این گزارشگر تازه وارد که سبک و سیاق گزارش هایش به گونه ای است که در تمام طول یک مسابقه تقریبا فریاد می زند، عباس قانع است. گزارشگر جوان یزدی که در استان های کرمان، هرمزگان و تبریز گزارشگری کرده و منتظر موقعیتی است که به قله آرزوهایش یعنی گزارشگری مسابقات فوتبال برای شبکه های سراسری برسد. گفت و گوی مفصلی با این گزارشگر بیست و هفت ساله داشتیم که جذاب ترین بخش های آن را جدا کردیم.
چه چیزی در گزارشگری آنقدر جذاب است که یک نفر بخواهد وارد این شغل شود؟
به نظرم عشق به این کار باعث می شود یکی به این سمت بیاید. عشق رکن اصلی گزارشگری است.
خب اگر این طور بود که خیلی ها از کودکی عاشق شغل های خاص هستند و به آن ها نمی رسد. اصلا چرا یک نفر باید عشق گزارشگری داشته باشد؟!
عاشق بودن یک طرف قضیه است. اگر شما عاشق این حرفه باشی ولی آن بن مایه اصلی را نداشته باشی، هیچ موقع به قله این رشته نزدیک هم نمی شوی. اگر عادل فردوسی پور و جواد خیابانی و دیگران آمدند، در سطح بالا قرار گرفتند و حضورشان مستمر شده، به این دلیل است که یک مسئله ذاتی هم پشت سرشان هست.
از چه زمانی فهمیدی عاشق گزارشگری هستی؟
راستش از بچگی علاقه داشتم که فوتبالیست شوم و دیوانه وار فوتبال را دنبال می کردم. من در سی کیلومتری یزد سمت شهرستان اشکذر یزد بزرگ شدم و هنوز هم همان جا هستم. در حدود پانزده سالگی خواستم وارد این ورزش شوم اما آن جا امکانات و مدرسه فوتبالی نبود. بالاخره فوتبالیست شدن امکاناتی می خواست، یادم هست در دوران راهنمایی به یکی از مدارس فوتبال یزد رفتم ولی دیدم از لحاظ قوای جسمانی هم نمی توانم در فوتبال موفق شوم.
بعد از آن به سمت گزارشگری رفتی؟
عشق و علاقه ام به فوتبال طوری بود که من در اتاق، با یک توپ کوچک (که هنوز هم هر از گاهی با آن بازی می کنم) بازی می کردم و همزمان گزارش هم می کردم و نام بازیکنان محبوبم را می گفتم. یادم هست یک کاغذ بر می داشتم، اسم ۱۰ تیم را می نوشتم، قرعه کشی می کردم و خودم با خودم مسابقه می دادم و در آخر کار هم کاری می کردم که تیم محبوبم قهرمان شود. این دیوانگی از ابتدا در من وجود داشت.
بالاخره چطور وارد عرصه گزارشگری شدی؟
سال ۸۴ من دبیرستانی بودم و همان سال تیم شهید قندی یزد در لیگ برتر بود. یزد در آن سال ها گزارشگر فوتبال نداشت، اگرچه هنوز هم ندارد. من با خودم گفتم می توانم در این زمینه موفق باشم. به باشگاه خبرنگاران جوان یزد رفتم، یک دوره گویندگی دیدم. بعد از این کلاس آقای کوتی به عنوان مهمان از تهران آمد که یک تست بگیرد و گزارشگر تلویزیون یزد هم انتخاب شود. آن موقع ۱۶ سالم بود اما کم لطفی بزرگی در حق من انجام دادند و برای آن کلاس، خبرم نکردند.
چرا دعوت نکردند؟
نمی دانم ولی بعد از ظهر آن روز، آقای کوتی به باشگاه خبرنگاران جوان هم آمد، یادم هست آن روز برای اولین بار در مقابل او و هفت هشت نفر دیگر گزارش کردم.
ری اکشن دیگران در مورد اولین گزارشت چطور بود؟
آقای کوتی به من گفت تو می خواهی ادای فردوسی پور را دربیاوری(!) این جمله همیشه برای من یادگار ماند. او گفت اگر بخواهند فردوسی پور را بیاورند، اصلش را می آورند و کاری به تو ندارند. این تلنگری بود که من حداقل ادای کسی را در گزارشگری در نیاورم اما در نهایت در یزد کسی از من استفاده نکرد، بازی های لیگ برتر پخش شد و کسی من را با ۱۶ سال سن، ندید.
پس بعد از آن که در شهر خودت دیده نشدی به استان های دیگر رفتی؟
از طریق پخش خلاصه های لیگ یک که در انتهای نود پخش می شد، فهمیدم که آن سال مس کرمان با نادر دست نشان نتایج خوبی در لیگ یک گرفته و احتمالا به لیگ برتر صعود می کند. خواهرم در کرمان زندگی می کند، همان موقع به سرم زد من هم به کرمان بروم.
وقتی به آن جا رفتم، تلفن مدیر تولید صدا و سیمای کرمان را پیدا کردم و به او گفتم که می خواهم بیایم فوتبال گزارش کنم، بعد از این که پنج دقیقه به صورت فرمالیته یکی از بازی های دوستانه مس کرمان را برایشان گزارش کردم، حس کردم آن تست خیلی جدی نیست و من جایی در آن جا نخواهم داشت.
و به رادیو رفتی؟
بله، من خیلی اصرار کردم و آن ها گفتند شاید رادیوی کرمان تو را بخواهند. با معاون صدای صدا و سیمای کرمان صحبت کردم، بعد از چند جلسه که رفتم پیش او، یک تست دادم و گفتند برو، اگر قرار شد فوتبال پخش کنیم، به تو می دهیم؛ یعنی برنامه ای برای پخش فوتبال نداشتند.
من آن موقع ۱۷ سالم بود و درگیر دبیرستان بودم. قرعه کشی لیگ برتر انجام شد، بازی اول مس با پاس در تهران برگزار می شد و هفته دوم در اولین بازی خانگی اش به استقلال تهران خورد. همان موقع فهمیدم که رادیو ورزش حتما این مسابقه را پخش خواهدکرد. یک ماه قبل از مسابقه زنگ زدم رادیو ورزش، ارتباط گرفتم و گفتم من گزارشگر کرمان هستم و آن ها هم از صدا و سیمای کرمان استعلام گرفتند و نام من به عنوان گزارشگر پذیرفته شد.
اولین بازی زنده ای که گزارش کردی چه حس و حالی داشتی؟
این مسابقه نه تنها اولین اجرای زنده من که اولین تجربه کاری من هم بود. تست های قبلی ام همگی مقابل تلویزیون و یک بازی ضبط شده بود. اولین تجربه رسمی من شد این مسابقه؛ مسابقه ای که سراسر در کل کشور پخش شد. با ۱۷ سال سن ۹۰ دقیقه این بازی را گزارش کردم. فکر نکنم درتاریخ لیگ برتر ایران تا امروز کسی با این سن، گزارش کامل یک بازی را انجام داده باشد.
آن مسابقه اگر اشتباه نکنم بازی ویژه ای بود و مهدی رحمتی پنالتی آلوز برزیلی را هم گرفت و پر بود از صحنه های خاص و گزارشت را ویژه تر کرد. درست است؟
بله، همان مسابقه بود ولی تمام آن روز برای من جذاب و ویژه بود. به کل خانواده و همه اعضای فامیل گفته بودم بازی را از رادیو گوش کنند، حس خیلی خاصی داشتم ولی همه چیز انگار در یک ثانیه خلاصه شده بود. باورتان نمی شود، بعد از بازی نزدیک به ۱۰ کیلومتر راه از استادیوم تا خانه خواهرم را پیاده رفتم.
از شدت خوشحالی گریه می کردم، چون به آرزوی دوران کودکی ام رسیده بودم و مسابقه ای را گزارش کرده بودم که یک طرفش یکی از دو تیم محبوب پایتخت بود. حالم آن روز طوری بود که فکر می کردم کل ایران مسابقه را از رادیو گوش داده اند و صدای من را شنیده اند!
بعد از این مسابقه چه اتفاقی افتاد؟
یک هفته بعد، بازی ذوب آهن و مس هم در کرمان برگزار شد که آن را نیز گزارش کردم ولی بعد، مشکلاتی بین رادیو کرمان و باشگاه به وجود آمد که به جز مسابقه با پرسپولیس دیگر هیچ بازی ای را زنده پخش نکردند.
بعد از تعطیلی فوتبال، پیگیر دیگر تیم های کرمانی در سطح های مختلف ورزش شدم، آن سال گل گهر سیرجان در عرصه تیم داری خیلی موفق بود و در لیگ های بسکتبال، والیبال و کشتی تمی داشت.
با وجود این هیچ گزارشگری تا سیرجان نمی رفت، من اما به آن جا رفتم و برای رادیو ورزش، به صورت تلفنی ارتباط گرفتم. یادم هست کشتی نیمه نهایی لیگ برتر را هم تلفنی برای رادیو ورزش گزارش کردم.
خب تو که از کشتی سر در نمی آوردی؛ مثلا فنون کشتی را بلد بودی؟
نه، راستش هنوز هم بلد نیستم.
خب شاید دلیل این که با وجود این که از هفده سالگی در این کار هستی و هنوز دیده نشده ای این باشد که همه ورزش ها را تست کرده ای و یک چیز ثابت را دنبال نکردی؛ اسکواش، بسکتبال، گلبال، کشتی، فوتبال، والیبال، بالاخره تو گزارشگر چه رشته ای هستی؟
همه این ها اتفاقی رقم خورده است. من بیشتر در والیبال و هندبال هستم ولی اصل علاقه و کار من فوتبال است. اگر می بینید که من دارم هندبال و والیبال را هم متفاوت گزارش می کنم به این دلیل است که ریشه و علاقه و ریتم صحبت من از فوتبال نشئت گرفته.
گزارش ورزش های دیگر توفیق های اجباری بوده برای این که به هدف اصلی ام برسم و در ترافیک گزارشگری خودم را بالا بکشم. البته می دانم که این امر پاشنه آشیل من شده. امروز می خواهم فوتبال گزارش کنم، به من می گویند صدایت برای فلان رشته است. تمام تلاش من این است که خودم را منفک کنم و این خیلی زمانبر است.
اما الان در رشته ای مثل والیبال که فقط دو گزارشگر وجود دارد، تو جای رشد داری تا در فوتبال، این طور نیست؟
من وارد والیبال شدم ولی دیدم آنچه می خواستم، اتفاق نمی افتد و به قول معروف با آن اتمسفری که در والیبال و هندبال هست، عشق نمی کنم.
یعنی دقیقا چه مشکلاتی بود؟
آن ورزش ها محیط های کوچکی هستند و سقف دارند، البته نمی گویم دوستانی که در این رشته ها فعالیت دارند، انسان های کوچکی هستند، برعکس، آن ها آدم های حرفه ای هستند ولی من برای آن جا ساخته نشده ام. یک جایی باید باشد که من هر روز تشنه موفقیت بیشتر باشم ولی دیدم در این جا دیده نمی شوم.
حالا به خاطر همین دیده شدن است که بازی های مختلف را این طور خاص گزارش می کنی؟
نه، این سبکی است که دوستش دارم و می خواهم در فوتبال هم آن را پیاده کنم.
خودت فکر می کنی سبک گزارش اوریجینالی داری؟
برای گزارش ورزشی شما باید یک لحن و صدای خاص داشته باشید. بین ده نفری که در سطح یک گزارشگری کشور هستند، از ۱۰ روش موجود لحن و صدا، استفاده شده. من ۱۰ سال در این رشته هستم ولی نباید انتظار داشته باشید که یک سبک جدید ایجاد کنم.
اگر می گویند من شبیه به آقای خیابانی هستم یا با آقای علیفر مقایسه می شوم به این خاطر نیست که می خواهم از این ها کپی کنم، این مقایسه ها ناخودآگاه انجام می شود.
شاید به این خاطر می گویند شبیه به بعضی از دوستان قدیمی هستی که نمی خواهند در مسیر غلط بعضی از آنها بیفتی؛ مسیری که انتهای آن معلوم است و مثلا مجبور می شوی خودت برای خودت دابسمش درست کنی!
من تلنگر شما را به جان و دل می خرم اما مطمئن باشید انتهای نقشه راهی که برای این مسیر طراحی کرده ام، آنجا نیست. نقدتان را می پذیرم ولی برایش جواب دارم. در حال حاضر یک بازی را ۹۰ دقیقه در سطح بالا گزارش می کنم؛ یعنی از ثانیه صفر تا انتهای مسابقه را هیجانی گزارش می کنم، البته من در مرحله آزمون و خطا هستم، این کارها را می کنم برای این که روزی به هدف نهایی ام که همان گزارشگری فوتبال است برسم، حتی اگر شده در هفتادسالگی!
قانع سبک و سیاق عجیب و غریبی در اجرا دارد؛ سبک و سیاقی که خیلی ها معتقدند کپی است
کار علیفر را تایید می کنم!
عادل فردوسی پور: با او برخورد چندانی نداشتم و بعد از همان باری که آقای کوتی به من تذکر داد که گزارش هایم شبیه اوست، دیگر سعی کردم از سبک و سیاق او استفاده نکنم و خودم یک سبک جدید به وجود بیاورم، البته من به کمک برنامه نود عادل فردوسی پور و بخش مربوط به فوتبال لیگ دسته یک که در آخر هر قسمت آن پخش می شد با درخشش مس کرمان در لیگ یک آشنا شدم و مسیر زندگی ام به کل تغییر کرد.
علیرضا علیفر: گزارش های آقای علیفر را به عنوان شاگرد، تایید می کنم. او مسائلی را که در گزارش ها عرف شده بود، از بین می برد، البته در حد شکستن عرف، گزارش ایشان را تایید می کنم، حالا این که کاری که در گزارش انجام می دهند، درست است یا غلط هیچ نظری نمی دهم، چون بزرگ تر هستند. به نظرم باید این عرف از بین می رفت تا وقتی من گزارشگر پشت میکروفن قرار می گیرم، جرئت این را داشته باشم که مخاطبم را به وجد بیاورم.
جواد خیابانی: بعضی می گویند که من حتی شبیه به آقای خیابانی گزارش می کنم. وقتی در مسابقه آقای گزارشگر شرکت کردم جواد خیابانی به من لطف داشت و در همان برنامه گفت که من جزء گزارشگرهای شهرستان هستم، البته فکر می کنم همین جلمه روی بقیه شرکت کننده ها تاثیر گذاشت و باعث شد جو منفی علیه من به وجود بیاید و همه با دید بدی به من نگاه کنند. البته حالا دیگر آن مسابقه تمام شده و ارزشی ندارد.
مارتین تایلر: اگر می خواهید اسمش را تقلید بگذارید، من دارم راه گزارشگران آمریکای جنوبی و گزارشگران انگلیسی را می روم. اگر امروز نقد به کارم دارید، خودم هم قبول دارم و آن به این علت است که هنوز به آن پختگی لازم نرسیده ام. امروز اگر من در گزارشم می گویم «واااااااااای خدای من» بر می گردد به آن «Oh my God» که آقای تایلر در گزارش انگلیسی می گوید ولی این هنوز جا نیفتاده هم برای خودم هم برای بیننده.
- 33
- 3