جمعه ۱۱ آبان ۱۴۰۳
۱۲:۳۰ - ۱۹ فروردین ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۱۰۲۴۹۴
چهره ها در سینما و تلویزیون

چطور مردم جهان شیفته سینمای «اصغر فرهادی» شده اند؟

فیلم های فرهادی درام های خانوادگی هستند که معما را در فضایی واقعی و نه خاص و جدا از جهان واقع طرح می کنند. آثار او همیشه نشانه هایی از زندگی روزمره، جزییات، حس ها و موقعیت های معمول زندگی را در خود دارند.

۱. فیلم ها ساخته می شوند که موثر باشند و مخاطبانشان را در تجربه های ناممکن شریک کنند. به آنها احساسی بدهند که تجربه اش نکرده اند و تک تک شان را وارد دنیا، فضا و عالمی کنند که کیفیتی فراتر از واقعیت دور و برشان دارد. اگر فیلمی تاثیر می گذارد، یعنی جهانش را درست و کامل و بی نقص ساخته است. وقتی تماشاگر از تماشای فیلمی متاثر می شود یا احساس شادی می کند یعنی آن اثر توانسته احساس او را درگیر کند. هر فیلم خوبی اول تاثیر می گذارد و بعد، تماشاگرش را گرفتار می کند: وادارش می کند که به لحظات، آدم ها، موقعیت ها، کنش ها و واکنش ها فکر کند. او را وادار می کند از خودش سوال بپرسد و درباره منطقی یا غیرمنطقی بودن رفتار شخصیت ها حرف بزند و تامل کند.

 

 

 اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,اصغر فرهادی

 

سالیانه هزاران فیلم در جهان ساخته می شوند اما تعداد کمی از آنها روی تماشاگرشان تاثیر می گذارند و تعداد کم تری هستند که تماشاگر را درگیر می کنند و به فکر وا می دارند. از آن کمتر، فیلم هایی هستند که به ظاهر قصه ای مربوط به جغرافیای مشخص و آداب و رسوم محدودی را روایت می کنند اما تمام جهان می توانند آدم های فیلم را، منطق و رفتار آنها را درک کنند. «فروشنده» از این فیلم هاست: این را ما نمی گوییم، دست کم در دو نقطه جهان، فرانسه و امریکا، منتقدان، مردم و سینماگران به آن رای داده اند نشان داده اند که قصه اش را فهمیده اند و از کیفیتش به وجد آمده اند. چه چیز فیلم های اصغر فرهادی مردم جهان را جذب می کند؟

 

۲. فیلم های فرهادی درام های خانوادگی هستند که معما را در فضایی واقعی و نه خاص و جدا از جهان واقع طرح می کنند. آثار او همیشه نشانه هایی از زندگی روزمره، جزییات، حس ها و موقعیت های معمول زندگی را در خود دارند. ترکیب سینمای هیچکاکی با فضاسازی نئورئالیستی اند، درام های ایبسنی با جهان بینی شرقی اند؛ ترکیبی نامتعادل از عناصری متضادند که در نهایت یک کل یک پارچه را می سازند: جذابیت فرمالیستی فیلم های او در انسجام عناصر دراماتیک با جهان بینی های متفاوت از هم است. در فیلم های او هیچ موقعیت و شخصیت استثنایی وجود ندارد، هیچ چیز خارج از فضای روزمره آدم ها نیست و همه چیز آنها را به طبقه متوسط، به مردم ساده روزگار ما وصل می کند. اما موقعیت های تراژیک این آدم ها را برابر انتخاب های ناگوار قرار می دهد.

 

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,اصغر فرهادی

 

تماشاگر در مسیر کشف معما، مدام با راه حل های اخلاقی رو به رو می شود و به کنش و واکنش شخصیت برابر این موقعیت ها به او در ارزش گذاری کمک می کند. اما فرهادی کارگردانی نسبی گراست: درباره هیچ چیز، جز نسبی گرایی، مطلق حرف نمی زند. ایدئولوژی او همین گرایش جانبدارانه امر نسبی است. بنابراین هر رویدادی در فیلم های او ممکن است تغییر ماهیت دهد، آشنایی زدایی شود و خلاف آنچه که می پنداریم عمل کند.

 

امر اخلاقی در آثار او به امری نسبی بدل می شود و ارزش های قطعی مورد تردید قرار می گیرند. تماشاگر در مواجهه با موقعیت ها مدام به راه حل های ثابت فکر می کند اما فرهادی با پیچ های به موقع در داستان برداشت او را به چالش می کشد. درام او روی همین نسبی گرایی بنا شده است.

 

۳. و این نسبی بودن به او کمک می کند تا به شکل ناخودآگاه درباره «واقعیت» و «حقیقت» حرف بزند: درباره هولناکی حقیقت و مواجهه با آن.

 

انتخاب هر شخصیتی آنها را در معرض این تقابل دیوانه وار قرار می دهد. اینکه شخصیت چقدر حاضر است حقیقت را بپذیرد، حاضر است تا کجا تاوان پابرجایی روی حقیقت را بدهد و تا چه اندازه می خواهد برای آن جانفشانی کند. واقعیت، امر محافظه کارانه ای است: کنار زندگی به آرامی جریان دارد و مردم عادی را قانع می کند که هیچ چیز ارزش گذشتن از آن را ندارد. چون واقعیت با زندگی روزمره پیونده خورده هر کسی ناچار است که با آن کنار بیاید؛ دروغ بگوید، پنهان کاری کند، سکوت و مدارا کند تا زندگی از جریان معمولش خارج نشود، تا شاید فاجعه ای رخ ندهد.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,اصغر فرهادی

 

فیلم های فرهادی هر بار به شکلی با این ماجرا مواجه می شود: در «درباره الی...» سپیده یا باید حقیقت را به نامزد او بگوید و همه را به مخمصه بیندازد یا با دروغی مصلحتی، زندگی واقعی را دنبال کند. او «انتخاب» می کند که تن به واقعیت بدهد و حقیقت را کتمان کند.

 

نادر در «جدایی نادر از سیمین» به دخترش می گوید که می دانسته راضیه حامله است اما به آینده فکر کرده و این موضوع را کنار گذاشته است. ترمه در دادگاه حقیقتی را پنهان می کند چون طاقت مواجهه با پیامدش را ندارد.

 

در «گذشته» ماجرای گفتن حقیقت با احساس گناه همراه شده، همان طور که در «فروشنده» هم این بار گناه روی تن مرد حس می شود و زخمی که روی پایش مانده سهمگین تر از آن است که خوب بشود. فرهادی در این تقابل، مدام تردید و دودلی را پیش می کشد و موقعیتی انسانی را می سازد: اینکه «ما»ی تماشاگر تا چه حد حاضریم با انتخاب مان تاوان زندگی با حقیقت را بدهیم.

 

۴. اما راه کار او چیست؟ او مدام ما را نقد می کند، «ما»ی تماشاگر در مواجهه با آثار او مدام به بن بست های اخلاقی می خوریم و فکر می کنیم که چه باید بکنیم؟ این سوال باری او مهم تر از جواب است،  دست کم، جواب هر کسی متناسب با زندگی شخصی او و تجربه های زیستی اش قابل طرح است. کسی که به امر نسبی می پردازد از جواب قاطعانه هم فرار می کند. اما نکته این جاست: فیلم های فرهادی متناسب با زمانه اند و از شک و تردید مدرنیسم حرف می زنند.

 

بله، می توانید مدعی شوید که گذر مدرنیسم به این جا نیفتاده است ولی بنیان فکری ما، نوع مواجهه ما با اطرافیان، معیار ما برای امر اخلاقی، امر روزمره، عدالت، حقیقت و واقعیت چیزی جز همین تصور از مدرنیسم نیست. مهم نیست که ما آن را تجربه نکرده ایم و میان بر زده ایم، مهم این است که ما پیشنهادی در برابرش نداشته ایم و به قواعد آن، هر چند متضاد با روحیه مان، تن داده ایم.

 

 

برای همین فیلم های فرهادی روی طول موج همه جوامع مدرن ساخته می شود: مسائلی را مطرح می کند که در جوامع مدرن هم قابل لمس است، نکته هایی را می گوید که در همه جای غرب و شرق قابل فهم است. او درام را شرقی و بومی نمی کند (چه کسی می تواند ادعا کند که از عهده این کار بر می آید؟) به جای آن به قواعدش تن می دهد و ملزوماتش را می پذیرد.

 

او در گفت و گوهایش روی شباهت های «ما» و «آنها» تاکید می کند، در حالی که خود ما میزان تفاوت مان را با «آنها» می دانیم. ولی درام نویس شباهت ها را «بیشتر» می بیند  و در درامش می گنجاند، چون این وجه را می پسندد. به نکاتی توجه می کند که هر دو طرف، روی آن توافق دارند، درباره ارزش های حرف می زند که هر دو گروه آن را می پسندند، از تردیدهایی می گوید که هر شهروندی در جامعه مدرن با آن درگیر است. مثلا او به اعتراف توجه می کند: در «گذشته» مدام به «ماری» و دختر او می گوید که با اعتراف بار گناهش را کم کند، در «فروشنده» اصرار دارد که پیرمرد ماجرا را بگوید و غائله را ختم کند.

 

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,اصغر فرهادی

 

در «جدایی نادر از سیمین» اینکه بین «نادر» و «راضیه» کدام یک ماجرا را شروع کردند، کدام یک راست می گویند و کدام یک مخفی کاری می کنند مهم است و اعتراف هر کدام به حقیقت بازی را به آخر می رساند. در «درباره الی...»، وَرِ دیگر اعتراف را بازگو می کند: اگر سپیده اعتراف می کرد، احساس گناهش کمتر می شد.

 

در «چهارشنبه سوری» هم اعتراف و نیمه غایب اش، پنهان کاری، وجود داشت و آنجا هم پنهان کار، مقصر بود. اعتراف برای کم کردن و خلاص شدن از بار سنگین معنوی یا روانی یک گناه، پدیده ای است مرسوم در غرب.

 

فرهادی پنهان کاری شرقی (اگر گناهی هم کردی به کسی نگو، بگذر و توبه کن) را برابر اعتراف غربی قرار می دهد و به نفع دومی، پنهان کاری را رد می کند. نگرانی او از بابت پنهان کاری برای مخاطب در همه جا، حتی همین کشور خودمان که همه رفتار و سکنات ما آمیخته به مخفی کاری است قابل درک است. او ارزشی مدرن را برابر سنتی دیرپا می گذارد و دومی را قربانی می کند، اگرچه با تیزهوشی این کار را به مخاطبش می سپارد.

 

۵. اما اینها به این معنی است که اصغر فرهادی فقط با مفاهیم کار دارد؟ نکته این جاست: سینمای اصغر فرهادی متکی بر همان ساختار کلاسیک سه پرده ای درام نویسی است و تجربیاتش محدود به همین ساختار است. او مقدمه فیلم هایش را طولانی تر می کند، جزییات فراوانی را در آن می گنجاند و در بخش بعد، بی وقفه تماشاگر را برابر کارکرد جزییات بخش اول می گذارد. هسته بحرانی او تضاد منافع دو گروه سر یک موضوع است. مدام اعضای این گروه ها را به هسته بحرانی نزدیک می کند و در هر بار نزدیک شدن، بخشی از هویت آنها را بازگو می کند.

 

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,اصغر فرهادی

 

او فیلمنامه نویس قهاری است که لایه های متعددی در درام می گنجاند و در هر بخش، یکی از آنها را کنار می زند. هر لایه برداری منجر به یک دریافت تازه می شود و تماشاگر را با واقعیت تازه ای رو به رو می کند. او به شیوه رمان های کارآگاهی قصه ها را با یک معمای اصلی و اطلاعات قطره چکانی جلو می برد ولی مهارت ویژه او این است که در انتها، همه چیز را محدود به حل معما نمی کند. معما، ما را به شناخت می رساند و شناخت ما را به سوال هدایت می کند.

 

۶. سوال، مهم ترین وجه سینمای فرهادی است. او تا قبل «فروشنده» هیچ جواب قاطعی به سوالات نمی داد. همیشه با توجه به نسبی گرایی جواب سوال ها را به خود مخاطبش می سپرد یا وانمود می کرد که طرف هیچ شخصیتی نیست و در ناخودآگاه اثرش این بی طرفی را نقض می کرد. ولی اصغر فرهادی در «فروشنده» صریح تر شده است، دست کم صادقانه موضع زن فیلم را ستایش می کند و با آن همدل می شود. مسخ شدن را به شخصیت دیگر نسبت می دهد و تماشاگر را با تصمیم زن همراه می کند. این مهم ترین اتفاق و تغییر است که در سینمای فرهادی رخ داده است. دست پنهان او کمی عیان شده، اگرچه مهندس اثرش به قدری دقیق و بافت آن ،چنان ریز و ماهرانه است که تماشاگر زیر آوار بی محابای فیلم می ماند.

 

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,اصغر فرهادی

 

می دانید، فرهادی در فیلم هایش منکوب کننده عمل می کند، تماشاگر هنگام تماشا چنان زیر فشار است که نمی تواند قصه را رها کند. خاصیت دارم اوست که بعد از تمام شدن، مخاطب را وادار به فکر می کند.

 

۷. و همه اینها نتیجه تجربه، زیست و فهم زندگی است. سینمای فرهادی متعلق به یک جا و مکان نیست، فیلم های او واقعا متعلق به خود اوست. محصول هوش، تعمق و تامل اوست نه کلیت سینمای ایران. هر فیلمش دستاوردی فردی است، وگرنه همه این عوامل خارج از جهان فرهادی مشغول به کارند و هیچ گاه نتیجه ای چنین خیره کننده نمی سازند.

 

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,اصغر فرهادی

 

جوایز فرهادی، به خصوص اسکار، هیچ وجه نمادینی برای سینمای ایران ندارد: او برای ساخت فیلم هایش در انزوا جان می کند و نتیجه این عرق ریزی را می بیند. راستش سینمای او، ربطی به جریان معمول سینمای ما ندارد، او جدا از این سینماست. ولی چه باک، ما تماشاگر فیلم های اوییم، آثاری که از «ما» حرف می زنند؛ گاه به تندی، گاه با نقص و گاه به خوبی. ما عاشق تجربه ایم، عاشق غرق شدن در احساسات و ادراکات تازه، عاشق ورود به دنیایی که با عقل نمی شود داخل آن شد. ما در این یک چیز واقعا مثل همه مردم جهانیم.

 

ماهنامه تجربه

 

 

 

 

  • 18
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش