جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
۱۸:۱۵ - ۳۱ تير ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۴۰۷۹۷۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفت‌وگو با پوران درخشنده، کارگردان «زیر سقف دودی»

هیس! زنان حرف نمی‌زنند

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,پوران درخشنده

قتل دردناک «آتنا اصلانی»، دختر هفت‌ساله، این روزها خیلی‌ها را مکدر کرده است. خیلی‌ خبر را که خواندم، شوکه شدم. همان‌موقع یاد فیلم «هیس... دخترها فریاد نمی‌زنند» افتادم. چقدر خوب است که مسئولان سینما برای بار دوم این فیلم را اکران کنند تا این نکته مورد توجه جدی در سطح جامعه قرار بگیرد و دست‌کم قانون‌گذاران و تصمیم‌گیران راه‌حلی برای این معضل پیدا کنند. البته بسیاری از هنرمندان به این مسئله واکنش جدی نشان دادند، از جمله رخشان بنی‌اعتماد که ضمن اشاره به فیلم «هیس!...»؛ معضل کودک‌آزاری در جامعه را متذکر شد. البته وقتی به تمامی فیلم‌های سینمایی پوران درخشنده، کارگردان فیلم، نگاه می‌کنم، می‌بینم دائما در طرح معضلات اجتماعی پیشی گرفته و تا امروز این دغدغه را دارد.

 

پوران درخشنده، نخستین زن فیلم‌ساز سینمای ایران بعد از پیروزی انقلاب است که تا امروز فیلم می‌سازد. هرچند که آنچنان قدر ندیده، ولی برایم عجیب است که همچنان استوار به کارش ادامه می‌دهد. فیلم «هیس! ...» او درباره آزار جنسی کودکان دختر و تعرض به اطفال خردسال بود. هنگام اکران فیلم در آمریکا نشریات معتبری همچون «ورایتی» آن را ستودند. چون موضوع فیلم را جهانی ارزیابی کردند. او حالا هم می‌خواهد فیلمی درباره پسران بسازد با عنوان «هیس... پسرها گریه نمی‌کنند» و چقدر خوب است که سازمان سینمایی شرایط ساخت این فیلم را هرچه‌زودتر فراهم کند.

 

فیلم «زیر سقف دودی» این کارگردان زن سینما، هم‌اکنون در سینماها در حال اکران است. این فیلم هم مشکلات یک خانواده درحال‌فروپاشی را به تصویر می‌کشد؛ باز هم طرح آسیب‌ها و نگرانی! گاهی‌اوقات فکر می‌کنم پوران درخشنده‌بودن سخت است؛ خیلی سخت! گفت‌وگو با پوران درخشنده را بخوانید.

 

  حادثه ناگوار این روزها؛ یعنی قتل آتنا اصلانی واقعا تأسف‌آور بود و البته هست. همین‌طور فجایع دیگری همچون ستایش قریشی، هم‌وطن افغانستانی شش‌ساله ما که افکار عمومی را ناراحت کرده است. به نظر می‌رسد که ساخت فیلم «هیس!... دخترها فریاد نمی‌زنند» از سوی شما در سال ١٣٩٢ چقدر به‌موقع و درست بوده است. واقعا جامعه ما نیاز دارد با ساخت چنین فیلم‌هایی آگاه شود. خوشبختانه در زمان خودش فیلم پرفروشی شد، هرچند که در جشنواره فیلم فجر قدر ندید! خوشبختانه با دریافت جایزه بهترین فیلم برگزیده تماشاگران مشخص شد که مردم چقدر به این فیلم روی خوش نشان داده‌اند. حالا هم فیلم «زیر سقف دودی» در اکران سینماهاست و در آن دوباره به معضل مهمی در چارچوب خانواده اشاره کرده‌اید؛ یعنی طلاق عاطفی... . یادم می‌آید از روزی که به‌عنوان نخستین فیلم‌ساز زن پس از پیروزی انقلاب، به سینما ورود پیدا کرده‌اید تا الان همیشه روی معلولیت‌های جسمی و ذهنی کودکان، موضوعات ملتهب و آسیب‌های خانوادگی و اجتماعی متمرکز شده‌اید. چرا؟

بدون اینکه بخواهم، همیشه در مسیری قرار می‌گیرم که انگار آدم‌ها من را پیدا می‌کنند و مرا در شرایطی قرار می‌دهند که آن فضا برایم به دغدغه تبدیل می‌شود و تمام ذهنم را درگیر می‌کند. سال‌ها قبل می‌خواستم این فیلم را بسازم، اما همیشه فکر می‌کردم چگونه؟! چطور می‌شود این سکوت را که سال‌ها زیر فرش پنهانش کرده‌ایم، بیرون کشید و برای اولین‌بار درباره‌اش حرف زد که وقتی زنی ازدواج می‌کند نیازمند است که رابطه زناشویی‌اش درست شکل بگیرد. زندگی زناشویی معنا و مفهومی دوطرفه دارد. چطور باید به این مسئله پرداخت، درحالی‌که در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که روی همه‌چیز آن سرپوش گذاشته می‌شود! وقتی زوجی می‌خواهند از هم جدا شوند، فقط به این شکل می‌گویند با هم توافق نداریم و خلاص! دیگر نمی‌گویند مشکل زناشویی داریم! تمامی علل و دلایل سربسته باقی می‌ماند و سال‌ها روی هم تلنبار می‌شود، به‌گونه‌ای که آدم‌ها به جایی می‌رسند که ناچارند فریاد بزنند! من کلی از این آدم‌ها را دیده‌ام. سراغم می‌آیند و از خودشان می‌گویند. بارها پیش آمده که ساعت‌ها در دفترم با من صحبت می‌کنند. من فقط شنونده‌ای هستم که فقط در حیرت می‌مانم.

 

 خب به‌نوعی سنگ‌صبوربودن شما را آزار نمی‌دهد؟

واقعیت این است که باوجود همه فشارها، انتخاب کرده‌ام که با مردم نفس بکشم و زندگی کنم. دوست دارم در کنار مردم باشم. در قصه «زیر سقف دودی» اتفاقی افتاد و تحقیقات میدانی مرا در مسیر بحث «طلاق عاطفی» قرار داد. اگر می‌خواستم صرفا به مسئله طلاق بپردازم، جدا از اینکه بارها در سینما به آن پرداخته شده، روندی معمولی به نظر می‌رسید که بالاخره یک روزی تمام می‌شود! اما وقتی با طلاق عاطفی مواجه شدم، متوجه شدم در ظاهر زندگی همه چیز سرجای خودش قرار دارد. اما در عمق آن غوغایی به‌پاست. نکته تأسف‌برانگیز این است که خیلی از زن و شوهرها حتی نمی‌دانند که در طلاق عاطفی به سر می‌برند!

 

درحالی‌که اتاق‌هایشان از هم جداست و این را هم طبیعی فرض می‌کنند. در حقیقت بیشتر در یک خانه با هم زندگی می‌کنند تا اینکه یک خانواده واقعی باشند! آنها به مرور زمان به این نتیجه رسیده‌اند یا پذیرفته‌اند که جدا از هم باشند و هرکدام مسیر خودشان را بروند، اما قضیه زنان کمی پیچیده است. چون معمولا زنان بعد از ترک خانه شوهر جایی برای زندگی ندارند. یک زن اگر بداند در خانه پدری منتظر او هستند و جایی دارد که از او حفاظت شود ممکن است زودتر خانه شوهر را ترک کند، اما اغلب می‌دانند که آنجا جایی ندارند. خصوصا اینکه مدت زیادی از زندگی زناشویی‌شان گذشته باشد.

 

 چون هویت جدیدی به دست آورده‌اند و دیگر نمی‌توانند تغییرش بدهند؟

دقیقا. چون طبق تربیتمان وقتی با لباس سفید به خانه شوهر رفتی، فقط باید با کفن سفید برگردی.

 

 چنین ریزه‌کاری‌ای را هم در فیلم شاهد هستیم که شیرین (مریلا زارعی) بعد از ترک خانه، شب را در خیابان و ماشین خود سپری کرد و حاضر نشد به خانه والدینش برود.

 

 بله همین‌طور است، چون نه می‌تواند خانه شوهر را تحمل و از طرفی هم دیگر نمی‌تواند مثل گذشته رفتار کند.

 

 خانم درخشنده! به نظرم پرداختن به موضوعات و مشکلات زنان برای شما سخت‌تر است، به‌دلیل اینکه در درجه نخست باید ثابت کنید بی‌غرض چنین موضوعاتی را در فیلم‌تان مطرح می‌کنید و از سویی هم باید به‌گونه‌ای به موضوعتان بپردازید که از زاویه دید جامعه مردسالار، به‌اصطلاح برچسب فمینیست نخورید که درآن صورت با اما و اگرهایی مواجه می‌شوید. حالا سؤالم این است چگونه در این سال‌ها بدون اینکه با تهاجم نگاه افراطی مردسالارانه مواجه شوید، توانستید به مسائل زنان هم بپردازید؟

من عرف جامعه و خط قرمزهایش را خوب می‌شناسم، بدون اینکه کسی به من بگوید خط قرمز کجاست. می‌دانم تا چه حد می‌توانم به موضوعی نزدیک یا از آن دور شوم، چون وقتی فیلم‌نامه می‌نویسم یا می‌خواهم فیلمی بسازم، با آدم‌هایی مواجه می‌شوم که در لحظه فیلم را می‌بینند و ممکن است با نگاه متعصبانه، این موضوع از دست برود یا برعکس با نگاه باز افراطی ممکن است حرف اصلی شنیده نشود و کل فیلم زیر سؤال برود.

 

 در این صورت آیا مجبور به خودسانسوری شده‌اید؟

جاهایی مجبور به خودسانسوری هستم! چون اگر غیر از این عمل کنم ممکن است، حرفم شنیده نشود. چون اگر فیلم اجازه اکران نگیرد، به چه دردی می‌خورد!

 

  جامعه ما یکدست و تک‌صدا نیست. در این صورت تکلیف مخاطبان فیلم چه می‌شود؟

درست است که جامعه ما یکدست نیست و طبقات مختلف و نگاه‌های متفاوت در آن زندگی می‌کنند. هنوز بعضی‌ها فکر می‌کنند مردشان باید یک جفت جوراب را برای‌شان بخرد، هنوز نمی‌دانند می‌توانند خودشان هم در زندگی قدمی بردارند و بخشی از هزینه‌های زندگی را تأمین کنند. بعضی‌ها خیلی سنتی‌ هستند و برعکس بعضی‌ها از آن طرف بام افتاده‌اند. تضاد عجیبی بین تفکرات مختلف در جامعه وجود دارد. من سعی می‌کنم برایند آنها را در نظر بگیرم، چون قشری که متعصب‌تر هستند بیشتر از همه می‌توانند تصمیم‌گیرنده باشند؛ بنابراین سعی می‌کنم از نگاه آنها به موضوع نزدیک شوم.

 

 اما گاهی صبوری‌تان آدم را عصبانی می‌کند. به نظرتان این همه صبوری زیاد نیست؟!

منظورتان را کاملا می‌فهمم. شما با فیلم «هیس... دخترها فریاد نمی‌زنند» موافق بودید و می‌دانید که دست روی موضوع مهمی گذاشته‌ام. حالا از شما می‌پرسم چگونه باید این فیلم را می‌ساختم تا به کسی برنخورد؟

 

  درست است، اما در این‌گونه مواقع متر و معیارتان چیست؟

سعی می‌کنم نگاهی اخلاق‌گرایانه داشته باشم.

 

 شما کرمانشاهی هستید. نمونه متعالی حضور مؤثر زنان کُرد را در جنگ کوبانی علیه تروریست‌ها شاهد هستیم. آنها در نهایت لطافت، ناچار شدند دست به اسلحه ببرند تا از حیثیت‌شان دفاع کنند. حالا فکر نمی‌کنید دست‌کم در جاهایی باید صریح‌تر رفتار کنید؟

من در جایی زندگی می‌کنم که نمی‌توانم یک‌دفعه فریاد بزنم، درعین‌حال هم باید فریاد بزنم، پس سعی می‌کنم فریادم را به‌گونه‌ای بزنم که همه بشنوند، نه اینکه رانده شوند. در «زیر سقف دودی» خواستم از زندگی زناشویی، مسائل جنسی و عشق‌ورزی صحبت کنم. زن فیلم بااکراه می‌گوید «وای خانم دکتر عیبه این چه حرفیه! مگر می‌شه از این حرف‌ها زد».

 

 همین دیگر، چون در فیلم خانم روان‌شناس (آزیتا حاجیان) درمانگر مسائل زناشویی بود، اما اصلا در فیلم واضح نیست، چرا؟

نمی‌توانستم واضح آن را مطرح کنم؛ بنابراین نام مطب را روان‌شناسی گذاشتم. آخر مسائل زناشویی را چگونه باید در فیلم مطرح می‌کردم که اصل مطلب لطمه نبیند! به‌همین‌دلیل برخی‌ها معتقدند اگر این فیلم ساخته شد، به‌دلیل حضور من بود. در غیر این صورت اصلا ساخته نمی‌شد. چون آبرومندانه به این مسئله نگاه می‌کند.

 

 به نظرم دلیل دیگر این است که شما خارج از فضای سینما حاشیه ندارید. نظرتان چیست؟

دقیقا؛ چون همیشه خواسته‌ام مسائل اجتماعی و دردهای پنهان‌شده و مثل غده‌های سرطانی در جامعه رخنه‌کرده را بیان کنم؛ بنابراین هیچ‌وقت به طرف مسائل سیاسی نرفته‌ام.

 

 به نظرم بعد از این‌همه سال کارکردن باید به شما دست مریزاد گفت. چون در عین اینکه هیچ پشتوانه‌ای نداشته‌اید، سراغ موضوعاتی رفته‌اید که هرکسی طرفش نمی‌رود. چطور این اتفاق افتاد؟

چون من از خودم گذشته‌ام تا بتوانم حرفی را بزنم که می‌دانم درد یک جامعه است. حتی از سرمایه شخصی هم استفاده کرده‌ام، چون عشق من مردم هستند، مردمی که می‌دانم چه رنجی می‌کشند و حتی آگاهی ندارند که کجا ایستاده‌اند. مردمی که فرزند‌شان مواد توهم‌زا استفاده می‌کند، اما مادر و پدر مطلع نیستند؛ چون با فرزندشان فاصله دارند.

 

  شیرین با اینکه تحصیل‌کرده بود؛ اما در خانواده‌اش یعنی بهرام (فرهاد اصلانی) و پسرش آرمان (ابوالفضل میری) به‌گونه‌ای غرق شد که خود را فراموش کرد. اما نکته مهم فیلم این است که قبل از شیرین، پسر زندگی موازی پدر را می‌فهمد.

 

مشکل امروز برخی از خانواده‌های ما از همین جنس است. پسر می‌گوید تو به‌جای اینکه تلفن را روشن کنی و احوالات شوهرت را دریابی، مدام دنبال من هستی. این زن از جایی به‌بعد از همسرش مهری نمی‌بیند و به فرزندش می‌چسبد. درحالی‌که پسر تا زمانی که بچه بود نیاز به مراقبت داشت، اما وقتی بزرگ شده دیگر نبايد دغدغه مادر باشد.

 

 البته مقصر اصلی، خود شیرین بود. برای اینکه برای خودش ارزشی قائل نمی‌شد؟

کاملا. بیشتر زنان ما الان در این وضعیت هستند. بدون‌اغراق سنگ زیرین آسیاب هستند و از زندگی‌شان لذتی نمی‌برند. خانمی برایم تعریف می‌کرد که در گذشته پسری را دوست داشتم، اما خانواد‌ه‌ اجازه نداد با او ازدواج کنم. به‌ناچار هرکدام‌مان با افراد دیگری ازدواج کردیم. الان در زندگی‌ام به جایی رسیده‌ام که شماره آن پسر را پیدا کرده‌ام و با هم رابطه تلفنی داریم!! خب ببینید این فاجعه است. متأسفانه ناچارم بگویم در جامعه ما برخی از زنان شوهردار، دنبال مردان دیگری هستند!! چون تازه متوجه شده‌اند که نیاز دارند... .

 

  البته گذشته آنها را باید مورد واکاوی قرار داد. در فرهنگی که همیشه می‌گوید هیس، حرف نزن! به نظر شما یک زن مسائل و مشکلاتش را کجا باید مطرح کند؟

بله. به‌همین‌دلیل می‌گویم که باید آسیب‌شناسی شود. این مسائل باید دقیقا مورد تحلیل و بررسی قرار بگیرند. چون همه‌چیز در زندگی انسان تأثیر می‌گذارد. جامعه را همین افراد تشکیل می‌دهند. در نتیجه زنی بعد از سال‌ها تازه متوجه می‌شود که باید از نیازش در بیرون از خانواده حرف بزند.

 

  در زندگی شیرین و بهرام شاهد دیالوگ نیستيم. اگر هم حرفی هست بیشتر مجادله است؟

چون در درجه نخست اصلا نه یکدیگر را می‌بینند و نه حرف یکدیگر را می‌شنوند.

 

  به نظرم فیلم‌ساز در جایی آن‌قدر پر از دغدغه است که حرف‌ها را با هم زده؛ مثلا طلاق عاطفی می‌تواند موضوع یک فیلم صددقیقه‌ای باشد، اما شما در کنارش مسئله زندگی‌کردن دختر و پسر زیر یک سقف (ازدواج سفید) را هم مطرح کرده‌اید. به نظر شما این حجم از اطلاعات و مشکلات در فیلم تماشاگر را از نظر حسی پس نمی‌زند؟

خیر. چون وقتی از طلاق عاطفی در خانواده‌ای صحبت می‌کنید که ٣٥ سال از عمر ازدواجشان گذشته، ناچارا پسر خانواده که الان ٢٤ ساله است، چه الگویی می‌تواند بگیرد؟ اصلا معنا و مفهوم خانواده برای پسر چیست؟! پدر و مادر پسر یکدیگر را دوست ندارند. بنابراین این پسر حاصل نگاه غلط در زناشویی است که هیچ الگوی خوبی برای او برجای نگذاشته‌اند و می‌خواهد از این خانه فرار کند.

 

 چرا نقش زن دوم، رعنا (بهنوش طباطبایی) در این فیلم از جنس زنان اغواگر نیست؟

واقعیتی که الان وجود دارد این است که دخترهای زیادی هستند که در عین اینکه واجد شایستگی‌هایی هستند هنوز ازدواج نکرده‌اند. سنشان در حال بالارفتن است، اما حس مادرانه دارند و می‌خواهند صاحب زندگی خانوادگی و فرزند شوند، اما در شرایطی که در جامعه به وجود آمده، تکلیف این دخترها چیست؟ دختری که نیاز مالی ندارد و فقط به عشق فکر می‌کند تا با کسی که دوستش دارد زندگی کند و بچه داشته باشد.

 

 حتی رعنا وقتی شنید بهرام می‌خواهد شیرین را طلاق بدهد ناراحت شد.

 

چون دختر بدی نیست. او سمبل دخترهای دهه ٦٠ است که هنوز ازدواج نکرده‌اند.

 

 هر دو این زنان در موقعیت خودشان افراد قابلی هستند، اما عاشق مردی شده‌اند که نه ظاهر دلچسبی دارد و نه اخلاق خوبی. تازه حرف‌های خانم دکتر را هم جدی نمی‌گیرند. چرا؟

اینها الگوهایی است که از جامعه گرفته شده. من فقط آنها را به نمایش گذاشتم.

 

 جالب است هر دو زن وقتی به آگاهی می‌رسند، دیگر پذیرای این مرد نیستند. چرا؟

قضاوت نکردم، اما برخی‌ها برای پایان فیلم ترجیح می‌دادند که شیرین سوار ماشین بهرام شود. با خودم گفتم خب اگر قرار باشد پایان مثل روال همیشگی باشد دیگر چرا فیلم ساختم؟!

 

 واکنش مردان به فیلم «زیر سقف دودی» چیست؟

جالب است که در یکی از بازدیدهایم از سالن سینما آقایی در سینما به من گفت: «من روان‌شناس هستم. شما در فیلم مردان را بد و زنان را فرشته جلوه داده‌ا‌ید!» من پاسخ دادم شما دقیقا اشتباه می‌کنید. من فقط وضعیت موجود در جامعه را نشان دادم و فقط تلنگر کوچکی زدم.

 

 اتفاقا شما در فیلم، زن را عقب‌تر از زن به تصویر کشیده‌اید و منتقد چنین وضعیتی شده‌اید؟

همین‌طور است. شیرین فراموش کرده که زن است و باید به خودش برسد. نه‌اینکه با آبمیوه پشت در اتاق پسر بایستد! نادرست است که ما به بچه‌هایمان استقلال نمی‌دهیم تا مهارت‌های زندگی را یاد بگیرند. به‌همین‌دلیل وقتی ازدواج می‌کنند مشکلاتشان شروع می‌شود. بهتر است کنار بایستیم و برای خودمان زندگی کنیم. ورزش و دوره‌های خودمان را داشته باشیم و لباس موردعلاقه‌مان را بپوشیم.

 

 جالب است که هیچ‌گاه در فیلم‌هایتان پرچم استقلال زنان را به دست نگرفته‌اید، اما همین را هم برخی برنمی‌تابند. چرا؟

چون یک زن پرچم استقلال را باید از آگاهی به دست بیاورد. باید به جایی رسید که این پرچم را به دست‌مان بدهند؛ چون اگر اول از همه پرچم به دست بگیری، دستت را قطع می‌کنند. واقعیت موجود این است که جامعه ما مردسالار است؛ در‌حالی‌که باید شایسته‌سالار باشد. بحث اصلی من این است: زندگی‌ای که چنین معیوب پیش می‌رود، چگونه آینده ایران را خواهد ساخت؟ این بچه‌ها که می‌خواهند آینده را بسازند، چطور باید یاد بگیرند و روی پای خودشان بایستند؛ در‌حالی‌که هیچ الگویی از مهر، عشق، محبت و احترام ندارند و مدام خشونت و دعوا در خانواده دیده‌‌اند. جامعه ما واقعا جامعه‌ای مونولوگ است. شما در ذهنتان بدون اینکه بدانید و طرف را بشناسید، به او حسادت می‌کنید و از او متنفر می‌شوید. درحالی‌که هیچ‌وقت نشده با او حرف بزنید و بفهمید واقعا این‌طور است یا نه.

 

 شاید چون فرصت شنیدن نداریم؟

چون فرصت نمی‌دهیم کسی حرف بزند. چون یاد نگرفته‌ایم به حرف دیگران گوش کنیم. باید تأمل کنیم و بعد جواب بدهیم و ببینيم درست می‌گوید یا نه. اینها را چه کسی باید به ما یاد بدهد؟ چه وقت باید یاد بگیریم؟ نسلی که قرار است ازدواج کند، باید بفهمد با چه کسی می‌خواهد پیمان زناشویی ببندد. اگر طرف مقابلش را دوست ندارد، چه اجباری برای  این ازدواج است؟!  تازه این اول راه است. باید برای بچه‌ای که قرار است به دنیا بیاورند، ارزش قائل شوند و بدانند زندگی فقط فرزندآوری نیست. فراهم‌کردن خوراک و پوشاک فرزند که کافی نیست. باید زمان بگذاری، با هم دوست شوید تا بچه به تو اعتماد کند و حرف‌هایی را که در دل دارد، با شما در میان بگذارد. وقتی از مدرسه به خانه برمی‌گردد، باید از او سؤال کنی که امروز چطور گذشت. اما متأسفانه نگاهی که اغلب در خانواده‌های ما حاکم است، بیشتر کنترل‌ها روی دختران است تا پسران! درحالی‌که حواس‌مان باید به هر دو باشد.

 

چون در فرهنگ عرفی ما این‌گونه جاافتاده که دختران را باید کنترل کرد و نه پسران را. در این صورت چه باید کرد؟

همان‌طور که گفتم، مهم‌ترین مسئله دادن آگاهی است. والدین باید بدانند که خطرات برای پسران هم کم نیست. اما اغلب برای‌ آنها مهم نیست که پسر چه ساعتی به منزل برمی‌گردد یا کجاها می‌رود. گاهی اوقات پسران جوان مسائلی را برایم تعریف می‌کنند كه تازه با عمق معضلاتآشنا می‌شوم.

 

 در فیلم «زیر سقف دودی»، نقش منفی داستان با بازی حسام نواب‌صفوی، تأثیر زیادی روی موقعیت داستان ندارد. چرا چنین شخصیتی را وارد داستان کردید؟

او بیشتر «تیپ» است. می‌خواستم بگویم وقتی شما فرزندتان را از خودتان دور می‌کنید، جذب جاهایی مثل پارتی‌های شبانه، دورهمی و آدم‌های بی‌هویتی از این دست می‌شود. در برخی از این دورهمی‌ها مواد مصرف می‌کنند و خیلی از زندگی‌ها شروع یا تمام می‌شود!

 

وقتی بچه محبت از کسی نمی‌گیرد، بالاخره جذب کسی می‌شود که او را ببیند، حتی اگر در جهت منفی باشد! خوشبختانه من دختری را وارد قصه فیلم کردم که جامعه‌ را تربیت می‌کند و به پسر می‌گوید اگر می‌خواهی با من ارتباط داشته باشی، باید به مطب روان‌شناس بروی و درمان شوی. باید به اشتباهاتت اعتراف و رفتارت را تصحیح کنی. منتها متأسفانه در جامعه ما معذرت‌خواهی معنا ندارد و اغلب افراد به‌سختی معذرت‌خواهی می‌کنند.

درحالی‌که معذرت‌خواهی یعنی شهامت‌داشتن. کسی که عذرخواهی می‌کند، فهمیده اشتباه کرده و بر خطایش سرپوش نمی‌گذارد. اگر این امر در فرهنگ ما اجرا شود، کلید خیلی از دردها و مشکلات ماست.

 

 بااین‌حال، روش پسر در مسیر فیلم خیلی هم مبتنی بر عقلانیت نیست؟

در واقع اینجا عشق پیروز می‌شود. آرمان به واسطه عشقی که به دختر دارد، به مطب روان‌شناس می‌رود.

 

 به نظرم پایان فیلم، یکی از پایان‌های خوب فیلم‌های شماست. چرا این پایان را انتخاب کردید؟

همان‌طور که گفتم، نخواستم قضاوت کنم؛ بنابراین با رفتن شیرین قصه تمام نمی‌شود. دوربین که بالا می‌رود، وارد خانه‌های مردم می‌شویم و سؤال اساسی‌ من این است: خانه‌های دیگر در چه وضعیتی هستند؟ در سالن سینما هنگام فیلم‌دیدن سکوت حاکم است و همه فقط گوش می‌دهند. اما بعد از خروج از سالن، بحث‌هایی میان‌شان درمی‌گیرد. پشت سر مخاطبان می‌رفتم، می‌دیدم و می‌شنیدم با هم بحث می‌کنند. این مهم است که آسیب‌های اجتماعی راهی باز کند نه فقط موضوع مطرح شود. باید فکر کرد این فیلم می‌تواند چه تأثیراتی روی رفتارهای جامعه بگذارد.  خانمی می‌گفت یکی از دوستانش دو ماه بود که با شوهرش قهر کرده و به منزل والدینش رفته بود، هرچه خواستم این دو نفر را با هم آشتی دهم نتوانستم. اما بعد از دیدن این فیلم به هر دو نفر جداگانه زنگ زدم و گفتم برای‌تان بلیت فیلم «زیر سقف دودی» را خریده‌ام. جالب است بعد از اتمام فیلم با هم تماس گرفتند. بعد از مدتی مشکل‌شان را پذیرفتند و دوباره به سمت زندگی مشترک رفتند.

 

 آیا بهتر نبود داستان فیلم را کمی جسورانه و بازتر مطرح می‌کردید؟

 اگر قرار بود این فیلم را بازتر بسازم، باید زن را هم در یک رابطه موازی با مردی دیگر قرار می‌دادم. اما سعی کردم حرمت‌های جامعه را زیر سؤال نبرم؛ چون جایگاه زن، خاص است. او را تا لب بحران قصه کشاندم. اما از آن بحران رد شد. در غیر این صورت، فیلم مجوز پخش نمی‌گرفت. بااین‌حال واقعا خودم رنج روحی می‌کشم. چون هم باید حرفم را بزنم و هم فکر کنم چطوری این حرف را بزنم! از طرفی محدودیت‌هایی برای خودم ایجاد می‌کنم که ربطی به فیلم‌سازی ندارد. می‌خواهم چیزی را بگویم. ولی ناچارم با ملاحظات مطرح کنم!

 

 از اکران فیلم راضی هستید؟

از اینکه تبلیغات فیلم دهان به دهان است و مخاطب را جذب کرده راضی‌ام. اما اسپانسر، حمایت و بیلبورد در سطح شهر ندارم. تنها حامی‌ام خداست. به پشتوانه او دستم را روی دو زانو‌ گذاشته و تا امروز کار کرده‌ام. فروش به نسبت خوب است. اما سئانس‌های زیادی در سینماها ندارم. چون فیلم‌های کمدی روی اکران است و سئانس‌های فیلم‌های ما گرفته می‌شود.

 

 واکنش‌ها در شهرستان‌ها به فیلم چگونه است؟

از نظر آگاهی‌بخشی در شهرستان‌ها عالی است. خدا را شکر که مردم با فیلم برخورد خوبی داشته‌اند و به‌عنوان درد بزرگ با این فیلم برخورد می‌کنند که بالاخره باید حل شود.

 

  فیلم «هیس پسرها گریه نمی‌کنند» در چه مرحله‌ای است؟

فیلم‌نامه را برای دریافت پروانه ساخت تحویل داده‌ام. امیدوارم پروانه ساخت بگیرد و بتوانم آن را بسازم.

 

 

 

 

 

 

sharghdaily.ir
  • 17
  • 1
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش