پنجشنبه ۰۱ آذر ۱۴۰۳
۱۷:۱۵ - ۲۸ فروردین ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۱۰۴۶۹۴
چهره ها در سینما و تلویزیون

رضا عطاران:

کسی برای من سر و دست نمی شکند

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,رضا عطاران

گفتگو با رضا عطاران کلا کار سخت و در عین حال ممتنعی است؛ سخت از این بابت که باید به مصاف آدمی بروی که برخلاف تصور، خیلی سخت حرف می زند و حرف کشیدن از او به این آسانی ها نیست.

 

او در این گفتگو درباره همه چیز حرف زده؛ از پیروزی ها و شکستش در سینما تا مصافش با مرگ و زندگی و خیلی چیزهای دیگر.

 

 

راحت بگیر و بی خیال باش

گفتگو با رضا عطاران کلا کار سخت و در عین حال ممتنعی است؛ سخت از این بابت که باید به مصاف آدمی بروی که برخلاف تصور، خیلی سخت حرف می زند و حرف کشیدن از او به این آسانی ها نیست، ضمن این که خودش هم علاقه ای به گفتگو ندارد و می گوید همه حرف هایش را زده است و حرف تازه ای برای گفتن ندارد. همه اینها در کنار هم شرایطی را موجب شده که مصاحبه با او کلا کار سختی باشد اما بخش ممتنع آن، جایی است که وقتی روبرویت نشست، به درستی وارد مصاحبه بشوی و سوالات را در مسیری جلو ببری که سر ذوق بیاید و حرف بزند اما پیدا کردن این مسیر کلی مکافات دارد.

 

به خاطر همین طی این دو سه سال هر چه گفتگوی تصویری و نوشتاری بود، جمع کردیم و به دقت مرور کردیم و نکاتش را در آوردیم و بعد از بچه های تحریریه که عشق سینما هستند یعنی مهران باقی و امین محمدی هم درباره محور حرف های مان با عطاران بحث کردیم. در نهایت تصمیم بر این شد که گروهی با او حرف بزنیم تا بحث مان از حالت گفتگوی دو نفره به یک گپ و گفت دسته جمعی تبدیل شود.

 

برای این که این گپ و گفت حالتی صمیمانه داشته باشد، نیم کیلو تخمه آفتابگردان هم روی میز گذاشتیم و بحث مان را با عطاران شروع کردیم. رضا صیادی هم از یک جاهایی که موتور عطاران روشن شده بود وارد بحث مان شد تا جمع مان حسابی جمع شود. این چند صفحه ماحصل یک گفتگوی جمعی با مرد یاست که همچنان مردم برای دیدن فیلم هایش جلوی سینماها صف می کشند و وقتی او را در کوچه و خیابان می بینند می خواهند هر طور که شده به او ابراز احساسات کنند. کافی است فقط چند دقیقه با عطا در خیابان قدم بزنید.

 

راستش ما خیلی ناامیدانه سراغ شما آمدیم و خودمان را هم آماده کرده بودیم که از رضا عطاران جواب رد بشنویم؛ یعنی می دانستیم زیاد از گفتگو خوش تان نمی آید و حال و حوصله مصاحبه و عکاسی و این جور چیزها را ندارید؛ حالا واقعا چرا این طوری هستید؟

- شرایط را که می بینید، همه از هم دلخوری دارند و همه چشم ها به گوشی هاست که اگر از حرفی خوش مان نیامد، جواب دندان شکن نثار طرف کنیم که ختم کلام باشد و همه آفرین بگویند که خوب جوابش را دادی. زمانی که از این خبرها نبود، به خاطر حرف هایی که محض شوخی گفته بودم، چندین ماه زمین و زمان می لرزید، حالا که همه افتاده اند به جان هم، ترس از گفتن چیزی که شاید به کسی یا جایی بر بخورد و باز هم همه چیز به هم بریزد مانع گفتن می شود و اصولا از خودم ناراحتم که با پای خودم می آیم اینجا و سعی می کنم خیلی چیزها را نگویم ، در صورتی که اصولا می آییم تا بگوییم اما نمی گوییم، می آییم و تلاش می کنیم که نگوییم، پس چرا می آییم؟

 

اتفاقا توی مصاحبه های تصویری که از شما دیده ایم خیلی خوب حرف می زنید و کلا حرف های تان باحال بود.

- الان خودتان دارید حرف قبلی را نقض می کنید. گفتید من شل و ول و بی حالم، حالا می گویید سر شوق می آورم (می خندد) نه ولی واقعا اگر بلد بودم خوب صحبت کنم، حتما این کار را می کردم اما یکی از نواقص من همین است که نمی توانم خوب صحبت کنم.

 

امسال با دو فیلم «من سالوادور نیستم» و «آبنبات چوبی» به عنوان بازیگر روی پرده سینماها بودید و فیلم «دراکولا» هم به کارگردانی خودتان اکران شد. یک جورهایی می شود گفت نبض بخشی از فروش میلیاردی میلیاردی فیلم های امسال در دست شما بود. هنوز هم از این که شما را «پول سازترین» بازیگر سینمای ایران معرفی کنند، ناراحت می شوید؟

- پول سازترین ترین بار منفی دارد. احساس می کنم وقتی این حرف را می زنید منظورتان این است که من دارم برای خودم یا تهیه کننده و آدم های دور و بر پول سازی می کنم، در صورتی که شما می دانید بخش زیادی از این فروش متعلق به سینمادار است و باز بخش زیادی از این پول هزینه ساخت فیلم بوده و باز بخش زیادی از این فروش صرف مشکلات سینما و خرج سینما می شود و از اینها گذشته، اصولا نیت، پول ساز بودن ما نیست. ما کارمان را می کنیم و سعی می کنیم آن کار، جذاب و قابل دیدن باشد و وقتی کار خوب باشد، مردم دوست داشته باشند، می روند و می بینند و این ماجرا هم همیشگی نیست و شاید شما هم ندانید در طول سال از حدودا صد فیلمی که ساخته می شود، تعداد کمی زیان نمی کنند؛ کمتر از ۱۰ فیلم.

 

شاید شما چنین تعریفی را قبول نداشته باشید ولی خود تهیه کننده ها و عوامل سینما که به این دلیل سراغ شما می آیند؛ یعنی با این باور که عطاران در هر فیلمی باشد آن فیلم خوب می فروشد، انتخاب تان می کنند.

- می دانم اما می گویم خود عبارت «پول ساز بودن» عبارت خوبی نیست؛ مخصوصا الان در شرایط فعلی جامعه، نسبت دادن پول به یک آدم جالب نیست.

 

کلا با پول مشکل دارید؟

- شاید نتوانم کامل توضیح دهم اما فقط می توانم بگویم که با وجود درآمدهایی که از همه این فیلم ها داشتم، الان هیچ پولی ندارم. شاید برای همین هم قراردادهای بیشتری می بندم چون همه را خرج کردم.

 

یعنی این پول ها هیچ وقت باعث نشده که سبک زندگی یا رفتاری که پیش از این در مواجهه با زندگی داشتید تغییر کند؟

- نه اصلا. سبک زندگی ام همان طوری است.

 

گفتید کلا حوصله دردسر ندارید، حالا چه دردسر استفاده از تکنولوژی باشد، چه دردسر مصاحبه و ... با این طرز فکر چطور شده که سخت ترین کار یعنی کارگردانی را انتخاب کرده اید؟ این سخت ترین کار ممکن است؛ هم مورد قضاوت قرار می گیرد، هم با این همه آدم در ارتباط هستید.

- چون انتخابش کرده ام و دوستش دارم. خیلی وقت ها واقعا متوجه سختی اش نمی شوم. اتفاقا وقتی سخت تر باشد، بیشتر کیف می کنم. این سختی در ذهن و فکرم تنوع ایجاد می کند و باعث می شود بیشتر لذت ببرم.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,رضا عطاران

ولی یک جاهایی وقتی از این تنوع و هیجان خارج شود و انجام یک پروژه به جای داشتن جذابیت، برای تان تبدیل به کار شود، دیگ راین طور فکر نمی کنید، چون زمان ساخت «کوچه اقاقیا» طولانی شده بود، کلافه شده بودید.

- بله، همین کار هم به یکنواختی برسد، اذیت می کند.

 

تا حالا به این فکر کرده اید که اگر یک روز این محبوبیت از دست برود، برای مردم معمولی شوید و دیگر کسی برای تان سر و دست نشکند، چه حسی پیدا می کنید؟

- به نظرم الان هم کسی سر و دست نمی شکند.

 

این شکسته نفسی است، چون مثلا عید سال گذشته مردم به خاطر فیلم شما حتی ساعت سه نیمه شب یا شش صبح هم بلیت می خریدند

 

- اینها شایعه نیست؟

نه اصلا. پارسال سینما آزادی ساعت سه صبح هم برای «من سالوادور نیستم» اکران داشت و روز ۱۲ فروردین برای اولین بار این فیلم ۲۴ ساعت پشت سر هم اکران شد. حالا واقعا اینها را نمی دانید یا مثلا دارید سر کارمان می گذارید؟

 

- نه واقعا، پارسال عید مشهد بودم. حال بابا خوب نبود. تمام عید را توی بیمارستان می خوابیدم. می دانستم مردم فیلم را دوست دارند اما دیگر راجع به شش صبح و سه نیمه شب چیزی نشنیده بودم.

 

این نشانه سر و دست شکستن نیست؟

- مثلا یک فیلم دیگر مثل «دراکولا» که این اتفاق سر و دست شکستن برایش نیفتاد چی؟ آنجا هم من بودم اما چنین استقبالی از آن نشد. برای همین می گویم این حرفی که می زنید زیاد درست نیست. خیلی چیزها باید کنار هم قرار بگیرند تا چنین اتفاقی بیفتد. فقط یکی از عوامل این فروش، بازیگر است. کلا سالوادور قصه جالبی داشت. این که یک آدم مذهبی را بگذارید وسط برزیل خودش جذاب است. هر کس هم از نگاه خودش فیلم را می بیند. یک آدم مذهبی از نگاه خودش فیلم را می بیند، شما شاید از نگاه خودتان ببینید و یک بچه هم از نگاه خودش؛ مثلا از یک بچه بپرسیم فیلم سالوادور را دیدی؟ می گوید آره چقدر خوب رقصیدی. فقط از همان قسمت فیلم خوشش آمده. 

 

اگر کس دیگری جز شما همین را بازی می کرد، این قدر می فروخت؛ یا مثلا اگر حضورتان در یک فیلم اهمیتی ندارد، چرا خودتان در «دراکولا» بازی کردید؟ شاید اگر یک بازیگر دیگر آن را بازی می کرد، همین اندازه هم فروش نداشت.

- نمی دانم. من توی همه جنبه ها انرژی خاصی گذاشتم. دلم می خواست حرفم را در این فیلم بزنم. شاید اگر به فکر خوشی مردم بودم یک طور دیگ رمی ساختم و بیشتر هم می فروخت.

 

می دانستید که مردم با دراکولا زیاد ارتباط برقرار نمی کنند؟

- تا اندازه ای حس می کردم اما نه دیگر تا این حد.

 

پس وقتی کم فروخت، احساس شکست کردید؟

- بله، من خودم فکر می کردم تا حدود ۱۰ میلیارد بفروشد.

 

جالب اینجاست که «ردکارپت» با این که انتظار می رفت مردم زیاد با آن ارتباط برقرار نکنند و با وجود این که در ماه رمضان اکران شد، خیلی بیشتر فروخت.

- درباره «ردکارپت» هم فکر می کنم اگر فضایش به فضای سریال های کمدی ام نزدیک تر بود بیشتر می فروخت.

 

 

چرا این قدر فضای فیلم های سینمایی تان با سریال ها فرق می کند؟

- من دوست دارم همیشه کار متفاوت انجام دهم. اگر قرار بود باز هم یک چیزی مثل سریال ها بسازم که قبلا یک بار ساخته بودم.

 

هیچ کدام از فیلم های تان در یک دسته بندی خاص قرار نمی گیرند اما ویژگی اصلی شان این است که نسبت به سریال ها جدی ترند و فضای تلخ تری دارند. شاید هم به سن و سال تان مربوط می شود.

- ممکن است این هم باشد ولی بیشتر از همه توی ذهنم این است که اگر قرار است کاری بسازم باید با قبلی ها فرق داشته باشد.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,رضا عطاران

یعنی اگر الان بخواهید سریال بسازید، دیگر سراغ آن حال و هوای سریال های قبلی نمی روید؟

- امکان دارد در سریال دوباره همان کارها را انجام دهم.

 

این که مردم زیاد دراکولا را نپسندیدند یک زنگ خطر برای شما نیست که حالا برای فیلم های بعدی سراغ این فضا نروید؟

- همیشه این اتفاق افتاده. حتی زمان یکه سریال هایم را می ساختم. این زنگ خطر برایم وجود داشت. انگار جزیی از زندگی ام شده. یکی از سخت ترین کارها فکر کردن به این نکته است که حالا کار بعدی چه باید باشد؟ کجا باید باشد؟ و خلاصه چه اتفاقی باید بیفتد که ما ضربه نخوریم.

 

شما موقع ساخت دراکولا با یک جور اعتماد به نفس بسیار بالا وارد کار شدید، چون می دانستید برند رضا عطاران را دارید. یک جورهایی مطمئن بودید که فیلم می فروشد، این را قبول دارید؟

- تا حدی درست است. مثلا وقتی شرایط اکران و فروش سالوادور را می دیدم به این فکر می کردم که برای دراکولا هم اتفاق خوبی خواهد افتاد.

 

خودتان هم دراکولا را دوست داشتید؟

- آره، خیلی دوست داشتم کارهای تازه ای انجام دهم و خیلی وقت ها انجام کارهای جدید ضربه می زند، یعنی مردم عادت کرده اند یک آدم یا یک کارگردان را در یک قالب خاص ببینند. اگر فیلم از آن عادت بیرون باشد، آن وقت خیلی سخت برای شان قابل قبول می شود. من در بازیگری خیلی سعی کردم این عادت را بشکنم و یک جاهایی هم مثل «دهلیز» جواب داد.

 

چرا علاقه دارید که هم نویسنده کار باشید هم کارگردان و هم بازیگر، چرا بقیه کارها را به دیگران نمی سپارید؟

- به خاطر غرور است دیگ ر(می خندد) ولی نه واقعا فقط توی این کار این طوری شد.

 

اما در هر سه فیلم تان، هم متن ها را خودتان نوشتید، هم کارگردان بودید و باز هم کردید.

- نه. فیلمنامه «خوابم میاد» را احمد رفیع زاده نوشته بود، من فقط بازنویسی کردم. «ردکارپت» را که اصلا نمی شد کس دیگری بنویسد، چون توی شرایط جشنواره بودیم و شبانه می نوشتیم و شکل عجیب و غریبی داشت. طرح درآکولا را هم از قدیم داشتم و نوشتم. بعد تهیه کننده گفت خودت باید بازی کنی.

 

واقعا اگر اصرار تهیه کننده نبود، بازی نمی کردید؟

- ممکن بود بازی نکنم.

 

یعنی موقع نگارش فیلمنامه ،نقش را بر اساس خودتان ننوشتید؟

- موقع نوشتن واقعا فکر می کردم که کس دیگری بازی می کند اما خب خودم بازی کردم.

 

یعنی اصرار آقای سرتیپی باعث شد؟

- اصرار که نه، یک پیشنهاد بود و نهایتا خودم هم تصمیم گرفتم بازی کنم.

 

بعد که قرار شد خودتان بازی کنید، نقش را بر اساس ویژگی هایی که دارید، تغییر دادید؟

- این برای همه کارها اتفاق می افتد. چه متن را کس دیگری نوشته باشد چه خودم بنویسم در زمان کار معمولا تمرین می کنیم و توی این تمرین ها بعضی اتفاق خو بیا بد می افتد. بدها را حذف می کنیم و سعی می کنیم خوب ها بماند. معمولا در هر کاری درخواست می کنم که قبل از گرفتن پلان، اگر می شود تمرین داشته باشیم.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,رضا عطاران

یکی از مسائلی که درباره شما مطرح می شود این است که همه نقش را به شکل و قالب خودتان در می آورید. یعنی یک جوری دیالوگ ها را می گویید که خنده دار شود یا حتی خندیدن خودتان باعث خنده دیگران می شود.

- بخش اعظمی از این ماجرا غریزی است اما خب مطمئنا تفکر هم در آن دخیل است اما مثلا درباره دیالوگ گفتن، گاهی فیلمنامه را که به دستم می سپرند، می بینم اگر جای یک کلمه ربط را عوض کنم، همه چیز درست می شود ولی به هر حال فکر می خواهد و حتی نمی شود خیلی واضح توضیح داد.

 

هیچ وقت شده با خودتان بگویید من رضا عطاران هستم و کارگردان نمی تواند به من بگوید چه کاری را انجام بدهم و چه کاری را انجام ندهم؟

- نه. اتفاقا توی بازیگری هر وقت با این شیوه جلو بروی نابود می شوی. خودم هم دیده ام که هر وقت از این غرور کاذب کوتاه آمده ام و حرف گوش داده ام به نتیجه بسیار خوبی رسیده ام.

 

یعنی اگر کاری خوشایندتان نباشد برای آن وارد چالش هم نمی شوید؟

- خیلی وقت ها پیش آمده که چنین حسی داشته ام؛ مثلا در فیلم «دهلیز» موقع ضبط، یک جاهایی فکر می کردم اشتباه است اما با این حال سعی کردم کاری را بکنم که از من می خواهند. وقتی هم نتیجه اش را دیدم، متوجه شدم درست بوده.

 

در دهلیز یک نقش جدی و کاملا احساسی بازی کردید و یک جورهایی توانستید قالب همیشگی رضا عطاران را بشکنید. آن فیلم اثر خودش را گذاشت و با تعریف و تمجید زیادی روبرو شد. چه دلیلی باعث شد بعد از آن دوباره تصمیم بگیرید چنین کاری را تکرار کنید و مثلا در فیلمی مثل «آبنبات چوبی» که اثر خوبی نیست بازی کنید؟

- این حس تنوع طلبی همیشه است و هر جا حس کنم بد نیست که بازی کنم، همکاری می کنم.

 

موقع پذیرش یک نقش به چه چیز فکر می کنید؟ صرفا فیلمنامه برای تان مهم است یا آدم هایی که پیشنهاد می دهند؟

- یکی از بخش های مهم فیلمنامه است. البته باید بگویم یکی از مسائلی هم که به آبنبات چوبی و هم به درآکولا ضربه وارد زد این بود که فیلمبرداری آبنبات چوبی با پیش تولید درآکولا همزمان شده بود و تداخل این کارها هم نتیجه خوبی نداشت.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,رضا عطاران

بحث دهلیز پیش آمد و ماجرای اعدام و این جو رحرف ها انگار کلا از مریضی و مرگ می ترسید.

- قبلا این جوری بودم. دوستانم که مریض می شدند نمی رفتم بیمارستان، چون هر وقت می رفتم و در فضای بیمارستان قرار می گرفتم، حالم بد می شد. مثلا آن موقع ها یک سرطانی می دیدم از حال می رفتم و بهم آب قند می دادند. فکر این که این آدم ممکن است چند روز دیگر پیش ما نباشد، برایم وحشتناک بود. اما از وقتی به خاطر پدر مجبور شدم بروم مشهد و شب ها در بیمارستان کنار او بمانم، وضعیت تغییر کرد چون در آی سی یو بستری بود و آنجا هم آدم در مواجهه مستقیم با مرگ قرار می گیرد.

 

در همان مدتی که آنجا بودم، چند مورد فوت پیش آمد. خودم هم باورم نمی شد. کارهایی انجام دادم که فکرش را هم نمی کردم. مثلا یک بار وقتی داشتند به یک بیمار در حال مرگ تنفس مصنوعی می دادند، رفتم گفتم بگذارید من هم این کار را انجام دهم شاید انرژی من باعث شود که برگردد.

 

عجیب است کسی که در سریال «بزنگاه» با مرگ شوخی می کند، حالا به جایی رسیده که در بیمارستان برای زنده بودن یک بیمار در حال مرگ، وارد عمل می شود و به او انرژی می دهد.

- هر دوی اینها یک معنی دارد و آن مبارزه و استفاده از انرژی برای زندگی کردن است.

 

درباره رضا عطاران می گویند در کار بسیار خوش قول است و خیلی کم غر می زند. حتی همین امروز هم درست رأس ساعت سه که قرار داشتیم اینجا بودید و توانستیم کاملا این مسئله خوش قول بودن را حس کنیم.

- همه این تعریف های مثبتی که از من می شنوید در نتیجه علاقه من به کار است، چون کار را دوست دارم بنابراین خوش قول هستم و اگر ساعت چهار صبح هم از من بخواهند، می روم سر کار. البته برای سر وقت رسیدن به اینجا اصلا چنین دلیلی نداشتم (می خندد) گاهی هم یک بدجنسی هایی هم می کنم و مثلا دیر می روم.

 

رضا عطاران سه فیلم در سینما ساخت اما هنوز هم سریال هایش در ذهن مخاطبان ماندگارتر و موفق تر به حساب می آید. از او می پرسیم که کلا خودش را در تلویزیون موفق تر می داند یا سینما؟

- خودم از کارهای تلویزیونی بیشتر راضی هستم.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,رضا عطاران

خب وقتی خودتان راضی ترید و مردم هم طنز شما را در تلویزیون بیشتر دوست دارند چرا دیگر بر نمی گردید؟ لج هنری کردید و تغییر مسیر دادید؟

- یک بخشش را قبول دارم که لج هنری است، جمله خوبی هم گفتید (می خندد) مثلا بعد از سریال بزنگاه شاید چنین شرایطی به وجود آمد اما یک بخشی هم بر می گردد به این که گفتم مغزم دیگر نمی کشد و فقط کارهای کوتاه را می توانم انجام دهم. در سینما کل یک فیلم ۹۰ دقیقه است و تایم فیلمبرداری هم نهایتا دو ماه. در سریال اما باید زمان زیادی صرف کرد. همان طور که خودتان هم گفتید مثل «کوچه اقاقیا» یک جایی ممکن است خسته شوم و حالم خراب شود.

 

خب چرا فحش می دن؟

یک ویژگی جالب رضا عطاران این است که کلا زیاد با تکنولوژی و فضای مجازی و اینها کاری ندراد. البته چهار سال پیش جواد عزتی خیلی زورکی برایش اینستاگرام باز کرده اما توی این چهار سال فقط ۱۵۰ تا پست گذاشته. ازش می پرسیم وقتی پست می گذارد، کامنت ها را هم می خواند؟ می گوید: «چندتایش را زمان بیکاری خوانده ام. یک زمانی فحش نمی دادند. از زمانی که فحش می نویسند، دیگر نمی خوانم چون مثلا اولش کلی تعریف می خوانم و می بینم همه نوشته اند ایول، دمت گرم، چه بازی خوبی. بعد یکهو بعد از این همه تعریف، می رسم به یک فحش بد که اثر کل آن قبلی ها را خراب می کند.» 

 

واقعا این فحش ها روی شما اثر می گذارد؟

می گوید: «به نظرم کلا چیز خوبی نیست. مثلا من الان اگر یک فحش بدهم، شما چه حسی پیدا می کنید؟ (می خندد) خب وقتی عادت می کنی به تعریف شنیدن، بعد چنین اتفاقی می افتد، خیلی بد است.»

 

جالب اینجاست که عطاران کماکان ماشین ندارد و از ماشین خوشش هم نمی آید. می گوید: «به نظرم دنیا ارزش خیلی گیر دادن و توجه به جزییاتش ندارد، بنابراین من هم سعی می کنم خیلی به این چیزها توجه نکنم. برای همین جمله اول فیلم «خوابم میاد» را خیلی دوست دارم. این که وقتی راحت ترین راه زندگی کردن را پیدا کنیم ،آن موقع است که خوشبختیم.»

 

معمولا با آژانس و تاکسی توی شهر تردد می کند و وقتی می پرسیم اسنپ هم می گیرید؟ می گوید: «خودم با گوشی خودم نمی گیرم چون نمی خواهم شماره ام پخش شود اما مثلا الان که بخواهم بروم از شماها می خواهم برایم اسنپ بگیرید.»

 

عطاران چقدر فیلم می بیند و کتاب می خواند؟

 

دروغ گفتم؛ فیلم زیاد می بینم

عطاران در بعضی از مصاحبه هایش گفته که میانه خوبی با فیلم دیدن و کتاب خواندن ندارد. خیلی ها هم می گویند رضا عطاران و مهران مدیری نه کتاب می خوانند و نه فیلم می بینند. از او می پرسیم این مسئله چقدر واقعیت دارد/ می گوید: «خیلی کم کتاب می خوانم. یک زمانی این جزء ایده های فکری من بود که هر چیزی بخوانم روی کارهایم تاثیر می گذارد اما هر چه در دنیای واقعی ببینم خودم راجع به تاثیر آن تصمیم می گیرم. مسائل زندگی روزمره و آدم های معمولی خیلی مستندتر و واقعی تر هستند و اگر بخواهم آن را نمایش بدهم هم جذاب تر است و هم منحصرا برای خودم می شود.»

 

حالا واقعا کتاب نمی خوانید یا این حرف فقط یک جور پز است؟ می گوید: «یک دوره ای جزء نمایش و پزم بود که می گفتم فقط «بیگانه» آلبر کامو را خوانده ام (می خندد) البته بعدها گفتم که «کافکا در کرانه» موراکامی را هم خوانده ام و تعداد کتاب هایم شد دو تا. اما اگر درباره دیدن فیلم جایی صحبت کرده ام، همین الان می گویم که دروغ گفته ام، فیلم می بینم.»

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,رضا عطاران

نگاه جالب عطاران به زندگی و این که چطور سعی می کند دنیا را بگذراند:

 

خوشبختی همین جاست

عطاران بارها گفته سعی می کند توی زندگی بهش خوش بگذرد. حتی گفته اگر مجبور باشد در یک اتاق دو متری هم زندگی کند سعی می کند باز هم خوش بگذراند. الان هم به ما می گوید: «به نظرم همه می توانند این طوری زندگی کنند. وقتی که تو را مجبور کنند در جایی مثل یک اتاق یک در یک زندگی کنی، بالاخره می توانی خودت را تطبیق دهی و احساس خوشبختی کنی. به نظرم ما کاملا به اجبار توی این دنیا هستیم و خب این هم مثل همان زندگی توی یک اتاق است. می توانیم سعی کنیم خوشبخت باشیم.»

 

می پرسیم یعنی همیشه این آمادگی را دارید که اگر مشکلی پیش بیاید در مواجهه با آن باز هم احساس خوشبختی کنید؟ می گوید: «آمادگی اش را دارم. به خاطر شرایط مالی و اجتماعی خانواده ام، قبلا توی زندگی ام شرایطی را تجربه کرده ام که باعث شده همیشه فکر کنم هر اتفاقی ممکن است برایم بیفتد. برای همین آمادگی اش را دارم.»

 

با این حال حس می کنیم عطاران نسبت به قبل یک مقدار آرام تر یا مثلا بی حوصله تر شده. شاید به بالا رفتن سن ربط داشته باشد و شاید هم به برآورده نشدن انتظارش در فروش درآکولا. می گوید: «شاید یک مقدار سرما خوردم که اینطوری فکر می کنید. شاید هم بیشتر از همه به خاطر سن باشد. کلا وقتی اتفاق بدی می افتد، همیشه دنبال چیزی هستم که اثرات آن اتفاق بد را بشورد و ببرد. الان هم بعد از درآکولا منتظر همین اتفاق هستم.»

 

 

عطاران در بعضی از مصاحبه هایش گفته که عطاران همه چیز را راحت می گیرد جز خانواده اش

 

احساس آرامش

شاید به نظر نیاید اما رضا عطاران با این که ظاهرا بی خیال به نظر می رسد اما نسبت به خانواده اش احساس مسئولیت عجیبی دارد. مثلا همین پارسال وقتی پدرش بیمار بود، کارش را ول کرد و یک مدت رفت مشهد تا کنار او باشد. انگار خط قرمز بی خیالی اش، خانواده است. می گوید: «فکر می کنم که خانه آدم را به سمت خودش می کشد. وقتی پدرم حالش خوب نبود، اگر تهران می ماندم راحت نبودم چون دوست دارم اعصاب و خیالم راحت باشد و کسی را آزار ندهم.

 

برای همین وقتی مشهد بودم احساس می کردم دارم کار درست را انجام می دهم و آدم خوبی هستم. آدم بعضی وقت ها فقط با انجام دادن یکسری از کارها احساس آرامش می کند. من هم مثل همه به طریقی دنبال آرامش هستم و فک رمی کنم این آرامش را آنجا و کنار خانواده پیدا می کنم. در خانه پدری هم که فقط آدم می خوابد.» (می خندد) 

 

روایت علیرضا داوودنژاد از همکاری با رضا عطاران

 

هنوز قابل کشف است

زمانی که عطاران به عنوان کمدین در تلویزیون جا افتاده بود، علیرضا داوودنژاد برای فیلم «هوو» از او دعوت به همکاری کرد. در واقع می شود گفت که عطاران جدی ترین کارش را در سینما به کمک داوودنژاد شروع کرد. بعد از دو فیلم «هوو» و «تیغ زن» این کارگردان بود که عطاران جایگاه ویژه ای در سینما پیدا کرد و به حضورش در این مسیر ادامه داد. داوودنژاد درباره چگونگی انتخاب رضا عطاران، شیوه کار کردن با او و میزان جدیت و تلاشی که برای در آوردن یک نقش از خودش نشان داده روایت جالبی دارد.

 

به شدت جدی است

عطاران جزء پرسوناژهایی است که به شدت در کارشان جدی هستند. درست است که بیشتر کارهای کمدی بازی می کند اما سینما برایش جدی است. ما زمان «هوو» مدت طولانی با هم معاشرت کردیم.

 

دلیل انتخاب

یک شب پسرم رضا آمد به من گفت: «بابا بیا امشب این برنامه تلویزیونی را تماشا کن.» برنامه ای بود که رضا عطاران در آن بازی می کرد. گفت ببین چقدر خوب است. من هم دیدم واقعا یک چیزی در بازیگری اش وجود دارد که خیلی کمیاب است. با او قرار گذاشتم. آمد یک مدت طولانی معاشرت کردیم و تمرین های درست و حسابی انجام دادیم. یکی از ویژگی های رضا این بود که سر همه صحنه ها می آمد. کاری نداشت که خودش نقش دارد یا نه. می آمد و دائم کنار من بود.

  

یواش یواش مثل یک مشاور یا دوست راجع به هر چیزی با هم حرف می زدیم. می دانید این هشیاری خاصی می خواهد. نهایتا آنجا بود که در یک صمیمیت خیلی ناب تری با خودش برای ایفای نقش قرار گرفت. به هر حال همه ما جنبه های ناپیدایی داریم که باید تقویت شوند. من یک چیزی در عطاران دیده بودم. حس کردم اگر بتوانم روی آن جنبه بایستم و آن را تقویت کنم، حتما اتفاق خوبی می افتد. مدام کار کردیم تا با آن رگه جذاب و دوست داشتنی و کودکانه که در وجود عطاران نهفته است، تماس صمیمانه تری پیدا کنیم و به آن پروبال دهیم.

 

رضا هنوز جای کار دارد

به نظرم رضا عطاران هنوز هم انعطاف پذیری زیادی دارد. من فکر می کنم هنوز هم جنبه ها و حال و هواهای خاصی در او وجود دارد که دستیابی به آنها می تواند پرسوناژهای جذاب و متفاوتی ایجاد کند. او کماکان به عنوان یک بازیگر زندهاست و جای کار تازه دارد. 

 

هفته نامه همشهری جوان

 

 

 

 

  • 11
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش