سه شنبه ۰۴ دی ۱۴۰۳
۱۳:۵۶ - ۲۶ شهریور ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۶۰۶۰۷۲
چهره ها در سینما و تلویزیون

گپی با سامان دارابی بازیگر نقش شوکت کامل در سریال گسل

سامان دارابی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
سریال گسل یک شخصیت بامزه دارد به نام شوکت کامل. تمام عشقش پراید سفید رنگ است و تعصب خاصی روی اسم آن دارد تا جایی که بقیه هم مجبورند هاش بک صدایش کنند نه هاچ بک.

سریال «گسل» یک شخصیت بامزه دارد به نام شوکت کامل. تمام عشقش پراید سفید رنگ است و تعصب خاصی روی اسم آن دارد تا جایی که بقیه هم مجبورند «هاش بک» صدایش کنند نه «هاچ بک». در میان تکیه کلام ها «بچه زرنگ تیرونی» را خاص تر ادا می کند و البته لحن و اکت های دیگرش ذهن را به سمت جوان های «بامرام» می برد.

 

شوکت کامل می توانست شبیه نمونه های بی شماری شود که در فیلم ها و سریال ها دیده ایم اما سامان دارابی رنگی دیگر به نقش بخشیده است. سراغش رفتیم و در این باره با او گپ زدیم. از گذشته اش پرسیدیم و گفتیم چرا با وجود سال ها تجربه در تئاتر و حضور در چند سریال، تازه در سی و پنج سالگی به چشم مخاطب آمده است.

 

سامان دارابی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 

اولین تجربه بازیگریتان تئاتر بود یا سریال؟

با تئاتر شروع کردم. لا به لای آن پیشنهادهایی برای بازی در سریال می شد که در حد چند سکانس بود و از یک جایی به بعد تصمیم گرفتم تمرکزم را روی تئاتر بگذارم.

 

گریزهایی که از تئاتر به تصویر می زدید در حد چند سکانس است. این تصمیم خودخواسته بود یا پشنهاد خوبی نمی شد؟

همه ما بازیگران شهرت را دوست داریم، چون ذات این کار دیده شدن است. حتی در خود تئاتر هم انرژی تماشاچی بازیگر را به وجد می آورد و به او قوت می بخشد. حالا این مدیوم کوچک تر از سیما و تلویزیون است و وقتی از تئاتر شهر بیرون می آیی چه بسا کمی بالاتر از چهارراه ولی عصر کسی تو را نشناسد ولی به هر حال لذت خودش را دارد.

 

در سن پایین آدم عجول تر است و دوست دارد خیلی زود مشهور شود. ولی واقعا به جایی رسیدم که تصمیم گرفتم پله پله جلو بروم. به قول هوشنگ ابتهاج «گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری/ دانی که رسیدن هنر گام زمان است/ آبی که براسود زمینش بخورد زود/ دریا شود آن رود که پیوسته روان است.» در بازیگری باید صبر داشته باشی؛ زود رسیدن دلیل بر خوب بودن نیست و ماندگار شدن به نظرم کار خیلی سخت تری است.

 

چرا این قدر دیر دیده شدید و روی چه اساسی به سریال های قبلی پاس مثبت دادید که نمی توان به آن ها اتکا کرد؟

راستش اولین کار جدی من «گسل» است. کارهای قبلی در حد چند سکانس بوده و مسلما در سریالی چهل قسمتی، چند سکانس به چشم نمی آید. هرچند کارگردان راضی بوده ولی بالاخره شرایط دیده شدن وجود نداشته. گسل را خیلی دوست دارم ولی به عنوان پله اول به آن نگاه می کنم و معتقدم راه زیادی باقی مانده و اتفاقات مهم تر خواهدافتاد.

 

پشتوانه بازیگریتان در تئاتر حالا به کمک نقش آمده و شوکت کامل که اتفاقا مستعد کلیشه شدن است، شبیه نمونه های قبلی نیست.

بله از این جور نقش ها زیاد دیده ایم و بازی کردن آن برای من حرکت روی لبه تیغ بود. اگر زیاده روی می شد از آن طرف می افتاد و اگر کم می گذاشتم، نقش در نمی آمد. آقای بذرافشان هم مدام تاکید می کرد شوکت تیپ نشود. یکی از درس های بازیگری خوب دیدن است؛ می گویند به آدم ها خوب نگاه کنید و به اصطلاح رفتارهایشان را بدزدید.

 

سامان دارابی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 

توی دوستان و اطرافیان کسی شبیه شوکت ندارید؟

نه.

 

برداشت من این است که توی فیلمنامه، چهارچوب نقش مشخص بوده ولی جزییات رفتاری و نوع حرف زدن را بازیگر پیشنهاد داده. درست می گویم؟

بله، خودم برای نقش پیشنهاد داشتم. آقای بذرافشان روزهای اول من را ادیت می کرد اما خیلی زود به اطمینان رسید و لطف داشت و اجازه داد چیزهایی که توی ذهنم بود، اجرا کنم.

 

در تئاتر مشابه شوکت را بازی کرده بودید؟

اصلا.

 

اصطالحات و لحن بیان شوکت توی فیلمنامه گسل بود؟ مثل هاش بک، بچه زرنگ تیرونی و...

هاش بک توی متن نوشته شده بود. وقتی دیدم به جای «چ»، «ش» نوشته شده گفتم شین این شخصیت غلیظ است و موقع ادای دیگر کلمات هم روی حرفش تاکید داشتم. توی متن نوشته شده بود «بچه زرنگ تهرونی»، من به «تیرونی» تغییرش دادم که سام و بذرافشان خندیدند و توی دهن همه بچه های پشت صحنه افتاده بود. وقتی فیلمنامه را می خواندم، چیزهایی به ذهنم می رسید و موقع دورخوانی به نقش اضافه می کردم؛ اگر آقای بذرافشان تایید می کرد، جلوی دوربین استفاده می کردم که در ۹۰ درصد مواقع ایشان موافق بود.

 

اکت های شخصیت مثل نوع نگاه کردن، راه رفتن و... توی تمرین به دست آمد یا این بار هم پیشنهاد می دادید؟

به نظر من نوع راه رفتن و اسکلت کاراکتر را اگر بفهمی ۶۰ درصد راه را رفته ای. این مسئله حتی روی بیان تاثیر دارد. من سعی کردم نوع راه رفتن کلیشه نشود و خوشحالم که این اتفاق رخ داده. اکت های شخصیت در دورخوانی و تمرین و طی پیشنهادهای دوطرفه با آقای بذرافشان شکل گرفت.

 

شوکت توی فیلمنامه هم شخصیت شیرینی بود یا در اجرا به این مدل رسیدید؟

من و کارگردان با هم به این شخصیت و ویژگی های رفتاری آن رسیدیم. آقای بذرافشان هم نویسنده فوق العاده ای است و هم وقتی به بازیگر اعتماد کند، او را رها می کند و این حسن بزرگی است و البته فراموش نکنیم یک گروه حرفه ای پشت گسل بود و همه چیز دست به دست هم داد تا شوکت دیده شود.

 

اگراز شما خواسته شود شوکت را در سریالی دیگر بازی کنید، می پذیرید؟

در تئاتر پرهیز می کردم از این که نقش هایم شبیه به هم بشوند ولی نقش شوکت را خیلی دوست دارم و چیزی که از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند. با این نقش عشق می کردم و حتی روزهایی که جلوی دوربین نمی رفتم، دلم برایش تنگ می شد. اگر روزی شوکت در یک سریال کاراکتر اصلی شود، آن را بازی می کنم، چون خیلی از زوایای شخصیت را فرصت نشد نشان دهم. با این که در قسمت های آخر شوکت پررنگ تر است اما شرایط فراهم نشد تمام وجوه آن را به تصویر بکشم. در گسل ۴۰ درصد شوکت را می بینیم ولی شخصیت ابعاد دیگری دارد.

 

بازخورد نقش را در این مدت بین همکاران و توی جامعه دیده اید؟

بازخورد تلویزیون در جامعه نسبت به سال های قبل خیلی کم شده. اگر گسل ۱۰ سال پیش پخش می شد، فردای اولین قسمت بالای ۹۰ درصد مردم من را توی خیابان می شناختند ولی الان شرایط فرق کرده با این حال کامنت هایی که دیده ام، مثبت بوده است.

 

سامان دارابی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 

و بعد از نقش شوکت پیشنهاد بازیگری در فیلم و سریال به شما نشده؟

مدتی که مشغول گسل بودم، پیشنهادهای تئاتر خیلی بود ولی شرایط همکاری فراهم نشد. الان مشغول یک تئاتر هستم ولی واقعا به استراحت نیاز دارم و فرصتی می خواهم تا از شوکت دور شوم. در تمرین دورخوانی تئاتر می دیدم ته لحن شوکت را دارم و این را خودم متوجه می شدم.

 

طبعا مواجهه نخست با کاراکتر شوکت برای بیننده جذابیت بیشتری دارد. سابقه ذهنی از بازیگر، شخصیت و رفتار او نداریم و روی اکشن ها غلیظ است. روزهای اول تصویربرداری بازیگران رو به رو و عوامل صحنه احیانا چنین واکنش هایی نداشتند؟

اولین روز که غریبه بودیم اما کمی که گذشت، دیدم تکیه کلام های شوکت را بچه های صحنه و دستیارها می گفتند.

 

بازیگرها چطور؟

سام (درخشانی) خیلی لطف داشت و می گفت تو فوق العاده ای. آقای امکانیان و خانم نجومی همین طور. ری اکشن هایی را موقع ضبط می دیدم که مثبت بود؛ مثلا گاهی بچه های پشت صحنه دست می زدند و خدا را شکر این انرژی وجود داشت.

 

علیرضا بذرافشان چند برداشت از بازی شما می گرفت؟ جلوی دوربین راحت بودید؟

بیشتر برداشت های مجدد به دلیل اتفاقات فنی بود نه بازی بازیگرها. چون تعداد لوکیشن ها زیاد بود و شرایط طبعا سخت و ناخودآگاه برداشت ها زیاد می شد. اگر برداشتی هم مختص بازی ها داشتیم، برای بهتر شدن بود.

 

برنامه مشخصی برای ادامه بازیگری داید؟ روی تئاتر متمرکز می شوید یا تمایلتان به سریال و سینما است؟

بازیگری شغل و عشق من است؛ چه در تئاتر چه در تلویزیون و چه در سینما. مدیوم های هر یک کمی متفاوت است ولی ذاتشان یکی است.

 

مطلوبتان برای مدیوم تصویر چه نقش هایی است؟ باز هم کمدی؟

مدیوم من هم کمدی است، هم جدی، اما نمی خواهم صرفا به عنوان بازیگر کمدی شناخته شوم.

 

برای تست به هیچ دفتری نرفتم.

این سوال همیشه مطرح است که دارابی چطور زلفش را به زلف سریال گره زده. این جا پاسخ را پیدا می کنید.

 

علیرضا بذرافشان شما را کجا دیده بود که برای «گسل» انتخابتان کرد؟

سال ۹۳ بعد از اجرای تئاتر «آرسنیک و تور کهنه» یک آقایی به من اشاره کرد و علامت پیروزی نشان داد که بعداد فهمیدم مجسن چگینی (تهیه کننده گسل) هستند. گفتند خیلی خوب بودی و... بعد از آن من چند تئاتر دیگر داشتم ولی ایشان فرصت نکردند ببینند تا این که سال ۹۵ نمایش های «دپوتات» و «پری» را دیدند. هر سه نقش کاملا متفاوت از یکدیگر هستند و آقای چگینی دوباره به من لطف داشتند و تعریف کردند. آذر پارسال تماس گرفتند و فیلمنامه گسل را فرستادند و گفتند نقش شوکت را بخوان. بعد به دفتر رفتم و آقای بذرافشان را دیدم.

 

سامان دارابی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران

 

سریال های بذرافشان را دیده بودید؟

 

تا حدودی دیده بودم ولی کامل نه. نقش را که خواندم، فضای سریال دستم آمد. این نکته خیلی مهم است؛ بازیگران تئاتر با نقش کلنجار می روند و خیلی زود بندهای سفید بین دیالوگ ها و رابطه بین شخصیت ها را پیدا می کنند. این حاصل پشتوانه تئاتری است و فقط باید تجربه اش کنی تا ازپس آن بربیایی. اگر بخواهم ملموس تر بگویم عین رانندگی است که وقتی بلد شدی، غریزی انجامش می دهی.

 

علیرضا بذرافشان روی چه حسابی متوجه شد شما مناسب نقش شوکت هستید؟

یکی دو بار دورخوانی داشتیم. فکر می کنم نظر آقای بذرافشان درباره من پنجاه- پنجاه بود تا اینکه اولین سکانس را جلوی دوربین بازی کردم. یادم هست که بعد از آن بود که عمیقا احساس رضایت کردند. معتقدم بازیگر نباید توی منگنه باشد؛ مثلا الان به شما بگویم بیا تست بازیگری بده، مسلما نمی توانی ولی وقتی ناخودآگاه شما را در مرحله تست قرار دهم، بازدهی تان بهتر است. من هیچ وقت برای تست هیچ دفتری نرفتم.

 

واقعا؟

واقعا! بعضی از دوستان لطف داشتند و می گفتند سامان برو فلان دفتر تست بده می گفتم ممنون ولی این روش را دوستندارم. همیشه دوست داشتم من را ببینند و انتخابم کنند. این شعار نیست و شاید یکی از دلایلی که به قول شما دیر دیده شدم همین طرز تفکر باشد. البته خودم معتقدم دیر نشده و مهم تر این که حالا نسبت به ۱۰- ۱۵ سال پیش پخته تر هستم.

 

 

javan.hmg.ir
  • 34
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش