دوشنبه ۰۳ دی ۱۴۰۳
۱۸:۳۳ - ۰۶ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۱۷۵۴
چهره ها در سینما و تلویزیون

گقتگو با بازیگران پس از باران به مناسبت بازپخش آن

پس از باران,اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
پس از باران، سال ۱۳۷۹ روی آنتن رفت؛ سریالی خوش‌ساخت و استاندارد که پخش آن مصادف بود با دوران اوج و درخشش مجموعه‌سازی در سیما و بویژه شبکه تازه‌تاسیس سه. این شبکه برای آگاهی از ذائقه و سلیقه مخاطبان خود و جذب آنان، مجموعه‌های زیادی را روی آنتن فرستاد که تعدادی‌ ـ من‌جمله همین پس از باران ـ تا سال‌ها ماندگار شدند و بازپخششان هم مورد استقبال قرار گرفت.

به گزارش جام جم،پس از باران با گذشت ۱۷ سال از اولین نوبت پخش هنوز حرف‌هایی برای گفتن دارد و می‌توان در موردش صحبت کرد، از داستان خوبش گفت و شخصیت‌پردازی‌ درست و انتخاب خوب بازیگران و موسیقی و لباس و همه و همه را در موفق بودن و موفق ماندن این سریال دخیل دانست. پس از باران در کلام اول داستان ساده‌ای داشت که در سال‌های پایانی حکومت قاجار و ابتدایی حکومت رضاخانی و نظام فئودالی (ارباب ـ رعیتی) آن زمان می‌گذشت؛ هرچند اشاره مستقیمی به بعد سیاسی ماجرا نمی‌شد، اما حکمرانی اربابان منطقه بر رعایایشان و رنجی که طبقه کارگر تحمل می‌کردند و حتی اختیاری بر تصمیمات شخصی زندگی‌شان نداشتند، در لحظه لحظه دقایق داستان محسوس بود.

 

پس از باران بیش از هر چیز روایت رنج زنان بود و سرگذشت شخصیت‌های زن ماجرا؛ زنانی که هر یک به نوبه‌ای مورد ظلم نظام مردسالار اطرافشان قرار می‌گرفتند و زندگی‌شان تحت‌الشعاع قرار می‌گرفت. شهربانو، شخصیت اصلی و محوری داستان (با بازی مرجان محتشم) دختری روستایی بود که به دلیل فرزنددار نشدن همسر اول ارباب (کتایون ریاحی) بالاجبار به عقد او درمی‌آمد و عنوان خانم کوچیک می‌گرفت. با این حال زندگی شهربانو در دوران بعد از ازدواجش با ارباب هیچ سنخیتی با عنوانش که عموما توقع نازپروردگی و عزیزکردگی از جانب همسر می‌رود، نداشت و این زن دوم در گوشه‌ای دور از دیگران و نزدیک به محل سکونت خدمتکاران سکنا داده شد.

 

فیلمنامه پس از باران درامی دارد که بحق قابل تحسین است. چینش درست سرنخ‌ها و روایت روان داستانی نکته قوت این مجموعه است. این سریال ترکیبی از شخصیت‌های مثبت و منفی را در کنار هم دارد و جالب این‌جاست که هر دو طیف شخصیت‌ها را می‌توان به تمامی درک کرد و حتی به انتخاب غلطشان حق داد. شخصیت‌های منفی مجموعه (که تا مدت‌ها سایه منفور بودن شخصیت بر سر بازیگرانشان هم ماند و عموما بعد از این مجموعه هم نقش‌هایی منفی به آنها پیشنهاد می‌شد) نه تیپ و شمایلی بدجنس و کاراکترگونه از شخصیت‌های منفی که کاملا واقعی و قابل درک بودند و دلایلی برای بدی کردن داشتند.

 

امیر آتشانی، بازیگر نقش عمو غلام:مسیر حرفه‌ای‌ام سخت شد

زمانی که پیشنهاد بازی در سریال «پس از باران» مطرح شد، کارشناسی ارشد کارگردانی می‌خواندم و به دنبال چنین اتفاقی در حوزه تصویر بودم. پیش از آن تجربه‌هایی در تئاتر داشتم و از استادانی نظیر بهرام بیضایی،‌ اکبر زنجان‌پور،‌ علیرضا خمسه،‌ رضا سیدحسینی و... آموخته بودم که عجله‌ای برای روی صحنه رفتن و کار تصویری نداشته باشم. در آن زمان آقای سلطانی کارگردان سریال، کاری از ما روی صحنه دید و برای بازی در سریال، قرعه به نام من افتاد. پس از باران، اولین کار تصویری‌ام بود و از این لحاظ جایگاه ویژه‌ای در کارنامه کاری‌ام دارد. زمانی که پیشنهاد این کار مطرح شد، از نقش خوشم آمد چون شخصیت جالبی داشت و خوب نوشته شده بود. جالب است که پس از گذشت سال‌ها، هنوز هم بسیاری نامم را نمی‌دانند و مرا به اسم عمو غلام می‌شناسند و این نشان می‌دهد که آن نقش چقدر موفق بوده است؛ نقشی که برای بهتر شدنش وقت و هزینه زیادی را صرف کردم. البته بازی در آن سبب شد در مسیر حرفه‌ای‌ام کمتر پیشنهادات متنوع داشته باشم. متأسفانه آن زمان که خشت اول را با یک نقش منفی گذاشتم، اطلاع نداشتم که پس از این بیشتر نقش‌های منفی به من پیشنهاد می‌شود و کارم برای متفاوت بازی کردن، سخت خواهد شد. در واقع اگر بخواهی روی آنتن حضور مستمر داشته باشی، به تکرار می‌افتی چون پیشنهاداتی که می‌شود، شبیه یکدیگر است و اگر بخواهی مدتی دور بمانی، از یادها می‌روی و فراموش می‌شوی. به همین دلیل سعی کردم وقتم را بیشتر با تدریس در دانشگاه و آموزشگاه‌ها و حضور در شورای نظارت و ارزشیابی اداره کل هنرهای نمایشی بگذرانم.

 

مهوش صبرکن، بازیگر نقش خانم بزرگ:مادرزنِ شوهرم شدم!

زمانی که بازی در سریال «پس از باران» به من و همسرم، محمود پاک‌نیت پیشنهاد شد، ایشان گفتند یا شما در این سریال بازی ‌کنید یا من. شنیدن این موضوع باعث ناراحتی‌ام شد، چون مدتی بود که از شیراز به تهران کوچ کرده بودیم و در این مدت نتواسته بودم زیاد کار کنم و دلم می‌خواست در یک اثر خوب حضور داشته باشم. دلیل همسرم این بود که ما هر دو باید از تهران دور می‌شدیم و نمی‌توانستیم بچه‌ها را تنها بگذاریم. بالاخره وقتی ایشان فیلمنامه را کامل خواند نظرش عوض شد، چون متوجه شد خانم بزرگ نقش خوبی است و به این صورت هر دو بازی در این مجموعه را پذیرفتیم. با این که نقش‌های منفی را بیشتر دوست دارم، اما ایفای این نقش برایم بسیار سخت بود، چون من تقریبا هم‌سن خانم کتایون ریاحی هستم و در آن سال‌ها بسیار جوان بودم در حالی‌که باید نقش مادر ایشان و مادر زن همسرم را ایفا می‌کردم! غیر از این یادم می‌آید که هرچقدر مطالعه و جست‌وجو می‌کردم برای شخصیت خانم‌بزرگ مابه‌ازایی پیدا نمی‌کردم تا این‌که با تحلیل و بررسی، این شخصیت را در یکی از همسایه‌های قدیمی‌مان در شیراز یافتم که یک خانم مسن و پرشر و شور بود؛ این مساله باعث شد کمی کار برایم راحت‌تر شود. واقعیت این است که بازی در این نقش برای من که در آن زمان در آثار تصویری نقش پررنگی نداشتم، یک فرصت بود و برایم امتیازات زیادی به همراه داشت؛ امتیازاتی ازجمله شناخته شدن در رسانه‌ها و مطرح شدن پیشنهادهای خوبی مثل سریال «یوسف پیامبر». باید اعتراف کنم،‌ الان که هنگام بازپخش سریال دوباره نقشم را می‌بینم، از خودم متنفر می‌شوم و این نقطه حسن نقش‌های منفی است؛ چرا که ظرفیت بیشتری برای پرداختن دارد و به بازیگر فرصت بروز می‌دهد. این در صورتی است که در نقش‌های دیگر، عموما بازیگران زن را به صورت خانه‌دار یا در آشپزخانه و مشغول انجام کارهای منزل می‌بینیم. چنین موقعیتی ظرفیت چندانی ندارد تا بازیگر خودش را نشان بدهد.

 

محمود پاک‌نیت، بازیگر نقش ارباب:حیف بود،‌ از این مجموعه بگذریم!

ابتدا برای این‌که من و همسرم هر دو در این مجموعه بازی کنیم، تردید داشتم،‌ چراکه کار طولانی و دور از تهران بود و بچه‌هایمان تنها می‌ماندند، اما متن را خواندم و دیدم هر دو نقش بسیار خوب و قوی هستند و حیف است که با این دو نقش دیده نشویم. بازی در این مجموعه باعث شده بود تا فقط بتوانیم ماهی یکبار به تهران برگردیم، بچه‌ها را ببینیم و برایشان غذا آماده کنیم و توی فریزر بگذاریم. البته گاهی این فاصله طولانی می‌شد و مجبور بودیم هر دو از تهران دور بمانیم.

 

خانم کوچیک کجاست؟

آمد و چه با دست پر هم. قبل از «پس از باران» یکی دو سریال بازی کرده بود؛ بهشت گمشده و فکرپلید. پس از باران اما قرار بود سکوی پرتاب مرجان محتشم باشد در عالم بازیگری که هم شد و هم نشد. خودخواسته یا به جبر زمان و اقتضای روزگار، فقط خدا می‌داند. سریال پس از باران و یکی از شاه‌نقش‌هایش (شهربانو) می‌توانست برای هر بازیگر جوانی که در ابتدای راه است یک فرصت بی‌نظیر باشد برای اثبات خود و توانایی‌هایش. الحق و الانصاف که محتشم هم از این فرصت، نهایت بهره را برد در حد بضاعتش البته و شد خانم کوچیک مردم. محبوب و معروف. گمانه‌زنی‌ها می‌شد و پیش‌بینی‌ها، که او نه در تلویزیون که در سینما هم ستاره خواهد بود و خوش خواهد درخشید. همه چیز از تولد یک ستاره خبر می‌داد اما نشد آنی که باید می‌شد. مرجان محتشم سینما را با «رز زرد» آغاز کرد و پایان داد و پس از سریال سعید سلطانی در یکی دو مجموعه دیگر (ریحانه و پرواز در حباب) بازی کرد و خلاص، برای همیشه محو شد! دیگر از او نه نامی ماند و نه نشانی. آرام آمد و آرام‌تر رفت. پس از سال‌ها که مصاحبه کرد، گفت که سکوتش خود گویای همه چیز است. گفت که معترض است. گفت که نمی‌خواسته به هر قیمتی بازی کند، گفت که مناسبات اخلاقی حاکم بر سینما مطلوب نیست، گفت بیمار است، گفت دفترچه بیمه ندارد و گفت و گفت. ...به هر حال هر چه هست مرجان محتشم سال‌هاست از وادی آکتوری فاصله گرفته و عطایش را به لقایش بخشیده است.درآوردن پرونده‌ای برای پس از باران بدون گفت‌وگو با خانم کوچیک سریال، کنش و تلاشی ابتر به نظر می‌رسید، اما همه کوشش‌ها و کانال‌ها به در بسته خورد و به بن بست ختم شد. گویا مرجان محتشم سال‌هاست از ایران مهاجرت کرده و غربت‌نشین شده است؛ بازیگری که می‌توانست یک ستاره باشد، چه در عالم هنر هفتم و چه در وادی قاب جادو، اما نشد که نشد. خودخواسته یا به جبر زمان و اقتضای روزگارش را هم فقط خودش می‌داند و خدا .

 

 

 

 

 

  • 11
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش