بهعنوان مدیر بخش بینالملل بنیاد سینمایی فارابی مشغول فعالیت است که قرعه یکی از آثار درخشان سینما به نامش میخورد و شاه نقش کارنامه کاریاش به او پیشنهاد میشود؛ نقش جوان تازه مسلمان شدهای که با شنیدن «هل من ناصر» حضرت اباعبدالله مراسم عروسی خود را نیمهکاره رها میکند و به سمت آن ندا حرکت میکند. پیش از آنکه خود پاسخ آری به این دعوت بدهد این پیشنهاد از سوی مدیر وقت بنیاد فارابی رد میشود.
سید محمد بهشتی معتقد است علیرضا شجاع نوری بواسطه مسئولیتی که در معرفی سینمای کشورمان به سینمای جهان دارد فرصتی برای ایفای نقش در آثار سینمایی ندارد اما فارابی که پس از یک دهه تصمیم گرفته فیلمنامه درخشان بهرام بیضایی را جلوی دوربین ببرد برای اثبات همکاریاش تسلیم اصرار شهرام اسدی میشود و این گونه نقش اول «روز واقعه» به او میرسد. علیرضا شجاع نوری گرچه علاوه بر فعالیت در بنیاد سینمایی فارابی و تهیهکنندگی آثار شاخصی مانند «فرش باد» و «یک بوس کوچولو»، در فیلمهای معتبری چون «محمد رسولالله»، «تردید» و... ایفای نقش کرده است اما علاقهمندان جدی سینما و عامه مردم به واسطه حضورش در «روز واقعه» وی را بیشتر شناخته اند. خود او هم میگوید همچنان به لحاظ معنوی از این کار ارتزاق میکند. در گفتوگویی با او مروری داشتیم بر روند تولید «روز واقعه» و خاطرات آن.
هر ساله با نزدیک شدن به ایام دهه محرم یکی از موضوعاتی که در حوزه سینما مطرح میشود این است که چرا تعداد آثار تولید شده درباره واقعه عاشورا با وجود پتانسیل سینمایی آن، محدود است. از مهمترین دلایل این چرایی، نظارتها و حساسیتهایی است که نسبت به تولید این آثار وجود دارد. نمونه عینی این سختگیریها در سینمای امروز فیلم «رستاخیز» احمدرضا درویش است که همچنان در محاق توقیف است. «روز واقعه» که شاخصترین تولید سینما در این حوزه است هم حتی بامرور روند ساختش متوجه میشویم که اوضاع سینمای ایران و حساسیتها همیشه به همین منوال بوده و هست.فیلمنامه تحسین شده بهرام بیضایی (که سالها مورد هجمه و اتهام افراطیون بوده و هست) در اوایل دهه ۶۰ با نام مستعار ع.سالک به تصویب شورای فیلم و سریال میرسد اما یک دهه بعد در نهایت با انجام یکسری اصلاحات با حمایت فارابی جلوی دوربین میرود. با توجه به مسئولیتی که در آن دوره در فارابی داشتید برایمان راجع به طولانی شدن این پروسه تولید بگویید و اینکه اساساً چرا خود بهرام بیضایی برای ساخت این کار کاندیدا نشد، در شرایطی که چند کارگردان از جمله واروژ کریم مسیحی هم برای ساخت این اثر پیشنهاد شده بود.
من در جریان اتفاقات پیش از تولید فیلم نیستم. سمت من در فارابی مربوط به حوزه بینالملل بود و بالطبع چندان در جریان تولیدات داخلی نبودم. ارتباط من با «روز واقعه» از زمان پیشنهاد برای بازیگری آغاز شد. در آن دوره هم ساخت فیلم تاریخی کم دردسر نبود و اگر این فیلم ساخته و موفق شد دلیلش خلوص عوامل بود. از آقای بهرام بیضایی تا سیاهی لشکر برای دل خودشان فیلم ساختند. قصد من زیر سؤال بردن بقیه آثار تولید شده نیست و من از دلها خبر ندارم اما معتقدم اگر کاری دلی ساخته شده باشد میماند و برای سالها دیده میشود. اکسیر ماندگاری این آثار عشق است.
اگرچه خیلیها هم تلاش کردند «روز واقعه» چون نویسندهاش بهرام بیضایی است و نه هنرمند دیگر، محو شود اما هر چه بیشتر تلاش کردند «روز واقعه» بیشتر درخشید چرا که بهرام بیضایی هم یک کار دلی کرده بود، یک روز به دلش افتاده بود و این فیلمنامه را نوشته بود. به همان افرادی که به بیضایی خرده میگیرند باید گفت اگر طبق اعتقاداتشان قبول دارند که امام حسین(ع) زنده است و خودش انتخاب میکند، پس خود اوست که انتخاب کرده بیضایی این فیلمنامه را بنویسد و چنین ارتباط صمیمانهای هم برقرار کند. بر این اساس چرا باید هنوز دخالت کنند و بگویند فلان کس حق دارد در این حوزه کار کند و دیگری نه.
آنقدر خود را صاحب این حوزه میدانند که لابد معتقدند امام حسین(ع) هم باید با آنها مشورت کند که چه کسی در این حوزه بنویسد و چه کسی ننویسد. خب نتیجه همین مشورتهایشان شده وضعیت امروز این آثار. خیلی از آثاری که امروز تولید میشود هیچ ارتباط دلی با عوامل ندارد و البته این صرفاً معضل فیلمهای مذهبی هم نیست بلکه برای غیرمذهبیها هم وضعیت همین است. مهمترین ملاک پول و درآمد است اما اینکه این اثر هنری چقدر با دل و فکر من عوامل فیلم و تماشاگر ارتباط برقرار میکند اصلاً مهم نیست. خندههایی که امروز ملاک و معیار برای تولید فراوان آثار کمدی شده هم از همین جنس است. هر کسی که اسباب شادی دل مردم شود خاطرش عزیز است اما خنداندن الزاماً به معنی شاد کردن و مفرح کردن زندگی نیست.
با گاز خندهآور هم آنقدر میخندید که عضله فکتان دچار اشکال شود اما آیا به آسایش و مفرحتر شدن زندگیتان کمکی کرده است؟ به اعتقاد من سرمنشأ تمام این اتفاقها سیاستگذاری مدیریت فرهنگی و سینمایی است که به نظر میرسد آنها هم ارتباط دلی با کارشان ندارند، همه ذهنشان درگیر حفظ میز و منصب است و به همین خاطر تلاشها معطوف آمارسازی و شیفته کردن اذهان به این آمار میشود اما به این فکر نمیکنند که ته قصه چه اتفاقی دارد میافتد.
یعنی به اعتقاد شما ارتباط دلی عوامل و باور آن، رمز موفقیت «روز واقعه» است؟
به واسطه اینکه در پشت صحنه «روز واقعه» حضور داشتم با اطمینان میگویم که هیچ کدام از دستاندرکاران این فیلم برای پول کار نکردند. در اکیپ تولید همه طیف فکر و اعتقاد و اندیشه داشتیم اما نه آدم نمازخوان کاری به نمازنخواندن دیگری داشت و نه بالعکس. بخشی از تولید با ایام ماه رمضان همزمان شده بود، وقت افطار آنهایی که روزه نبودند برای روزهدارها سفره میانداختند و همین کارهای کوچک اما همدلانه باعث شد فضایی شکل بگیرد که زمان فیلمبرداری سیاه لشکرها و تماشاچی حاضر سر صحنه گریه میکردند. آن زمان نه وزیری برای پز دادن و عکس یادگاری سرصحنه آمد و نه صاحب منصبانی که ادعای مالکیت این نوع مفاهیم را دارند.
فقط امام جماعت شهر بافق که آدم باحالی هم بود توصیه کرده بود که از مردم این شهر که همگی شریف و دوست داشتنی هستند به عنوان اشقیا استفاده نکنید. این کار با دل ساخته شد و نتیجه داد، اگر نه آن زمان به لحاظ تکنیکی آنقدر در مضیقه بودیم که شهرام اسدی و آقای ابراهیمنژاد کلی مشقت کشیدند تا صحنه دو خورشید در آسمان خوب دربیاید. حتی حرفهای پشت صحنه هم حرفهای دلی بود. الآن سری به پشت صحنه فیلمها بزنید به محض اینکه کات میخورد همه عوامل موبایل در درست دارند با یک پروژه دیگر صحبت میکنند.
عبدالله اسفندیاری که از زمان نگارش طرح اولیه کار تا زمان ساخت فیلم به عنوان مشاور تولید در کنار پروژه حضور داشته در گفتوگویی عنوان کرده که شهرام اسدی پس از نهایی و قطعی شدن کارگردانی این فیلم، قراردادی را که با چند شبکه مستند خارجی با دستمزد ماهی ۶۰۰ هزارتومان داشته در برابر چشمان او پاره کرده است.
هنوز که هنوز است تمام دستاندرکاران این فیلم به لحاظ معنوی از «روز واقعه» ارتزاق میکنیم. این چشمه نخشکیده و هنوز هم هست. امیدوارم تجربههایی از این دست دوباره تکرار شود یعنی حالمان خوب شود و دوباره آن فضا را تجریه کنیم. البته هر آنچه در فضای سینما تجربه میکنیم برگرفته از شرایط جامعه است. صبر و مناعت طبعی که آن روزها در مردم بود امروز کمرنگ شده است، کافی است یک لحظه ماشینتان ترمز کند بوق بیامان ماشینها به نشانه اعتراض بلند میشود. به لحاظ تکنولوژی اگر چه امروز وضعیت تولیدات سینمایی بهتر شده اما هیچگونه تلاشی برای تجربه موفقی مثل «روز واقعه» وجود ندارد. مدیران و سیاستگذاران این حوزه هم اصلاً این دغدغه را ندارند. همه در حد تدارکاتچی شدهاند و جاهایی ریلگذاری میکنند که معلوم نیست اصلاً قطاری از آن سو حرکت خواهد کرد یا نه!
راجع به حس و حال تمام عوامل صحبت کردید اما زوایه نگاه فیلمنامه به واقعه عاشوراست که مهم است. از این منظر به نظرتان چه ویژگی باعث شد این فیلم اهمیت پیدا کند؟
«روز واقعه» نگاه غیرمستقیم دارد و درگیر حادثه عاشورا نمیشود یعنی ما عرصه کربلا و جنگ را نمیبینیم. نکته مهمتر اینکه طی مسیر یک جوان نصرانی را نشان میدهد که بیطرف و با نگاهی جستوجوگرانه وارد این اتفاق شده است. نداشتن نگاهی جانبدارانه و داشتن تفکری جستوجوگرانه باعث میشود مخاطب با او همراه شود. مخاطب امروز تمام صحنههای واقعه عاشورا را شنیده و آن را تخیل کرده است هر آنچه هم که در پرده سینما تصویر شود باز به آنچه در ذهن خودش تخیل کرده نمیرسد. زیرکی بهرام بیضایی این است که خود را با تماشاچی همراه میکند یعنی خودش مقابل تماشاچی نایستاده که او را دعوت کند و بگوید بیا من به تو نشان دهم که چه اتفاقی افتاده بلکه در کنار تماشاچی ایستاده و با او همراه میشود.
«روز واقعه» یکی از بهترین متون عاشورایی است که به نوعی روح واقعه عاشورا و تاریخ آن زمان را به خوبی دریافت کرده است. یکی از حذفیات فیلمنانه بهرام بیضایی در فیلم شهرام اسدی، فصل دیدار عبدالله با شهربانو همسر ایرانی امام حسین(ع) است که به دستور امام از کربلا میرود. سال ۹۴ محمد رحمانیان در اولین فیلمنامهخوانی که از «روز واقعه» دارد درباره این صحنه عنوان میکند که در یکی از صحنههای نمایشی که به روی صحنه برده شهربانو جلوی امام حسین(ع) زانو میزند. بهرام بیضایی بعد از دیدن این صحنه از او دلایل چرایی این صحنه را میپرسد و رحمانیان پاسخ میدهد که از نظر او همه باید جلوی امام حسین(ع) زانو بزنند؛ اما بیضایی میگوید سیدالشهدا برای این قیام کرد که نه کسی جلویش زانو بزند و نه او جلوی کسی زانو بزند. رحمانیان با نقل این خاطره میگوید بیضایی با این حرفش به من یاد داد که بیشتر از همه ما و کسانی که ادعا دارند اسلام را میشناسد.
بله! منتهی ما چون انحصارطلب هستیم میگوییم کسی که میخواهد ابراز ارادت به امام حسین(ع) داشته باشد باید سروشکل دیگری داشته باشد و اصلاً اول باید ما کارت عضویتش را تأیید بکنیم و بعد...
آیا به غیر از این فصل، بخشهای دیگری از فیلمنامه بود که بنا بر ضرورت حذف شود.
پاسخ این سؤالات را باید از شهرام اسدی جویا شد. من از زمانی به پروژه ملحق شدم که تدارکات فیلم انجام شده بود.
زمانی که فیلمنامه را خواندید کدام مؤلفه ترغیبتان کرد که این نقش ماندگار در کارنامه کاریتان را قبول کنید؟
آنقدر این کاراکتر و فیلمنامه جذاب بود که مرا شیفته خود کرد. روی کاغذ هم مشخص بود که عبدالله یک نقش اول درجه یک و به یادماندنی میشود. ضمن اینکه فیلم درباره عاشورا و کربلا و امام حسین(ع) بود که خب این هم امتیاز بزرگی است که نقش اول چنین قصهای را ایفا کنی.
مشکلات پیشتولید فیلم در زمان ساخت هم وجود داشت یا نگاه مدیران فرهنگی در جریان تولید نگاه حمایتگرانه بود؟
در آن زمان چون مسئول بخش بینالملل فارابی بودم و مسئولیت معرفی سینمای ایران در جشنوارهها بر عهده این بخش بود (دورهای که سینمای ایران خیلی شناخته شده نبود و جا انداختن سینمای ایران روی نقشه سینمای جهان کار سخت و پرمسئولیتی بود) آقای بهشتی مدیرعامل وقت فارابی اجازه نمیدادند که در فیلمها بازی کنم. فیلمهای دیگری هم پیشنهاد شد ولی مورد موافقت ایشان قرار نگرفت اما وقتی آقای اسدی گفتند که «روز واقعه» یا با حضور شجاعنوری ساخته میشود و یا نه، ایشان موافقت کرد.
این اولین حمایت بود البته فارابی حمایت جدی از ساخت این فیلم داشت که در آن زمان جزو پروژههای بزرگ و بینظیر بود. الآن با شنیدن عنوان مسئولان فرهنگی تصویری در ذهن نقش میبندد که بسیار متفاوت از آن دوره است. آن زمان سیاست کمتر روی بخش فرهنگ سایه انداخته بود؛ اما امروز اغراض بیشتر سیاسی شده تا فرهنگی.
با توجه به تغییر شرایط این روزها به نظرتان اگر ساخت فیلم «روز واقعه» امروز پیشنهاد میشد چقدر احتمال ساخته شدن آن وجود داشت؟
آنقدر سیاست روی فرهنگ سایه انداخته است که شاید امام حسین(ع) چیز دیگری از آب درمیآمد، شاید به ساخته شدن فصل دیدار شهربانو رضایت میدادند اما با الزام این نگاه که او حتماً باید جلوی امام حسین(ع) زانو بزند. امروز سیاست مزاحم جدی عرصه فرهنگ است. نگاه سیاسی و نگاه محافظهکارانه و ترسآلود مسئولان فرهنگی بر این حوزه سایه انداخته است. حافظ هم اگر برای عصر امروز بود دچار مشکل میشد و با اعمال سانسور و ممیزی یک دیوان شعر بیمعنی داشت. اگر هنر رها شود و مزاحمها از سر راهش کنار روند و نفس راحتی بکشد هنر آراسته و پاک و صادق و صمیمی و سازندهای برای مملکتمان خواهیم داشت.
بر همین اساس و سرنوشت فیلمهایی همچون «رستاخیز» است که فیلمسازها دلهره دارند سراغ چنین پروژههایی بروند.
اگر امروز «روز واقعه» ساخته میشد با ملاحظات سیاسی موجود خیلی از دیالوگها حذف میشد در حالی که امروز این دیالوگها دائم تکرار میشود و فیلم هم هر ساله پخش میشود. نگاه سیاسی به فرهنگ، عمق بینش و آیندهنگری را سلب میکند، باعث میشود صرفاً شرایط و زمان حال را بسنجیم؛ این جمله را فعلاً نگذاریم، این سکانس را فعلاً نگیریم، فعلاً این فیلم ساخته نشود و... این فعلاً گفتنها یعنی اعمال مراقبت تمام برای اینکه در دوره مدیریت فلان مسئول فرهنگی، اتفاق دردسرسازی نیفتد.
درصورتی که یک اثر هنری مشمول زمان نیست و باید اجازه دهیم فیلمها ساخته شوند و برای نسل آینده هم خدمت کنیم؛ اینکه مدیریت فرهنگی بگوید با توجه به صحبتهای فلان شخص در هفته گذشته فعلاً صلاح نیست و به دلایل ملاحظات سیاسی یک فیلم کنار گذاشته شود نمیداند چه خبط بزرگی در حوزه فرهنگ دارد انجام میدهد.
عموماً در آثار مذهبی یا درگیر ظواهر هستیم یا اینکه چون به تعبیر شما ارتباط دلی با پیام این واقعه نداشتهایم دچار شعارزدگی شده و در انتقال پیام ناتوان هستیم. یکی از عوامل موفقیت «روز واقعه» همین است که سازندگانش به فکر ساختن فیلم دینی نبودهاند. روح و مفهوم واقعه مدنظر بود.
به لحاظ کمیت در ساخت آثار مذهبی کمکاری نکردیم بلکه کجکاری کردیم. کارهای دینی که ادعای اخلاقی بودن دارند به لحاظ کمیت، کم نیست منتهی با سوژهها صادقانه برخورد نکردیم و جست وجوگرانه به دنبال واقعیت نرفتیم.با کمیت زیادی که جعلی درست کردیم حتی مانع از آن شدهایم که نور مسیر خودش را طی کند. سر راه نور یکسری تیرهای چراغ برق گذاشتیم که هیچ کدامشان نور نمیدهند اما مانع پیشرفت نور شدهاند. خیلیها تلاش کردند که چیزی بهتر از «روز واقعه» بسازند در حالی که این حوزه، حوزه رقابت و مسابقه نیست. «روز واقعه» برای این ساخته نشد که چیزی را ثابت کند، یک کار دلی بود و همه دلی دور هم جمع شدند.
فضایی هم که علیه این دست فیلمها شکل میگیرد از همان نگاه به قول شما انحصارطلب میآید؛ احمدرضا درویش در این سالها خود را اثبات کرده است اما همین نگاه که به تعبیر شما میگوید ما باید تأییدش کنیم باعث شد این فیلم پس از یک روز از پرده اکران پایین کشیده شود. این جریان هم از یک هیأت مذهبی کلید خورد. در زمان نمایش «روز واقعه» با چنین برخوردهایی مواجه نبودید یا آن زمان فضا بهتر از امروز بود.
ما اول یک نمایش آزمایشی گذاشتیم. سالن سینما فرهنگ را در یک روز تعطیل گرفتیم و هیأت محبان نبی را دعوت کردیم و فیلم را نمایش دادیم، جالب اینکه در پایان فیلم سالن حسینیه شد و شروع به سینهزنی کردند. خیلی هم فیلم را دوست داشتند، همچنان که هنوز هم از این فیلم استقبال میشود.
در اغلب مواقع مشکلاتی که علیه یک فیلم به وجود میآید حاصل فضاسازی است؛ فیلمها دیده نشده قضاوت میشود. خیلی از معترضان «رستاخیز» را ندیدهاند اما بر اساس جریان ایجاد شده کفن پوشیدند و جلوی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آن غائله را بر پا کردند.
این جریان گریبانگیر همه فیلمهاست فقط محدود به فیلمهای مذهبی نمیشود. اصولاً باز به خاطر همان سیاستزدگی و شتابی که در برتر نشان دادن خودمان داریم قبل از اینکه اطلاعاتمان کامل شود قضاوت میکنیم و حکم صادر میکنیم. از جمله مظلومترین چیزها در جامعه ما کالاهای فرهنگی است. بهراحتی به آنها انگ میزنیم و محکومشان میکنیم چون هیچ اسباب و ابزاری برای دفاع ندارند. متوجه نیستیم با هر ویرانگری فرهنگی یک تخته از کشتیای که همگی بر آن سوار هستیم را کندهایم و متوجه نیستیم یک روزنه جدیدی در این کشتی باز میکنیم که دیر یا زود همه را غرق خواهد کرد صرفاً به این خاطر که میخواهیم بگوییم روی عرشه کشتی ماییم که تصمیمگیرنده هستیم، در حالی که با این هیاهو نهال ثمربخش فرهنگی را از جامعه دور کردهایم.
نرگس عاشوری
- 11
- 4