سه شنبه ۰۴ دی ۱۴۰۳
۱۱:۳۹ - ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۲۰۴۳۱۸
چهره ها در سینما و تلویزیون

مژده لواسانی:

برای دریافت جایزه «سه ستاره» نذر کردم!

«موضوعی را هم برای اولین بار می‌خواهم این‌جا بگویم همان موقع که از طرف هیات انتخاب برنامه «سه ستاره» مشخص شد که کاندیدا هستم فورا نذر امام جواد کردم.»

مژده لواسانی سال ۹۶ را با دریافت تندیس بهترین بازیگر زن سال ۹۵ آغاز کرد و همان‌طور که خودش می‌گوید حالا دیگر مسئولیت دوچندانی دارد و در انتخاب‌هایش بسیار وسواسی شده است. او در نمایشگاه کتاب امسال، با اولین اثرش به‌نام «خون انار گردن پاییز است» حضور دارد. این اتفاق بهانه‌ای شد تا با او درباره مجموعه اتفاقاتی که در این چند ماه برایش رخ داده است گفت‌وگو کنیم که در ادامه می‌خوانید.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,مژده لواسانی

 

چه باعث شد که به فکرتان برسد، نوشته‌های شخصی‌ که در این سال‌ها نوشته‌اید و بخشی از آن‌ها را هم در صفحه شخصی‌تان گذاشته بودید در قالب کتاب منتشر کنید؟

خیلی قبل‌تر از این‌که پدیده‌ای به نام اینستاگرام به‌وجود بیاید نوشتن را آغاز کرده بودم؛ یعنی از ۱۲ سالگی برای برنامه‌ رادیویی‌ام می‌نوشتم و بعد از آن هم این موضوع ادامه پیدا کرد. همیشه همه به من می‌گفتند که نوشته‌هایت را چاپ کن اما سعی می‌کردم آن را به عقب بیندازم تا وقتی خیلی پخته شد این کار را انجام دهم. این را هم بگویم فقط بخش کوچکی از نوشته‌هایم را در اینستاگرام منتشر کردم و باقی را در دفترم داشتم. عبدالملکیان روزی به من توصیه کرد که حتما نوشته‌هایت را منتشر کن و بعد از آن هم مدیر انتشارات نیستان این پیشنهاد را به من داد و درنهایت این اتفاق افتاد. در واقع بدون انگیزه و هل دادن این دوستان فکر نمی‌کنم می‌توانستم این اتفاق را رقم بزنم.

 

این کتاب چند فصل با موضوعات مختلف دارد. چرا فصل‌بندی شده، این کار را منتشر کردید؟ آیا به این دلیل که موضوعات هرکدام از این فصل‌ها از هم جداست؟ و چرا هر فصل را در یک دفترچه منتشر نکردید؟

اتفاقا پیشنهاد ناشر هم همین بود که در کتابی مستقل بخش آثار مذهبی‌ را منتشر کنیم اما می‌خواستم اولین کاری که از من به چاپ می‌رسد تمام مرا نشان دهد و ذهنیت مژده لواسانی در آن منعکس باشد. در فصل اول این کتاب یک سری شعر سپید دارم، نوشته‌های مذهبی‌ام را در یک فصل، علاقه ام به تهران را در یک بخش آورده‌ام و درباره ارادتم به شهدا هم در بخش دیگری نوشتم که مجموعه آن‌ها را با نام «خون انار گردن پاییز است» منتشر کردم. دوست داشتم مخاطبم را تفکیک نکنم و مخاطب همه را در یک مجموعه بخواند.

 

آیا ایده جدا نکردن بخش‌ها و انتشارشان ناخودآگاه یا خودآگاه از تفکر تلویزیونی‌ نشات می‌گیرد که معمولا مخاطبان برنامه‌ها ازهم تفکیک نمی‌شوند، درحالی که در دنیای کتاب این اتفاق کمتر می‌افتد و هر نویسنده‌ای مخاطبان تفکیک شده و خاص خودش را دارد. مثلا ممکن است هزاران نفر مخاطب خاص محمود دولت‌آبادی باشند و هزاران نفر هم اشعار علیرضا قزوه را بخوانند. می‌توانم این نقد را به شما وارد کنم که با این کار انگار کمی شعارزده عمل کرده و علایق مذهبی‌اتان را به‌عمد پررنگ کرده‌اید. آیا درست فکر می‌کنم؟

واقعیتش این است که عین آن ‌چیزی را که زندگی می‌کنم در این کتاب منعکس پیدا کرده است. من در فعالیت مجازی‌ام به‌همان اندازه که شعر و فیلم را با مخاطبانم به اشتراک می‌گذارم، علایق مذهبی‌ام را هم سعی نمی‌کنم کتمان کنم. در این کتاب هم حتی دوز و اندازه‌اش تغییری نکرده و دلم می‌خواست حتما این‌ها کنار هم باشند تا همه جنبه‌های نویسنده‌ آن به چشم بیاید. ضمن این‌که دوست داشتم تبرک و تقدس این نام‌ها در اولین کتابم وجود داشته باشد. به این دلیل که خیلی از نوشته‌های بخش مرثیه‌ای برای آب و آبرو روبه‌روی گنبد امام‌حسین(ع) و حضرت عباس(ع) را که نوشته‌ام، کاملا از دلم آمده است.

 

پس با این اوصاف این اتفاق دلی برای شما افتاده است.

بله دقیقا. می‌توانستم آن کار را بکنم و اتفاقا مانور رسانه‌ای بیشتری روی آن بدهم اما این کار را نکردم.

 

چرا این بخش‌ها به‌خاطر تقدس نامشان اول نیامده است.

چون می‌خواستم با شعر شروع کنم و برای همین اشعار سپیدی را که عاشقانه است اول کتاب آوردیم.

 

به‌نظر می‌رسد خیلی از آن نوشته‌های اول کتاب به شعر سپید نزدیک اما قواعد آن را ندارد و بیشتر نثر ادبی است. آیا کارشناسی در این مدت بابت این موضع به شما نقدی نداشته است؟

تعداد زیادی از نوشته‌های پاییزنگاری‌ام به اذعان خیلی از این دوستان شعر سپید است هرچند که هنوز بر این عقیده‌ام که چهار فصل این مجموعه شعر نیست و نوشته‌های گاه و بیگاهم است.

 

چرا با یک نشر استخوان‌دارتر و معروف‌تر برای انتشار این نوشته‌ها کار نکردید؟

فکر می‌کنم از نشر نیستان در این فضا ناشر استخوان‌دارتری را نداریم. اگر این آثار کاملا شعر بود من با نشر تخصصی شعر کار می‌کردم یا اگر متن کلاسیک بود سراغ انتشارات دیگری می‌رفتم ولی وقتی برای نوشته‌هایی است که بخش عمده‌ای‌ از آن مذهبی است، نیستان با سابقه‌ای که دارد، به‌طور قطع بهترین انتخاب است. در این انتشارات شخصی مثل سیدمهدی شجاعی کارهایش را منتشر کرده و من هم که از کودکی قلمم تحت تاثیر او بوده‌ فکر می‌کنم تصمیم درستی گرفتم.

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,مژده لواسانی

 

منظورم این است که سراغ نشری می‌رفتید که پاتوق اهالی کتاب باشد و اسمش برند باشد مثل «چشمه» یا «ثالث» و...

واقعیتش این است که نشر «چشمه» کارهایش خیلی متفاوت با نوشته‌های مذهبی و... است ضمن این‌که پخش نیستان در شهر کتاب و... خیلی قوی است.

 

مسئله‌ای که درحال حاضر رواج دارد این است که خیلی از افراد به‌واسطه نام آشنایشان کتابشان چاپ می‌شود و شاید برای بچه‌های تلویزیون هم این اتفاق افتاده است و با احترام به نام و شخصیتشان اما نوشته‌هایشان پر از غلط‌های نگارشی و حتی املایی است. این نظر درباره کتاب شما نیست اما می‌خواهم نظرتان را در این باب بدانم که چقدر با فضای باز انتشاراتی موافق هستید؟

دو نوع مواجهه با انتشار وجود دارد؛ یکی این‌که می‌روید و هزینه می‌کنید تا نوشته‌هایتان چاپ شود و دیگر این‌که ناشر دنبال شما می‌آید و کارتان را تایید و هزینه‌اش را تقبل می‌کند تا کتاب چاپ شود. من اصلا وضعیت اول را نمی‌فهمم و فکر می‌کنم کتاب هم مثل هر تولید فرهنگی دیگری باید تقاضایی وجود داشته باشد تا عرضه‌ای صورت بگیرد. همان اول که شورای بررسی کتاب تشکیل می‌شد از مهدی شجاعی خواستم که خیلی بی‌رحمانه نوشته‌هایم را بخواند تا بعد از انتشار نه آبروی من برود نه شان ویراستاران کتابم زیر سوال برود. درنهایت فکر می‌کنم این مردم هستند که تصمیم می‌گیرند که چه کاری خوب است و چه کاری ضعیف. دوست داشتم کاری را منتشر کنم که خیلی شخصی نباشد و قابل انتشار برای عموم باشد، اما باید قبول کنیم این نظر مردم است که در ادامه تعیین‌کننده باشد. ممکن است همان کتابی که اهل فن آن را رد می‌کنند مردم دوست داشته باشند. اما نمی‌شود از این گذشت که شان انتشار با نشر هر اثری، زیر سوال می‌رود.

 

الان مشغول خواندن چه کتابی هستید؟

خیلی مصطفی مستور را دوست دارم و مشغول خواندن «بهترین شکل ممکن» هستم. این عنوان برایم خیلی نوستالژیک است چراکه در سال ۸۵ برنامه‌ای را در رادیو سردبیری می‌کردم با همین نام و برای همین با اشتیاق این اثر را می‌خوانم. همزمان خواندن آخرین دفتر شعرهای شعرای جوانمان مثل امید صباغ‌نو و علیرضا بدیع را هم انجام می‌دهم. من خیلی به نمایشگاه کتاب بسنده نمی‌کنم و مدام در شهر کتاب‌ها هستم و علاقه خاصی به مطالعه دارم.

 

آیا بازهم از شما کتابی خواهیم خواند؟

بله؛ قطعا! من اول نوشتن را دوست دارم و در مرتبه بعدی اجرا را دوست دارم و نوشتن همه لذت زندگی‌ام است. در زمانی که کلاس‌های شهسواری را می‌رفتم یک سری داستان کوتاه و طرح رمان داشتم که شاید روی آن‌ها کار کنم.

 

شما سال ۹۶ را با دریافت عنوان بهترین مجری زن سال از برنامه «سه ستاره» و با نگاه مردم آغاز کردید. این جایزه چقدر برایتان هیجان‌آور بود و چقدر باعث تغییر مسیر و حال و هوای خودتان و کارتان شد؟

نقطه عطف سال ۹۵ و شروع ۹۶ حضور در برنامه «سه ستاره» و دریافت آن تندیس بود که به‌نظرم هیچ چیزی با ارزش آن برایم برابری نمی‌کند چون مردم پشت آن هستند. حتی اگر این انتخاب آکادمیک بود باز هم نمی‌توانست این هیجان زاید‌الوصف را برایم ایجاد کند چون حس کردم مردم پشتم ایستادند و این حلاوت را با هیچ چیزی نمی‌توانم قیاس کنم. مسئولیتم هم بعد از دریافت این جایزه زیاد شد و وسواس عجیب و غریبی پیدا کردم؛ اگر بخواهم صادقانه بگویم همین الان چند پیشنهاد مختلف از شبکه‌ها دارم اما به خودم گفتم «مژده تو دیگه الان لواسانی سال ۹۵ نیستی و باید حواست به اعتماد مردم باشه.» برای همین می‌خواهم بگویم شروع خیلی دلچسبی داشتم و سعی می‌کنم آن اعتماد و مهر تایید را حفظ کنم و شرمنده نشوم.

 

شما کار خیلی زیبایی هم انجام دادید و آن نفس خیر هم کمکتان کرد؛ اهدای سه تلویزیون به افراد کم‌توان مالی بود که به واسطه کمپین «سه ستاره» اتفاق افتاد.

بله و جالب است بدانید که ما هر سه نفر این عزیزان را پیدا کردیم و یکی از آن‌ها هم از طریق دایرکت اینستاگرام از من تشکر کرد و خوشحالم که این هدیه‌ها بی‌واسطه با کمپین «سه ستاره» به دست مردم رسید. موضوعی را هم برای اولین بار می‌خواهم این‌جا بگویم همان موقع که از طرف هیات انتخاب برنامه «سه ستاره» مشخص شد که کاندیدا هستم فورا نذر امام جواد کردم و خوشحالم که توانستم هم نذرم را ادا کنم و هم تایید مردمم را همراهم داشته باشم.

 

بعد از این اتفاق برای اولین بار برنامه تحویل سال را هم اجرا کردید.

بله؛ امسال این برنامه را داشتم و خیلی برنامه محترم و قابل قبولی بود. بعد از آن یک‌ماهی سفر بودم و حالا چند پیشنهاد دارم از شبکه یک‌ و دوسیما و باید ببینم در چه شرایطی و کدام انتخاب بهتر است اما چیزی که خیلی دنبال آن هستم تولید برنامه‌ای برای دختران بیست تا ۲۵ ساله است که طرحش را ارائه کرده‌ایم. امیدوارم که بتوانیم بعد از انتخابات آن را جلو ببریم. برای تولید این برنامه خیلی دغدغه دارم چراکه تقریبا هیچ برنامه‌ای در تلویزیون مختص به آن‌ها تولید نشده است.

 

 

khabargozarisaba.ir
  • 13
  • 3
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش