دوشنبه ۰۳ دی ۱۴۰۳
۱۷:۴۹ - ۲۷ دي ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۰۰۷۴۱۹
چهره ها در سینما و تلویزیون

گفتگو با با غلامحسین لطفی، مجموعه تلویزیونی «آئینه»، سریال پرمخاطب دهه ۶۰

اخبار هنرمندان,خبرهای هنرمندان,اخبار بازیگران
غلامحسین لطفی، کارگردان مجموعه‌ای است که می‌توان آن را آئینه تمام قد مشکلات خانوادگی مردم در اوایل دهه ۶۰ دانست. مشکلاتی بظاهر ساده که گاه روابط عاطفی و خانوادگی را دچار تزلزل می‌کرد. لطفی پس از ساخت سریال «آئینه» تقریبا از کارگردانی دور ماند و فعالیتش را بیشتر با بازیگری در سینما و تلویزیون ادامه داد.

جام جم،آنچنان که خودش می‌گوید این دوری خودخواسته نبوده و هنوز هم کارگردانی برایش جذاب و خلاقانه است. به حکم خاطره‌بازی با سریال آئینه به او پیشنهاد گفت‌وگو دادیم. گلایه داشت و با این پیشنهاد چندان سرذوق نیامد، اما به مرور بیشتر همراه شد و با حوصله قصه آئینه را از روز نخست تا سرانجامش برایمان تعریف کرد.

 

ابتدا از شکل‌گیری ایده سریال آئینه برایمان بگویید.

سال ۶۲ یا ۶۳، گروهی به اسم معارف اسلامی در شبکه یک سیما داشتیم که آنجا طرحی به نام زشت و زیبا به من ارائه کردند که شامل دو قسمت ۲۰ دقیقه‌ای با نام «خوب و بد» بود. وقتی طرح را خواندم به نظرم آمد جای کار دارد. پیشنهاد کردم به جای میان پرده، یک سریال جدی از روی آن بسازیم. از پیشنهاد من استقبال کردند و بعدش ایرج بقایی را به عنوان نویسنده انتخاب کردم. آقای بقایی مرد خوبی بود و امیدوارم زنده و سلامت باشد. به منزلشان می‌رفتم و ایشان یک نسخه می‌نوشت. می‌خواندم و ایراداتش را اصلاح می‌کردم و دوباره به ایشان می‌دادم تا بازنویسی کنند. این پروسه را ادامه دادیم تا سال ۶۴ که ۱۳ قسمت نوشته شد.

 

و بعد؟

کار تصویب و خیلی ارزان هم تمام شد؛ حدودا دقیقه‌ای ۳۰۰۰ تومان.

 

سریال آئینه در سه سری ساخته شد که دو سری نخست به کارگردانی شماست.

بله. سری اول که پخش و تکرار شد، شبکه درخواست کرد ۱۳ قسمت دیگر بسازیم. سری دوم هم بعد از برآورد هزینه و‌... ساخته و پخش شد و از این سری هم استقبال فراوانی صورت گرفت. وقتی یک قسمت از این سریال پخش می‌شد، بینندگان تماس می‌گرفتند و می‌گفتند دوباره این قسمت را پخش کنید. با وجود این موفقیت، متاسفانه از آن سال‌ها تا همین امروز پول من را نداده‌اند. بگذریم...

 

چه شد در سری سوم از این مجموعه جدا شدید؟

بعد از پخش، خواستند سری سوم ساخته شود، اما من گفتم در صورت دریافت طلبم، سری بعد را خواهم ساخت و چون نپذیرفتند، کار را ادامه ندادم. سری سوم را به یک کارگردانِ نمایشنامه‌های رادیویی دادند و ایشان بیشتر از بازیگران خوش صدای رادیو استفاده کردند. سریال آنچنان که باید مانند سری اول و دوم مورد استقبال قرار نگرفت؛ چون بازیگر رادیویی هر چقدر هم خوب باشد نمی‌تواند مثل یک هنرپیشه تلویزیونی جلوی دوربین حاضر شود. صرف صدای زیبا برای بازیگری کافی نیست و باید تجربه حضور مقابل دوربین هم وجود داشته باشد.

 

این سریال در آن زمان، نوآوری‌های زیادی داشت؛ از جمله همان کپشن معروف «زندگی شیرین می‌شود».

این را از برتولت برشت، نویسنده و کارگردان آلمانی تئاتر وام گرفتم. برشت روشی به نام تکنیک فاصله‌گذاری دارد که در آن هنرپیشه در صحنه جلوی تماشاچیان می‌ایستد و می‌گوید ما بازیگریم، شما گول بازی ما را نخورید و دچار احساسات نشوید. این به آن دلیل است که وقتی آدم احساساتی می‌شود نمی‌تواند درست قضاوت کند. من از این روش استفاده کردم و قسمتی را به عنوان «زندگی شیرین می‌شود» به کار اضافه کردم. در بخش اول، قسمت بد ماجرا را می‌دیدیم که نشان می‌داد چرا اتفاقات ناگوار برای این خانواده افتاد و بعد کپشن با صدای من پخش می‌شد. در بخش دوم، همان داستان را به جای زشت، زیبا می‌دیدیم. داستان تکرار می‌شد، اما نشان می‌دادیم مثلا اگر این آقا به آن آقا سلام می‌کرد میان دو خانواده دعوا راه نمی‌افتاد. در بسیاری از داستان‌ها، بازیگر جلوی دوربین می‌آمد و مثلا می‌گفت من فردوس کاویانی هستم، ما بازیگریم، لطفا دچار احساسات نشوید تا بتوانید خوب قضاوت کنید. مردم این روش بازیگری را تا به حال ندیده بودند؛ در نتیجه از نظر تکنیکی از این کار استقبال شد و همچنین از لحاظ محتوایی هم چون به مشکلات روز خانوادگی مردم می‌پرداخت، مورد توجه قرار گرفت.

 

بسیاری از مشکلات خانوادگی که در این سریال به آنها پرداخته‌اید، امروز نیز جزو دغدغه‌های مردم است، شاید کمی ظاهرشان تغییر کرده و پیچیده‌تر شده باشد.

آن مشکلات هست و مواردی هم به آنها اضافه شده و می‌توان گفت متاسفانه جامعه ما نسبت به سال ۶۴ از نظر مشکلات خانوادگی بدتر شده است. بنابراین نیاز به ساختن سریال‌هایی مثل آئینه بسیار حس می‌شود. البته من بخواهم دوباره این سریال را بسازم قطعا تغییراتی در آن می‌دهم، جور دیگری می‌سازم و کار بهتر و جذاب‌تر می‌شود ؛ چون به هر ترتیب، آئینه‌ای که ما از آن حرف می‌زنیم متعلق به آن زمان است.

 

اغلب بازیگران این مجموعه از بزرگان این عرصه بوده و هستند. چگونه این گروه را انتخاب کردید؟

من در اداره تئاتر، کارگردان ـ بازیگر بودم و الان هم بازنشسته این اداره هستم. این دوستان هم‌اداره‌ای بنده و بازیگر بودند. از جمله آقای محرابی، آقای طهمورث، خانم مهیمن و خانم مهین شهابی . آقای خدادادی هم در این سریال بودند که بعدها به آلمان رفتند و در آنجا فوت شدند. خانم مرجانه گلچین را هم برای اولین‌بار من به این مجموعه آوردم و از این طریق هنرپیشه مطرحی شدند و امروز هم بازیگری تواناست و خود من جزو علاقه‌مندان بازی ایشان هستم. بازیگران آنقدر درست انتخاب شده بودند که بیننده خیال می‌کرد این بازیگر دقیقا همان شخصیتی است که در سریال می‌بیند؛ مردم این نکته را بارها به من گفته بودند. یک کارگردان مشهور در سینمای آمریکا به نام «جان هیستون» بود که یک نقل قول معروف دارد. می‌گوید: اگر هنرپیشه‌ای را برای یک فیلم بدرستی انتخاب کرده‌اید ۷۰ درصد فیلم ساخته شده است. آن۳۰ درصد باقیمانده هم به نظر من حس، میزانسن صحیح، جای مناسب دوربین و چیزهایی از این دست است.

 

شما تنها نام آقای بقایی را به عنوان نویسنده مطرح کردید؛ در صورتی که برای سری اول و دوم سریال نام سه فیلمنامه‌نویس ذکر شده است.

درست است. برای سری دوم سراغ آقای احمد بهبهانی رفتیم. نگارش به این صورت بود که به منزلشان می‌رفتم، ایشان می‌نوشت و با هم تبادل نظر و اصلاح می‌کردیم. ایشان حتی برای بعضی از قسمت‌ها طرح هم می‌دادند. غیر از آقای بهبهانی چند داستان را هم آقای محمد تیموری نوشت.

 

وقتی از آئینه استقبال شد، دوستان به من می‌گفتند که خوش به حالت، نانت در روغن است؛ اما نه نانی پیدا شد و نه روغنی. ۱۵سال بعد مرا خواستند و گفتند طرح جدید ارائه کن، من این طرح‌ها را دادم و چند بار رفتم و آمدم اما هنوز به من اطلاع نداده‌اند که نتیجه آن زحمت‌ها و سرنوشت آن طرح‌ها چه شد؟! همین اتفاقات است که آدم را سرخورده می‌کند.

 

پس به کارگردانی بیشتر علاقه دارید.

بله. وقتی کارگردانی می‌کنی هم بازی می‌کنی، هم اثری را خلق و تالیف می‌کنی. پس کارگردانی سخت‌تر و جذاب‌تر از بازیگری است.

 

با توجه به این علاقه نخواستید کارگردانی در سینما را بیشتر دنبال کنید؟

دو سه تا فیلم سینمایی ساخته‌ام. «سرخ‌پوست‌ها» که یک سال قبل از انقلاب و زمانی که دانشجوی دانشگاه هنرهای زیبا بودم، ساخته شد و بعدها فیلم «پاکباخته» که در آن اکبر عبدی و علیرضا خمسه برای اولین‌بار کنار هم بازی کردند و بسیار هم پرفروش شد. همین الان هم برای سینما چهار پنج تا سناریوی خیلی عالی دارم.

 

ازدواج نکرده‌ام اما از معضلات خبر دارم

آئینه نخستین سریال خانوادگی ایرانی پس از انقلاب بود. سوژه‌ها هم از دل مشکلات خانوادگی می‌آمد. با این که من هیچ وقت ازدواج نکرده‌ام، اما با مسائلی که گریبانگیر خانواده است، آشنا هستم. خیلی‌ها می‌گفتند: تو که هیچ وقت تشکیل خانواده نداده‌ای چگونه می‌توانی در این سریال این‌گونه مسائل را بازگو کنی؟ جوابم این بود دلیلی ندارد هر کس که نقش رئیس‌جمهور را بازی می‌کند، قبلا تجربه ریاست‌جمهوری داشته باشد! بازیگر یا کارگردان بر اساس آنچه در زندگی می‌بیند و اطلاعاتی که دارد آثاری را بازی می‌کند یا می‌سازد.

 

 

 

  • 15
  • 5
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
دیالوگ های ماندگار درباره خدا

دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا پنجره ای به دنیای درون انسان می گشایند و راز و نیاز او با خالق هستی را به تصویر می کشند. در این مقاله از سرپوش به بررسی این دیالوگ ها در ادیان مختلف، ادبیات فارسی و سینمای جهان می پردازیم و نمونه هایی از دیالوگ های ماندگار درباره خدا را ارائه می دهیم. دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا همیشه در تاریکی سینما طنین انداز شده اند و ردی عمیق بر جان تماشاگران بر جای گذاشته اند. این دیالوگ ها می توانند دریچه ای به سوی دنیای معنویت و ایمان بگشایند و پرسش های بنیادین بشری درباره هستی و آفریننده آن را به چالش بکشند. دیالوگ های ماندگار و زیبا درباره خدا نمونه دیالوگ درباره خدا به دلیل قدرت شگفت انگیز سینما در به تصویر کشیدن احساسات و مفاهیم عمیق انسانی، از تاثیرگذاری بالایی برخوردار هستند. نمونه هایی از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا در اینجا به چند نمونه از دیالوگ های سینمایی معروف درباره خدا اشاره می کنیم: فیلم رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴): رد: "امید چیز خوبیه، شاید بهترین چیز. و یه چیز مطمئنه، هیچ چیز قوی تر از امید نیست." این دیالوگ به ایمان به خدا و قدرت امید در شرایط سخت زندگی اشاره دارد. فیلم فهرست شیندلر (۱۹۹۳): اسکار شیندلر: "من فقط می خواستم زندگی یک نفر را نجات دهم." این دیالوگ به ارزش ذاتی انسان و اهمیت نجات جان انسان ها از دیدگاه خداوند اشاره دارد. فیلم سکوت بره ها (۱۹۹۱): دکتر هانیبال لکتر: "خداوند در جزئیات است." این دیالوگ به ظرافت و زیبایی خلقت خداوند در دنیای پیرامون ما اشاره دارد. پارادیزو (۱۹۸۸): آلفردو: خسته شدی پدر؟ پدر روحانی: آره. موقع رفتن سرازیریه خدا کمک می کنه اما موقع برگشتن خدا فقط نگاه می کنه. الماس خونین (۲۰۰۶): بعضی وقتا این سوال برام پیش میاد که خدا مارو به خاطر بلاهایی که سر همدیگه میاریم می بخشه؟ ولی بعد به دور و برم نگاه می کنم و به ذهنم می رسه که خدا خیلی وقته اینجارو ترک کرده. نجات سربازان رایان: فرمانده: برید جلو خدا با ماست ... سرباز: اگه خدا با ماست پس کی با اوناست که مارو دارن تیکه و پاره می کنن؟ بوی خوش یک زن (۱۹۹۲): زنها ... تا حالا به زن ها فکر کردی؟ کی خلقشون کرده؟ خدا باید یه نابغه بوده باشه ... زیر نور ماه: خدا خیلی بزرگتر از اونه که بشه با گناه کردن ازش دور شد ... ستایش: حشمت فردوس: پیش خدا هم که باشی، وقتی مادرت زنگ می زنه باید جوابشو بدی. مارمولک: شاید درهای زندان به روی شما بسته باشد، اما درهای رحمت خدا همیشه روی شما باز است و اینقدر به فکر راه دروها نباشید. خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست. خدا خدای آدم خلافکار هم هست. فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمی گذارد. او اند لطافت، اند بخشش، بیخیال شدن، اند چشم پوشی و رفاقت است. دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم مارمولک رامبو (۱۹۸۸): موسی گانی: خدا آدمای دیوونه رو دوس داره! رمبو: چرا؟ موسی گانی: چون از اونا زیاد آفریده. سوپر نچرال: واقعا به خدا ایمان داری؟ چون اون میتونه آرامش بخش باشه. دین: ایمان دارم یه خدایی هست ولی مطمئن نیستم که اون هنوز به ما ایمان داره یا نه. کشوری برای پیرمردها نیست: تو زندگیم همیشه منتظر بودم که خدا، از یه جایی وارد زندگیم بشه ولی اون هیچوقت نیومد، البته اگر منم جای اون بودم خودمو قاطی همچین چیزی نمی کردم! دیالوگ های ماندگار درباره خدا؛ دیالوگ فیلم کشوری برای پیرمردها نیست سخن پایانی درباره دیالوگ های ماندگار درباره خدا دیالوگ های ماندگار درباره خدا در هر قالبی که باشند، چه در متون کهن مذهبی، چه در اشعار و سروده ها و چه در فیلم های سینمایی، همواره گنجینه ای ارزشمند از حکمت و معرفت را به مخاطبان خود ارائه می دهند. این دیالوگ ها به ما یادآور می شوند که در جستجوی معنای زندگی و یافتن پاسخ سوالات خود، تنها نیستیم و همواره می توانیم با خالق هستی راز و نیاز کرده و از او یاری و راهنمایی بطلبیم. دیالوگ های ماندگار سینمای جهان درباره خدا گردآوری: بخش هنر و سینمای سرپوش

ویژه سرپوش