«ملی و راه های نرفته اش» بعد از چند فیلم نشان از بازگشت تهمینه میلانی به زمین بازی مورد علاقه اش دارد. این فیلمساز بحث انگیز که در تمام کارنامه اش به دلیل پرداختن به سوژه ها و موضوعات برابری طلبانه جنسیتی مورد انتقاد منتقدان نشریات رسمی، و البته مدیران و سیاستگذاران فرهنگی قرار گرفته؛ بعد از دور شدن از زبان و لحن تهاجمی خود در فیلم هایی چون آتش بس، سوپراستار، یکی از ما دو نفر و... در ملی و راه های نرفته اش به همان سینما و زبان و لحنی بازگشته است که در واکنش پنجم، زن زیادی و تسویه حساب آن را نیمه تمام واگذاشته و تن به دنیای کمدی سپرده بود. شاید از اینرو باشد که در قیاس با فیلم های اخیر تهمینه میلانی، ملی و راه های نرفته اش حرف و بحث بیشتری ایجاد کرده؛ و یک بار دیگر این فیلمساز جسور را به صدر اخبار و تیترهای نشریات مستقل بازگردانده است.
ملی و راه های نرفته اش به گفته تهمینه میلانی زنده به معجزه مردم است. این کارگردان که تقریبا در تمام کارنامه اش به مخالفت های مدیران فرهنگی عادت کرده است، درباره این که به چه دلیل عنوان کرده است که «این فقط معجزه مردم بود که موجب شد ملی و راه های نرفته اش موفق شود» می گوید: «هر کاری از دست شان برمی آمد کردند تا ملی شکست بخورد؛ اما موفق نشدند. اول این که زمان اکران فیلم را تغییر دادند و از مرداد به ماه محرم انداختند؛ که به این معنی بود که آغاز اکران ما مصادف بود با پنج شش روز تعطیلی سوگواری تاسوعا و عاشورا؛ و جالب این که تمام بیلبوردهای فیلم را هم کندند که این به معنای یک هزینه گزاف مجدد برای ما بود. آن ماجرای نیم بها کردن بلیت ها هم که آسیب مضاعف بود. به فیلم هایی چون ملی تیزر تلویزیونی هم که نمی دهند. به رقبای ما که دولتی هم بودند دویست برابر ما تیزر مجانی دادند و به این که از ما تعهد محضری هم گرفته بودند، هیچ. این ها همه در کنار هم آیا جز آسیب رساندن عمدی به یک فیلم مستقل است؟ ما در واقع تمام چیزهایی را که یک سری فیلمهای خاص را پرفروش می کنند، نداشتیم.»
تهمینه میلانی در این زمینه حق دارد. کافی است فقط و فقط حجم اخبار و آگهی ها و برنامه های گفتگو محور و تبلیغاتی رادیو و تلویزیون را درباره فیلمی مثل ماجرای نیمروز با تمام آن چه درباره ملی و راه های نرفته اش اطلاع رسانی شد با هم قیاس کنیم تا پاسخی روشن پیش چشم مان قرار گیرد. شاید از این رو باشد که تهمینه میلانی هم چاقوی نقدش را علیه چنان فیلم هایی برنده تر می کند: همه چیز به این دلیل است که بودن شان در عرصه سینما توجیه داشته باشد. در کل وقتی قرار می شود که سازمان ها و ارگان های حکومتی و دولتی فیلم بسازند، برای حفظ ظاهر هم شده باشد باید سعی کنند آن ها را در شرایط خوبی اکران کنند تا این شائبه پیش نیاید که موضوعات مطرح شده در آن فیلم ها جذابیتی برای مردم ندارد. بنابراین آن ها که سالن و امکاناتش را هم دارند، سعی می کنند بهترین زمان را هم در اختیار گیرند؛ و در نتیجه رقابت نابرابری آغاز می شود که به ضرر سینمای مستقل است. حالا در این شرایط وقتی فیلمی مثل ملی و راه های نرفته اش می تواند در چنان رقابتی دوام آورد و پا به پای آن فیلم های حمایت شده بفروشد، به این معناست که مردم تا چه حد به حرفی که این فیلم می زند اعتقاد دارند؛ و چگونه با حضورشان تمام کمبودهای این رقابت نابرابر را جبران می کنند.
به نظر می رسد مثل هر فیلم مستقل و منتقد دیگری ملی و راههای نرفته اش هم روزهای دشواری از سر گذرانده باشد؛ تا روی پرده آید. تهمینه میلانی می گوید که این روزهای دشوار از همان روزی که تصمیم گرفتند این فیلم را با این مضمون حساسیت برانگیز بسازند، آغاز شد و تا همین روزهای اخیر ادامه پیدا کرده است. این دشواری ها را از زبان او می خوانیم: بعد از این همه سال فیلمسازی من سر ساختن ملی و راه های نرفته اش زجر کش شدم. در حقیقت باید هزاران سنگ را که سر راه مان انداخته بودند پشیمان شویم و فیلم را نسازیم؛ از پیش پای مان برمی داشتیم. شاید بشود گفت که دلیلش هم این بود که نمی خواهند سینمای مستقل حضور قدرتمندی داشته باشد؛ که البته موفق نخواهند شد؛ چون نمی شود یک سینمای فرمایشی را مسلط کرد و بقیه را مصادره کرد. به جرات می گویم که در این کار موفق نخواهند شد؛ اما با تمام این اوصاف بالاخره چنین کارهایی فرهنگ کشور را ضعیف می کند و این اصلا خوب نیست.
شورای صدور پروانه ساخت با تصمیم هایی که می گیرد و پروانه هایی که می دهد و مهم تر از آن با پروانه هایی که نمی دهد سینمای کشور را در جهتی انداخته که اصلا به سود سینما و فرهنگ ایران نیست. برای درک بهتر این مطلب باید به تجربیات خودمان سر این فیلم اشاره کنم. از وقتی ما فیلمنامه را برای شورا فرستادیم، آن قدر اصلاحیه های جورواجور و بی منطق به آن وارد کردند که اگر آن را می ساختیم در نهایت یک شیر بی بال و اشکم به جا می ماند. ایراداتی که برای کار ردیف شده بود، خنده دار بودند؛ در این حد که حتی شخصیتی مثل نیر را که می بینید چه اهمیتی در داستان مان دارد، گفته بودند که حذف کنیم؛ وقتی با اصرار و مقاومت من مواجه شدند، گفتند که حداقل باید او را در سناریو تنبیه کنم. می گفتند این شخصیت خیانت را ترویج می کند. می بینید چه نگاه کودکانه ای پشت تمام اصلاحیه هایی از این دست است؟
در حالی سینمای مستقل منتقد با چنین شرایطی مواجه است که می بینیم مواردی از این دست در جامعه به وفور دیده می شود و صفحات حوادث روزنامه ها و نشریات مبین این ادعاست. کمتر روزی است که روزانه چند پرونده قتل و خشونت خانوادگی در رسانه ها درج نشود؛ یا مواردی از این دست. تهمینه میلانی در انتقادش به مدیران ارشاد به این جوانب هم می پردازد: « آقایان چشم هاشان را بسته و غافل از این بودند که شخصیت هایی چون نیر در جامعه ما روز به روز در حال بیشتر شدن هستند و باید دلایل این امر بررسی شود. یا ایرادات کودکانه دیگر از این قبیل که مثلا چرا نام شخصیت خشن فیلم عباس است و مثلا سیامک نیست- که به همین دلیل هم بود که مجبورمان کردند اسمش را عوض کنیم و سیامک بگذاریم! مورد دیگر این بود که می گفتند شخصیت پدر و موضوع پدرسالاری را حذف کنم و نشان دهم که سیامک به خودی خود سختگیر است یا روانی است. البته خودتان بهتر می دانید که وقتی می گویند یک اصلاحیه، ظاهرا نمی دانند که این قضیه کل فیلم را تغییر می دهد. البته تمام فرمایشات اساتید را من موقع ساخت انجام ندادم و بیشتر از نظرات آن ها به نظر مشاوران حقوقی، اجتماعی و روانشناسی فیلمنامه گوش کردم؛ که اصلا بر اساس مفاهیم علمی فیلمنامه را نوشته بودم. از این به بعد ما ماندیم و امواج نفرت پراکنی علیه ما و فیلم مان...»
اما چرا چنین برخوردهایی با تهمینه میلانی می شود؟ چرا چنان با او برخورد می شود که خود را ناچار می بیند از ترکیب «امواج نفرت پراکنی» در بیان این موارد بهره برد؟ تهمینه میلانی می گوید:« البته باید بگویم چنین برخوردهایی طبیعی است. ما داریم از تغییر حرف میزنیم و این برای ذهنیت های مردسالارانه ای که تفکر سنتی جا افتاده و قالبی دارند، طبیعتا سخت است. فیلم ملی می خواهد بگوید اگر جامعه به روز نشود، صدمات پرشماری به وجود خواهد آمد، اما آن ها مخالف به روز شدن هستند، چون با منافع شان در تضاد است. ملی نشان می دهد اگر زنی شوهرش را دوست ندارد، بهتر است از زندگی او بیرون برود و این کار نه فقط برای آن زن بلکه برای مرد هم بهتر است؛ اما آنها چون خواهان حفظ نظم موجود هستند، این چیزها را برنمی تابند. نکته مهم هم در این بین این است که برخلاف آن چه در ظاهر حس می شود، در عمل هر چه زمان گذشته و جلو رفته ایم، اوضاع سخت تر شده و بر سخت گیری ها افزوده شده است.»
ملی و راه های نرفته اش درباره چیست و چرا تهمینه میلانی تصمیم گرفته است چنین موضوعی را در این موقعیت زمانی به تصویر کشد؟ به باور میلانی زمانی بهتر و مناسب تر از الان برای روایت چنین فیلمی وجود ندارد. او می گوید: «کانسپت اصلی ملی و راه های نرفته اش خشونت خانگی است. این را نباید فراموش کنید که شکل دادن داستانی که در فیلم بتوانیم کانسپتی با این اهمیت را از طریق آن روایت کرده و منتقل کنیم، کار بسیار بسیار سختی بود. به خصوص که من مثل تمام فیلم هایم می خواستم این موضوع را به صورت علمی نشان دهم و بررسی کنم. این کار خیلی سخت بود؛ و ملی و راه های نرفته اش از این نظر برخلاف ظاهر ساده اش یک روند بسیار سخت شکل گیری را پشت سر گذاشت؛ که پر بود از مطالعات و تحقیقات مفصل میدانی و تحلیل اجتماعی و البته شکل دادن به یک روایت دراماتیک. ببینید خشونت علیه زنان خیلی خیلی زیاد، به مراتب بیشتر از آن چه درباره اش صحبت می شود وجود دارد.
حالا ممکن است بعضی از زن ها تجربه ای درباره اعمال خشونت در خانواده خود نداشته باشند؛ اما همان زنان قطعا در جامعه خشونت را بارها و بارها به وفور تجربه کرده اند. شما اگر زن باشید همه روزه با خشونت مواجه می شوید. موقع رانندگی مورد خشونت کلامی واقع می شوید و رانندگی تان مسخره می شود؛ چون سبیل ندارید. موقع راه رفتن آماج متلک های زشت قرار می گیرید؛ چون زن هستید. این نوع خشونت ها در تار و پود این فرهنگ رسوخ کرده است. اصلا یک لحظه به این فکر کنید که چرا باید تمام فحش های ناموسی درباره مادر و خواهر باشد؛ و مثلا درباره پدر و برادر نه. این چیزها زندگی را برای زنان دشوار می کنند؛ تا آن حد که گاهی می بینیم خود زنان هم به این قضیه عادت کرده اند و وجودش را عادی می دانند. تمام این ها وادارمان کرد که این فیلم را بسازیم؛ تا شاید حتی اگر شده انگشت شمار آدم هایی را تحت تاثیر قرار دهیم.»
وقتی قرار شد میلانی چنین فیلمی را جلوی دوربین ببرد، مخالفانش دوباره شروع کردند به اتهام زدن به این کارگردان که او در لوای فمینیسم از نابرابری ها و... می گوید. او این موضوع را چنین پاسخ می دهد: اول باید بگویم که فمنیسم یک اتهام نیست. یک جریان ارتجاعی نیست. چیزی نیست که از به کار بردنش بترسم یا خجالت بکشم. نه؛ فمینیسم یک جریان پیشرو است که استیفای حقوق از یادرفته زنان را مطرح میکند. حالا این که این جریان هم در مواقعی و در جاهایی به بیراهه رفته کتمان نمی کنم. مثل کمونیسم، مثل لیبرالیسم و مثل هر مکتب و جریان دیگری ممکن است فمینیسم هم هزار شاخه پیدا کرده و به هزار راه کشیده شده باشد. اما در کل فمینیسم جریان قابل دفاعی است. آمدنش توجیه دارد و کارکردش هم نشان می دهد که تا حد زیادی موفق بوده است.
فمینیسم به وجود آمد چون زنان داشتتند زیر تبعیض، استثمار جنسیتی، خشونت و البته قوانین نابرابر له می شدند. این یعنی که ریشه قابل دفاعی دارد این جریان؛ اما این که مثل هر جریان دیگری و اصلا مثل هر مکتب دیگری افراطی گریهایی در این ایده به وجود آمده و سخنان و دیدگاههای افراطی ضد مرد در جاهایی رایج شده است؛ ربطی به اصل کلمه ندارد. تعبیر من هم از این جریان اصلا شکل افراطی ضد مرد ان نیست؛ و این را در فیلم هایم نشان داده ام. کجای دو زن غیر انسانی و افراطی است. یا نیمه پنهان، واکنش پنجم، زن زیادی و حتی تسویه حساب؟
تهمینه میلانی در ملی و راه های نرفته اش با این اتهام هم مواجه شده است که دارد خشونت متقابل علیه مردان را ترویج می کند. باید ببینیم این کارگردان چه پاسخی به این اتهام می دهد: به هیچ وجه پاسخی به این اتهام ها ندارم. اساسا کسی که با چنین کوته فکری آشکاری با یک فیلم، کتاب یا هر اثر هنری مواجه می شود، اصلا لایق جدی گرفته شدن و پاسخ شنیدن نیست. گذشته از این جمع معدود، اما، شاید کسانی هم باشند که در مورد فیلم ملی سوالی برای شان ایجاد شده است؛ که به آن ها می گویم رفتار ملی در واقع انفجار یک عمر سکوت است. ما در فیلم هم می بینیم که مَلی حرف نمی زند. او در واقع یک عمر است که حرف نزده و این خشم انباشته شده را در لحظه زدن سیامک تخلیه می کند.
یک بار دیگر در جایی هم این را گفته بودم که کسانی که فکر می کنند سکوت زن به نفع آن هاست در واقع دارند جامعه را برای یک انفجار آماده می کنند. می دانید؛ زنی که می تواند خود و نظراتش را ابراز کند، کمتر پیش می آید که به چنین انفجاری برسد؛ چون دارند بهمرور خود را تخلیه می کنند. اما زنانی مثل ملی به این دلیل که ناچار بوده اند خشم خود را انبار کنند، بعید نیست روزی به جایی برسند که جز تخلیه ناگهانی خشم چاره دیگری نداشته باشند؛ و این خطرناک است.
اگر کسی با نگاهی کمی منصفانه مصاحبه های زنان شوهرکش را بخواند، می بیند که انفجار خشم تا چه حد می تواند خطرناک باشد. در واقع وقتی زنی در موقعیتی قرار می گیرد که حس می کند یا باید بکشد یا کشته خواهد شد؛ طبیعی است که بدترین کارها را هم می تواند انجام دهد. من از زبان خیلی از زنان شوهرکش خوانده یا شنیده ام که می گویند همه بلاهایی که شوهرم سرم آورده بود، جلوی چشمم آمد و بنابراین او را زدم تا مرد. این همان انفجار ناگهانی خشم است دیگر؛ که می شود گفت در بازنواخت ذهنی آن ها ریشه دارد. آنها در آن لحظه ویرانگر به این نتیجه رسیده اند که اگر همسرشان را نکشند، بی شک کشته خواهند شد. این خیلی خطرناک است و متاسفانه در سال های اخیر می بینیم که خیلی از زن ها به این درجه از خشم رسیده اند...
دریا امینی
- 11
- 1