دوشنبه ۰۳ دی ۱۴۰۳
۱۲:۳۵ - ۱۲ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۲۸۹۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفت و گو با «اشپیتیم آرفی»؛ بازیکن خارجی سریال «لژیونر»

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,اشپیتیم آرفی

به گزارش روزنامه بانی فیلم، من همیشه از خدا می خواستم که با آدم های بزرگ سینمای ایران بازی کنم. در سریال «دیوار به دیوار» همه بازیگرهای خوب ایران هستند. مثلا گوهر خیر اندیش، فرهاد آییش، علی شادمان بازیگران خوب و بزرگی هستند. مخصوصا علی شادمان که در آینده بازیگر بزرگی می شود. چون خیلی بازیگر خوبی است. این ور هم در سریال «لژیونر» آقای شریفی نیا، پور شیرازی هم بازیگران بزرگی هستند. می دانید همه به من کمک می کردند در کار و خیلی خوب بودند.

 

نخستین بار با فیلم سینمایی «آوار» به کارگردانی فرناز امینی قدم به عرصه بازیگری گذاشت. اتفاقی که باعث شد پس از آن دو سریال تلویزیونی به وی پیشنهاد شود. سریالهای «دیوار به دیوار» به کارگردانی سامان مقدم و «لژیونر» به کارگردانی مسعود آب پرور که به گفته خودش به واسطه این دو سریال توانست بیشتر از فوتبال به شهرت رسیده و مورد توجه مردم قرار بگیرد. تا جایی که اصلا انتظار نداشت با بازی در دو سریال اینگونه شناخته تر شود.

 

اشپیتیم آرفی بازیکن آلبانیایی تبار اهل جمهوری کوزوو است که در خرداد ۱۳۸۷ به باشگاه فوتبال پیام مشهد در لیگ دسته اول فوتبال ایران پیوست.

 

او نخستین بازی خود را برای پیام برابر استیل‌آذین انجام داد. با صعود پیام به لیگ برتر فوتبال ایران در بازی پلی‌آف برابر فولاد خوزستان، آرفی در پیام ماند و برای این تیم در فصل ۸۸–۸۷ بازی کرد. او در ۲۹ بازی ۱۸ گل برای پیام به ثمر رساند و در پایان فصل به پرسپولیس پیوست.

 

وی در کنار فوتبال، در زمینه مدلینگ هم فعالیت کرده است. اما پس از ورود به ایران در تیم های تراکتورسازی، پرسپولیس، ابومسلم و پیام بازی کرد. تا اینکه خیلی اتفاقی فیلم «آوار» به وی پیشنهاد شد و او با این فیلم در کنار علیرضا نیکبخت مقابل دوربین سینما رفت.

 

پس از آن هم در دو سریال تلویزیونی ایفای نقش کرد که مدتی است «لژیونر» روی آنتن شبکه ۵ است. از این رو بانی فیلم با او که فارسی را بسیار سلیس و روان بیان می کند و فقط در به کار بردن برخی اصطلاحات کمی با مشکل روبرو است، گفت و گویی داشته است. البته سعی شده تا گفت و گوی ما با او با لحن و نوع گویش خودش باشد که در ادامه می خوانید:

 

آقای آرفی شما برای نخستین بار در فیلم سینمایی «آوار» ایفای نقش کردید و سپس در دو سریال تلویزیونی. شما که برای فوتبال وارد ایران شده بودید. چطور شد که از سینما و تلویزیون سر درآوردید؟

خودم هم نمی دانم (می خندد). وقتی به ایران آمدم، بعد از اینکه در تیم های مختلف بازی کردم، اتفاقی پیشنهاد سینمایی شد و من هم بازی کردم.

 

پیش از اینکه به ایران سفر کنید هم تجربه بازیگری در کشور خودتان را داشتید؟

نه من اصلا بازیگر نیستم و هیچ جایی هم غیر از اینجا بازی نکرده بودم. پارسال که ایران آمدم، یکی از دوستانم با فرناز امینی کارگردان فیلم «آوار» در تماس بود و به طور شانسی فهمید بازیگر خارجی می خواهند که فارسی هم بلد باشد. فیلم «آوار» هم درباره فوتبالیست ها بود که علیرضا نیکبخت نقش اول فیلم را بازی کرد. به من هم پیشنهاد شد در این فیلم در کنار او بازی کنم و من هم بازی کردم.

 

چطور شد که در سریال «دیوار به دیوار» بازی کردید؟ آقای مقدم بازی شما را در آن فیلم دیده بودند؟

این سریال هم همین جوری اتفاقی پیش آمد. یکی از دوستانم با آقای سامان مقدم دوست هستند و فهمیدند که او خیلی وقت است که دنبال یک بازیگر خارجی است که فوتبالیست هم باشد. ما هم قرار گذاشتیم و همدیگر را دیدیم و من در سریال «دیوار به دیوار» نقش یک دروازه بان را بازی کردم.

 

و همین طور اتفاقی باز هم در یک سریال دیگر ایفای نقش کردید و مقابل دوربین مسعود آب پرور رفتید؟

بله. یعنی من دنبال بازیگری نبودم، همه چیز اتفاقی پیش آمد.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,اشپیتیم آرفی

شما زبان فارسی را خیلی خوب صحبت می کنید. با این حال خواندن فیلمنامه و حفظ کردن دیالوگ به زبان فارسی برای شما سخت نبود؟

برای من حفظ کردن فیلمنامه سخت بود. چون به فارسی نوشته شده بود و من هم بلد نیستم به فارسی بخوانم و بنویسم. برای همین از دوستانم کمک می گیرم. برای آنها هم سخت است که فیلمنامه را برای من به انگلیسی بنویسند. برای همین هر روز که سر فیلمبرداری می رفتم، فیلمنامه را برای من به انگلیسی می نوشتند.

 

البته در قسمت های ابتدایی و ورود شما به داستان، به انگلیسی صحبت می کردید.

بله اما در میان سریال نقشی که من بازی کردم، فارسی صحبت می کند.

 

چطور شد که زبان فارسی را یاد گرفتید؟ دوره خاصی را گذراندید؟

من چهار سال پیش که به ایران آمدم، مدت زیادی در شهر تبریز و مشهد و تهران زندگی کردم. به همین دلیل همان یک سال و نیم اول سعی کردم تا فارسی را یاد بگیرم و وقتی یک نفر با من صحبت می کرد، می فهمیدم چه چیزی می گوید تا بتوانم جواب بدهم. بعد هم با دوستانم و کسانی که با آنها در ارتباط هستم، هم فارسی صحبت می کنم و اینگونه یاد گرفتم. وگرنه برای یاد گرفتن زبان فارسی هیچ کلاسی نرفتم و با مکالمه یاد گرفتم.

 

چقدر با استعداد و باهوش هستید که اینگونه زبان فارسی را آموختید. چون فارسی یکی از زبان های سخت در دنیاست!

بله قبول دارم و هیچ شکی ندارم. فارسی خیلی زبان سختی است.

 

با این حال خیلی مسلط هستید!

نه هنوز خیلی خوب نمی توانم فارسی صحبت کنم. اما متوجه می شوم به من چه می گویند و می توانم جواب بدهم. اما در تلویزیون مجریها یک جور دیگری صحبت می کنند و با بقیه فرق دارد. من چند تا برنامه دعوت شدم که در آن مجری برنامه یک جور خاصی حرف می زد.

 

منظورتان ادبیات مجری های تلویزیون است؟

بله. البته کم کم دارم یاد می گیرم. خیلی خوشحالم، چون دوستانم هم می گویند که در فارسی صحبت کردن خیلی پیشرفت کرده ای. فیلمنامه ها هم خیلی به من کمک کرد تا بیشتر یاد بگیرم. مثلا چند تا اصطلاح در فیلمنامه بود که من بلد بودم، اما استفاده نکرده بودم که حالا استفاده می کنم و برای من خیلی خوب بود که فیلمنامه خواندم.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,اشپیتیم آرفی

شما چند سالی هست که فوتبال بازی نمی کنید. با این حال چطور شد که در ایران ماندید و زندگی می کنید؟

ماندگار نشدم. من چهار سال پیش که دیگر فوتبال بازی نکردم و به آلمان برگشتم. اما با دوستانم همیشه در تماس بودم. برای دیدن دوستانم هم به ایران می آمدم. اما الان مدت طولانی است که ایران هستم. فکر می کنم ۶- ۷ ماه است که ایران ماندم. چون دو تا سریال بازی کردم و باید در ایران می ماندم.

 

باز هم به شما سریال پیشنهاد شود، بازی می کنید؟

بله چرا که نه. اگر باز هم پیشنهاد فیلم سینمایی و سریال داشته باشم حتما بازی می کنم. چون از بازیگری خیلی خوشم آمد و زبان فارسی من هم خیلی خوب شده است. تازه بازیگری برای من تجربه جدیدی است که دوستش دارم. من حدود ۱۵ تا ۲۰ سال است که فوتبال بازی کردم، اما با بازیگری در فیلم و سریال تجربه جدید پیدا کردم. از خدا هم خواستم که در این سریال هایی که بازی کردم، برایم خوب باشد و دوست داشته باشند.

 

چون واقعیت را بخواهم بگویم من اصلا با سینما و تلویزیون ایران آشنایی نداشتم و هیچ فیلم و سریالی را ندیده بودم. در ایران هم که بودم، تلویزیون تماشا نکرده بودم. اما از خدا می خواستم که با سامان مقدم کار کنم. چون شما خودتان بهتر می دانید که سامان مقدم یکی از بهترین کارگردان هاست.

 

برای این سریال هم خوشحالم که بازی کردم. چون آقای آب پرور هم کارگردان خوبی است. همیشه دوست داشتم که کارهای خوبی بازی کنم.

 

معمولا مردم ایران خیلی خوب بازیگران را می شناسند. از آنجایی که به هر حال فوتبال تماشاگران خاص خودش را دارد، از زمانی که دو سریال بازی کردید، چقدر شما را می شناسند؟

بالاخره مردم من را به خاطر فوتبالیست بودنم می شناسند. ولی من خودم خیلی تعجب کردم که من را به خاطر بازی در سریال «دیوار به دیوار» بیشتر می شناسند. مثلا من دو هفته پیش شمال بودم، مردم من را از سریال می شناختند که برای من خیلی جالب بود. این سریال هم که تازه شروع شده و هنوز خیلی ها سریال را ندیدند که من ببینم مردم باز هم من را از سریال می شناسند. مثلا به من می گفتند که به خاطر پرسپولیس دوستت داریم، اما سریال تو رو هم دیدیم و دوستت داریم. این خیلی برای من جالب است و دوست دارم.

 

برخورد دوستان و همکارانتان در دو سریالی که بازی کردید، با شما چطور بود؟ به شما در کار کمک می کردند؟

من همیشه از خدا می خواستم که با آدم های بزرگ سینمای ایران بازی کنم. در سریال «دیوار به دیوار» همه بازیگرهای خوب ایران هستند. مثلا گوهر خیر اندیش، فرهاد آییش، علی شادمان بازیگران خوب و بزرگی هستند. مخصوصا علی شادمان که در آینده بازیگر بزرگی می شود. چون خیلی بازیگر خوبی است.

 

این ور هم در سریال «لژیونر» آقای شریفی نیا، پور شیرازی هم بازیگران بزرگی هستند. می دانید همه به من کمک می کردند در کار و خیلی خوب بودند. بالاخره من تجربه بازیگری نداشتم و همه این را می دانستند و خیلی خوب با من تمرین می کردند. مثلا وقتی من جلوی دوربین می رفتم، اصلا استرس نداشتم و خیلی راحت بودم و بازی می کردم. از آقای آب پرور هم خودتان بپرسید. فکر کنم از من راضی بودند.

 

گفتید که با سریال های تلویزیونی آشنایی ندارید و هیچ سریالی را ندیده بودید. سریال خودتان را چطور؟ فرصت می کنید تماشا کنید؟

بله حتما و دوست دارم ببینم. سریال که تازه شروع شده و من هنوز خیلی بازی نکردم. اما راضی هستم و سریال را دوست دارم. چون وقتی یک بازیگر بازی خودش را از تلویزیون می بیند، یک چیز دیگر است. به خاطر همین من نمی گویم از خودم راضی هستم یا نه. چون من به یک چشم دیگر سریال را نگاه می کنم. مردم باید بگویند بازی من خوب است یا نه. از خدا می خواهم که مردم هم دوست داشته باشند.

 

حالا که تجربه بازی در دو سریال را دارید، علاقه مند به دیدن سریال های ایرانی هم شدید؟

بله من الان سریال «شهرزاد» را تماشا می کنم. فکر می کنم همه در ایران این سریال را تماشا می کنند. البته من قسمت های قبلش را ندیدم.

 

منظورتان فصل اول سریال است؟

بله من این قسمت ها را تماشا می کنم. چون برای فصل اول که شما گفتید من ایران نبودم. چون دوستانم گفتند این را که تمام کردی، باید سریال «عاشقانه» را تماشا کنی. چون به من گفتند اگر بخواهی بیشتر در این کار باشی و بازیگر شوی و یاد بگیری، باید سریال زیاد تماشا کنی تا یاد بگیری و با سریال های ایرانی و بازیگرانش آشنا شوی.

 

حالا که اینقدر جدی این حرفه را دنبال می کنید، تصمیم دارید که دوره های بازیگری را بگذرانید و حرفه ای این کار را دنبال کنید؟

بله حتما می خواهم که کلاس بروم و آموزش بازیگری ببینم.

 

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران,اشپیتیم آرفی

گویا شما پیش از اینکه به ایران بیایید، تجربه کار مدلینگ داشتید؟ در ایران هم به شما پیشنهادی در این زمینه شده است؟

بله من خارج از ایران این کار را می کردم. اما در ایران این کار را نکردم. چون احترام هر کشوری را باید نگه داشت. تازه در ایران این کار خیلی مرسوم نیست. برای همین من خودم دنباتل این کار در ایران نمی روم و همان بازیگری را کار می کنم.

 

فوتبالیست بودن سخته و یا بازیگری؟

بازیگرها و بازیکنان هر کدامشان از سختی شغل خودشان می‌گویند، اما به نظر من هر دو کار سخت است. سر سریال «لژیونر» که بودم، سر فیلمبرداری به آقای شریفی نیا می‌گفتم شما زمانی یک موقعیت گل داشته باشید و از دست برود، دوباره تکرار ندارد. اما در بازیگری جمله اشتباه بگویید، دوباره تکرار می شود. البته در یک لحظه خندیدن، گریه کردن، ناراحت بودن و … در بازیگری سخت است.

 

بعد از سریال «لژیونر» پیشنهاد بازی در سینما و تلویزیون داشته اید؟

نه هنوز فیلمنامه پیشنهاد نشده که بخوانم. ولی راجع به آن صحبت می کنیم. فکر می کنم این سریال پخش شود، مردم و دوستان و کارگردان ها ببینند، به من بیشتر پیشنهاد شود که بازی کنم. اما با بچه ها در تماس هستیم.

 

منظورتان این است که درباره کارها صحبت شده، اما قرارداد نبستید؟

بله همین طور است که گفتید.

 

معمولا سریال های تلویزیونی در شبکه های ماهواره ای هم پخش می شود. خانواده شما هم توانسته اند سریال های شما را ببینند؟ اصلا با بازیگر شدن شما مشکلی ندارند؟

خانواده خوشحال هستند و دوست دارند که من در ایران بازی هم می کنم. وقتی که گفتم می‌خواهم به ایران برگردم و بازیگری کنم، هیچ کدام از آنها باور نکردند و خیلی تعجب کردند. می توانند اینترنتی ببینند، اما هنوز لینکش را نفرستادم که بازی من را در دو تا سریالی که بازی کردم، تماشا کنند. برایشان سخت است که سریال را به زبان فارسی ببینند. چون مثل من که فارسی بلد نیستند و متوجه نمی شوند.

 

فکر می کنم زندگی در ایران را خیلی دوست دارید و توانسته اید دوستان بسیاری پیدا کنید؟

بله من ایران را دوست دارم و دوستان خوبی هم دارم که برای دیدنشان به ایران می آیم و با آنها در ارتباط هستم. در بازیگری هم دوستان خوبی پیدا کردم. همه بازیگرهایی که با انها در این دو سریال بازی کردم، به من لطف داشتند و کمک می کردند. کارگردان ها هم خیلی خوب با من کار می کردند. خیلی خوشحالم که بازیگر هستم و دوست دارم باز هم در سریال و سینما کار کنم. برای همین هم دارم سریال ها را تماشا می کنم که بیشتر یاد بگیرم و بهتر بازی کنم و مردم هم دوست داشته باشند.

 

و در پایان …

مرسی که با من صحبت کردید و از خدا می خواهم که مردم سریال من را دوست داشته باشند و باز هم بتوانم در تلویزیون بازی کنم و با بازیگرهای بزرگ کار کنم.

 

زینب علیپور

 

 

  • 18
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۸
غیر قابل انتشار: ۱۳
جدیدترین
قدیمی ترین
من رویایی به شیرینی رشته بازیگری ندیدم.رشته ای که پر از شخصیت های مختلف است .من این رویا را دارم وبه اوخواهم رسید
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش