درست است که برای دیده شدن تلاش های بسیاری کرده و راه طولانی را آمده اما امکان ندارد در مصاحبه هایش از اعتمادی که مهران مدیری به او کرده صحبتی نکند و خودش را مدیون او نداند. سروش جمشیدی یا «قیمت» شیرین دورهمی با سریال «در حاشیه» مهران مدیری شناخته شد؛ اما اوج محبوبیت را با همین کاراکتر «قیمت» پیدا کرد.
با گذشت سه فصل از دورهمی حالا «قیمت» چه مدرن و امروزی باشد چه یک دوره گرد، خوب توانسته است نبض خنده مردم را پیدا کند و آنها را با خود همراه کند. این روزها که شاهد پخش دور سوم از دورهمی هستیم، این کاراکتر بامزه را با ظاهری متفاوت می بینیم، به همین بهانه مصاحبه ای با او ترتیب دادیم تا در دور سوم این تاک شوی جذاب هم همراه او باشیم.
قبل و بعد از آقای مدیری
چهره تان وقتی با گریم قیمت بازی می کنید خیلی متفاوت است نسبت به حالت عادی تان که خیلی جدی است، آیا مردم شما را با چهره طبیعی تان می شناسند؟ واکنش شان چگونه است؟
- بله می شناسند. هر کسی واکنش خاصی دارد. بعضی ها به نوعی می خواهند نشان بدهند که من را نشناخته اند. بعضی دیگر با لبخند، تکیه کلام های خودم و ... محبت شان را ابراز می کنند. البته بعضا توقع بامزگی را در آن لحظه از من دارند که البته زمین تا آسمان با شخصیت خودم متفاوت است.
آیا اعتقاد دارید که زندگی هنری تان به دو قسمت شامل قبل و بعد از برنامه دورهمی و حقیقت کار با آقای مدیری تقسیم می شود؟
- بله، در واقع دیده شدن و معروفیت و محبوبیت من مربوط به کار دورهمی بوده است اما اتفاق خوب درباره حرفه بازیگری من مربوط می شود به سریال در حاشیه که قبل از دورهمی کار کردم.
قبل از آن دوره مشغول به چه کاری بودید؟
- من چندین سال کار دستیار کارگردانی تلویزیونی انجام می دادم و در سال ۹۲ دستیاری فیلم سینمایی فردا که کار مشترک آقای پاکدل و آقای افشاریان بود را داشتم که به دلیل فوت پدرم نتوانستم همکاری ام را کامل کنم. البته باید بگویم که اولویت من از همان اول هم بازیگری بود ولی به دلیل این که علاقه داشتم در فضای کار قرار بگیرم، کار دستیاری را انجام می دادم.
تحصیلات شما در چه زمینه ای است؟
- رشته تحصیلی من مهندسی برق بوده است.
از چه زمانی به هنر علاقه مند شدید؟
- من قبل از دانشگاه تئاتر کار می کردم و تقریبا به همه زمینه های هنری علاقه مند بودم.
بازیگر مورد علاقه تان از ابتدا چه کسی بوده است؟
- من از ابتدا دغدغه کار کمدی داشتم و از همان اوایل به خنداندن مردم علاقه داشتم اما جنس کارم مشخص نبود. در کل کارهای آن زمان آقای مدیری و آقای عطاران برایم دوست داشتنی بودند و هدفم این بود که یک روزی رضا عطاران شوم و با این نگاه زندگی می کردم. البته با ایشان در چند سکانس از فیلم متهم گریخت همکاری کردم.
از ته دلم دوست شان دارم
در مصاحبه های تان گفته اید که آقای مدیری یکی از شخصیت های محبوب تان است، همیشه از ایشان تعریف کردید و خودتان را مدیون ایشان دانستید. می خواستم بدانم در تمام مدت همکاری تان از ایشان دلگیر هم شدید؟ چه در حین کار و چه در مسائل شخصی؟
- نه، اصلا نه، اگر واقعا در کار اتفاقی افتاده بود که دلگیرم کرده بودند حتما می گفتم. باید در اینجا اضافه کنم که من همیشه صادقانه و از ته دلم همه جا صحبت کردم، چون فکر می کنم وقتی با دل صحبت می شود به دل مخاطب هم می نشیند و بیشتر پذیرفته می شود. باید بگویم آقای مدیری در این مدت به من لطف داشتند و هیچ وقت از دست شان دلگیر نشدم.
شاید کسانی که دنیای کوچکی دارند، زمانی که من در صحبت هایم از آقای مدیری تشکر می کنم یا ابراز دینی به ایشان مین کنم، برداشت شان این باشد که دارم پاچه خواری می کنم یا جایگاهی که الان دارم را وابسته به تعریف ها می دانند ولی باید بگویم که اصلا این طور نیست و حتی آشنایی من با آقای مدیری طوری بود که نه ایشان من را می شناختند و نه حتی کاری از من دیده بودند و نه برخوردی با هم داشتیم و نه سفارشی بابت من به ایشان شده بود.
خدا را شکر می کنم که هیچ کدام از اینها نبود و من به واسطه تصویر ضبط شده ای که موضوعش گپی با دستیاران ایشان بود، تقریبا به ایشان معرفی شدم. به این صورت که این ویدئو را دیده بودند و ابراز تمایل کرده بودند که مرا ببینند و ماحصل این دیدار، سریال در حاشیه شد و اتفاقی که باید می افتاد، افتاد. باید بگویم زمانی که کسی به من اعتماد نمی کرد و با توجه به نوع آشنایی ما و مدر همچین فضای کاری این روزها که کسی به من میدان نمی داد و همه هم اعتقاد داشتند که کارم خوب است ولی هیچ اتفاق خاصی را رقم نمی زدند، آقای مدیری به من اعتماد کردند و بهترین اتفاق برای من افتاد.
فکر می کنید اگر به واسطه آقای مدیری دیده نمی شدید، می توانستید در جای دیگری و کار دیگری با کارگردان دیگری به این میزان از محبوبیت برسید؟
- در حال حاضر شاید با جوابی که می دهم همه بگویند که حالا دیگر آن اتفاق برایش افتاده و پاسخم جنبه شعاری داشته باشد ولی در حقیقت این طور نیست و من در حال حاضر به این نتیجه رسیدم که برای هر کسی اتفاقی که منتظرش هست در زمان خاصی باید بیفتد و از آن سهمی داشته باشد. فقط باید زمانش برسد. در زمان ساخت سریال مرد دو هزار چهره آقای مدیری، یکی از دستیارانی که از قبل من را می شناختند و می دانستند که دغدغه انجام کار کمدی دارم، من را برای یک سکانس به دستیار ایشان معرفی کردند که وقتی آن سکانس را بعد از ساخت مجموعه دیدم خدا را شکر کردم که نشدن آن را بازی کنم چون نه آن سکانس، سکانس خوبی بود و نه آن نقش، نقش خوبی بود. دقیقا به خاطر ندارم که چرا نشد برای آن کار بروم و احتمالا در کار دیگری در آن زمان مشغول بودم اما اگر رفته بودم قطعا این اتفاق خوبی که برایم رقم خورد دیگر نمی افتاد.
شاید آن زمان برای منی که دغدغه کمدی داشتم و منتظر این بودم که بالاخره اتفاقی برایم بیفتد تماس گرفتن و پیشنهاد بازی در یک سکانس از کار آقای مدیری را داد، اتفاق مهمی تلقی می شد که البته به دلایلی نتوانستم در آن کار حضور پیدا کنم و واقعا هم از فرصتی که از دست رفته بود ناراحت بودم اما می خواهم بگویم که آن زمان، زمانش نبود و حتی آقای مدیری باید بعد از ساخت آن سریال کارهای دیگری مانند شب های برره و قهوه تلخ را می ساختند و پنج شش سال فاصله می افتادت و من در هیچ کدام از این کارها سهمی نداشتم، تا بالاخره به چیزی که می خواستم می رسیدم. الان با ذهنیتی که بعد از آن اتفاق ها برایم ایجاد شد و به آن ایمان آوردم، حتی اگر کار خوبی پیشنهاد می شود که نمی توانم انجام دهم، می گویم حتما زمانش نیست و آن اتفاق در زمان مناسبش خواهد افتاد.
من هم اسفندماهی هستم
اسفندماهی هستید. از همین الان که در بهمن ماه هستیم، تولدتان مبارک، چندم اسفند بودید؟
- ۲۰ اسفند.
به طالع بینی ماه ها اعتقاد دارید؟
- بله، تقریبا ویژگی هایی که برای اسفندی ها گفته می شود را در خودم می بینم. مثلا حساس بودن، نداشتن حد وسط در روابط، یعنی این که ما اسفندی ها یا خیلی خوب هستیم یا خیلی بد، البته باید بگویم این موضوع فقط جنبه تفریحی برایم دارد و خیلی پیگیر اینجور مسائل نیستم.
تا حالا اتفاق افتاده که تصمیم بگیرید کاری را در سال آینده شروع کنید؟ و واقعا هم انجامش داده باشید؟
- از این دست برنامه ریزی ها زیاد داشتم که یکسری از آنها عملی شدند و قابل اجرا بودند و در کل تلاش من این است که بتوانم با پشتکار برنامه هایم را پیش ببرم. برای مثال پارسال همین موقع ها، به دلیل این که فضای مجازی برای من خیلی آزار دهنده شده بود، تصمیم گرفتم گوشی همراهم را از خودم کمی دور نگاه دارم، به طوری که استفاده در جهت مکالمه و پیام باشد، نه نرم افزارهای شبکه اجتماعی و در این راستا بعضی برنامه ها مانند اینستاگرام را از گوشی ام پاک کردم و مدیریتش را به یکی از آشنایان واگذار کردم. البته از همان موقع گاها پست ها را می بینم و کامنت ها را می خوانم. در کل این برنامه را به دلیل دور شدن آدم ها از همدیگر و قضاوت های غرض ورزانه بعضی افراد در فضای مجازی پیگیری می کنم که البته سعی دارم در سال آینده کمتر درگیر گوشی همراه و فضای مجازی باشم.
یک ماه دیگر عید می شود و شاید بد نباشد که از همین الان سوالاتی در مورد عید از شما بپرسیم. بعید است که با این همه مشغله اون موقع بتوانیم شما را پیدا کنیم. بهترین عیدی که گرفتید یادتان هست؟
- آن زمان که مادربزرگم اسکناس های ۵۰۰ تومانی، ۱۰۰۰ تومانی و بعدها ۲۰۰۰ تومانی را بین قرآن می گذاشتند و به ما عیدی می دادند خیلی برایم ارزشمند بودند، حتی خیلی بیشتر از عیدی های گران قیمتی که الان رد و بدل می شود و به آن اندازه خوشحال کننده نیستند.
با سیامک انصاری در اروپا
دیالوگ برقرار کردن با سیامک انصاری سخت تر است یا مدیری؟
- با هر دو، اما با خود آقای مدیری قاعدتا کار خیلی سخت تر است به این دلیل که ایشان به دلیل شخصیت کاری شان و موقعیت و جایگاهی که دارند، با بازیگران حریم خاصی را دارند تو همیشه حصاری بین عوامل و شخصه آقای مدیری بوده است. چه در کار و چه بیرون کار. مطمئنم حسی که من دارم را بقیه دوستانی هم که در این سال ها چه در نقش پارتنر و چه غیره با ایشان همکاری داشتند هم تجربه کرده اند، همیشه ترس از این که تخطی نکنند و پایشان را فراتر نگذارند، بوده است.
که حتی وقتی بداهه می زنند در جهت تخریب شخصیتی ایشان نباشد اما خدا را شکر که ایشان به من اعتماد کردند و هیچ وقت گاردی نسبت به بداهه ها و فضاسازی های من نداشته اند، مخصوصا وقتی فیدبک هایی که از مخاطبین می گرفتیم در این زمینه مثبت بود، کم کم اعتمادها هم بیشتر شد. در رابطه با برقرای دیالوگ باید بگویم که من با سیامک خیلی راحت تر بودم چون هم از لحاظ اخلاقی انسان بسیار موجهی هست و هم به واسطه ایده هایی که می دهد و فضایی که با بازیگر نقش مقابلش برای ایفای نقشش می دهد، پارتنر خوبی به حساب می آید.
سیامک مانند برادرم است. وقتی کسی وارد یک گروه جدید می شود تا او را بشناسند، شاید نسبت به او گاردی داشته باشند ولی سیامک همیشه حامی من بود، مخصوصا در «در حاشیه ۲» درست زمانی که فقط من و او مانده بودیم خیلی حمایتم کرد. پیشنهاد کار با رضا حداد هم سیامک به من داد و این کار با توافق آقای حداد و گروه شان انجام شد. مخاطبان این نمایش قرار است ایرانی های ساکن اروپا باشند، یک کار مدرن و کمدی است و امیدوارم اجرای خوبی در این تور اروپا داشته باشیم.
استاد نصیریان و مشایخی
بازیگران مورد علاقه تان؟
- خوب و بد زیاد داریم. از قدیمی ها آقای نصیریان که به دور از کار، اخلاق و مرام حرفه ای ایشان برایم تحسین برانگیز است.
با ایشان همکاری داشته اید؟
- با ایشان افتخار همکاری نداشتم ولی با استاد مشایخی همکاری کرده ام و معتقدم اگر در سینمای ایران به جایگاه بالایی رسیدند، درست کار و رفتار کرده اند ولی درگیر حرفه ای شدن نبودند و ناخودآگاه حرفه ای برخورد کردند و به واسطه منشی که داشتند بزرگ شده اند.
سحر ولدبیگی به دورهمی اضافه شد
بعد از پایان سری قبلی دورهمی، اعلام شده بود که این برنامه تمام شده و قرار نبود که سری سوم آن ساخته شود و از آنجایی که خانم مه لقا جابری از همکاران تئاتری ما هستند، قرار شد تئاتری را روی صحنه ببرند، بنابراین نتوانستند در سری جدید ما را همراهی کنند و خانم سحر ولدبیگی به جای ایشان به کار اضافه شدند.
ریسک پذیری مهران مدیری
از آنجایی که آقای مدیری بسیار اهل ریسک کردن هستند تصمیم گرفتند که قیمت در سری جدید با سری های قبل تفاوت داشته باشد. البته این یکی از مشخصه های آقای مدیری است که غیرقابل پیش بینی و ریسک پذیر هستند. همان طور که شاهد بودید در سری دوم دورهمی هم تغییرات زیادی را نسبت به سری اول داشتیم. در این سری هم این تغییرات بیشتر به چشم می خورند. آقای مدیری یک وقت هایی کارهایی می کنند که اصلا فکرش را نمی کنی و خوشبختانه جواب هم می گیرند. در این سری هم از من خواستند که من هم این ریسک را بپذیرم و قیمت قبل نباشم.
حالا «قیمت» مدرن شده
فضا و دکور و رویکرد برنامه در این سری از دورهمی دچار تغییراتی شده است. دکور قبلی خانه ای بود که به فضای نمایش نزدیک تر بود اما الان فضای دکور فضای یک تاک شو است، یک فضای شیک که برای استندآپ های آقای مدیری طراحی شده است، بنابراین قیمت هم باید تغییر می کرد. به قیمت دیگر نباید نگاه نمایشی داشته باشیم. در واقع چیزی که الان دارد اتفاق می افتد دیگر نمایش نیست و هنوز هم اسم آن را پیدا نکرده ام. نه تلویزیونی است نه تئاتر است و نه تله تئاتر و نه هیچ چیز شبیه آنها. بچه هایی که درگیر آن می شوند آن را مین فهمند. خود سحر ولدبیگی هم به این نتیجه رسیده که این کار شبیه هیچ کدام از کارهایی که تا به حال کرده نیست.
از صفر شروع کردیم
همسرم از فامیل های دور ما بودند که اولین بار ایشان را در یک میهمانی خانوادگی دیدم. ازدواج مان در یزد و در اواخر دوران دانشجویی ام و قبل از این که به تهران بیایم اتفاق افتاد. همسرم هم مانند خودم اصالتا یزدی هستند. در دوران بیکاری و زمانی که اتفاق خوبی برایم رقم نمی خورد همیشه به من دلگرمی و امیدواری می دادند. ما با هم همه چیز را از صفر شروع کردیم. همسرم هم کارمند هست و با هم کار کردیم و زندگی را ساختیم.
با پسرم رفیقم
باید بگویم که هیچ وقت حس پدر بودن نداشتم و همیشه دوست داشتم که با پسرم رفیق باشم و الان هم خیلی با هم رفیقیم. به خاطر همین حس بوده که تا حالا خودم را به لحاظ سنی خیلی بزرگ تر ندیدم. وقت هایی که سیاوش سر به سرم می گذارد و ادای احترام نظامی را در می آورد و می گوید بله قربان! به او می گویم که عزیزم من قربان نیستم و ما با هم رفیقیم. و در آخر امیدوارم بتوانم کاری کنم که با حالی خوش زندگی کند و هیچ وقت به کاری که دوست ندارد مجبورش نخواهم کرد.
ماهنامه دیده بان - آذین آموزگار
- 10
- 3