه ها و فیلم ها گوناگونی چون «عاشق»، «مثل قو»، «ساختمان پزشکان»، «خسته دلان»، «خاتون»، «خوش رکاب»، «مزرعه آفتاب گردان»، «بوی باران»و … را در کارنامه کاری خود دارد. وی این شب ها با سریال «آرام می گیریم» در قاب تلویزیون حاضر شده است، مجموعه ای که بهانه ای برای گپ و گفت ما در بانی فیلم با این بازیگر شد. فرجاد در این گفت و گو از فیلمنامه برباد رفته اش و گریزی که از نقش ها چایی بیار و ببر دارد، تعریف کرد، کاراکترهایی که خواسته و ناخواسته به او پیشنهاد می شود. در ادامه این صحبت ها را می خوانید:

 

 

| دختری آرام، با وقار و در عین حال قوی، از جمله ویژگی هایی است که در غالب کاراکترهایی که در آن بازی کردید، وجود دارد. این شب ها در سریال «آرام می گیریم» نیز، فاطمه از ویژگی ها مذکور مبری نیست، کمی از نقش تان در این مجموعه بگویید.

-این مشخصاتی که به آن اشاره کردید، خیلی دست من نیست و نقش هایی که به من پیشنهاد شده شاید شامل این ویژگی ها هستند. من هم امیدوارم نقش های دیگری در قالب های دیگر نیز به من پیشنهاد شود. اما درباره فاطمه می توانم بگویم که او دختری از یک خانواده کاملأ مذهبی، متدین و پایبند به اصول و اعتقادات است. من فکر می کنم هویتی که فاطمه دارد، در جامعه امروز ما تابو شکن است. در چند سال گذشته و حتی این روزها در برخی فضاها، خیلی ها تلاش دارند تا زن مطلقه را پنهان کنند و متأسفانه گاهی به چشم دیگری او را نگاه می کنند. در واقع خانم ها اگر به هر دلیلی جدا می شدند، بخشی از آرامش اجتماعی شان را، حتی از طرف خانواده شان نیز، از دست می دادند. این اتفاق درحالی است که اگر از لحاظ دینی هم نگاه کنیم، می بینیم همانطور که خدا ازدواج را گذاشته است، صیغه طلاق را نیز مطرح کرده است.

 

خوب است همه بدانیم که وقتی آدم ها در شرایط روحی بدی هستند، به واسطه حرف مردم، نگاه بد جامعه و این دست موارد، محکوم نیستند که این زندگی را ادامه دهند و به قول قدیمی ها بسوزند و بسازند! چون این مسئله واقعأ آسیب زننده است. این که یک نفر با یک انتخاب اشتباه دیگر رنگ خوشبختی را نمی بیند، غلط است و من فکر می کنم که خوب است در این سریال دختر مذهبی تحصیل کرده ای که با وجود نگاه مادرش و افکاری که دارد، بازهم برای شروع زندگی جدید گام بردارد به تصویر کشیده شده است. این روزها تابوهای نادرست در حال شکستن هستند و به نظرمن بد نیست در تلویزیون هم به این مقوله پرداخته شود.

 

| پس شما معتقدید که فاطمه در این سریال تابو شکنی کرده؟

-بله، البته تابوشکنی در جهت درست، چرا که هرگاه اسم تابوشکنی می آید، همه یاد هنجارشکنی می افتند، در صورتی که این طور نیست. متأسفانه برخی از تابوهایی که درجامعه وجود دارد، به خاطر برداشت غلط و نگاه نادرستی که وجود داشته، ایجاد شده است.

 

| سریال«آرام می گیریم» از جمله مجموعه های پربازیگری است که افراد زیادی در آن حضور دارند. بازی در این گروه پرجمعیت و مقابل بازیگرانی چون کامران تفتی، آشا محرابی و … چه طور است؟

-من این گروه را در کل دوست دارم، چون در این زمان طولانی که با یکدیگر کارکرده ایم (و ضبط نیز همچنان ادامه دارد)،  همه چیز خوب پیش رفته است. آقای سهرابی به عنوان کارگردان و بقیه دوستان نیز آدم های خوبی بودند، چرا که قرار گیری چنین گروهی در بازه زمانی به این شکل، اگر با افراد خوب همراه نباشد، موجب انفجار تیم می شود و قطعأ ده ها حرف و حاشیه از آن بیرون می آید. در این گروه ممکن است به علت طولانی شدن کار، خستگی هایی دیده شود، اما هیچ حواشی وجود نداشته. من تیم بازیگران را نیز خیلی دوست دارم و با آشا محرابی که به عنوان خواهرم،  بیشتر از دیگر اعضا خانواده در ارتباط بودم، بسیار دوست و راحت بودیم. کامران تفتی هم بسیار همراه و همدل بود و همه گروه نیز با همکاری واقعی درکنارهم کار می کردند. لازم به ذکر است که رهبری این گروه، از عوامل اصلی ارتباطات و فضا خوب بود.

 

| و کار با روح ا.. سهرابی که اولین سریالش را کارگردانی می کند، چه طور بود؟

– آقای سهرابی نیز جزو کارگردانان مومن، متدین و بسیار خوش قلبی است که کارکردن با اولذت بخش است. وی پیشنهاداتی که مطرح می کردیم را غالبأ می پذیرفتند و یا دلیل قانع کننده ای را برای عدم پذیرشش می گفتند. او آدم را در کار دستپاچه نمی کند و فشارهایی که فضا را دچار استرس می کند در مورد ایشان وجود نداشت. به همین دلیل می گویم روان این کار سالم تر از خیلی کارها است.

 

| چه قدر از بداهه گویی در دیالوگ هایتان بهره می برید؟

-من بداهه گویی و دست بردن در دیالوگ ها را به این شکل و به خصوص در درام های این گونه، نمی پسندم. در این مجموعه چندین داستان در کنارهم تنیده شده و بالاخره نویسنده هم برای آن ها فکر کرده است، به همین دلیل من به شخصه از این موضوع چندان خوشم نمی آید و برایم مسئله جذابی نیست. با همه این ها از جایی که این داستان براساس طرحی از خود آقای سهرابی نوشته شده، گاهی می شد که او کلأ چیزهایی را تغییر میداد و چون قسمت به قسمت متن به ما می رسد، این اتفاق هرازگاهی رخ می داد.

 

| وجود داستان های متعدد در آرام می گیریم از جمله ویژگی های این سریال است. ساختاری که موفقیت در آن به نحوه پیوند نهایی قصه ها بستگی دارد. شما به عنوان بازیگری که در این مجموعه حضور دارید، آینده این کار را چه طور پیش بینی می کنید؟

-بله درست است، در این کار چندین قصه وجود دارد و من امیدوارم که در نتیجه گیری پایانی همه داستان ها به سرانجام درستی برسند. از آن جایی که هنوز قسمت های پایانی را نگرفتیم، من از آن بی خبر هستم. اما به عنوان کسی که برای این کار در کنار گروه زحمت کشیده ام، وقتی نگاه می کنم میبینم که جای شکر دارد. مردم نیز هر وقت من را می بینند می پرسند فاطمه و جلال چه می شوند و این یعنی کار را دنبال می کنند و امیدوارم که آن را با رضایت دنبال کنند.

 

| پس همچنان ضبط  مجموعه ادامه دارد؟

-بله،اما مقدار خیلی کم و شاید تنها حدود ۱۰ درصد از کار باقی مانده است، اما این بخش شامل قسمت های مهم برای نتیجه گیری است، چون مهم این است که این قصه ها چه طور جمع می شوند و همه به یک سرانجام می رسند.

 

| به غیر از «آرام می گیریم»، شما مشغول یک سینمایی هستید، کمی از این پروژه بگویید.

-من در حال حاضر در اهواز و  سر یک کار سینمایی به اسم «ماهور» هستم. تهیه کنندگی این فیلم را علیرضا جلالی و حمید آخوندی برعهده دارند و داستان کلی آن برگرفته از یک رخداد تاریخی است. بیشتر از این هم فعلأ نمی توانم چیزی درباره کار بگویم.

 

| با توجه به این که ضبط آرام می گیریم در تهران همچنان ادامه دارد، و از آن طرف شما در اهواز مشغول «ماهور» هستید، تطبیق این دو پروژه سخت نیست؟

-بله، واقعأ خیلی سخت است، مخصوصأ این که من از هواپیما مقداری می ترسم و برای رسیدن به این دو کار، در این مدت، بارها مدام به تهران آمدم و باز به اهواز برگشتم.

 

| شما از جمله بازیگرانی هستید که در پرونده کاری خود، علاوه بر درام، تجربه کار کمدی را نیز داشته اید. به نظر شما کدام حوزه سخت تر است و خودتان کدام را بیشتر دوست دارید؟

-طنز واقعی که از لودگی دور باشد، کار بسیار سختی است. کمدی که در فضای جدی علاوه بر مطرح کردن موضوعی جذاب نگاه انتقادی و در عین حال دارای طنز را مطرح کند، توان ویژه ای می خواهد و فکر می کنم این نوع طنز سخت تر از درام است. خود من بازی ها درام را بیشتر دوست دارم ولی اگر به من طنز خوبی که چالش برانگیز باشد، پیشنهاد شود، آن را هم می پسندم.

 

| با چه نگاه و معیاری نقش هایتان را انتخاب می کنید؟ و چه قدر حواستان به ماجرای تکرار و کلیشه شدن هست؟

-من یکسری از نقش های تکراری که در آن دخترها در خانه چایی می آورند و می برند را دلم نمی خواهد بازی کنم، چون زن ها در جامعه هویت دارند و امروز همپای مردان در حال فعالیت هستند، به همین جهت این دست نقش هاکه حاشیه ای و یکنواخت هستند را نمی پسندم و سعی می کنم نقش های چایی ببر و بیاور را بازی نکنم. اما بعضی چیزها خارج از اراده من بازیگر است، چون آن نقش هایی که دلم می خواهد، باید به من پیشنهاد شود و گاهی اتفاق نمی افتد. این گونه من دلتنگ بازیگری می شوم و از آن جایی که تجربه بازیگری همیشه برایم تازه است، بالاخره، از بین پیشنهادات موجود کاری را قبول می کنم؛ حال در بین این ها شاید کاراکترهایی شبیه به هم وجود داشته باشد.

 

| با این اوصاف، چه نقش و یا نقش هایی هستند، که شما همچنان آرزوی بازی در آن را دارید؟

-خیلی از نقش های عالی در جهان وجود دارد که من دوست دارم بازی کنم و هنوز اتفاق نیفتاده است. از بین آن ها من حدود چهار سال پیش فیلمنامه ای نوشتم که به نظر من و دوستانی که خواندند، فیلمنامه ای جذاب و قوی بود که جای کار داشت. همیشه خیلی دوست داشتم تا یکی از شخصیت ها آن فیلمنامه را بازی کنم، اما متأسفانه من اشتباه کردم و برای ساخت آن دیر اقدام کردم. وقتی یک داستان را دوستان زیادی بخوانند،قصه خواسته، ناخواسته لو می رود. در همین مسیر فیلمی شبیه آن ساخته شد و من از ترسم حتی نرفتم آن را ببینم. آن فیلمنامه و یکی از نقش های زن داستان، در ذهن من همیشه مانده و با وجود این که معتقدم قصه من جذاب تر نوشته شده بود، اما خط اصلی کار همان بود و فکر می کنم دیگر این اتفاق نمیفتد.

 

| با توجه به علاقه ای که به نوشتن دارید، بازهم به فیلمنامه نویسی فکر می کنید؟

-بله، من خیلی فیلمنامه نویسی را دوست دارم. به نظرم پایه و اساس خلق یک اثر هنری در زمینه سینما، تئاتر و تلویزیون، یک طرح خوب است که بعد ها به فیلمنامه ای جذاب تبدیل می شود. این کار بسیار مهم است و ما هر چه در زمینه فیلمنامه و نمایشنامه نویسی پیشرفت کنیم، اثرهای هنری عالی تری خلق می شوند. من به شدت این کار را دوست دارم و مایلم تا آن را ادامه دهم. در این زمینه نیز مشغول کارهایی هستم که امیدوارم زودتر ثمربخش شود، اما این بار باید زودتر اقدام کنم تا باز از آن اتفاقات نیفتد!

 

| در حوزه تئاتر چه طور؟ آن جا هم مدتی است که کم تر حاضر شدید.

-متأسفانه تئاتر جذابی که من خیلی دوست داشته باشم به من پیشنهاد نشده و امیدوارم زودتر این اتفاق بیفتد. من تئاتر را همیشه دوست داشتم و به نظرم تئاتر به آدم اعتماد به نفس می دهد و برای هربازیگری لازم است. آخرین تئاتری که داشتم،  «بیوه ها غمگین سالار جنگ» بود که با خانم گلاب آدینه کار کردم و بعد از آن دیگر پیشنهاد جذابی به غیر از یکی که به علت تداخل با سینمایی و مجموعه آرام می گیریم، نتوانستم در آن شرکت کنم را نداشتم.

 

 

 

 

 

  • 12
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش