دوشنبه ۰۳ دی ۱۴۰۳
۱۷:۴۲ - ۲۳ مهر ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۷۰۵۴۲۷
چهره ها در سینما و تلویزیون

تهمینه میلانی:

از حکم پرونده عباس کیارستمی خون گریه کردم

تهمینه میلانی,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
تهمینه میلانی روبروی فریدون جیرانی نشست و اظهارات مختلفی را مطرح کرد از فیلم‌سازی‌اش تا حواشی مختلف سینما و در جایی از مصاحبه گفت:از حکمی که در مورد پرونده پزشکی آقای کیارستمی دادند بسیار ناراحتم و خون گریه کردم و متاسفم که هیچ کس پیگیر نمی‌شود.

به گزارش ایسنا، طبق گزارش رسیده، دوازدهمین برنامه زنده اینترنتی «سی و پنج» با حضور تهمینه میلانی به عنوان مهمان و به سردبیری و اجرای فریدون جیرانی شامگاه (۲۲ مهرماه) پخش شد.

 

در ابتدای برنامه کلیپ معرفی تهمینه میلانی پخش شد که علیرضا زرین دست درباره این فیلمساز صحبت می کرد و در بخشی از گفت‌وگو به حسود بودن میلانی اشاره کرد، فریدون جیرانی نیز به عنوان اولین سوال از میلانی در مورد حسود بودنش پرسید که میلانی پاسخ داد:

 

فکر نمی کنم آنطور که آقای زرین دست گفت حسود باشم!البته ایشان از من تعریف کردند. واقعیت این است که حسود نیستم، چون برایم اهمیت ندارد که چه کسی کار خوبی انجام می‌دهد و من حتما به او برای انجام این کار تبریک می‌گویم و خودم را در این موفقیت سهیم می‌دانم.

 

اگر کارگردان زن دیگری در کارش موفق باشد، آیا خوشحال می‌شوید؟ در حال حاضر کدام کارگردان زن نسل بعد شما خوب کار می‌کند؟

بله بسیار خوشحال می‌شوم. نسل بعدی هنوز نیاز به کار دارند چون نسل ما که کارهای بیشتری در کارنامه داریم، پخته‌تر هستیم ولی می‌توانم با جرات بگویم که اگر آماری از درصد کارگردانان خوب بانو و آقا، متوجه می‌شوید که تقریباً ۹۹ درصد خانم‌ها عالی هستند و انگیزه دارند و فیلم هایشان محتوا دارد. ما بانوی کارگردان مبتذل ساز نداریم و خوش فکرند. بانوان کارگردان جوان سینمای ایران خیلی خوب فیلم می‌سازند.

 

از فیلم «ملی و راه های نرفته‌اش» شروع می‌کنم تا به چرخه اکران این فیلم کمک شود و مشکلاتی که در اکران دارید باز شود. چرا بعد از چهار سال فیلم ساختی؟

پروانه ساخت به من نمی‌دهند! من فیلمنامه می‌نویسم و برای شورای پروانه ساخت می‌فرستم اما پروانه نمی‌دهند برای مثال «فری کثیف» را نوشتم پروانه ندادند.

 

در دولت آقای روحانی؟

بله. دوباره تقاضا را فرستادم و می‌گویند که صلاح نیست کار کنم.

 

در مورد «فری کثیف» چه گفتند؟

داستان ویژه‌ای دارد و درباره آدم‌های اراذل و اوباشی است که آفتابه به گردن‌شان می‌اندازند اما اینها آدم‌هایی هستند که یک بار در جامعه قربانی شده‌اند و ما اجازه نداریم دوباره اینها را تنبیه کنیم. من حرفم این است که باید آسیب شناسی کنیم و جلوی فاجعه را از ابتدا بگیریم؛ برای مثال بچه‌های کار را از سطح شهر جمع کنیم آدم‌های قصه فری کثیف را شاهد نخواهیم بود. ما این مسائل را نمی‌بینیم و بعد اینها را محکوم می‌کنیم. این قصه برای شورا خوشایند نبود البته به من گفتند اگر یک آقا این قصه را بسازد اشکالی ندارد و اسم فیلم باید عوض شود و ما به او پروانه می‌دهیم! حتی ما اسم قصه را «شیر یا خط» کردیم.

 

هیچ وقت با اعضای شورا در مورد عدم صدور پروانه صحبت نمی‌کنی؟

من متوجه نمی‌شوم چه می‌گویند! خیلی جالب است که به نام فیلم من، «پرنسیب» ایراد می‌گیرند و من هم آن را به «یکی از ما دو نفر» تغییر می دهم اما امسال خیلی فیلم با نام خارجی مثل «تیک آف»تولید شد! البته من خودم فیلم «سوپراستار» را ساختم و مثل اینکه وقتی شورا تغییر می‌کند، سلیقه‌های متفاوت وارد سینما می شود.

 

معتقد هستی شوراهای پروانه ساخت نقاط مثبت هم دارند؟

بله در مواردی بودند افرادی که خیلی به من کمک کردند. در کل، ما هیچ قانونمندی در ارشاد نداریم، بلکه ما آدمهایی با سلیقه‌های مختلف داریم و بنابراین همیشه من شورا را دور می‌زنم چون امکان اینکه شورای جدیدی روی کار بیاید، وجود دارد. این کار اصلا کار قشنگی نیست.

 

من آدمی هستم که نمی توانم برای یک فیلم، همین طوری فیلمنامه بنویسم و برای این کار مشاوره روانشناسی، جامعه شناسی و حقوقدان می‌گیرم و با ظرافت در موارد دقت می کنم. اما درست نقاط حساس و کلیدی و کارشناسی شده کار را می‌خواهند حذف کنم!؟ و چرایش هم نمی‌گویند!

 

یعنی برای حذف دلیلی ارائه نشد؟

چرا، مثلا برای «ملی» وقتی گفتند اسم کاراکتر مرد باید از عباس که نامی مذهبی است تغییر کند، ما هم آن را تغییر دادیم چون من قصدی ندارم. البته باید بگویم این نوع موارد سطحی‌نگری است.

 

تو همیشه در شورای پروانه ساخت با این گونه مشکلات روبه‌رو بودی؟

بله. این اتفاق افتاده بود که فیلمنامه من به شورا رفته بود و سپس به شورای عالی می‌رفت و فیلمنامه را وزیر ارشاد می خواند! خیلی از فیلمنامه‌هایم را وزرا خوانده‌اند و رد شده است که الان همه آنها را خاطرم نیست.

 

زمانی که وزیر آقای صفار هرندی بود، از بخت بد من، روزی که شورا، به فیلم من پروانه نمایش می‌دهد، او هم فیلم را می‌بیند و همان شب در برنامه زنده تلویزیون از فیلم من تعریف کرد. من که با هزار بدبختی و بدون هیچ وامی از ارشاد این فیلم را ساخته بودم، به من انگ سفارشی‌ساز و فیلمساز دولتی زدند! خیلی راحت به یک فیلمساز انگ سفارشی می‌زنند در حالی که از همین جا اعلام می‌کنم که من به هیچ عنوان فیلم سفارشی تا به حال نساختم. ممکن است در ساخت تعدادی از فیلم هایم چند میلیون از دولت وام گرفته باشم اما سفارشی نمی‌سازم.

 

وام‌هایی که گرفتی را پس داده‌ای؟

تقریباً بله، کلا ۲۰۰ میلیون تومان بدهی ما برای ۱۴ فیلم به فارابی است. البته فارابی خیلی به ما بدهکار است برای پخش خارج کشور فیلم‌هایم.

 

برای گرفتن این بدهکاری اقدام کرده‌اید؟

هر بار که میرویم، حرفهایی می‌زنند؛ یک بار درباره یر به یر شدن با وام های ما می‌گویند یک بار می گویند دلار به روز نمی‌توانیم بدهیم و باز هم پرونده ما می‌ماند.

 

فیلم «ملی» به غیر از اسم عباس، گرفتاری دیگری هم در شورای ساخت داشت؟

بله ولی من گوش ندادم چون حرف هایشان غیر کارشناسی بود. مثلا شخصیت «نیر» خوشایندشان نبود در صورتی که یکی از بزرگترین آسیب‌های جامعه ما مساله مطرح شده در فیلم است که خانم‌هایی برای فرار از شرایط سخت یک خانواده تن به رابطه زناشویی می‌دهند و می‌بینند آرزویشان برآورده نشده است و متاسفانه رفتارهای پرخطر می‌کنند چون نمی‌توانند طلاق بگیرند و به خانه پدری برگردند.

 

این موارد بر اساس تحقیق میدانی انجام شده است؟

بله و متاسفانه باید اخطاری در این مورد بدهم که در روستاهای ما هم همین وضعیت است و من یک روستایی را با این شرایط پیدا کردم. اگر من را به عنوان یک کارشناس در موارد اینچنین قبول کنید به شما می‌گویم که خانواده‌هایی که دایره بسته دارند و اجازه اینکه زن بیرون از خانواده ارتباط دوستی و روابط داشته باشد را نمی دهند و معمولاً این نوع زنان بیشتر این اتفاقات برایشان می‌افتد و حتی برخی از زنان با شوهرخواهر یا با برادر شوهرشا نوارد ارتباط می شوند که این بیشتر آسیب زا است و فجایع خانوادگی بزرگی به وجود می‌آید.

 

من اگر این موارد را در فیلمم مطرح کنم چه اشکالی دارد؟ جز اینکه برنامه‌ریزان شهری و اجتماعی به آن فکر و برای آن راهکار پیدا می‌کنند. و این اتفاق در جشنواره فیلم سلامت افتاد که حتی به من جایزه دادند.

 

من ۶ فیلمنامه در مورد ایدز نوشتم و خیلی متاسفم که بگویم یکی از آنها باید ساخته می‌شد، رد شد. داستان زنی بود که شوهر معتاد داشت که خیلی هم نجیب بود و از طریق سرنگ آلوده به ایدز مبتلا شد و ایدز به همسرش نیز منتقل می‌شود. واقعا چه اشکالی داشت این فیلم را می‌ساختم تا به زنان خانه‌دار معصومی که از خطراتی اینچنین مطلع نیستند، هشدار می‌دادیم؟ اما در موردش گفتند که قبح قضیه از بین می رود!؟ چه قبحی؟ اگر ما آسیب‌ها را با این دلیل که آبرویمان در دنیا می‌رود بیان نکنیم مثل چاهی است که کرم می‌گذارد و یک روز منفجر می‌شود ونمی توان جلوی آن را گرفت.

 

من در جلسه‌ای در تلویزیون شرکت کردم که آقای میرباقری آسیب‌های اجتماعی را برمی‌شمردند و معتقد بودند که آسیبهای اجتماعی بسیار زیاد هستند و جامعه از نظر اجتماعی به نوعی فروپاشیده شده است..

 

به نظر من از نظر اخلاقی جامعه ما در حال رفتن به ناکجا آباد است و متاسفم که بگویم به سیاستهای فرهنگی ارتباط دارد. موضوعات مهم فرهنگی مورد کارشناسی قرار نمی‌گیرند و بدون هیچ کارشناسی اعمال می‌شوند.

 

سیاست‌های فرهنگی را بازتر کنید

می‌گویند مساله هویت فردی انسانی در جامعه مخدوش شده است. وقتی انقلاب اسلامی شد، قرار بر همسان‌سازی همه آدم‌ها شد یعنی من باید شبیه به دخترخالهام یا دختر همسایه‌ام می‌شدم؟ نه اینطور نیست هر کسی شخصیت خودش را دارد. وقتی تصمیم گرفته می‌شود افراد لباسی واحد بپوشند و با چه افرادی رفت و آمد کنند، به تدریج افراد گم می شوند و هویت فردی افراد از بین میرود و گم می‌شود. به تدریج و به صورت اتوماتیک هویت خانوادگی، ملی و مذهبی نیز از هم می پاشد. این دوگانگی شخصیتی که الان در بچه های ما وجود دارد با آنها سنین بالاتر همراه می‌شود و زندگی نرمالی برای افراد رقم نمی زند و بچه ها درگیر هستند که زندگی بیرون خانه و داخل خانه شان یکی نیست.

از طرف دیگر وقتی کسی در صدد اصلاح بر می‌آید، آدم بده می‌شود! الان من از نظر آدم‌هایی که سیاستهای فرهنگی خوبی اجرا نکردند، آدم بدی هستم و این را فقط من نمی‌گویم.

 

همانندسازی همه جای جهان شکست خورده است و مگر میشود انسان‌ها را یک شکل کرد، نمونه بارز این مورد، کره شمالی است و به نظر من یک مشت انسان بیچاره آنجا زندگی می‌کنند.

 

درباره فیلم «ملی وراه های نرفته‌اش»، تیزرهای تلویزیونی‌اش قطع شد و این خیلی ناعادلانه است چون فیلمی که در جشنواره سلامت به عنوان فیلمی سالم جایزه گرفت را اجازه تبلیغ نمی‌دهند در صورتی که در شورای تلویزیون هم مورد تایید بوده است!

 

در این فیلم خشونت مطرح می شود و می‌شنوم که سایت‌ها و روزنامه‌ها و رسانه‌هایی که به آنها اصولگرا می‌گویند، معتقدند که خشونتی در جامعه وجود ندارد و فیلم من را با این دلیل بد می‌شمرند. باید بگویم من که این آمارها را نمیدهم! حتی در تلویزیون در شبکه چهار، کارشناسی در مورد خشونت خانگی صحبت کرده و آمار داد که دو سوم زنانی که وارد ارتباط زناشویی می شوند، خشونت را تجربه میکنند از جمله خشونت کلامی، رفتاری، روحی و فیزیکی.

 

در این خصوص باید منِ تهمینه میلانی را فراموش و به خشونت خانگی به عنوان یک آسیب اجتماعی نگاه کنید. ما باید به فکر این باشیم که چه برنامه‌هایی بسازیم تا خانواده‌ها را به سمت سالم‌تر شدن ببرند. مگر من چه ساخته‌ام که اینقدر احساس وحشت می‌کنید. البته مردم فیلم های من را دوست دارند.

 

می‌گویند تو ضد مرد هستی؟

من ضد مرد هستم!؟ من با بهترین مرد دنیا زندگی می‌کنم و بهترین برادرهای دنیا و همکاران فوق العاده خوب را دارم.

 

وقتی «ملی» پروانه ساخت گرفت، همان فیلمنامه خودت را ساختی و همه تغییراتی که گفته بودند را اعمال نکردی؟

بله، فقط تغییراتی که به کارم صدمه نمی زد را اعمال کردم. بگذارید برایتان کمی از پروانه نمایش بگویم؛ ملی در حال دویدن در ایستگاه قطار است و در پلانی دیده می‌شود که نوشته «نمازخانه»! و گفتند این پلان را باید حذف کنید. این چه اصلاحی بود که به فیلم دادند.

 

ظاهراً اصلاحات زیادی به این فیلم ندادند؟

خیر، چون آقای حیدریان آمدند و این فیلم را دوست داشتند. من خیلی خوشحالم که ایشان آمدند چون نظرشان مثبت بود.

 

به نظر من سیاست‌های فرهنگی همیشه باید ثابت باشد و با تغییر مدیران تغییر نکند و این یکی از اشتباهات مدیریت فرهنگی ما است. من باید به عنوان فیلمساز با سیاستهای فرهنگی آشنا باشم تا بدانم چه انجام دهم.

 

آیا شورای پروانه ساخت موثر است؟

اگر کارشناسان روانشناسی، حقوقی و جامعه شناسی داشته باشند، بله.

 

اینگونه که بدتر می‌شود چون سناریو را از درام در می‌آورند؟

من که می‌گویم برای کارگردانانی مثل من که پرونده مان روشن است، این نوع ممیزی‌ها وحشتناک است چون بعد از ۱۴ فیلم، می‌دانید من دیگر قرار نیست فیلم مخرب و ضدسیستمی و خانواده بسازم!

 

آیا میتوان ضابطه گذاشت که فیلمسازان به آنها ملزم باشند؟

بله. من در دوره خاکبازان، دستخطی از مدیرکل ارشاد دارم زمانی که «دو زن» را میساختم؛ نوشته این فیلمنامه کلاً فاقد هر نوع ارزش فرهنگی و هنری و .. است و گفت که نمیتوانم آن را بسازم. اما من گوش ندادم و آن طور که دلم می‌خواست «دو زن» را ساختم. الان به مهمانان خارجی ۳۰ فیلم هدیه میدهند که یکی از آنها «دو زن» است! به نظر شما چرا من باید به حرف این آقا گوش می دادم؟ چون من برحق بودم. تاریخ هم نشان داده که حق با ما بوده است. در مورد «سوپراستار» هم اصلاحات زیادی دادند اما من گوش نکردم و فیلم خودم را ساختم چون من در حال نقد یک شخصیت هستم و نیاز دارم که او بدگو و مست باشد.

 

می گویند باید شخصیت بد به سزای عملش برسد و شخصیت دیگری باید در آخر خوب باشد؛ آیا این همه شاهکارهای سینمای جهان همه پایان خوب داشتند؟ میگفتند «نیر» باید به سزای عملش برسد اما من می خواستم شخصیت «نیر» را سرگردان در دنیا کنم. چه کسی گفته که در درام یک شخصیت باید دچار تحول شود؟ مگر در هملت شخصیتهای داستان متحول می‌شوند؟ مگر در پدرخوانده شخصیتها متحول می شوند و داستان به خوبی و خوشی تمام می‌شود؟

 

نکته دیگر اینکه، اسم هنری که به آن سینما میگوییم، هنرهای دراماتیک است. شوراهای نازنین ما میگویند پس مرد خوب قصه کجاست؟ اصلا من شخصیت مرد خوب ندارم، من یک درام اجتماعی میسازم. هنرهای دراماتیک به این معنی است که اتفاق دردناکی می افتد و ما آن را آنالیز میکنیم و به صورت قصه در می‌آوریم و به مردم ارائه می کنیم.بگذارید مرد خوب را دیگران در فیلمهایشان نشان بدهند.آقای جیرانی شما یک نمونه از مرد خوب در فیلمها نام ببرید که من بدانم.

 

من نمی‌خواهم نسبت به آقای مهرجویی بیادبی کنم؛ میگویند فیلم «لیلا» شاهکار سینما و بهترین فیلم زنانه است؛ ولالله «لیلا» فیلمی ضد زن است منتهی به مذاق مردان خوش آمده است؛ این فیلم خوش ساخت است، قصه خوبی دارد ولی شما هیچ فکر کردید که آن زنی که آمد بچه به دنیا آورد و رفت که بود و چه بلایی سرش آمد؟ مگر میشود زنی را کارخانه بچه‌زایی تصور کرد که زن دیگری با آن حال کند!؟ من به عنوان یک انسان و یک مادر معتقدم که این فیلم فاجعه است و این نوع نگرش به زن فاجعه‌تر. این فیلم بهترین فیلم مردان سینمای ایران است.

 

من می‌خواهم بگویم جامعه ما مردانه است و سلایق سینماگران ما هم مردانه. اگر به فیلم‌های بانوانی که جایزه می‌دهند نگاه کنید می‌بینید که مردان در آنها قهرمان هستند. شما تحمل اینکه فیلمی ساخته شود که یک تلنگر یا نقد کوچکی به مردان شود را ندارید و عادت به این سیستم عادت کرده‌اید. باور کنید من ضد مرد نیستم، من ضد این نظام فکری بیمار هستم. باید از این وضعیت خارج شوید چراکه اگر بیرون نیاییم رنگ تعادل را در جامعه نمی‌بینیم و تا وقتی من به عنوان یک زن از ترس می لرزم، این جامعه درست نمیشود.

 

آقای مهرجویی من را ببخشند، من میتوانم فیلم‌های دیگری هم مثال بزنم که چقدر ضدزن فکر می‌کنند. فیلم من یک تلنگر کوچک به مردان می زند اما شما مردان عصبانی می‌شوید!

همان زمانی که در حال گرفتن پروانه نمایش «دو زن» بودم، معاونی میگفت من احمد فیلمتان هستم، مگر شما فضول مملکت هستی؟ من نمی‌خواهم زنم دانشگاه برود و کار کند. بعد از نمایش هم منتقدان حملات بدی به این فیلم کردند. فقط هم جایزه فیلمنامه را گرفتیم چون در هیات داوران دو سه نفری آدم حسابی داشت.

 

بیایید انسانی به معضلات و جامعه و خانواده نگاه کنیم. همان قدری که به صورت شما سیلی بزنند دردتان میآید، من هم دردم می‌آید، این قدر حق را فقط به مردان ندهید، جامعه و خانوادهها نابود شده اند و روابط گسسته مسموم است. در حال حاضر طلاق عاطفی در شهرهای ما بیداد می‌کند، بهتر است این روابط را عاشقانه کنید. مگر من در فیلم «ملی» چه گفتم؟ جز اینکه گفتم این دختر جوان عاشق توست و با عشق به جنگ خانواده اش می رود تا نزد تو بیاید.

 

در حال حاضر فیلمها خیلی حرف برای گفتن دارند..

بله میگویند اما برخی از فیلم‌ها، ریشه کارشناسی ندارد و مثل یک تجربه فردی یا عقده‌گشایی است و خوب هم در می‌آید. من ذهن آنالیزگری دارم و به همین دلیل متوجه میشوم که برخی فیلمها کارشناسی نشدهاند. برای مثال فیلم «مادیان» علی ژکان بینظیر بود و خیلی راحت رابطه تعویض مادیان با زن را درآوردند و جامعه ما همین است.

 

اگر الان ساخته میشد، فکر میکنی با همان پایان میساختند؟

امیدوارم که اینطور نباشد چون پایان بدی داشت.

 

پس هر فیلمی در شرایطی پایان خاص خودش را دارد و لیلا هم..

من گفتم از اینکه می‌گویند لیلا فیلم محبوب شان است، حیرت می‌کنم و می گویم چرا؟ چون فیلمی تلخ برای یک زن است. این فیلم محبوب مردان است چون مرد بچه دار می شود.

 

فیلم «فروشنده» را دوست داری؟

در فیلم های اصغر فرهادی، «جدایی نادر از سیمین» را بیشتر از همه دوست دارم.

 

وقتی سال ۶۸ فیلمنامه «بچه های طلاق» را نوشتی و به شورا بردی، چه گفتند؟

شورا هشت بار بازنویسی داد و به من گفت که به دلیل مشکل استیک خوردن، نمیتوانم فیلم را بسازم. این فیلم هم مطابق آن چیزی است که خودم دلم می‌خواست بسازم.

 

غم انگیزترین اتفاق در مورد «بچه های طلاق» این بود که پروانه ساخت ندادند و گفتند برو بساز اگر شد شد، اگر نشد نمیشود که نمایش دهیم. در سال ۶۸، با هزار مصیبت که حتی دستمزد هم نگرفتم، آن را ساختم. فیلم در جشنواره فجر کاندید شد و جایزه گرفت در زمان آقای خاتمی. در آن سال جایزه جشنواره آپارتمان در شاهین شهر بود که مال من را ندادند و گفتند که ازدواج نکردم! جایزه من را به کسی دادند که دلشان میخواست جایزه بگیرد. اما داوران از جمله تورج منصوری گفته بودند «بچه های طلاق» فیلم محبوب شان است.

 

الان اگر بخواهی این فیلم را بسازی، به همان شکل می سازی؟

معلوم است که نه. من هم خیلی تغییر کرده‌ام. البته شاید هم همان طوری میساختم.

 

«دیگه چه خبر» در شورا مشکل داشت؟

بله خیلی رد شد و در آخر هم بعد از گذشت ۸ روز از اکران، توقیف شد چون آقای خاکبازان از من خوشش نمی‌آمد. گفتند دختر فیلم خیلی زبان دراز است! اصلا باورم نمی‌شد. کاراکتر فیلم الگوی زن خانه دار آن زمان نبود اما من ساختم.

 

آن زمان چهار نفر باید امضا می‌کردند تا فیلم پروانه بگیرد؛ آقای جوزانی و ویسی راحت امضا کردند اما یکی از آنها روزگارم را سیاه کرد و دیگری هم پول خواست!

آقای بهشتی یک موردی را به من گفت که من گوش ندادم. وقتی فیلم را دید گفت من را دور زدی و من هم تایید کردم. نمی توانستم جور دیگری فیلم بسازم.

 

در دوره خاکبازان خیلی رنج کشیدی؟

بله خیلی، حتی بچه‌ام که آبستن بودم را از دست دادم. به نظر من آدمی که برایش جنسیت مهم است، اصلا نباید در پست‌های حساس قرار بگیرد.

 

اگر بخواهی از بین شوراهای مختلفی که با آنها برخورد داشتی، بهترین را انتخاب کنی، کدام است؟

آقای ارگانی خیلی خوب بودند و هر فیلمنامه‌ای ارائه می دادم دوست داشتند و خیلی ذهن انسانی داشت.

 

در مورد فیلم‌های دیگر صحبت کنید.

فیلم دومم، «افسانه آه» ۵۶ لوکیشن داشت و برای یک خانم ۲۸ ساله خیلی زیاد بود. این فیلم را به مسابقه فجر راه ندادند مثل فجر سال گذشته. یک سال بعد تلویزیون فیلم را خرید و دو بار نمایش داد. دو نفر از هیات کمیته انتخاب فجر با من تماس گرفتند و گفتند "ما را حلال کن، ما وقتی فیلم را می‌دیدیم خواب بودیم". حتی امسال یکی از آنها باز از من حلالیت خواست و گفت مجبور بودم فیلمت را انتخاب نکنم.

 

سه سال بعد از ساخت «افسانه آه» که تلفیقی از تئوری یونگ با خوشبختی آدمها بود، مارکو مولر، رییس جشنواره لوکارنو به ایران آمد. با من تماس گرفت که این فیلم را در میدان اصلی شهر برگزارکننده جشنواره به نمایش بگذارم اما خیلی دیر بود. با همه اینها، بعد از این نمایش، با این فیلم به ۳۰ کشور رفتم.

 

من آرشیتکت هستم و زمان فیلم «کاکادو» مساله آلودگی آب‌های سطحی در تهران مشکل بود. ایده اولیه این فیلم هم به این بر میگشت که می‌خواستم که کودکان به والدین شان این مساله را گوشزد کنند. این فیلم هم توقیف کردند و به این دلیل که در فیلم به جای سپاسگزارم میگفتند مرسی!

 

خاطره خوبی دارم از زمانی که «دیگه چه خبر» بعد از توقیف به شورای عالی رفته بود و آقای خاتمی گفت که اگر آقای مسجدجامعی ببیند و تایید کند مشکلی برای اکران ندارم. خاطره خوبم این است که آقای مسجدجامعی بسیار از فیلم خوشش آمد و به من پروانه سفید دادند.

 

«دو زن» هم در دوره اصلاحات ۷ ماه توقیف شد. آن زمان آقای منوچهر محمدی که الان خوب شدند، اصلاحیههایی به من میدادند که حیرت انگیز بود. یکی از این اصلاحیهها، مربوط به سکانسی بود که در مدرسه گرفتیم که قصه به سال ۵۸ برمیگشت و قرار نبود عکس امام خمینی و آیت الله خامنهای نمی‌خواستیم در تصویر باشد که در فیلمبرداری گوشه‌ای از تصویر بود که معلوم نبود متعلق به کیست. آقای محمدی گفتند که شما عمدی داشتید از اینکه این تصاویر را نشان ندهید؟ خب قصه به زمانی بر می گشت که نباید تصاویر روی دیوار کلاس مدرسه باشد!

 

خانم میلانی با فیلم «دو زن» مطرح می شود..

خیر من با «بچه‌های طلاق» مطرح شدم اما با «دو زن» حمله‌ها به من شروع شد. خشونت در فیلم «بچه‌های طلاق» از «ملی و راههای نرفته‌اش» بیشتر است اما آن زمان هنوز افرادی سمپاشی نکرده بودند. اصلا ما در «ملی» صحنه خشن نداریم.

 

خب آن زمان روزنامه‌های زیادی نبودند!

خیر آن زمان برایشان این مسائل عادی بود.

 

«واکنش پنجم» چطور ساخته شد؟ آن هم مشکل داشت؟

در زمان اکران واکنش پنجم، شایعه شد که من در فیلم به گروه خاصی اشاره کردم و حالا باید ثابت میکردم که اینطور نیست و حتی برای بازجویی به اطلاعات رفتم.

 

افرادی هستند که تظاهر به مذهب میکنند و در ارگان های مختلف میخزند؛ خب اینها باید خوش خدمتی کنند تا بمانند. اینها هستند که کارها را خراب و شروع به جوسازی علیه همه می‌کنند. من در اطلاعات این جو را خنثی کردم و از من هم معذرت خواهی کردند.

 

زن زیادی چطور؟

دو فیلم جادهای و سخت دارم؛ یکی واکنش پنجم و دیگری زن زیادی. زن زیادی سخت ترین فیلمم بود که حتی یکی از آقایان فیلمساز گفته بود من مرد میخواهم که با این شرایط سخت و پول کم مثل این خانم فیلم بسازد.

 

آتش بس ۱:

این فیلم را در فجر راه ندادند و مشکلات خودش را داشت. اتفاق بدی که برای این فیلم افتاد، این بود که در زمان اکران فیلم، از گاوصندوق موزه سینما، لوح فشرده فیلم توسط یکی از نزدیکان مدیر وقت به بیرون فروخته می‌شود و همان زمان اکران در بیرون هم می فروختند با این وجود پرفروش ترین فیلم سال بود و اولین فیلمی بود که میلیارد را شکست.

 

یکی از ما دو نفر:

این فیلم نزدیک ترین فیلم به خود من است. خیلی از زنان میآمدند و به من می گفتند که پیشنهادهای بدی در محل کار به ما میشود و این فیلم هم درباره سوء استفاده‌هایی که از زنان در محل کارشان میشود، است. کلیشه‌هایی در اذهان مردم ایران است که مثلا دختری که از خارج کشور می آید بد است. من در این فیلم این الگو را شکستم و پرنسیب خاص خودش را داشت.

 

تسویه حساب:

تسویه حساب چهار سال توقیف شد اما آقای شمقدری پروانه نمایش داد.

 

ملی و راههای نرفته اش الان در اکران است. در حال حاضر چرخه اکران را چطور ارزیابی می‌کنی؟

بسیار بد. انگار میخواهند از شر فیلمها خلاص شوند و ده‌ها فیلم روی پرده سینماها است و کاملاً به نفع سینماداران است و سرمایه‌گذاران فیلمها به ورشکستگی می‌رسند. با وجود اینکه ما تیزر هم نداریم فروش خوبی داریم.

 

از مسئولان گله‌ای دارم که چرا فیلم هایی که سازمان دولتی میسازند را محرم اکران نمی‌کنند؟ می شود فصل خوب اکران بهار و تابستان را به ما بدهند؟ چرا اینقدر کم لطف هستند؟ ما قرار بود اوایل مردادماه اکران داشته باشیم که نشد. در ماه محرم تعطیلی یک هفته داریم و بلیت های سینما که نیم بها شدند! من نمی دانم چه کسی اجازه می دهد بلیتها را نیم بها کنید.

 

هزینه ساخت فیلمت چقدر شد؟

دقیقا نمیدانم ولی بالای یک میلیارد و نیم هزینه شده است و باید بالای چهار میلیارد بفروشد و امیدوارم در درازمدت بفروشد چون فیلمی است که بسیار از طرف مردم استقبال شده است با وجود اینکه تلویزیون بسیار به ما صدمه زد که غیرقابل بخشش است.

 

اینقدر خوشحالم این فیلم را ساختم که نمی دانید؛ چون خیلی با زجر آن را ساختم و خیلی من را اذیت کردند. حتی در میانه فیلمبرداری به دادگاه رفتم. این فیلم را برای همه زنانی که کسی صدایشان را نمی‌شنود، ساختم. روزی که فیلمنامه تمام شد، با ترس و لرز به همسرم دادم که بخواند چون خیلی منتقد است و درست و علمی نظر میدهد. پس از خواندن فیلمنامه به من زنگ زد و گفت این فیلم را بساز. به دخترم هم دادم و او هم گفت بسازم.

 

ماهور الوند و میلاد کی مرام خیلی خوب بازی کردند.

بله، هر دو خوب بازی کردند. چقدر میلاد به من لطف کرد چون نقشهای منفی در جامعه ما بروز منفی برای بازیگر دارد و او با قبول کردن این نقش، لطف بزرگی به من کرد.

 

به این دو بازیگر جوان تبریک میگویم.

 

فیلم بعدیات چیست؟

نمیخواهم بگویم. دو سه روز دیگر تقاضای پروانه ساخت میدهم.

 

برای فجر امسال میسازی؟

هرگز، جشنواره فجر برای من تمام شده است و اسم آن آزارم میدهد. برایم فرقی نمیکند که امسال تغییر داشته باشد یا نه. من خیلی داور بین المللی بودم اما در ایران آدم بده سینما هستم. من اهمیتی به جایزه نمی‌دهم؛ از طرف دیگر فجر برایم اهمیت داشت چون جشن خانواده سینماست اما این فضای خانوادگی و زیبا را از ما دریغ کرده و کشته‌اند.

 

در ادامه فریدون جیرانی چند بازیگر را نام برد تا تهمینه میلانی در مورد آنها یک جمله بگوید:

 

نیکی کریمی: لیلی سینما

 

مریلا زارعی: توانمند

 

مهناز افشار: بلا و آتیش پاره سینما. خوب است

 

بهرام رادان: جنتلمن سینما

 

محمدرضا فروتن: خیلی دوستش دارم.

 

شهاب حسینی: خیلی توانا است.

 

ماهایا پطرسیان: عزیز دل من و بازیگر درجه یک. ما هنوز هم با هم دوستیم.

 

محمد نیک بین: انتخاب آقای کیارستمی در فیلم طعم گیلاس بود که بازی نکرد. آقای کیارستمی به من هم گفت برای «نیمه پنهان» از محمد استفاده کنم.

 

عباس کیارستمی: بهترین دوست واقعی ما در سینما بود. آن زمانی که من را بنا به سوء تفاهمی دستگیر کردند هیچ کس جواب تلفن همسرم را نمیداد ولی کیارستمی با پای خودش به خانه ما آمد تا ما را کمک کند.

 

از حکمی که در مورد پرونده پزشکی آقای کیارستمی دادند بسیار ناراحتم و خون گریه کردم و متاسفم که هیچ کس پیگیر نمیشود.

 

 

 

 

 

  • 14
  • 3
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش