یکشنبه ۰۲ دی ۱۴۰۳
۱۴:۳۴ - ۲۱ شهریور ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۶۰۵۰۶۶
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفتگو با تازه عروس سینمای ایران؛

حرف‌های بهاره رهنما درباره طلاق از پیمان‌قاسم‌خانی وازدواج با امیرخسرو

بهاره رهنما,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
شبی که همدیگر را در فرودگاه دیدیم فردایش با هم صحبت کردیم، و آقای عباسی موضوع ازدواج را مطرح کردند. ایشان در همان شب در ماشین گفتند من دو سال پیش با شما تماس گرفتم و نشد که با هم همکاری کنیم. خیلی هم این چند وقت که بچه ها باهاتون همکاری می کنند، خوشحال و راضی هستم. ولی الان که دیدمتان می خواهم اگر اجازه دهید برای یک مورد دیگری باهاتون تماس بگیرم.

 این روزها همه‌جا حرف یک  عروسی است. یک عروسی پر سر و صدا. بهاره رهنما که نیاز به معرفی ندارد، بعد از جدایی از پیمان قاسم خانی  برای دومین بار با امیر خسرو  عباسی، کارآفرین شناخته شده ازدواج کرده است.  ازدواجی که انتشار عکس‌های مراسم عروسی آن با بازتاب گسترده‌ای  در شبکه‌های مجازی،  سایت‌ها و خبرگزاری ها روبرو شده است. هر آنچه که می‌خواهید درباره زندگی جدید بهاره رهنما و همسرش بدانید، می‌توانید برای اولین بار در گفتگو با ایده‌آل بخوانید:

 

ربع قرن با پیمان قاسم خانی زندگی کردم

ما تقریبا دو سال بود که جدا شده بودیم. اما به خاطر اینکه پریا در ایران بود و آن شرایط عجیب و غریبی که در فضای مجازی وجود داشت، سعی کردیم خیلی در خبرها قرار نگیریم. الان تقریبا دو سال است که خبر طلاقمان را رسما اعلام کرده ایم و کاملا جداشده ایم؛ بنابراین در واقع چهار سال از جدایی من و پیمان قاسم خانی می گذرد. من هیچ وقت تنها زندگی نکرده بودم. قبل از ازدواج در خانواده ای تقریبا  پرجمعیت، پدر، مادر، خواهر و برادرم زندگی می کردم.بعد هم که بلافاصله در سن پایین ازدواج کردم.

 

هیچ وقت زندگی مجردی و دانشجویی را تجربه نکردم. ۲۳ سال با پیمان قاسم خانی بودم که ۲۰سال آن را در عقد و ازدواج بودمو سه سال هم قبل از ان دوران نامزدی بود. تقریبا رابطه مان ربع قرنی طول کشید و من با خانواده ایشان بزرگ شدم، بنابراین جدایی برایم خیلی سخت بود، به خصوص که همزمان با رفتن پریا از ایران شد. با وجود اینکه من همیشه سعی کردم زن قوی باشم و این را زا مادرم یاد گرفتم که باید یک زن قوی باشد، بسازد. امید داشته باشد و ... ولی با این وجود رفتن پریا خیلی بهم احساس تنهایی عمیقی داد. من اصولا ادمی هستم که از تنهایی می ترسم و احساس عدم امنیت دارم. با توجه به همه این ها یک سال بعد از جدایی ام به این نتیجه رسیدم من آدم زندگی مشترک هستم و نمی توانم تنها زندگی کنم. تصمیم گرفتم دوباره ازدواج کنم و دوستان نزدیکم را در جریان گذاشتم.

 

این برند باعث آشنایی مان شد

بهاره رهنما,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 

تقریبا همان زمان که جدا شده بودم، دو سال پیش آقای عباسی یک بار با من تماس گرفتند و برای تبلیغات مارک های آرایشی و بهداشتی یشان با من صحبت کردند. من هم گفتم باید با مدیر برنامه هایم صحبت کنید. ظاهرا کمی تند صحبت کرده بودم. آقای عباسی هم بهشان برخورده بود و دیگر تماس نگرفتند و اصلا هم دیگر با سلبریتی ها کار تبلیغاتی نکردند. بعدها به من گفتند من وقتی که با تو که انقدر به نظر خوش اخلاق می آیی صحبت کردم و دیدم اینقدر جدی صحبت کردی با خودم گفتم اگر خوش اخلاقشان این بود بهتر است کلا بیخیال کار با سلبریتی‌ها شوم. دوباره بعداز تقریبا یک سال و نیم از طرف شرکتشان با من برای همان همکاری تبلیغاتی تماس گرفتند و یادآوری هم نکردند که قبلا با من تماس گرفته بودند. دیگر آقای عباسی خودشان جلو نیامدند و ایشان هم مدیرشان را فرستادند. آقای لاچینی با من قرارداد بستند و  چند تیزر هم ساختیم.

 

اینها همه گذشت تا اینکه همین شبهای قدر امسال من در مشهد بودم؛ من خیلی به امام رضا(ع) ارادت دارم. برای همین من همیشه ماه رمضان  یا شب های قدر یا دیگر مناسبت‌های مذهبی این چنینی مشهد هستم. همان زمان بدون اینکه من اطلاع داشته باشم، آقای عباسی به همراه همان همکارشان آقای لاچینی در مشهد بودند. من خیلی دلم گرفته بود. یک عکس هم از خودم گرفته بودم.

 

آقای عباسی هم آن عکس را می‌بیند و متوجه می شود که من هم مشهد هستم. حالا ببینید قسمت چطور پیش رفت. پرواز من جا به جا شد و باقی قصه. در فرودگاه  آقای لاچینی و آقای عباسی من را دیدند و آمدند و سلام علیک کردند. من هم ایشان را به چهره نمی شناختم و آن تماس هم اصلا یادم نبود و بعدها ایشان برای من تعریف کردند. وقتی به تهران رسیدیم ماشین من در یک پارکینگ دیگر مانده بود و ایشان لطف کردند و من را تا ماشینم رساندند. این شروع آشنایی ما شد که خیلی زود هم به ازدواج انجامید.

 

پدر و مادرم از ازدواج مجددم می ترسیدند

 شبی که همدیگر را در فرودگاه دیدیم  فردایش با هم صحبت کردیم،  و آقای عباسی موضوع ازدواج را مطرح کردند.  ایشان در همان  شب در ماشین گفتند  من دو سال پیش با شما تماس گرفتم  و نشد که با هم همکاری کنیم.   خیلی هم این چند وقت که بچه ها باهاتون  همکاری می کنند،  خوشحال و راضی هستم. ولی الان که دیدمتان می خواهم اگر اجازه دهید برای یک مورد دیگری باهاتون تماس بگیرم.

 

چون الان زیارت امام رضا (ع) هم بودم  به دلم افتاده و فکر می کنم باید باهاتون صحبت کنم. من باز فکر کردم یک پروژه کاری است و اصلا فکر نمی کردم بخواهند پیشنهاد ازدواج بدهند. فردایش زنگ زدند و گفتند من در زندگیم خیلی اهل برنامه ریزی هستم و همه کارهایم تا امروز با برنامه ریزی بوده و امسال قصد ازدواج دارم. زیارت امام رضا (ع) که رفتم  از ایشان خواستم خودشان آدم درست و مناسب سر راهم بگذارند؛ چون شما هم شب های قدر آنجا بودید و همدیگر را دیدیم توکل می کنم و این طور شد که از من خواستگاری کردند  و خواستند در یک هفته جوابشان را بدهم که قصد ازدواج دارم یا نه. چون ایشان فقط دنبال رابطه برای ازدواج بودند.

 

من هم فکرهایم را کرده و قبول کردم بیشتر و جدی تر آشنا شویم. هفته بعد من با مادرم صحبت کردمو گفتم مامان یک اقا هستند با این شرایط و من دو سالی است دورادور بابیزینس ایشان آشنا هستم و می‌خواهند شما را ببینند. مادر و پدرم این قدراز ازدواج دوباره من می ترسیدند که مادرم گفت من اصلا نمیتوانم ایشان را ببینم و قبول نکردند. به من گفتند اصلا این که دوباره قصد ازدواج داشته باشی، اشتباه است و ما خیلی نگران هستیم. یکی، دو بار با پریا صحبت و مشورت کردم و در این فاصله هم ایشان یکی، دوبار امدند و با مادرشان رستوران رفتیم و معاشرت بیشتر شد. جالب است که این پروسه من را به این نتیجه رساند که این مدل ازدواج سنتی شاید درست تر است.

 

بهاره رهنما,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 

اتفاقا چند روز پیش با امیرخسرو حرف می زدیم، موضوع مان همین بود که ما دقیقا مثل پدر و مادرهایمان به سبک سنتی ازدواج کرده ایم؛ یعنی کاملا به قصد ازدواج آشنا شدیم و بالافاصله خانواده ها را در جریان گذاشتیم و خواستگاری اتفاق افتاد. بعداز  آن طی یکی، دو هفته من مادرم را راضی کردم و امیر خسرو به دیدن مادر و پدرم آمد. خدا را شکر او یک ویژگی بسیار مثبت دارد و آن هم این است که خیلی تاثیر خوبی روی دیگران می گذارد و از این ویژگی در کارش هم استفاده می کند.

 

برای همین روی پدر و مادر من هم در همان اولین دیدار تاثیر بسیار خوبی گذاشت و در همان برخورد مادر و پدرم عاشقش شدند. آشنایی ما مثل قصه ها اتفاق افتاد و برای هر کس تعریف می کنم،  می گوید مگر یک همچین چیزی ممکن است. حتی مادرم باورش نمی شد و می گفت تو حتما از یکی دو سال پیش با ایشان آشنا بودی و باید زودتر به ما می گفتی و من قسم خوردم که زودتری در کار نیست.

 

داستان گردنبند الله

این گردنبند الله هم که همه جا گردنم است، داستان خودش را دارد. روزی که در مشهد داشتیم می رفتیم که عقد کنیم، امیر گفت من وارد نیستم و  سال پیش ازدواج کردم و الان نمی دانم رسوم چه جوری است. من باید سر عقد چیزی به تو بدهم. من گفتم اگر خواستی یک هدیه بده؛ چون خانم ها که همه بالاخره از طلا و جواهر بدشان نمی آید. ولی گفتم خودت را اذیت نکن. من یک گردنبند الله داشتم که گم شده بود. سر راه گفتم طلا فروشی بایستد . همه گفتند دیر شده، عاقد منتظر است. گفتم من یک چیزی گم کردم و این جا دیدم. باید بخرم. پریدم سریع این را خریدم به جای آن که گم شده بود. امیرم گفت چقدر خریدی و چرا به ما نگفتی.

 

گفتم همین جوری و او هم گرفت و گذاشت بین وسایلی که دستش بود. چند دقیقه بعد دیدم  یک پیامک واریز پول برایم آمد. گفتم خدایا قرار نبود کسی برای من پولی واریز  کند. سر عقد این گردنبند را درآورد و گردنم انداخت. من هم زیر لب گفتم این را که من خودم خریدم. گفت نخیر، پولش واریز شد.

 

گردنبند جدای همه هدایایی که گرفتم  بیشتر از هر چیزی برای من ارزش دارد. حرم هم خیلی حال و هوای خاصی داشت . شبستانی آنجاست که همه عروس و دامادها آنجا می روند. اتفاقا عاقدی هم که ما را عقد کرد خیلی حرف قشنگ زد. خیلی از احترام در زندگی مشترک گفت و تاکید کرد زن و شوهر ها در دعوا نباید به مادر و پدر  هم توهین کنند می گفت حجاب واقعی حجاب قلب است.

 

مهریه ام راسر عقد بخشیدم

 ما در مهریه و برگزاری مراسم و همه چیزهای دیگر دوستانه با هم تفاهم کردیم؛ چون امام رضا(ع) ما را به هم رساند. اگر من یک روز زودتر برگشته بودم، اگر در فرودگاه تنها نبودم. اگر ایشان آن زمان مشهد نبودند و هزار اگر دیگر، قطعا این ازدواج به این سرعت سر نمی گرفت. ما هم همه چیز را ساده و دوستانه برگزار کردیم. من با مهریه موافقی نیستم و خودم مهریه‌ای نداشتم و فقط یک چیزی برای شگون نوشتیم. از طرفی همسرم این قدر برای زنان و حقوقی شان احترام قائل هستند که خودش تمام حقی و حقوق قانونی من مثل حق طلاقی، حق کار و... را به من داد. به من گفت چرا من چیزی را که برای دخترم و خواهرم میخواهم، نباید برای زنی که همراهم است، بخواهم.

 

بهاره رهنما,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 

جالب است که ما فکر می کنیم   مردهای مذهبی باید نگاهشان به زن خیلی سنتی باشد. اما من الان می بینم شوهرم و مردهای مذهبی دیگر انگار به زن نگاهی امروزی تر و پر سخاوت تری دارند. ما به نیت حضرت علی (ع) یک عددی به عنوان مهریه نوشتیم، اما چون من خودم عقیده ندارم به امیر خسرو گفتم از الان تا همیشه این مهریه به تو بخشیده است. ما زندگی مشترک را ساده و راحت شروع کار کردیم.

 

البته امیر از نظر زندگی کاری موفق است و من خودم موقعیت کاری خوبی دارم و شاید سختی شروع زندگی خیلی ها را نداشتیم. اما سختم نگرفتیم. البته من اصلا دوست نداشتم با مرد بی پول ازدواج کنم ؛ چون می گفتم من در یک سنی هستم که میخواهم زندگی در سطح نرمالی داشته باشم, اما اهل تجمل و چیزهای غیر عادی هم نیستم. امیر خسرو هم ادم موفقی است و موفقیتش هم برای من ارزش دارد.

      

 

 

setarehnews.ir
  • 19
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۲۴
در انتظار بررسی: ۳۴
غیر قابل انتشار: ۴۰
جدیدترین
قدیمی ترین
عزیزم
یاد بگیریم تو زندگی هم دخالت نکنیم. ایشالا خوشبخو بشین عزیزم
انشاالله خوشبخت شی .....
مبادکتون باشه براتون خوشبختی آرزو میکنم
مبارک
خیلی خوشگلی تو بهاره جووون خوشبخت بشین الهی
مبارکشون باشه . خوشختی حق همه است . همیشه خوشحال باشید. لطفا با تنگ نظری پیام نگذاریم .خوشحال باشیم از خوشحالی این بانوی ایرانی.با احترام
والا دخترش الان بايد ارداج ميكرد
حرفی ندارم واقعا
حرفی ندارم واقعا...
بیا تو هم گمشو
حرفی ندارم واقعا...
چقدر بد
والا نمیدونم چی بگم انشالا ک خوشبخت شن ولی اینکه بعضی ها تو نظرات شود میگن بعد ازبیس سال جداشدن چرااا اصلا درست نیست شاید این بیس سال بخاطر بچش تحمل کرده وگرنه آدم وقتی ی زندگی نامه ادامه بده باید تموم کنه چون ب نفع هیچ کدوم نیس واین ازدواج مجدد ایشون هم نه زشته وایرادی داره من ازاین خانم طرفداری نمیکنم چون زیاد پای فیلم نمیشینم درکل گفتم اینم واسه کسایی ک میگن طرفدارش وپاچه خاری میکنه
والا نمیدونم چی بگم ...
منم ساناز
آفرين ب اين بانو . ب نظرم هيچ زني نبايد تنها بمونه و متاسفانه اين موضوع در بين زنان ايراني رواج داره ك بعد از طلاق يا فوت همسر سابقشون تنها ميمونن در حالي كاري خلاف شرع نيست
از عکس های عروسی که منتشر کردی معلوم بود اصلا به تجمل اهمیت نمیدی. شما که با معرفی آرایشگر و عکاس و شرکت تشریفات و ... حتی در روز عروسی خودت هم داشتی بیزینس می کردی. نمیدونم شما چرا نمیتونید روراست باشید باید حتما با دورویی برخود کنید.
به نظرم نمی رسه بسیاری از کسانی که به عنوان مثلا هنرمند خوانده می شوند زن زندگی یا همسر مناسبی برای زندگی باشند مخصوصا این که قید و بند های اخلاقی در زندگی های بازیگری رها می شود.
بعد از بیست و چند سال زندگی مشترک مگه میشه جدا شد وااا
بعد از بیست و چند سا...
درسا چرت پرت نگو الان همه دمده که جدا بشن
بعد از بیست و چند سا...
اره
بعد از بیست و چند سا...
خاک برسرت کنن با این طرز فکرت عقب افتاده بدبخت
حسودیتون میشه چون تو کف ی دونه ش موندین ...مبارکش باشه ایشالا خوشبخت شنن
موندم از چیه تو خوشش اکمده اه ا ه
بازم یه عکس جدید انار به دست؟۱!!!!
یه جوری میگه ازدواج سنتی خوبه خب معلومه شما تو سن چهل سالگی اونم برای بار دوم دیگه عجیبه به سبک جوونا عاشق بشی
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش